زبان ـ به تعبير اهل دل و بيان عارفان صادق ـ درنده اى است كه بايد آن را در صندوق دهان حبس كرد و جز در مواقع ضرورت به فضاى آزاد نفرستاد .كسى كه از سخن باطل ، كلام ناحق ، امور ناپسند ، غيبت و تهمت ، مطلب منافقانه و مسخره كردن مردم سكوت مى كند ؛ درى از درهاى بسيار مهم نجات را به روى خود مى گشايد و در حقيقت با سكوت خود زمينه امان از عذاب هاى ويژه زبان را براى خود فراهم مى نمايد و در نتيجه به جسم و جان خود رحم مى كند و مهر و محبّت مى ورزد و از طرفى ديگران را با زبانش نسبت به آنان مورد مهر و محبّت قرار مى دهند .آن كه ملازم خاموشى و سكوت و سخن گويى اش كم و اندك است ، زبانش سبب سعادت دنيا و آخرت او و سخن و كلام حكيمانه و استوارش عامل پاداش با ارزش به ويژه در قيامت براى وى است .حضرت امام صادق عليه السلام در روايتى مى فرمايد :گروهى از گذشتگان سكوت را فرا مى گرفتند ولى شما سخن گفتن و پر حرفى را فرا مى گيريد پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرمود :« فَأصْمِتْ لِسَانَكَ إلاّ مِنْ خَيْرٍ . . . » .جز در سخن نيك زبانت را به خاموشى وادار كن . . .حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در وصف مؤمن مى فرمايد :
« . . . كَثِيرٌ صَمْتُهُ مَشْغُولٌ وَقْتُهُ . . . » .. . . خاموشى و سكوتش بسيار و وقت او مشغول به خدمت و عبادت است . . .حضرت امام رضا عليه السلام مى فرمايد : « إنَّ الصَّمْتَ بَابٌ مِنْ أبْوَابِ الحِكْمَةِ إنَّ الصَّمْتَ يَكْسِبُ المَحَبَّةَ إنَّهُ دَليلٌ عَلى كُلِّ خَيرٍ » .سكوت و خاموشى درى از درهاى حكمت است ، سكوت و خاموشى سبب به دست آوردن محبّت است ، سكوت و خاموشى راهنماى به سوى هر خير و نيكى است .
خوف
خوفى كه در آيات قرآن و روايات مطرح است ، محصول ايمان به حقايق و باور كردن قرآن و به ويژه يقين به قيامت و حوادث آن است .انسان وقتى به حق بودن قرآن و نبوت و امامت اعتماد كند ـ كه البته با فراوان بودن دلايل و براهين ثابت كننده حق بودن اين سه منبع بايد اعتماد نمايد و آيات قرآن و فرهنگ پاك نبوت و امامت را باور كند و به يقين برسد كه همه خوبى ها در قيامت داراى پاداش و همه زشتى ها در قيامت داراى تعذاب و عقاب و جريمه سنگين است ـ بى ترديد از سرزمين قلبش نهال خوف مى رويد و با ازدياد باور و يقين تبديل به درخت ريشه دار و ثابت و استوار مى گردد و با كمك اين خوف ، از هر گناه و معصيتى كناره مى گيرد و به شدت مى ترسد كه وارد فسق و فجور شود و حضرت حق را از خود ناراضى و متنفر نمايد .حضرت امام صادق عليه السلام در توضيح آيه شريفه : وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِىَ الْمَأْوَى .و اما كسى كه از مقام و منزلت پروردگارش ترسيده و نفس را از هوا و هوس بازداشته است ؛ * پس بى ترديد جايگاهش بهشت است .مى فرمايد :« مَنْ عَلِمَ أنَّ اللّه َ يَرَاهُ وَيَسْمَعُ مَا يَقُولُ وَيَعْلَمُ مَا يَعمَلُهُ مِنْ خَيرٍ أو شَرٍّ فَيَحجُزُهُ ذَلِكَ عَنِ القَبِيحِ مِنَ الاْءَعْمَالِ فَذَلِكَ الَّذِى خَافَ مَقَامَ رَبَّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الهَوى ».كسيكه بداند و يقين داشته باشد خدا او را مى بيند و آنچه را مى گويد مى شنود و آنچه از خوبى و بدى انجام دهد آگاه است و در نهايت اين توجه و يقين او را از اعمال زشت باز دارد از كسانى است كه از مقام پروردگارش [ كه دادگاه قيامت يا عذاب دوزخ يا عدل الهى است ] ترسيده و خود را از اجابت خواسته هاى بى محاسبه باز داشته است .اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد :
« مَنْ خَافَ رَبَّهُ كَفَّ ظُلْمَهُ » .كسيكه از پروردگارش بترسد ، از ظلم و ستمش نسبت به ديگران جلوگيرى مى كند .خائف در حقيقت خوفش او را از افتادن در ورطه هلاكت و دچار شدن به عذاب قيامت حفظ مى كند و نهايتاً خائف ، از طريق خوفش به خود مهر مى ورزد و با جلوگيرى از ستمش به ديگران رحم مى كند .خائف گرچه بر اثر خوفش وارد گناه و معصيت نمى شود ولى به همين مقدار كه يقين دارد براى مجرمان عذاب شديد و سختى آماده شد ، به گريه مى افتد و خوف از عذاب حق روز به روز بر گريه اش مى افزايد و محصول و ميوه اين خوف و به ويژه گريه و ناله ، رقت قلب و تصفيه دل و ظهور عشق به نجات از عذاب و مايه تحقق مهرورزى به خود و ديگران است .
بر گرفته از کتاب فرهنگ مهرورزی استاد حسین انصاریان