فارسی
سه شنبه 04 ارديبهشت 1403 - الثلاثاء 13 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

امام زين العابدين عليه السلام در آيينه نماز

 

منابع مقاله:

کتاب  : عرفان اسلامى  جلد پنج       

نوشته : حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

مسئله نماز حضرت زين العابدين عليه السلام از عجايب برنامه هاى روزگار است، احدى در عالم طاقت نماز آن حضرت را- جز آنان كه در حقيقت و هويت وجودى با او يكى بودند- نداشت.

آن جناب در هر شبانه روز، هزار ركعت نماز مى خواند و چون وقت نماز مى رسيد، بدنش را لرزه مى گرفت و رنگش زرد مى شد و چون به قرائت [مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ ] «1» مى رسيد آن قدر آن را تكرار مى كرد كه نزديك بود قالب تهى كند «2». شب ها را پس از مختصرى خواب، در حدى كه بدن مباركش در تعب نيفتد به عبادت مى گذراند و روزها را غرق نور عبادت بود.

تمام ماه رمضانش از پس آن همه نماز به دعا و تسبيح و استغفار مى گذشت و براى خود كيسه اى چرمى داشت كه تربت پاك حضرت سيدالشهدا عليه السلام را در آن ريخته بود و به گاه سجده بر آن تربت پر قيمت سجده مى كرد.

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

پدرم حضرت باقر عليه السلام فرمود: روزى بر پدربزرگوارم حضرت زين العابدين عليه السلام وارد شدم، ديدم كه عبادت بسيار به آن وجود نازنين تأثير كرده، رنگ مباركش از بيدارى زرد شده و ديده اش از بسيارى گريه مجروح گشته و پيشانى نورانى اش از كثرت سجود پينه بسته و قدم شريفش از زيادى قيام ورم نموده، چون او را بر اين احوال مشاهده كردم خود را از گريه نتوانستم حفظ كنم، به شدت گريستم، آن جناب غرق در انديشه بود، بعد از زمانى به جانب من نظر افكند و فرمود: بعضى از نوشته ها را كه عبادت اميرالمؤمنين عليه السلام در آن نوشته شده به من بده؛ چون به حضورش آوردم قسمتى از آن را خواندند، سپس بر زمين نهادند و فرمودند: چه كسى ياراى آن را دارد كه مانند اميرالمؤمنين عليه السلام عبادت كند! «3»!

نوشته اند كه:

وقتى در حال سجده بود، در حالى كه حالت سجده او را احدى نداشت، در آن حال غرق در درياى عشق و محبت و محو جمال محبوب عالم بود، ناگهان آتشى در خانه گرفت، اهل خانه فرياد زدند: يابن رسول اللّه! النار النار! حضرت متوجه نشدند تا آتش خاموش شد؛ پس از زمانى سر برداشتند در حالى كه داستان را به آن جناب عرض كردند و پرسيدند، چه چيز شما را از توجه به اين آتش بازداشت؟

فرمود: آتش كبراى قيامت مرا از آتش اندك دنيا غافل گذاشت «4».

ابوحمزه ثمالى مى گويد:

ديدم حضرت زين العابدين عليه السلام وارد مسجد كوفه شد و در كنار ستون هفتم كفش مبارك از پاى بيرون كرد و آماده نماز شد؛ دست هاى مبارك خود را تا محاذى گوش بالا برد و تكبيرى گفت كه موهاى بدن من از ترس شنيدن و عظمت آن تكبير بر بدنم راست شد!! و چون شروع به نماز كرد لهجه اى پاكيزه تر و دلرباتر از او نديدم «5».

طاووس يمانى مى گويد:

شبى وارد حجر اسماعيل شدم و ديدم حضرت زين العابدين عليه السلام در سجده است و اين كلام را تكرار مى كند:

الهى عُبَيْدُكَ بِفنائِكَ، مِسْكينُكَ بِفِنائِكَ، فَقيرُكَ بِفِنائِكَ «6».

خداوندا! بنده حقير و مسكين و فقير تو فانى در پيشگاه توست.

طاووس مى گويد: آن جملات را حفظ كردم و پس از آن هر گونه بلا و المى مرا گرفت، در سجده نمازم آن جملات نورانى را گفتم برايم خلاصى و فرج پيش آمد! «7»!

 

داستان حماد بن حبيب با امام سجاد عليه السلام

قطب راوندى و ديگران از حماد بن حبيب كوفى روايت كرده اند كه گفت:

سالى آهنگ حج كردم، همين كه از منزل «زباله» حركت كرديم بادى سياه و تاريك وزيدن گرفت به طورى كه اهل قافله را از هم متفرق كرد، من در آن بيابان متحير و سرگردان ماندم، بالاخره خود را به يك وادى بى آب و گياه رساندم تا تاريكى شب مرا گرفت، خود را به پناه درختى بيابانى گرفتم؛ در آن تاريكى شب جوانى را با جامه سپيد و بوى مشك ديدم، گفتم: او از اولياى خداست و ترسيدم مرا ببيند و به خاطر من جايش را عوض كند، تا مى توانستم خويش را پنهان نگاه داشتم، ناگهان آن جوان مهياى نماز شد، چون ايستاد به پيشگاه مقدس حضرت دوست عرضه داشت:

يا مَنْ أحارَ كُلَّ شَى ءٍ مَلَكُوتا وَقَهَرَ كُلَّ شَى ءٍ جَبَرُوتاً صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاوْلِجْ قَلْبى فَرَحَ الْاقبالِ عَلَيْكَ وَالْحِقْنى بِمَيَدانِ الْمُطيعينَ لَكَ «8».

اى كسى كه همه چيز مبهوت ملكوت تو و مقهور جبروت توست. درود بفرست بر محمد و آل محمد خوشحالى عبادت و روى آوردن به خودت را در قلب من داخل كن و مرا به مطيعان درگاهت ملحق كن.

آن گاه آماده نماز شد، من هم برخاستم و به نزديك او رفتم، ديدم چشمه آبى مى جوشد به سرعت آماده طهارت و نماز شدم، چون پشت سرش ايستادم گويا محرابى براى من ممثل شد و مى ديدم هرگاه به آيه اى مى گذشت كه در آن وعد يا وعيد بود، با ناله و آه آن را تكرار مى كرد؛ چون تاريكى شب به نهايت رسيد، از جاى برخاست و گفت:

يا مَنْ قَصَدَهُ الضَّالُّونَ فَاصابُوهُ مُرْشِداً وَامَّهُ الْخائِفُونَ فَوَجَدُوهُ مَعْقِلًا وَلَجَا الَيْهِ الْعابِدُونَ فَوَجَدُوهُ مَوْئِلًا مَتى راحَةُ مَنْ نَصَبَ لِغَيْرِكَ بَدَنُهُ وَمَتى فَرَحَ مَنْ قَصَدَ سِواكَ بِهِمَّتِهِ الهى قَدْ تَقَشَّعَ الظُّلامُ وَلَمْ اقْضِ مِنْ خِدْمَتِكَ وَطَراً وَلا مِنْ حِياضِ مُناجاتِكَ صَدَراً صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَافْعَلْ بى اوْلَى الْامْرَيْنِ بِكَ يا ارْحَمَ الرَّاحِمينَ.

اى كسى كه گمراهان او را براى هدايت قصد مى كنند و ترسوهابه او اقتدا كرده و او را پناهگاه مى يابند و عابدان به او پناه برده و او را ملجأانتخاب مى كنند. كجا راحتى دارد كسى كه خود را براى ديگرى صرف كند و كجا خوشى دارد كسى كه غير تو را نيت كند. خداوندا! تاريكى همه جا را فرا گرفته و من نه در قبال تو خدمتى كردم و نه از چشمه مناجات تو بهره اى بردم، درود بفرست بر محمد و آل محمد و انجام بده براى من سزاوارترين اين دو امر را، قسم به تو اى مهربان ترين مهربانان.

حماد بن حبيب مى گويد: اين وقت ترسيدم كه مبادا شخص او از من ناپديد شود و اثر امرش بر من پوشيده ماند، پس دامنش را گرفتم و عرضه داشتم تو را به آن كسى كه در عبادت رنج و تعب و ملال و خستگى را از تو گرفته و لذت رهبت را در كامت نهاده بر من رحمت آر و مرا در گلستان مرحمت و عنايتت جاى ده كه من مردى ضال و گم گشته ام و آرزو دارم كه هماهنگ تو شوم و گفتار تو را پيروى كنم، فرمود: اگر تكيه ات بر خدا از روى صدق و راستى باشد گم نخواهى شد، در هر صورت بر اثر من باش، پس به كنار آن درخت شد و دست مرا گرفت، چنين به نظرم آمد كه زمين زير قدمم در حركت است؛ همين كه صبح طلوع كرد به من فرمود:

بشارت باد بر تو كه اين مكان مكه معظمه است. پس من صداى ضجه و ناله حجاج را شنيدم، عرض كردم: تو را سوگند مى دهم به آن كه نسبت به او اميدوارى و در قيامت به حضرت او چشم دارى كيستى؟ فرمود: اكنون كه مرا قسم دادى من على بن الحسين بن على بن ابيطالب هستم! «9»!

تصور شما اين نباشد كه عشق به نماز و مناجات و اين حركت الهى و عارفانه مخصوص به انبيا و ائمه طاهرين عليهم السلام بوده، بلكه شاگردان اين مكتب از عاشقان اين راه و تربيت شدگان اين بزم، نيز در حد قدرت و وسع و توان فكرى و روحى خود سالك اين مسلك بوده و راه رو اين طريق و دلباخته اين وضعيت و سرباخته اين حالت گرديدند.

 

پی نوشت ها:

 

______________________________


(1)- حمد (1): 4.

(2)- وسائل الشيعة: 6/ 151، باب 68، حديث 7593.

(3)- وسائل الشيعة: 1/ 91، باب 20، حديث 215؛ المناقب، ابن شهر آشوب: 4/ 149؛ كشف الغمة: 2/ 85.

(4)- المناقب، ابن شهر آشوب: 4/ 150.

(5)- مستدرك الوسائل: 3/ 405، حديث 3886.

(6)- فلاح السائل: 182.

(7)- ارشاد القلوب: 2/ 143؛ بحار الأنوار: 46/ 75، باب 5، حديث 66.

(8)- مستدرك الوسائل: 4/ 124.

(9)- المناقب، ابن شهر آشوب: 4/ 142؛ بحار الأنوار: 84/ 230، باب 12، حديث 43.

 


منبع : پايگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

«ترس» را بترسانید!!
تواضع و فروتنی امام حسن مجتبی (ع)
در مقابل توهین والدینم چکار کنم؟
کمترين مرتبه و بالاترين درجه اخلاص
جوان در کلام امام صادق(ع)
مکتب علمی امام جواد (ع)
آثار فرهنگى، اجتماعى و تربيتى نماز جماعت
عاشورا ، دليل وجود تشيع
بررسی عنصر رهبری در نهضت عاشورا و ويژگی های اساسی ...
قيام عاشورا و گستره ي معناي امر به معروف و نهي از ...

بیشترین بازدید این مجموعه

حرص و طمع
غفلت‏
اقسام طمع در قرآن‏
دل نوشته هايی در وفات حضرت فاطمه معصومه(س)
اهميت بسمله از نگاه روايات
توصیه به خواندن این سوره در نمازهای واجب
تعدد زوجات از نگاه قرآن (2)
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
دعایی برای نجات از بلا و گرفتاری ها
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^