او نسبت به انسان ها فقط دغدغه هدايت داشت. به خدا قسم در سه جنگ جمل و صفين و نهروان تا جايى كه در توان اميرالمؤمنين (ع) بود جنگ واقع نشود كوشيد اما نشد و دشمن جنگ را به او تحميل كرد. نوشته اند در جنگ جمل بعد از اين كه حضرت (ع) پيروز شد به جاى اين كه بگويد شهرها را چراغان بكنيد، نقل و شيرينى پخش بكنيد و پرچم هاى رنگارنگ بزنيد، آمد وسط ميدان جمل، كنار كشته هاى دشمن، عين مادر داغ ديده اشك ريخت و گفت: اينها دلم را سوزاندند، و سوز دل من به اين است كه همه بايد بهشت مى رفتند، اما خودشان راهشان را به سوى جهنم كج كردند. كدام فرمانده نظامى براى كشته هاى دشمن اشك ريخته است؟! سراغ داريد؟ فرماندهان پيروز، هميشه غرور نشان مى دهند و مارش پيروزى ميزنند و چراغانى مى كنند، درجه ميگيرند، اما اميرالمؤمنين (ع) آنقدر براى انسان دغدغه داشت كه مى آمد كنار كشته دشمن اشك مى ريخت كه چرا جهنم رفتيد؟ چه درسهايى اميرالمؤمنين (ع) از پاكى به ما مى دهد!
منبع : پایگاه عرفان