فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

دعای حضرت ابراهیم علیه السلام برای پیروان اهل بیت علیهما السلام - جلسه دهم

خلاصه سخنرانی حضرت استاد انصاریان در دهه اول محرم سال 1389/ مسجد سید عزیز الله 

 

«بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم»

«اَلحَمدُ ‌للهِ رَبِّ العالَمِین اَلصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلی سَیِّدِ الاَنبِیاءِ وَالمُرسَلِین حَبِیبِ اِلهِنا وَ طَبِیبِ نُفُوسِنا اَبِالقاسِمِ مُحَمَد صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ عَلی اَهلِ بَیتِهِ الطَّیِبِینَّ الطّاهِرینَ المَعصُومِینَ المُّکَرَمِین.»

چند مطلب از اخلاق مبارک وجود ابی‌عبدالله الحسين(ع) است كه برای همه درس است؛ برای هر کسی که میدان بیشتری در زندگی دارد؛ چه میدان مالی، چه میدان مقامی، چه میدان علمی. اين مطالب را اهل‌ سُنت هم نوشته‌اند من این موارد را اول در کتاب‌های آن‌ها دیدم بعد در کتاب‌های خودمان؛ درس گرفتن از زندگی کسی که تمام انبیاء برایش گریه کرد‌ند، آسمان و زمین برای او گریه کرد، ماهیان دریا برای او گریه کردند، پرندگان هوا برای او گریه کردند این گفتار زین‌العابدین(ع) است که هیچ چیز در این عالم نبود مگر این‌که برای پدرم گریه کردند. امام صادق(ع) نيز می‌فرماید: تا قیامت هر شب خدا و ملائکه او را زیارت می‌کنند.

درس اول: حضرت در کوچه می رفت تعدادي بچه كه باز‌ی‌شان تمام شده بود از خانه‌هایشان نان خشک آورده بودند نشسته بودند روی خاک تا نان خشك بخورند، چشمشان به ابی‌عبدالله(ع) افتاد همه از جا بلند شدند دامن او را گرفتند گفتند: بیا با ما ناهار بخور، فرمود: باشد!

اين درس است یعنی اي بزرگ‌ترها، تمام محبت را هزینه‌ی کوچکترها بکنید تا آن‌ها هم با عاطفه بار بیایند، آن‌ها هم لطیف بار بیایند، باید بچه‌هایمان را نازک‌دل بار بیاوریم که اگر چند سال دیگر كه ما در دنیا نیستیم این جمله به گوش آن‌ها خورد «السَّلامُ عَلَیکَ یا اَباعَبدِالله» بتوانند گریه کنند. بچه‌ها سنگ‌دل بار نیایند، بچه‌ها را به خاطر خستگی کار روز رَد نکنید، آغوش‌تان را برای بچه‌ها تعطیل نکنید همه چیز را واگذار به همسرتان نکنید این ظلم به نسل است.

آمد روی خاک نشست، این‌ها که دیگر یادشان نمی‌رفت، تا آخر عمر افتخارشان بود كه حسین(ع) با ما ناهار خورد، درست هم نان خشک خورد، یعنی سَرِ بچه‌ها کلاه نگذاشت كاملا غذا خورد تا سیر شد. بعد فرمود: عزیزانم من دعوت شما را راحت قبول کردم؟ گفتند: بله آقا (اصلاٌ او دعوت همه را راحت قبول می‌کند. خیلی راحت لبیک می‌دهد، خیلی راحت جواب سلام می‌دهد). فرمود: من به حرفِ همه‌ی شما گوش دادم شما هم به حرف من گوش می‌دهید؟ گفتند: کاملاً، فرمود: بلند شوید دنبال من بیائید. همه را آورد خانه.

(این کار را قیامت مادرش انجام می‌دهد، اينكه چرا خودش انجام نمی‌دهد علت دارد. در تفاسیر مهم گذشته‌ی ما مثل تفسیر فُرات آمده که در قیامت وقتی دختر پیغمبر(ص) می‌خواهد وارد محشر شود به کل اهل محشر می‌گویند: چشم‌تان را پایین بیندازید، والله نگاه به نامحرم حرام است، چشمتان را بیندازید پایین «عُضُّوا اَبصارَکُم»1 می‌آید جلوي درِ بهشت پدر را می‌بیند، امام مجتبی(ع) را می‌بیند، می‌بیند یک نفر هم ایستاده كه سَر ندارد، مي‌پرسد: اين کیست؟ پیغمبر(ص) می‌گوید: فاطمه جان! حسین است. فاطمه ناله می‌زند. خطاب می‌رسد: فاطمه‌ی من، ناله نکن. من مخصوصاً می‌خواستم حسین تو را به همان حال روز عاشورا نشان تو بدهم که خودم جزء تسلیت دهندگان به تو باشم، به تو تسلیت می‌گویم. به‌خاطر حسینت اعلام می‌کنم به تو كه بدون قید و شرط، هرچه می‌خواهی از من بخواه، تمام عزاداران حسینت را می‌خواهی بخواه، گریه‌کن‌ها را می‌خواهی بخواه، این‌ها مهم نیست، گریه‌کن‌های غیرشیعه فرزندت را می‌خواهی بخواه، همه را قبول می‌کنم با خودت بردار و برو).

همه را آورد خانه، به خادمان خانه فرمودند: یک دست لباس به هر يك از این بچه‌ها بدهید، هر چه هم داريد بیاورید، برای این‌که این‌ها هرچه داشتند گذاشتند سرِ سفره. من نمی‌توانم مثل این‌ها عمل بکنم، اگر هرچه آوردني است بیاورید، باز هم من نسبت به این‌ها کم کار کرده‌ام.

درس دوم: سيد الشهداء(ع) یک روز از کوچه‌اي می‌گذشت، ظهر بود، چند کارگر ساده، سُفره‌ی پارچه‌ای كه مقداري نان خالی در آن بود پهن کرده بودند كه ناهار بخورند.

(اي مردم، اي صاحبان علم، اي صاحبان مال، به این آستین کهنه‌ها، به این پابرهنه‌ها، به چشم حقارت نگاه نکنید خدا در بين این‌ها بندگان عجیبی دارد كه ما نمی‌دانیم.)

یکی از از این آستین‌پاره‌ها گفت: رفقا دست نبرید در سفره بروم ابی‌عبدالله را بیاورم گفتند: چه می‌گویی؟! کجای کار هستی؟ تو بروی حسین را با آن عظمتش بیاوری سر سفره‌ی ما؟ گفت: شما چه می‌گویید؟! شما که متوجه نیستید این کیست! بلند شد آمد جلو گفت: آقا جان! با ما ناهار می‌خورید؟ فرمود: بله، پیاده شد سر سفره که نشست این آیه را خواند: «اِنَّه لا یُحِبُّ المُستَکبِرین»2 خدا باد به دماغ‌ها را دوست ندارد. خدا آن‌هایی که مردم ضعیف و  مستضعف و آستین‌پاره‌ را با چشم حقارت نگاه می‌کنند دوست ندارد.

غذا خورد فرمود: می‌آیید خانه‌ی ما؟ گفتند: بله آقاجان می‌آییم. فرمود: ما غذای گرم داریم آن‌ها را به خانه بُرد. فرمود: برای همه‌ی آن‌ها غذای کامل بگذارید. این‌هم یک درس.

اما درس سوم، درس هزینه‌ کردن آبروست، پول نداری، قدرت نداری، اما خدا به تو آبرو داده برای باز کردن گِره دیگران آبرو هزینه کن.

سيد الشهداء(ع) در مدینه از کنار باغی مي‌گذشت دید باغبان با چهره‌ی اندوهناک نشسته، ظهر بود، غذایي كه خودش باید مي‌خورد لقمه می‌کرد و جلوی سگ باغ می‌گذاشت. امام چند لحظه‌اي او را نگاه کرد، بعد فرمود: چه می‌كنی؟ باغبان سرش را بالا کرد، تا چشمش به ابی‌عبدالله افتاد گفت: غصه‌دار هستم، ناراحت هستم، مالکِ من یک یهودی است و من مسلمان هستم، دلم می‌خواهد از زیرِ بار این یهودی بیرون بیایم. دارم غذای خودم را به این سگ می‌دهم بلکه یک دُمی تکان بدهد کار ما حل شود. (حتی کمک به حیوان هم گِره از کار باز می‌کند.) امام آمدند درِ مغازه‌ی یهودی، منزل يهودي هم طبقه بالاي همان مغازه بود و همسرش هم کنار پنجره نشسته بود. امام فرمودند: دویست درهم پول آورده‌ام غلامت را بخرم. گفت: آقا نمی‌فروشم، کل باغ و غلامم فدای آمدن تو، برای تو. غلام و باغ را به تو بخشیدم. (حسین آزاد می‌کند آدم را. خداوند آن‌قدر به او قدرت داده که آدم را از قیود آزاد کند، آدم را از عذاب آزاد کند.) فرمود: این دویست درهم را که پول غلام است به تو بخشیدم. گفت: یابن‌رسول‌الله! پول را به خودتان هِبه کردم. امام فرمود: پس من هم این پول را الان می‌برم و به غلام می‌دهم، خودش را هم آزاد می‌کنم، باغ را هم به نام خودش می‌کنم. زن یهودی از آن بالا گفت: اي مرد! يهودي سرش را بلند کرد. زن گفت: من مِهرم را به تو بخشیدم، من مسلمان شدم. مرد یهودی گفت: چرا تو تنها مسلمان شوی؟ حسین جان! من را هم مسلمان کن.

این همه، نتيجه یک قدم ابی‌عبدالله(ع) است. قدم باید برکت داشته باشد، قدم باید منفعت داشته باشد.

 

پی نوشت ها:

 

1-    تفسیر فرات : 443 حدیث 443 (سوره طور) بحارالانوار: 43/224 باب 8 حدیث 12

2-    نحل 23


منبع : پايگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

جایگاه حقیقی انسان در آیات و روایات
ارزش شیعه در کلام اهل‌بیت(علیهم‌السلام)
خاطره مردان مخلص خدا
مصاديق منعمين در قرآن
چند روايت عجيب در مورد پدر و مادر
امر و نهی واجب پروردگار بر مردم مؤمن
تاريكى‏اى كه متعلق به مادر بود
حل مشكل مردم، ارزشى بالاتر از ده عمره رجبيه
خلاصة مباحث ماه مبارک
استقامت مؤمن در برابر تحريكات‏

بیشترین بازدید این مجموعه

تفاوت «ضرر» و «خسران»
ارزش عمر و راه هزينه آن-جلسه بیست وچهارم (متن ...
متن سخنرانی استاد انصاریان در مورد قرآن
شیطان و اهل تقوا - جلسه پانزدهم – (متن کامل + ...
مرگ و عالم آخرت - جلسه اول (1) - (متن کامل + عناوین)
مصاديق منعمين در قرآن
شب قدر
شکیبایی در برابر مشکلات - جلسه نوزدهم - (متن کامل + ...
خلاصة مباحث ماه مبارک
دهه دوم محرم 94 خوی آرامگاه شیخ نوایی سخنرانی هفتم

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^