خلاصه سخنرانی حضرت استاد انصاریان در دهه اول محرم سال 1389/ مسجد سید عزیز الله
«بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم»
«اَلحَمدُِللهِ رَبِّ العالَمِین اَلصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلی سَیِّدِ الاَنبِیاءِ وَالمُرسَلِین حَبِیبِ اِلهِنا وَ طَبِیبِ نُفُوسِنا اَبِالقاسِمِ مُحَمَد صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ عَلی اَهلِ بَیتِهِ الطَّیِبِینَّ الطّاهِرینَ المَعصُومِینَ المُّکَرَمِین.»
کتاب خدا امر واجب دارد به همه که تا زنده هستید خود را وزن کنید تا سبک سنگینی باطن شما، معنویت شما، آدابی که با آنها سر و کار دارید و انسانیت شما برایتان معلوم بشود. اگر خود را وزن کردید و معلوم شد وزنتان کم است، یا در مرز خسارت قرار دارید و یا دارید خسارت میبینید.
جالب است در آیاتی که میشود دراينباره از آنها استفاده كرد، لغت (ضرر) بهکار نرفته، بلكه کلمهی (خسارت) بهکار رفته است؛ خسارت به معنای تباه شدن و از دست دادن تمام سرمایههای وجودی خویش است؛ در حالت خسران، عقل، فطرت، حال، بدن، مال و تمام هستي انسان تباه میشود. این تباهی ادامه پیدا میکند تا اینکه به فرموده قرآن، چنين افرادي هیزم دوزخ ميشوند: «فکانُوا لجَهنَّمَ حَطَبا».1
اما این ترازویی که باید خودمان را با آن بکشیم تا سنگینی و سبکی، و یا تباهی و خسارتمان حداقل برای خودمان معلوم شود چه ترازویی است؟
قرآن تعبیر بالایی از این ترازو دارد (قسطاس) و آن را مقيد كرده «بالقسطاس المستقيم»2؛ يعني ترازوی مستقیم، ترازویی که هیچ عیب و نقصی ندارد. مستقیم به معنی خط راست نیست، به معنای پابرجایی است. اینکه میگوید مستقیم، یعنی هر کسی از هر جا بلند نشود و بگوید: من ترازو هستم، خودتان را با من بسنجید؛ چون ترازو اگر عیب داشته باشد، نقص داشته باشد و يا خراب باشد، وزن را درست نشان نمیدهد، سبکی و سنگینی را درست نشان نمیدهد، بلكه اشتباه نشان میدهد. تمام مدعیان این معنا که مي-گويند ما ترازو هستیم، بیائید خودتان را با ما هماهنگ کنید تا وزنتان معلوم شود، دروغ میگویند؛ مستقیم نیستند، عیب دارند، نقص دارند. لذا قرآن كريم در همین سورهی مبارکهی بقره، وقتي ميخواهد ترازویی را معرفی کند، یک ترازوی کامل، جامع، تام، سالم، مستقیم، بیعیب و بینقص را معرفی میکند: «اِذ ابتَلاء اِبراهِیمَ رَبَّهُ بِکَلِماتٍ فَاَتَّمَهُن قالَ اِنِّی جاعِلُکَ لِلناسِ اِماما»3 یعنی اي ابراهيم، تو یک ترازویی هستی تا روز قیامت برای کل انسانها، که اگر کسی بخواهد وزن خودش را در ایمان، در عمل، در اخلاق، در اندیشه، در تفکر، در رفتار، در منش، در اقتصاد، در زن و بچهداری بفهمد، بايد خودش را با تو بسنجد.
«اِنِّی جاعِلُکَ لِلناسِ اِماما» امام در اینجا یعنی همان قسطاس مستقیم؛ چون آیات ربطش به همدیگر معجزه است، ابراهیم(ع) برای بعدِ خودش سؤال میکند: «قالَ وَ مِن ذُرِّیتِی» از نسل من هم امام اَتم که ترازو باشد برای مردم هست؟ علنی پروردگار به او میگوید: در نسل تو هم آدم عیبدار، آدم نقصدار، آدم بتپرست، آدم منحرف هم هست «قال لایَنالُ عَهدِی الظالِمین» ترازو بودن وجود نسل تو را من در ستمکاران از نسل تو قرار نمیدهم. ابولهب هم نسل تو میشود در آینده، ولی پرعیب است. او یک چاه پر از آلودگی و تعفن است. او نمیتواند میزان باشد. «لا یَنالُ عَهدِی الظالِمین» یعنی «یَنالَ عَهدِی العادِلین» بله من در نسل تو ترازو قرار میدهم، اما عین خودت، بیعیب، کامل و جامع. اين مطلب يقيني است و اتفاق هم خواهد افتاد.
بنابراین همانوقت یعنی چهار - پنج هزار سال قبل از پیغمبر اکرم(ص) خدا بر روي تمام جریانات بعد از مرگ پیغمبر(ص) مُهر باطل زد و گفت: «لایَنالُ عَهدِی الظالِمین». حالا هرچه هم میخواهند به اینها خوبی بچسبانند خدا به ابراهیم گفت: اینها خوبی ندارند، اینها ناقص هستند، اینها پُرعیب هستند. حالا بخاری بیاید کتاب بنویسد، مسلم نیشابوری بیاید کتاب بنویسد، ابن ماجه بیاید کتاب بنویسد، حاکم نیشابوری بیاید کتاب بنویسد و بالای چهارصد - پانصد صفحه برای آن سه نفر مدام ارزش بنویسد! خدا به ابراهیم گفت: همهی اینها دروغ است، اینها ظالم هستند و ترازو نیستند.
آنوقت ابراهیم(ع) که شدید مهربان به جامعهی انسانی بوده میآید به دیوار کعبه تکیه میدهد درخواست این را میکند که این ترازو را در آینده ظهور بده. ابراهيم(ع) درخواست کرد، التماس کرد، اشک ریخت و گفت: «رَبَّنّا وَابعَث فِیهِم رَسُولَاً یَتلُوا عَلَیهِم آیاتِکَ وَ یُعَّلِمُهُمُ الکِتاب و الحكمة وَ یُزَّکِیهِم إنَّکَ اَنتَ العَزِیزُ الحَکیم» این گفتار ابراهیم است و دعای ابراهیم و التماس ابراهیم. اما سخن خدا در سورهی جمعه اين است: «هُوَالذِّی بَعثَ فِی الاُمِیینَ رَسُولَاً مِنهُم یَتلُوا عَلیهِم آیاتِه وَ یُزَّکِیهِم وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتاب و الحكمة وَ اِن کانُوا مِن قَبلُ لَفِی ضَلالِ مُبِین»5 یعنی چند هزار سال قبل ابراهیم(ع) برای جامعهی انسانی ترازو درخواست کرد و سه خصوصیت هم برای این ترازو گفت، كه هر سه را خدا بعداً در وجود رسول اكرم(ص) تجلي داد.
اما پیغمبر(ص) که یک فرد است، پس چرا خدا در سورهی انبیاء ترازو را جمع بسته «وَ نَضَعُ المَوازِینَ»6 یعنی غیر پیغمبر(ص) من ترازوهای دیگری هم قرار دادم. جابر به پیغمبر(ص) گفت: بعد از تو ترازو کیست؟ (این در کتابهای اهلسنت هم هست؛ مانند ینابیع المودة شیخ سلیمان بلخی حنفی قندوزی است.) بعد از تو ما خودمان را با چه کسی بکشیم؟ رسول خدا(ص) دستش را گذاشت بر روی شانهی امیرالمؤمنین(ع) گفت: با این بکشید خودتان را، خودتان را با این میزان بسنجید؛ اقتصادتان را، سیاستتان را، کشورداریتان را، برخوردتان با مخالفین، با مردم، با همسرانتان، با بچههایتان، با رفیقانتان، با بازارتان، خودتان را با علي(ع) بسنجید. جابر پرسيد: بعد از او چه کسی؟ پیغمبر(ص) فرمود: جابر! بعد از علی، حسن و بعد از او، حسین و بعد از او، علیبنالحسین، بعد محمدبنعلی - که تو او را میبینی، سلام من را به او برسان - بعد جعفر، بعد موسی، بعد علي بن موسي الرضا (همین ترازویی که خدا در کشور ما گذاشت) بعد حضرت جواد، حضرت هادی، حضرت عسكری. اي جابر! دوازدهمین ما هم به مصلحت غایب میشود، اگر از عمر جهان یک روز بیشتر نمانده باشد او را ظهور میدهد.
ابراهیم هم گفت ذریه نگفت یک نفر، نگفت: «وَ مِن رَجُلٍ مِن ذُرَّیتِی» گفت: «مِن ذُرَّیتِی» در فرزندان من. آنجا هم جمع است، در سورهی انبیاء هم «موازين» جمع آمده است. اگر اهل سنت به ما بگویند از کجا میگویید ترازو این چهارده نفر هستند؟ میگوییم: چون خدا در آیه ترازو را جمع آورده «موازين»، اگر ترازو فقط قرآن است، باید مفرد بيايد.
خداوند امر میکند یک بار شما خودتان را بکشید «بِالقِسطاسِ المُستَقِیم» یک بار هم من در قیامت شما را میکشم: «وَ نَضَعُ المَوازِینَ القِسطِ لِیَومِ القِیامَة» با جمعي از معيارها (موازين) من پیغمبر و علی و فاطمه تا امام زمان(ع) را قیامت در محشر قرار میدهم. ابداً به کسی ظلم نمیکنم در کشیدن اعمالتان«فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً». اگر وزن عملتان به وزن دانهی ارزن باشد میآورم «وَ اِن کانَ مِثقالَ حَبَّةٍ مِن خَردَلٍ اَتَینا بِها»7 عیار سنجش آن را هم علی و فاطمه و فرزندانشان هستند، اما پرورنده را خودم محاسبه میکنم«وَ کَفی بِنا حاسِبین». چه لذتی دارد در قیامت وقتی میخواهند ما را حسين(ع) بکشند! حالا اگر وزن ما یک وزن کاملی نباشد؛ در اخلاق، در عمل و در آداب، یقیناً وزنمان قابل قبول خواهد بود و آن سنگینی لازم را داریم و خسران نخواهيم داشت؛ چون در سورهی اعراف میگوید: «وَ اَمّا مَن خَفَّت مَوازِینُه فَاوُلئِکَ کَالَّذِینَ خَسِروُا اَنفُسَهُم بِما کانوا بِآیاتِنا یَظلِمُون»8 امام باقر(ع) میفرماید: مراد از آیات، ما هستیم و (اولئك) اشاره دارد به ظالم به علی، ظالم به زهرا، ظالم به حسن و ظالم به حسین(ع) كه اين ظالمان، تمام موجودی وجودشان تباه تباه است.
پي نوشت:
1- جن(72).15
2- شعراء(26).82
3- بقره(2). 124
4- بقره(2). 29
5- جمعه(62).2
6- انبياء(21). 47
7- انبيائ(21).47
8- اعراف(7).9