فارسی
چهارشنبه 05 ارديبهشت 1403 - الاربعاء 14 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 2
100% این مطلب را پسندیده اند

داستان زاهدان و قانعان‏

 

آنان كه اهل زهد يعنى دورى كنندگان از گناهان و معاصى هستند، و به حلال خدا قناعت دارند، از وجود خود براى دنيا و آخرتشان خير ميبينند و براى ديگران هم منبع منفعت و سود ميباشند و به سبب زهد و قناعتشان از دچار شدن به خسارتهائى كه محصول معاصى است در امان به سر ميبرند.

حكايت ميكنند كه حضرت ذوالقرنين بر قومى گذشت كه دنياى حرام را رها كرده بودند، و قبر و مردگانشان را كنار خانههاى خود قرار داده، و از گياهان سالم زمين غذا پخته و تغذيه ميكردند، و در گردونه طاعت و عبادت خدا قرار داشتند، ذوالقرنين دنبال بزرگ آنان فرستاد تا با او درباره زندگى پاكشان گفتگو كند.

بزرگ قوم گفت: مرا به ذوالقرنين نيازى نيست، ذوالقرنين خودش نزد آن بزرگ آمد و به او گفت چرا در ميان شما طلا و نقره و ثروت جمع شده نيست؟

پاسخ داد در ميان ما عاشق و خواهان دنيا نيست، ماديات چيزى است كه احدى از آن سير نميشود، بنابراين قوم ما به قناعت سير هستند، ما قبور مردگانمان را درب خانهها قرار داده ايم تا مسئله مرگ و سفر به عالم آخرت را فراموش نكنيم، سپس جمجمه انسانى را روى دست گرفت و به ذوالقرنين گفت اين جمجمه و سر شاهى از شاهان است كه پيوسته به رعيت ستم مينمود، و از طريق ستم و حرام ثروت جمع ميكرد، خدا به عمرش خاتمه داد و روحش را گرفت درحاليكه گناهان و ستم هايش در پروندهاش باقى ماند و همه ثروتش ازدست رفت، آنگاه جمجمه ديگرى را نشان ذوالقرنين داد و گفت: اين جمجمه سلطان عادلى است كه به رعيت مهربان بود، خدا پس از پايان مهلت عمرش جان او را گرفت و در بهشت جاى داد و به او رفعت درجه عنايت فرمود، سپس دست بر سر ذوالقرنين گذاشت و گفت سر تو كدام يك از آن دو سر است، ذوالقرنين به شدت گريست و به بزرگ آن قوم گفت: اگر در همراهى با من رغبت دارى مملكت خود را در همه امورش با تو نصف كرده و وزارت حكومتم را به تو تسليم مينمايم، آن مرد بزرگ گفت ابداً چنين كارى را نميپذيرم، ذوالقرنين گفت: چرا اين مرد بزرگ گفت: من حكومت و وزارت نميخواهم؟ زيرا معنى نفى او اين است كه مردم به سبب مال و حكومت دشمن تو هستند، و همه جامعه به سبب قناعت عاشق من ميباشند.

به فرموده سعدى:

                         در گوشه قناعت نان پاره و پينه                              در پيش اهل معنى بهتر ز صد خزينه

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
100% (نفر 2)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

حکایت ثعلبة بن حاطب‏
حكايتى از نماز باران‏
دو حكايت در اسراف‏
حكايت حلواى معاويه و ابوالاسود
رفتار امام حسين (ع) با معلم فرزندش‏
چگونه بخوابم ؟
خبر دادن به ثواب بيشتر
عبد شاكر ، راضى به فعل حق
طلبه‌ای که به لوسترهای حرم امیرالمؤمنین(ع) ...
حکایت پیرمرد آتش‌پرست با حضرت موسی(ع)

بیشترین بازدید این مجموعه

صدق و راستى موجب توبه مى شود
سيماى عارفان
چگونه بخوابم ؟
مخالفت با هواى نفس اساس پاكى‏ها
حکایت ثعلبة بن حاطب‏
مرگ مؤمن از ديدگاه امام صادق عليه السلام‏
رفتار امام حسين (ع) با معلم فرزندش‏
بلال حبشى‏
گناه نااميدى‏
شب اصحاب پيامبر

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^