فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

وسائل هدايت - جلسه ششم (1) - (متن کامل + عناوین)

 

هدايت و خسران مفاهيم و مصاديق عصر در سوره عصر

تهران، حسينيه هدايت رمضان 1383

 الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين  و صلّ على محمد و آله الطاهرين.

 

از ديدگاه روايات، آيات

« وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الاْءِنسَـنَ لَفِى خُسْرٍ »(1)

را اين طور مى بينيم كه عصر يعنى روزگار، زمان. و براى اين روزگار چند مصداق بيان كرده اند:

 

1ـ روزگار هدايت

يكى روزگار هدايت است كه عبارت باشد از روزگارِ رسول با كرامت اسلام صلى الله عليه و آله كه خداوند متعال به دست ايشان مشعل هدايت را كامل و تمام كردند و چنانچه در قرآن اعلام فرمود: تا روز قيامت به اين مشعل هدايت، به عنوان دين حق، كامل و تمام، براى بندگانش رضايت داد.

« الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَرَضِيتُ لَكُمُ الاْءِسْلَـمَ


1 ـ عصر (103) : 1 ـ 2؛ «سوگند به عصر [ ظهور پيامبر اسلام ] * [ كه ] بى ترديد انسان در زيان كارى بزرگى است.»

 

دِينًا »(1)

اين مشعل هدايت مجموعه اى از قرآن كريم و فرمايش هاى پيغمبر و ائمه طاهرين عليهم السلام است.

حرف كسانى كه متخصص در علوم قرآنى هستند، اين است كه قسم به آن روزگار هدايت، كه هر انسانى از اين مشعل هدايت كه راهنماى انسان به سوى خدا، قيامت، احكام حلال و حرام و مسائل اخلاقى و انسانى است، استفاده نكند « لَفِى خُسْرٍ » خودش را با دست خودش در چاه خسارت انداخته است. چاهى كه دهانه اش گناهان است، و زمين ته اين چاه هم جهنم است.

 

آياتى در تبيين هدايت و ضلالت

در سوره بقره دو آيه در رابطه با هدايت و گمراهى درباره كسانى است كه تمام ابزار هدايت در كنارشان بوده، يا هست.

مثل مردم ايران، كه الان مردم مملكت ما تمام ابزار هدايت در اختيارشان هست؛ نوشته ها، مساجد، حسينيه ها، مجالس و تبليغات، زياد و فراوان است.

كسانى كه مى آيند و اين هدايت خدا را كه تمام ابزارش موجود است، با ضلالت، گمراهى و جاده ضد هدايت عوض مى كنند، و به جاى هدايت، گمراهى را انتخاب مى كنند، پروردگار عزيز عالم به خريد و فروش تعبير كرده است؛ هدايت را مى فروشند، و گمراهى را مى خرند.

درباره اين ها در اول سوره بقره كه آيه در مدينه نازل شده است، مى فرمايد:


1 ـ مائده (5) : 3؛ «امروز [ با نصبِ على بن ابى طالب به ولايت ، امامت ، حكومت و فرمانروايى بر امت [ دينتان را براى شما كامل ، و نعمتم را بر شما تمام كردم ، و اسلام را برايتان به عنوان دين پسنديدم .»

 

« أُوْلَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الضَّلَــلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِّجَـرَتُهُمْ »(1)

آنهايى كه گمراهى را خريدند و هدايت را فروختند. البته هدايت و گمراهى كه قابل خريد و فروش نيست، اينجا پروردگار عالم انسان را مجازا معامله گر به حساب آورده است. حقيقتش اين است كه گمراهى را به اختيار خودشان انتخاب مى كنند و مشعل هدايت را با انتخاب خودشان كنار مى گذارند.

مى گويند: ما با اختيار و انتخاب خودمان، اين چراغ را نمى خواهيم. به جاى خدا، شهوات حرام، معبود حرام، مال حرام، تاريكى و شيطان را مى خواهيم.

 

معامله بدون سود

خداوند مى فرمايد: كسانى كه به جاى هدايت، گمراهى را برداشتند، منِ خدا از باب محبت و دلسوزى به آنها مى گويم:

« فَمَا رَبِحَت تِّجَـرَتُهُمْ »

اين كاسبى براى آنها سودى ندارد.

از زمان حضرت آدم عليه السلام هم تا الان، هر انسانى، در هر لباس و شأنى كه بوده، هدايت را كه زمين گذاشته و به جايش گمراهى را انتخاب كرده، اين معامله، تجارت و اين كاسبى برايش سود نكرده است.

اگر سود كرده بود كه پروردگار بخيل از گفتنش نبود، مى آمد و يك جاى قرآن مى فرمود: كه اتفاقا در اين معامله، فلان كس از بندگان من بهره مند شد. حالا شما هم اگر دست به گمراهى بزنيد، حتى اتفاقى هم سود نمى بريد، يك مورد هم نداريم.


1 ـ بقره (2) : 16؛ «آنان كسانى هستند كه گمراهى را به جاى هدايت خريدند ، پس تجارتشان سود نكرد.»

 

« وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ »(1)

و كسى هم نيست كه زير بغل گمراهان را در گمراهى شان بگيرد و به يك سود هدايتشان كند. تمام همراهان گمراهان هم ضرر مى كنند.

 

خسران معامله مغفرت با عذاب

و اما در آيات بعد، لحن پروردگار نسبت به كسانى كه هدايت را زمين گذاشتند و به جايش گمراهى را انتخاب كردند، تندتر و شديدتر مى شود.

حالا آن لحن را عنايت كنيد:

« أُوْلَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الضَّلَــلَةَ بِالْهُدَى وَ الْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَمَآ أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ »(2)

كسانى كه هدايت را كه تمام ابزارش برايشان جمع بوده، پس زدند و گفتند نمى خواهيم، و به جاى هدايت، گمراهى، سرگردانى، ضلالت، تاريكى و برنامه هاى ناحق را انتخاب كردند و جاى عذاب قيامت را با مغفرت من عوض كردند، به جاى اين كه حركت كنند و بخواهند گناهان گذشته خود، نفاق، فساد، زنا، ربا، دروغ و تقلب خودشان را جبران كنند، اين ماشين عمر را به طرف عذاب من حركت دادند.


1 ـ بقره (2) : 16؛ «و از راه يافتگان [ به سوى حق ] نبودند.»

2 ـ بقره (2) : 175؛ «اينانند كه گمراهى را به جاى هدايت ، و عذاب را به عوض آمرزش خريده اند ، شگفتا ! چه شكيبايند بر آتش .»

 

غل و زنجير جهنم در انتظار معامله گران باطل

« فَمَآ أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ »

اين ها چگونه مى خواهند در عذاب جهنم طاقت بياورند؟ غير از يك بدن هشتاد نود كيلويى كه بيشتر نيستند.

قرآن مجيد يكى از عذاب هايى كه بيان مى كند، اين است كه ما براى اهل جهنم، غُل و زنجير آماده كرده ايم، كه اين غير از آتش و شعله و عصبانيت و غيظ آتش و كارگردانهاى جهنم است بلكه از كل عذاب ها وحشتناك تر است:

« إِنَّـآ أَعْتَدْنَا لِلْكَـفِرِينَ سَلَـسِلاَْ وَ أَغْلَـلاً وَ سَعِيرًا »(1)

براى هر كسى هم يك زنجير كه هفتاد ذراع است ـ متر كمتر از ذرع است(2) ـ اين ها هم عين زنجيرهاى دنيا، حلقه هاى در هم هستند، كه ائمه عليهم السلام فرمودند: هر حلقه اى از آن با آن كوچكى، سنگينى و وزنش از كره زمين بيشتر است، و چون مرگى هم در جهنم وجود ندارد كه شما بگوييد: حالا اين زنجير را به گردنشان بياندازند، اين ها زير اين بار سنگين مى ميرند، نه، مرگ وجود ندارد.(3)

 


1 ـ انسان (76) : 4؛ «ما براى كافران زنجيرها و بندها و آتش فروزان آماده كرده ايم .»

2 ـ فرهنگ ابجدى: 777؛ «المِتْر ـ أَمْتَار: اندازه مساحت گيرى در طول كه معادل يك ذرع و نيم تقريبى است ـ اين كلمه يونانى است.

ترجمه مفردات: 2/6؛ «الذِّرَاعُ عضو معروف بدن از قوزك آرنج تا سر انگشت ميانى يا به اندازه شش مشت بسته در كنار هم ذراع- در معنى- مَذْروع- يعنى چيزى كه با دست اندازه گيرى شده هم هست.»

3 ـ من لايحضره الفقيه: 4/15، حديث 4968؛ «وَ مَنْ لَطَمَ خَدَّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَوْ وَجْهَهُ بَدَّدَ اللَّهُ عِظَامَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ حُشِرَ مَغْلُولاً حَتَّى يَدْخُلَ جَهَنَّمَ إِلاَّ أَنْ يَتُوبَ.»

هم چنين آمده: در أطيب البيان في تفسير القرآن: 12/97 ـ 98 [سوره الدخان (44): آيات 47 تا 50]؛ ««خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلى سَواءِ الْجَحِيمِ * ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَمِيمِ * ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ * إِنَّ هذا ما كُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ»

بگيريد او را پس او را بكشيد بسوى وسط جهنم، پس از آن بريزيد بر فرق سر او از عذاب حميم، آب جوشيده جهنم و بگوييد بر او بچش بدرستى كه تو بودى خودت بسيار عزيز و محترم در نزد مردم محققا اين است آنچه كه بوديد شما باور نمى كرديد، در جاى ديگر مى فرمايد: «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُكُوهُ» الحاقه آيات 30 ـ 32.

خُذُوهُ امر به ملائكه عذاب است كه مى آيند بالاى قبر او به مجرد آنكه از قبر بيرون مى آيد او را مى گيرند.

فَاعْتِلُوهُ اعتلاء كشيدن به عنف و شدت و سختى است.

إِلى سَواءِ الْجَحِيمِ به سوى وسط آتش و از اين جمله استفاده مى شود كه بدون حساب و پرسش و سوءال و نامه عمل او را مياندازند وسط جحيم كه آتش افروخته است چنانچه بعضى بدون حساب وارد بهشت ميشوند و بدون ميزان و بيانش اين است كه اهل محشر سه دسته مى شوند. يك دسته كسانى هستند كه هيچ خطايى و معصيتى از آنها سر نزده، در عقائد معتقد به جميع عقايد حقه بودند، در اخلاق و صفات نفسانيه متصف بصفات حميده و منزه از ملكات رذيله، در افعال عامل به اعمال صالحه و متقى از جميع افعال سيئه اينها نه حساب دارند و نه ميزان بدون حساب وارد بهشت مى شوند، دسته دوم كسانى كه نه معتقد به عقايد حقه بودند و نه صفات حميده اى داشتند و نه عمل نيك، بلكه غرق معاصى و صفات خبيثه و عقايد فاسده اينها هم بدون حساب و ميزان در جهنم آنها را مياندازند دسته سوم كه عمل نيك و بد داشتند و در عقايد سستى يا جدى بودند و در اخلاق هم پاره اى از صفات حميده و قسمتى از صفات خبيثه داشتند اينها را پاى حساب و ميزان مى برند.»

 

كيفيت عذاب جهنم

مگر مى شود يك دانه به اين كوچكى، سنگينى كره زمين را داشته باشد؟ بله، شما از تمام ستاره شناسان بپرسيد، بعضى از ستاره ها را مى شود اتم هايش را فشرده كنند، كه به اندازه يك نارنج درمى آيد، اما همان وزن را هم دارد.

نمونه اش در دنيا زياد است، وزن ها با همديگر فرق مى كند. مى دانيد كه فلزات يك وزن نيستند، ده كيلو آب، حجمش با ده كيلو آهن، يا نقره، يا طلا، يا پنبه فرق مى كند.

ده كيلو پنبه يك گونى بزرگ را پر مى كند، اما ده كيلو آهن در جيب هم جا مى شود.

هيچ مانعى ندارد كه روز قيامت دانه زنجير وزنش به اندازه كره زمين باشد، و اين را به گردن و دست و پاى گنهكاران مى اندازند و او را به طرف جهنم مى كشانند.

خدا مى گويد: اين هايى كه هدايت را با گمراهى و مغفرت را با عذاب معامله كردند:

« فَمَآ أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ »

حبيب من! بگو: اين ها جهنم من را چگونه مى خواهند تحمل كنند؟

 

گريه شيخ عباس تربتى(1)

مرحوم آقا شيخ عباس تربتى، زمستان ها كه منبر مى رفت، گريه اش شديدتر از تابستان بود.تابستانها منطقه تربت حيدريه خنك بود، شب ها كه منبر مى رفت، خيلى گريه مى كرد، اما با زمستان فرق داشت. در زمستان كه منبر مى رفت، دو تا مسأله شرعى براى مردم مى گفت، يك آيه مى خواند، يك روايت مى گفت، توضيح مى داد و بعد هم از منبر پايين مى آمد و كنار بخارى مى رفت. درب بخارى را باز مى كرد و طبق آن آيه و روايتى كه خوانده بود، آتش بخارى را نگاه مى كرد و ضجه مى كشيد.


1 ـ شرح حال ايشان در كتاب ارزش عمر و راه هزينه آن، جلسه 24 آمده است.

 

مى گفت: اين آتش كه مقدارى چوب خشك و پوك است، هيچ كدام از ما طاقت نداريم كه دستمان را داخلش بگذاريم، خدايا! ما با هفت طبقه جهنم و با آن آتش چه كنيم؟

والعصر؛ يعنى قسم به روزگار هدايت كه هر كسى وصل به اين هدايت نشود « لَفِى خُسْرٍ » ضرر كرده است.

 

2ـ روزگار عدالت

يك معنى اش هم فرموده اند: مراد از « وَ الْعَصْرِ » عصر عدالت است. اين عصر، عصر امام زمان عليه السلام است كه تمام آيات قرآن و روايات پياده مى شود، كه هر انسانى به طرف عادل شدن حركت نكند « لَفِى خُسْرٍ ».

نمى گويم: الان عادل باشد، اما الان تصميم بگيرد كه به طرف عدالت حركت كند. به جايى خودش را برساند كه هر قضاوتى مى خواهد بكند، حرف بزند، زن دارى، شوهردارى، بچه دارى، همه با عدالت باشد.

 

نمونه هايى از مردان راه هدايت؛

دعوت به امام جماعتى

چهل سال پيش، در تهران، اين محل امام جماعت هاى عجيب و غريبى داشت، بيشتر مساجد، مى توانستيم بگوييم كه پيش نمازهايش از اولياى خدا بودند.الان ما فقط با كمبود قطعه و آذوقه و بعضى از جنس ها مواجه نيستيم، بدترين كمبود ما، كمبود انسان الهى است.

در روايات دارد، يكى از عذاب هايى كه خدا در آخر الزّمان براى مردم فراهم كرده، اين است كه خوبانشان را گلچين كند و ببرد، تا آنها كم بشوند.(1)

در قديم كاسب ها و تجار متديّن و مسلط به احكام دينى بودند.

آرايشگر، خوب زندگى مى كرد، به او در نماز اقتدا مى كردند، يك تابلو هم در مغازه اش بود كه من به خاطر عشق به دوستان به صورت دوستانم تيغ نمى كشم.

بنّا داشتيم كه وقتى ديوار مى چيد، با وضو بود. پشت سرش هم اقتدا مى كردند، عمله هم داشتيم كه قبل از آمدن براى گل درست كردن، قرآن مى خواند، وضو مى گرفت.

آدم گمنام هم داشتيم كه وقتى مُرد، گمنام بود، كسى را نداشت، فقط چند نفر ديدند كه مرده، مرده شور خودش مى گفت: لباس هايش را در آوردم، مجبور بودم پايش را سنگ پا بزنم، بدنش را ليف بكشم، ديدم مقدارى وقتم گرفته مى شود، در دلم گذشت كه كاشكى قبل از مردنت مى رسيدى كه يك حمام بروى، تميز مى شدى و ما معطل نمى شديم.

حالا آب هم رويش ريخته بودم، صابون هم كف كرده بود، چشمش را باز كرد و گفت: شما تكليف شرعى ات را انجام بده، فضولى نكن، دوباره چشمش را بست.

اين ها را ما داشتيم، اما كم شدند. نبايد كم مى شدند، اما شما حالا جاى آنها را پر كنيد.

 

 ادامه دارد . . .


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

ارزشها و لغزشهای نفس - جلسه پانزدهم
کلام ارزشمند حضرت زهرا(س) در بیان دین
دهه دوم محرم 94 خوی آرامگاه شیخ نوایی سخنرانی هفتم
خودشناسی - جلسه اول
ارزش عمر و راه هزينه آن-جلسه بیست وچهارم (متن ...
شیطان و اهل تقوا - جلسه پانزدهم – (متن کامل + ...
رفع حجاب‏ها با ايمان و تقواى مستمر
صله با قاطع رحم
اهميت واجبات از ديدگاه اسلام
ردّ ادعاى كهنگى دين اسلام‏

بیشترین بازدید این مجموعه

ارزشها و لغزشهای نفس - جلسه پانزدهم
رفع حجاب‏ها با ايمان و تقواى مستمر
تفاوت «ضرر» و «خسران»
ارزش عمر و راه هزينه آن-جلسه بیست وچهارم (متن ...
صله با قاطع رحم
د. آموزگار زينب‏
شب قدر
شکیبایی در برابر مشکلات - جلسه نوزدهم - (متن کامل + ...
دهه دوم محرم 94 خوی آرامگاه شیخ نوایی سخنرانی هفتم
کلام ارزشمند حضرت زهرا(س) در بیان دین

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^