فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

وسائل هدايت - جلسه بیستم (3) - (متن کامل + عناوین)

 

سه گروه محروم از بهشت

پيغمبر صلى الله عليه و آله مى فرمودند: سه طايفه را قطعا خدا در بهشت راه نمى دهد، و در به روى آنها بسته است.

اول: پيغمبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: آنهايى كه اين قدر قلبشان را كوچك مى كنند و به جاى اعتماد به صاحب عالم، قلب را گره به اين حرفهاى بى ربط مى زنند كه برويم و گره زندگى را با فلان دعانويس مطرح كنيم و سركتاب باز كنيم و اين كارهاى بيخود و آلوده به شرك كه در زندگى نحوست مى آورد و بس، اين ها در بهشت راه ندارند و بى ارزش هستند.


1 ـ تحف العقول: 219، و روي عنه عليه السلام في قصار هذه المعاني؛ «قال عليه السلام : مِنْ أَحَبِّ السُّبُلِ إِلَى اللَّهِ خُطْوَتَانِ: خُطْوَةُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ يَشُدُّ بِهَا صَفّاً فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ خُطْوَةٌ فِي صِلَةِ الرَّحِمِ وَ هِيَ أَفْضَلُ مِنْ خُطْوَةٍ يَشُدُّ بِهَا صَفّاً فِي سَبِيلِ اللَّه.»

2 ـ الخصال: 1/93، في الجنة درجة لا ينالها إلا ثلاثة، حديث 39؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله انَّ فِي الْجَنَّةِ دَرَجَةً لاَ يَبْلُغُهَا إِلاَّ إِمَامٌ عَادِلٌ أَوْ ذُو رَحِمٍ وَصُولٍ أَوْ ذُو عِيَالٍ صَبُورٍ.»

 

دوم: « و قاطع رحمٍ » كسى كه هيچ كارى به قوم و خويش هايش ندارد.(1)

 

وصيت پيامبر صلى الله عليه و آله به ابوذر در مورد صله رحم

ابوذر مى گويد: پيغمبر صلى الله عليه و آله يك وصيت به من كرد كه خيلى عجيب است، فرمود: ابوذر! حتما به قوم و خويشت سر بزن، اگر چه با ناراحتى برخورد كنند، اين خيلى عجيب است.

يا رسول الله! مگر مى شود؟ ما مى رويم، در مى زنيم، تا در را باز مى كند، يك مرتبه در را مى بندد.

پيغمبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: « و إن أدبرت »(2) دو روز ديگر برو باز زنگ بزن.

دوباره در را باز مى كند و مى گويد: باز هم كه آمدى، در را مى بندد. پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: يك هفته ديگر برو باز هم در بزن. آخرش پيروزى با شما است.

 

هدايت درويش پينه دوز با صله رحم

آن رفيق ما هم همين طورى پيروز شد، مى گفت: من صبح از خانه خود در آمدم


1 ـ الخصال: 1/179، ثلاثة لا يدخلون الجنة، حديث 243؛ «عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله قَالَ ثَلاَثَةٌ لاَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ مُدْمِنُ خَمْرٍ وَ مُدْمِنُ سِحْرٍ وَ قَاطِعُ رَحِمٍ وَ مَنْ مَاتَ مُدْمِنَ خَمْرٍ سَقَاهُ اللَّهُ مِنْ نَهَرِ الْعُرْطَةِ قِيلَ وَ مَا نَهَرُ الْعُرْطَةِ قَالَ نَهَرٌ يَجْرِي مِنْ فُرُوجِ الْمُومِسَاتِ يُوءْذَى أَهْلُ النَّارِ بِرِيحِهِن.»

2 ـ الخصال: 2/345، أوصى رسول الله صلى الله عليه و آله أبا ذر بسبع، حديث 12؛ «عَنْ أَبِي ذَرٍّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ أَوْصَانِي رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله بِسَبْعٍ أَوْصَانِي أَنْ أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ دُونِي وَ لاَ أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقِي وَ أَوْصَانِي بِحُبِّ الْمَسَاكِينِ وَ الدُّنُوِّ مِنْهُمْ وَ أَوْصَانِي أَنْ أَقُولَ الْحَقَّ وَ إِنْ كَانَ مُرّاً وَ أَوْصَانِي أَنْ أَصِلَ رَحِمِي وَ إِنْ أَدْبَرَتْ وَ أَوْصَانِي أَنْ لاَ أَخَافَ فِي اللَّهِ لَوْمَةَ لاَئِمٍ وَ أَوْصَانِي أَنْ أَسْتَكْثِرَ مِنْ قَوْلِ وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ فَإِنَّهَا مِنْ كُنُوزِ الْجَنَّةِ.»

 

كه سر كار بروم، ديدم يك مغازه باز شده است، كه در آن مغازه يك پينه دوز مشغول كار است، اما اين پينه دوز سبيل هايش تا زير چانه اش است.

فهميدم اين پينه دوز است و سواد ندارد، او را از مسجد كشيدند و به خانقاه برده اند و او را از روحانيت جدا كرده اند و پيش اين بازيگرها برده اند و به اصطلاح خانقاهى شده است.

اين دوست ما هم خيلى نفس پاكى داشت. من مثل او در نفس كم ديده بودم، ولى گاهى طرفت خيلى سخت است، نفس امام حسين عليه السلام در كربلا به سى هزار نفر خورد و يكى از آنها لبيك نگفتند.

گفت: آمدم به او گفتم: برادر! سلامٌ عليكم، سرش را بلند كرد و يك نگاهى به من كرد، بالاخره بايد جواب سلام ما را مى داد، جواب سلام واجب است، گفت: ياعلى مدد و سرش را پايين انداخت.

گفتم: اين اول صبحى يك معصيت كرد، يك گناه، چون سلام مستحب است و جوابش واجب، حتى من در نماز واجب اگر كسى سلام صحيح بكند، بايد در نمازم جواب او را بدهم و دوباره به خواندن نماز ادامه بدهم. اينقدر مهم است.

فردا آمدم، گفتم: سلامٌ عليكم، گفت: يا على مدد، بفرما، گفتم: نه، يك روز خدمتتان مى آيم.

گفت: شش ماه تمام ما از در خانه آمديم، در جواب به ما مى گفت: يا على! ما هم مى رفتيم.

بعد از شش ماه باز صبح آمدم، مولا على عليه السلام فرمودند: از گنهكار نااميد نباش، اينقدر برو تا از رو برود.

گفتم: سلامٌ عليكم، گفت: يا على مدد! جان مولا امروز نرو، چايى دم كرده ام، من هم آمدم داخل و چايى را ريخت و خوردم، به من گفت: خيلى نوكرتم، گفتم: آقايى،

گفت: درويش تر از ما تو هستى، قيچى را در آورد و گفت: ما را كه از رو بردى، اين را بگير و سبيل هايم را بچين. اين شش ماهه كه مى آمدى و مى رفتى، فقط معلوم بود كه نيتت اين بود كه سبيل هاى ما را به باد بدهى.

گفت: ما هم قيچى را گرفتيم و بلند شديم و «بسم الله الرحمن الرحيم» سبيل هايش را تا بالاى لبش چيديم و آينه را برداشتم و جلوى رويش گرفتم و به او گفتم: ببين! حالا آدم شدى. مبارك است.

ابوذر فرمود: پيغمبر صلى الله عليه و آله به من وصيت كرد: گر چه قوم و خويشت با تو تلخى كنند، ولى تو از حكم الهى كه صله رحم است دست برندار.

 

كمترين مرتبه صله رحم

اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد:

« صلوا ارحامكم ولو بالسلام »(1)

صله رحم كنيد! گر چه وقت نداشته باشيد، برويد فقط در بزنيد، بيايد دم در، يك سلام بكنيد و برويد، فقط يك سلام، دلش خوش بشود.

اميرالمؤمنين عليه السلام بعد اين آيه را خواندند:

« وَاتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِى تَسَآءَلُونَ بِهِ وَالاْءَرْحَامَ »(2)

بترسيد، پروا داشته باشيد، تقوا پيشه كنيد از اين كه يكى از دادگاه هاى خدا، دادگاه صله رحم است.


1 ـ الخصال: 2/612، علم أمير الموءمنين عليه السلام أصحابه في مجلس؛ «قَالَ أَمِيرُ الْمُوءْمِنِينَ عليه السلام صِلُوا أَرْحَامَكُمْ وَ لَوْ بِالسَّلاَمِ يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الاْءَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً.»

2 ـ نساء (4) : 1؛ «پروا كنيد و از [ قطع رابطه با ] خويشاوندان بپرهيزيد .»

 

چهار ضمانت پيغمبر عليه السلام در قبال صله رحم

پيغمبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: شما يك چيزى را ضمانت كنيد كه عمل مى كنيد، من در مقابل آن چهار چيز را ضمانت مى كنم. آن يك چيز هم اين است: « يصلُ رحمه » ديدن اقوامتان برويد، من چهار چيز را براى شما ضمانت مى كنم؛

اول: « فيحبُّهُ الله » خدا شما را دوست داشته باشد.

دوم: « و يوسعُ عليهِ رزقه » روزى شما را زياد كند.

سوم: « و يزيدُ فى عمره » عمرتان را طولانى كند.

چهارم: « و يدخلهُ الجنة التى وعده »(1) خود خدا در قيامت دستتان را بگيرد و داخل بهشت بگذارد. فقط ضمانت كنيد كه صله رحم مى كنيد.

 

احترام پدر واجب القتل

متوكل كافر بود، پسرش مخفيانه خدمت امام على النقى حضرت هادى عليه السلام آمد، چون اگر مأمورها مى ديدند، حتما او را مى كشتند.

گفت: يابن رسول الله! پدر من به اهل بيت پيغمبر عليهم السلام جسارتى كرده كه حكمش قتل است، اجازه مى فرماييد من بروم و او را بكشم؟ چون هر شب او را مى بينم و تنها هم مى توانم او را گير بياورم.

حضرت هادى عليه السلام فرمودند: پدرت واجب القتل است، اما به تو اجازه نمى دهم كه پدرت را بكشى.


1 ـ عيون أخبارالرضا عليه السلام : 2/37، باب 31، حديث 93؛ «بِهَذَا الاْءِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله مَنْ ضَمِنَ لِي وَاحِدَةً ضَمِنْتُ لَهُ أَرْبَعَةً يَصِلُ رَحِمَهُ فَيُحِبُّهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ يُوَسِّعُ عَلَيْهِ رِزْقَهُ وَ يَزِيدُ فِي عُمُرِهِ وَ يُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ الَّتِي وَعَدَهُ.»

 

گفت: آقا جان! چرا؟ فرمود: براى اين كه اگر پدرت را بكشى، خدا بيشتر از شش ماه در دنيا به تو مهلت نمى دهد، تو نكش، بگذار كس ديگرى اين كار را بكند.(1)

 

تأثير صله رحم در عمر انسان

وجود مبارك امام صادق از امام باقر، از زين العابدين، از سيدالشهدا، از اميرالمؤمنين و از پيغمبر عليهم السلام نقل مى كنند:

« إن الرجل ليصلُ رحمه و قد بقى من عمرهِ ثلاث سنين فيصيره الله ثلاثين سنة »

يك نفر صله رحم مى كند، سه سال بيشتر از عمرش نمانده است.

خدا مى فرمايد: بيست و هفت سال به عمرش اضافه كنيد.

« و يقطعُها و قد بَقِىَ من عمرهِ ثلاثون سنة فيصيرُ الله ثلاث سنين »(2)

يك نفر هم سى سال ديگر از عمرش باقى مانده است، قطع رحم مى كند، خدا مى فرمايد: بيست و هفت سال از عمرش را كم كنيد، سه سال ديگر ملك الموت


1 ـ الأمالي للطوسي: 328، المجلس الحادي عشر، حديث 655؛ بحار الأنوار: 45/396، باب 50؛ «قَالَ ابْنُ حَشِيشٍ قَالَ أَبُو الْمُفَضَّلِ إِنَّ الْمُنْتَصِرَ سَمِعَ أَبَاهُ يَشْتِمُ فَاطِمَةَ فَسَأَلَ رَجُلاً مِنَ النَّاسِ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ لَهُ قَدْ وَجَبَ عَلَيْهِ الْقَتْلُ إِلاَّ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ أَبَاهُ لَمْ يَطُلْ لَهُ عُمُرٌ قَالَ مَا أُبَالِي إِذَا أَطَعْتُ اللَّهَ بِقَتْلِهِ أَنْ لاَ يَطُولَ لِي عُمُرٌ فَقَتَلَهُ وَ عَاشَ بَعْدَهُ سَبْعَةَ أَشْهُرٍ.»

2 ـ الأمالي للطوسي: 480، المجلس السابع عشر، حديث 1049؛ «قَالَ رَسُولُ االلَّهِ صلى الله عليه و آله انَّ الرَّجُلَ لَيَصِلُ رَحِمَهُ وَ قَدْ بَقِيَ مِنْ عُمُرِهِ ثَلاَثُ سِنِينَ فَيُصَيِّرُهَا اللَّهُ ثَلاَثِينَ سَنَةً وَ يَقْطَعُهَا وَ قَدْ بَقِيَ مِنْ عُمُرِهِ ثَلاَثُونَ سَنَةً فَيُصَيِّرُهَا اللَّهُ ثَلاَثَ سِنِينَ ثُمَّ تَلاَ يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ قَالَ هَذَا حَسَنٌ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ لَيْسَ إِيَّاهُ أَرَدْتُ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام نَعَمْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيٍّ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله صِلَةُ الرَّحِمِ تَعْمُرُ الدِّيَارَ وَ تَزِيدُ فِي الاْءَعْمَارِ وَ إِنْ كَانَ أَهْلُهَا غَيْرَ أَخْيَار.»

 

برود و او را بياورد.

بعد پيغمبر صلى الله عليه و آله اين آيه را خواندند:

« يَمْحُواْ اللَّهُ مَا يَشَآءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِندَهُ أُمُّ الْكِتَـبِ »(1)

كار دست من است و من هم در قوانين خودم حبس نيستم، هر چه را بخواهم برمى دارم، و هر چه را بخواهم قرار مى دهم.

روايات در باب صله رحم بسيار زياد است كه مى توانيد به جلد هفتاد و يك بحار الأنوار و كتابهاى كافى، امالى صدوق، تفسير فرات، تفسير على بن ابراهيم مراجعه كنيد.

در تمام مكتب هاى جهان، حتى مكتب هاى اهل سنت، ما به اين اندازه آيه و روايت، كلام حكيمانه و سفارش درباره قوم و خويش و صله رحم نداريم.

 

مناجات امام صادق عليه السلام

يك مناجاتى امام صادق عليه السلام در اين زمينه دارند كه دو سه قسمت آن را براى شما مى خوانم، خيلى عالى است:

« الهى وعظتنى فلم أتعظ »(2) خدايا! من را موعظه كردى، به من خيلى سفارشها كردى، من موعظه ات را گوش ندادم.


1 ـ رعد (13) : 39؛ «خدا هر چه را بخواهد محو مى كند و هر چه را بخواهد ثابت و پابرجا مى نمايد ، و "امّ الكتاب "نزد اوست.»

2 ـ مصباح المتهجد: 850، دعاء في آخر ليلة من شعبان؛ «يا من لم يوءاخذني بارتكاب المعاصي عفوك عفوك عفوك يا كريم إلهي وعظتني فلم أتعظ و زجرتني عن محارمك فلم أنزجر فما عذري فاعف عني يا كريم عفوك عفوك اللهم إني أسألك الراحة عند الموت و العفو عند الحساب عظم الذنب من عبدك فليحسن التجاوز من عندك.»

 

« و زجرتنى عن محارمك فلم أنزجر » حرامت را براى من بيان كردى، و مرا از انجام آن بر حذر داشتى، اما من گوش ندادم.

« فما عُذرى » من در گوش ندادن به موعظه تو و در عمل نكردن به حرام تو چه عذرى دارم؟ حالا من در گذشته تقصير كردم، حرفت را گوش ندادم، حرامت را مرتكب شدم، اما الان كه به در خانه ات آمدم، فرارى كه نيستم.

« فاعفُ عنى يا كريم » تو آقايى! من را عفو كن. حالا گذشته ام را ببخش: « عفوك عفوك » من به گدايى آمده ام، گداى بخشش تو هستم.

« اللهم أنى أسئلك الراحة عند الموت » خدايا! مى دانم كه گناهانم اگر جمع بشود، هنگام مردن، مردن را سخت مى كند. باعث مى شود كه انسان با يك زجر سنگينى جان بدهد، ولى من آمدم كه امشب به تو بگويم: خدايا! مرگ من را به من آسان بگير.

« و العفو عند الحساب » پرونده ام را كه مى خواهى برسى، در حسابرسى با من گذشت و عفو كن.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

جایگاه حقیقی انسان در آیات و روایات
ارزش شیعه در کلام اهل‌بیت(علیهم‌السلام)
خاطره مردان مخلص خدا
مصاديق منعمين در قرآن
چند روايت عجيب در مورد پدر و مادر
امر و نهی واجب پروردگار بر مردم مؤمن
تاريكى‏اى كه متعلق به مادر بود
حل مشكل مردم، ارزشى بالاتر از ده عمره رجبيه
خلاصة مباحث ماه مبارک
استقامت مؤمن در برابر تحريكات‏

بیشترین بازدید این مجموعه

استقامت مؤمن در برابر تحريكات‏
رفع حجاب‏ها با ايمان و تقواى مستمر
د. آموزگار زينب‏
ردّ ادعاى كهنگى دين اسلام‏
سِرِّ نديدن مرده خود در خواب‏
شب قدر
ماهيت انسان
خاطره مردان مخلص خدا
شکیبایی در برابر مشکلات - جلسه نوزدهم - (متن کامل + ...
امر و نهی واجب پروردگار بر مردم مؤمن

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^