فارسی
جمعه 31 فروردين 1403 - الجمعة 9 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 1
100% این مطلب را پسندیده اند

حكايت توبه از شكر نابجا


بازار بغداد آتش گرفته بود. يكى از مغازه ها، مغازه سقط فروش بود. به او گفتند:

بازار آتش گرفته است. به بازار آمد. ديد آتش را خاموش كرده اند و مغازه او نسوخته است. گفت: الحمد لله.

بعد ناگهان به خود گفت: تو بايد غم مردم را بخورى، آن وقت براى سالم بودن مغازه خودت، الحمد لله مى گويى؟ همان روز همه جنس ها را فروخت و با خانواده اش به مكه رفت و چهل سال در مكّه روزها دستفروشى مى كرد و شب ها تا صبح در مسجد الحرام مى گفت: خدايا! به خاطر آن «الحمد لله» اشتباه، مرا بيامرز.

من اشتباه كردم.

بعد پيغمبر صلى الله عليه و آله مى فرمايند:

«المؤمن ينظر بنور الله» مؤمن در دنيا با كمك نور خدا نگاه مى كند و مى فهمد. هر چيزى را نمى خرد و نمى فروشد. معامله نمى كند. واقعاً «هزار نكته باريك تر ز مو اينجاست».


منبع : پایگاه عرفان
0
100% (نفر 1)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

چند داستان عجيب در مسئله توبه‏
بالاتر از چهل سال عبادت‏
شفا گرفتن بال فطرس توسط امام حسین(ع)
داستان عجيب سليمان اعمش‏
حکایت دعاى خفى اللُّطف و نجات از مرگ‏
درخت دين
حکایت دزدی که با یاد خدا عاقبت بخیر شد
حکایتی از چوپان و حضرت مسيح (ع)
زائران حسینی، شریک ثواب شهدای کربلا
حالات معنوى آخوند كاشى‏

بیشترین بازدید این مجموعه

درخت دين
راه خدا
حکایت دعاى خفى اللُّطف و نجات از مرگ‏
چند داستان عجيب در مسئله توبه‏
داستان عجيب سليمان اعمش‏
خوبان چرا؟
عاصى نمى‏تواند مجاور من باشد
سهولت عفو امام رضا(ع)
شفا گرفتن بال فطرس توسط امام حسین(ع)
حضور امام حسين(ع) در لحظه جان دادن

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^