متوكل كافر بود، پسرش مخفيانه خدمت امام على النقى حضرت هادى عليه السلام آمد، چون اگر مأمورها مى ديدند، حتما او را مى كشتند.
گفت: يابن رسول الله! پدر من به اهل بيت پيغمبر عليهم السلام جسارتى كرده كه حكمش قتل است، اجازه مى فرماييد من بروم و او را بكشم؟ چون هر شب او را مى بينم و تنها هم مى توانم او را گير بياورم.
حضرت هادى عليه السلام فرمودند: پدرت واجب القتل است، اما به تو اجازه نمى دهم كه پدرت را بكشى.
گفت: آقا جان! چرا؟ فرمود: براى اين كه اگر پدرت را بكشى، خدا بيشتر از شش ماه در دنيا به تو مهلت نمى دهد، تو نكش، بگذار كس ديگرى اين كار را بكند.
منبع : پایگاه عرفان