خلاصه مباحث حضرت استاد انصاریان در درهه اول محرم سال 1389 مسجد عزیزالله
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم
«اَلحَمدُِللهِ رَبِّ العالَمِین اَلصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلی سَیِّدِ الاَنبِیاءِ وَالمُرسَلِین حَبِیبِ اِلهِنا وَ طَبِیبِ نُفُوسِنا اَبِيالقاسِمِ مُحَمَد صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ عَلی اَهلِ بَیتِهِ الطَّیِبِینَّ الطّاهِرینَ المَعصُومِینَ المُّکَرَمِین.»
کلام امروز بهعنوان سخن دربارهی ریشه، از یکی از جملات ملکوتی حضرت ابیعبداللهالحسین (علیهالسلام) گرفته شده، قرآن در سورهی مبارکهی ابراهیم از این ریشه - که البته با یک تعبیر گستردهتر در کلام حضرت آمده - تعبیر به ریشهی ثابت میکند «أَصلُها ثابِت»1. علت ثابت بودن این ریشه و اینکه هیچ خطری در هیچ روزگاری این ریشه را تهدید نمیکند این است که؛ زمینی که این ریشه در آن کاشته شده توحید است، باغبانش خودِ خدا است «ءَأَنتُم تَزرَعُونَهُ اَم نَحنُ الزارعون»2. عبارت خیلی صریح است که خداوند از خودش تعبیر به زارع میکند با اسم فاعل؛ یعنی کنندهی این کار من هستم. هم بهوجودآوردن ریشه و هم کاشت آن، كار خداست، و هم زمینِ ریشه، توحید است و هم حافظِ ریشه و محصولات این ریشه، خود پروردگار است؛ یعنی تمام درهای خطر و عیب و نقص و نابودی به روی این ریشه بسته است.
قرآن میفرماید: قیامت با دو نفخه صورت میگیرد؛ در نفخهی اول، تمام زندگان آسمان و زمين میمیرند؛ حتی یک فرشته هم زنده نمیماند؛ «فَصَعِقَ مَن فِیالسَّماواتِ وَ مَنفِیالاَرض»3. در نفخهی دوم، تمام آنان كه بر اثر نفخهی اول مردهاند، در یک لحظه زنده میشوند.
ولی آن چیزی که در آیه مهم است این است که؛ این ریشه و شاخ و برگهای اصیل، با نفخهی اول نخواهند مُرد؛ اصلاً مرگ سُراغ آنها نمیرود؛ یعنی آنها از حوزهی مُردن به کل خارج هستند.
اُقتُلُونِی اُقتُلُونِی یا ثِبات اِنَّ فِی قَتلِی حَیاتٌ فِی حَیات4
این چه حیاتی است که مرگ، اجازهی حمله به آنها را ندارد واز دایرهی مُردن در نفخهی اول علناً استثنا شدهاند؟ همهی این حرفها در قرآن است ولی ملاحظه میفرمایید که تمام آن مبهم است؛ نه آن «أَصلُها ثابِت» واضح است؛ فقط میگوید: ریشهی ثابتي است که روزگار، فصول، ایام و گردش زمان، در این ریشه، اثری ندارد. آن آیه هم مبهم است که در نفخهی اول «مَن فِیالسَّماواتِ وَ مَن فِیالاَرض» میمیرند مگر آنهایی را که خدا استثنا کرده است که با آن نفخه نمیمیرند.
همه مبهم است؛ آنها چه کسانی هستند؟ این ریشه چیست؟ زارع فقط روشن است که خدا است؛ «ءَأَنتُم تَزرَعُونَهُ اَم نَحنُ الزارعون». حافظ هم معلوم است كه پروردگار است، زمین هم معلوم است که توحید است كه بنا بر آيه «یُثَّبِتُ اللهُ الَّذِینَ ءَامَنُوا بِالقُولِ الثابِت»5، محكوم به ثبات است؛ چون ایمان یعنی توحید. اما این ریشه کیست؟ شاخ و برگهایش چه کسانی هستند؟
مبهمات این مقدمه را باید با کمک اهلبیت برطرف کرد اولاً آنهایی که به اصطلاح در نفخهی اول نمیمیرند با اینکه «مَن فِیالسَّماواتِ وَ مَن فِیالاَرض» میمیرند اینها چه کسانی هستند؟ اینها یک تعداد محدودی هستند که نفخهی مِیراندن نمیتواند سُراغ آنها برود؛ نه اینکه نمیرود، اصلاً پا ندارد سُراغ آنها برود که جانشان را بگیرد. بخشي از اين تعداد محدود، اباعبدالله الحسين و شهداي كربلا هستند كه نمیمیرند؛ هرچه میخواهید اسلحه بکشید، تیرباران کنید، نیزه بزنید، خدا مرگ را از اینها برداشته، حتی مرگ نفخهی اول را. پیغمبر به زهرا فرمود: جلسات عزاي حسين تا قیامت ادامه دارد. حسین بوده و زنده است و هرگز نمیمیرد.
تا خداوندی خدا برپاست بیرق شاه کربلا برجاست 6
شما هم اگر بخواهید نمیرید، خودتان و زن و بچهتان حسینی بشوید. این برای ابهام آن آیه. همانطور که دهها سال است دل ما را اسیر او کرده، در آینده هم دلهایی را اسیر او میکند. این ابهام آنها.
اول بايد سُراغ قرآن مجید رفت تا ببینیم تعبیر واضحتری از این ریشه میتوان پیدا كرد. تعبیر واضحتر اين واژه در قرآن کلمهی «اُم» به معناي ریشه است كه بارها در قرآن تكرار شده است. به عنوان نمونه به دو آيه اشاره ميكنيم كه اولي به صورت خاص و دومي به صورت عام بر اين معنا دلالت دارد: آيه اول، در سوره قصص به شكلي روشن آمده: «وَ اَوُحَینا اِلی اُمِّ مُوسی» 7 کلمهی (اُم) یعنی ریشه؛ چون انسانها چهار- پنج ساعت مهمان صُلب پدر هستند، اما نُه ماه با وجود مادر متحد هستند، و نُه ماه همهی تغذیهی اخلاقی، فکری، اندیشهای و بدنیشان از مادر است، لذا خدا مادر را ریشه نامید. ما به ریشهی وجود موسی وحی کردیم «اَن اَرضِعِیه» که حالا که بچه را به دنیا آوردهای شیرش بده. اما بهخاطر طبع انسانی اگر میترسی که بچه به دست دستگاه فرعون بیفتد او را در یک جعبه بگذار و در رود نیل بینداز. نترس، غصه هم نخور، ما او را به دامن خودت برمیگردانيم «وَ جاعلوُه مِن المُرسَلِین» فرزند تو سومین پیغمبر اولوالعزم من است. این ریشه، اینهم شاخ و برگ. این ریشه موسی.
و اما آیهای که عام است؛ آيه «وَ وَصَّینا الاِنسانَ بِوالِدَیهِ» 8؛ منِ خدا به تمام فرزندان نسبت به حقوق پدر و مادرشان سفارش اکید دارم. رسول خدا(ص) کراراً به مردم گفت: «أَنَا وَ عَلِیٍ اَبَوا هذِهِ الاُمَة» 9 این تأویل آیه است که منِ خدا، به مردم سفارش رعایت حق پدرها را کردم. در مدینه هم بارها مردم شنیدند كه پیغمبر(ص) از حضرت زهرا(س) تعبیر به اُم کردند و حتی گفتند: «تو مادر من هستی»؛ یعنی ریشهی من، نه مادر جسمی. یعنی اي دخترم، اگر خدا تو را به من نداده بود، درخت وجودِ من و دینم و فرهنگم با اینهمه حادثه و خطر خشک میشد؛ تو ریشهی من هستی.
پس قرآن مجید همهی ما را سفارش میکند به رعایت حق پیغمبر و علی و زهرا (عليهم السلام) بهعنوان اُم و ریشه.
قرآن مجید از زهرا(س) تعبیر به کوثر کرده؛ اي رسول ما، تا قبل از ولادت زهرا(س) اهل مکه به تو میگفتند: ابتر؛ یعنی بدون بچه، و منتظر هم نشستند تا تو که بچه نداری بمیری و کسی نباشد برنامهات و فرهنگت را ادامه بدهد. اما من به تو خیر کثیر عطا میکنم که یک خیر این بچهای که به تو میدهم این است که همسر علی(ع) میشود؛ یک خیرش این است که مادر یازده امام میشود؛ یک خیرش این است که بیاید در مسجد و حکومت عربیِ جاهلی زمان خودش را محکوم کند و تا قیامت، حجت بر همه تمام بشود.
پي نوشت:
1- ابراهيم(14)-24
2- الواقعه(56)- 64
3- الزمر(39) – 68
4-مولوي
5- ابراهيم(14)- 27
6- صغير اصفهاني
7- قصص(28)-7
8- عنكبوت(29)- 8
9- بحارالانوار23/259-باب 15 حديث 8
منبع : پايگاه عرفان