آيا اين جملات نورانى و بيدار كننده و بينايى بخش را در دعاى عرفه حضرت سيد الشهدا، اباعبداللّه الحسين عليه السلام، ديده ايد كه در صحراى عرفات مى خواند و مانند دو چشمه آب اشك از ديدگان مباركش بر چهره نورانيش جارى بود.
رَبِّ بِما بَرَأْتَنى فَعَدَّلْتَ فِطْرَتى، رَبِّ بِما أنْشأْتَنى فَاحْسَنْتَ صورَتى، رَبِّ بِما احْسَنْتَ الَىَّ وَفى نَفْسى عافَيْتَنى، رَبِّ بِما كَلَأْتَنى وَوَفَّقْتَنى، رَبِّ بِما انْعَمْتَ عَلَىِّ فَهَدَيْتَنى، رَبِّ بِما اوْلَيْتَنى وَمِنْ كُلِّ خَيْرٍ اعْطَيْتَنى، رَبِّ بِما اطْعَمْتَنى وَسَقَيْتَنى، رَبِّ بِما اغْنَيْتَنى وَاقْنَيْتَنى، رَبِّ بِما اعَنْتَنى وَاعْزَرْتَنى، رَبِّ بِما الْبَسْتَنى مِن سِتْرِكَ الصّافى وَيَسَّرْتَ لى مِنْ صُنْعِكَ الْكافى..
پروردگارا! به اين كه مرا پديد آوردى، پس در خلقتم تناسب نهادى، پروردگارا! به اين كه آفرينشم را آغاز نمودى، و صورتم را نيكو نمودى، پروردگارا! به اين كه به من احسان كردى، و در خويشتنم عافيت نهادى، پروردگارا! به اين كه محافظتم نمودى و موفقم داشتى، پروردگارا! به اين كه بر من نعمت بخشيدى و راهنمايى ام نمودى، پروردگارا! به اين كه سزاوار احسانم كردى و از هر چيزى عطايم كردى، پروردگارا! به اين كه مرا خوراندى و نوشاندى، پروردگارا! به اين كه بى نيازم ساختى و اندوخته ام بخشيدى، پروردگارا! به اين كه يارى ام نمودى و عِزَّتم بخشيدى، پروردگارا! به اين كه به من پوشاندى، از پوشش با صفايت، و بر من آسان نمودى از رفتار كفايت كننده ات.
پس بعد از توجه به اين حقايق كه از قول پاك ترين و راستگوترين انسان نقل شده چه جاى تكبر نسبت به آن جناب است كه ربوبيّتش در همه احوال دستگير تمام ذرّات پيدا و ناپيداى هستى است؟!
در اينجا چه بجاست كه دست حاجت به سوى حضرت او دراز كرده و در كمال فقر و ذلت و زارى و نيازمندى، از جنابش بخواهيم از ما دستگيرى كن و امراض باطنى ما را كه بدترين برنامه در وجود انسان است علاج فرما و ما را به سوى خشوع و خضوع و تواضع و فروتنى در همه زمينه هاى زندگى رهنمون شو.
آرى، اوست خالق و رب تمام موجودات و منبع روزى بخش به جز او وجود ندارد، اوست كه هميشه با قدرت كامله اش و با لطف و عنايت و محبّتش به موجودات، سفره روزى همه را پر نگاه داشته و به هر كس هر چه لازم دارد از خزانه رحمتش عنايت مى كند، به عبارت ديگر تمام موجودات عالم روزى خوار حضرت اويند و نمك خور آن وجود مبارك، اما چه جاى تأسف است كه در ميان آدميان، گروهى نمك او را مى خورند ولى نمكدان مى شكنند، اينان از سفره حضرت او كسب قدرت و نيرو مى كنند و آن قدرت را عليه حضرت او به كار مى گيرند و به تعبير ديگر از منابع روزى در هر حدى كه مى خواهند مى خورند و چون سير و سيراب شدند سر به طغيان و عصيان برمى دارند و در كنار هر گناهى صداى قهقهه خنده آنان به فلك مى رسد، نمى دانم مست اند يا بر گناه و عصيان و آلودگى خود افتخار كرده، سينه سپر مى نمايند؟
کتاب عرفان اسلامى ج 10
منبع : پایگاه عرفان