على عليه السلام بالاى منبر آمد و بلند بلند گريه كرد، مردم دلشان سوخت، گفتند: چه مصيبتى به شما رسيده است؟ فرمود: امروز يك زن در شلوغى بازار كوفه رد مى شد، تنه مرد نامحرم به او خورده است. غيرت در اين مملكت از بين رفته است. چرا؟ يك زن چادرىِ روگرفته آمده رد بشود، شانه مرد غريبه به بدنش ماليده شده است.
اين عاشقان شهوت با آيات قرآن چه مى كنند؟ بايد از شب نشينى ها، باغ ها، كنار درياها، هتل ها، مسافران نوروزى، چشم چران ها، بدحجاب و بى حجاب ها، عروسى ها و از سالن ها سؤال كرد كه قرآن چه شد؟ خونى كه از گلوى ابى عبدالله عليه السلام كنار اين آيات ريخت، چه شد؟ گلوى بچه شش ماهه كه با تير سه شعبه بريده شد، چه شد؟ پهلو شكستن بين در و ديوار كنار اين قرآن چه شد؟ اين ها را بايد پرسيد.
« يحبون النساء و ينسون الحور »
عاشق زنان فانى بى هويتِ بى شخصيتِ بى دينِ دنيا مى شوند، و براى يك شهوت يك دقيقه اى، حور العين وعده داده شده قرآن را كه ابدى است، فراموش مى كنند، ازواج مطهره قيامت را مى گذارند، و ازواج شريره كثيفه را انتخاب مى كنند.
منبع : پایگاه عرفان