فارسی
جمعه 07 ارديبهشت 1403 - الجمعة 16 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

سبو افتاد، او افتاد، ما ماندیم، واماندیم ازعلی محمد مو’دب

سبو افتاد، او افتاد، ما ماندیم، واماندیم
روان شد خون او بر ریگ صحرا، رفت، جا ماندیم

فرو رفتیم تا گردن به سودای سرابی دور
به بوی گندم ری، در تنور کربلا ماندیم

رها بر نیزه‌ی تن‌هایمان، بیهوده پوسیدیم
به مرگی این چنین از کاروان نیزه‌ها ماندیم

سبو او بود، سقا بود، دستی شعله‌ور بر موج
گلی ناپخته و بی‌دست و پا ما‌،‌ زیر پا ماندیم

گلویش را بریدند و بیابان محشر از ما بود
که چون خاری سِمج در دیدگان مرتضی ماندیم

همیشه عصر عاشوراست‌، ‌او پر بسته‌، ‌ما هستیم
دریغا دیده‌ای روشن که وا بیند کجا ماندیم


منبع : علی محمد مو’دب
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

شكايت دل از علي ناظمي
هر چند که مضمون غریبت تنهاست
گهواره های درد از حسنا محمد زاده
شد تابان رخ خورشید از او
قول و قصیده از قادر طراوت پور
قنداقه اش را بست، حالا اصغرآماده است اززهرا بشری ...
کاروان کربلا
دردم، زکودکی است که با روی همچو ماه از وصال ...
کوچه کوچه می روم از احسان محسنی فر
زان فتنه خونین که به بار آمده بود از حسین اسرافیلی

بیشترین بازدید این مجموعه

کاروان کربلا
شد تابان رخ خورشید از او
قنداقه اش را بست، حالا اصغرآماده است اززهرا بشری ...
کوچه کوچه می روم از احسان محسنی فر
دردم، زکودکی است که با روی همچو ماه از وصال ...
قول و قصیده از قادر طراوت پور
گهواره های درد از حسنا محمد زاده
شكايت دل از علي ناظمي
هر چند که مضمون غریبت تنهاست

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^