فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

صبر از ديدگاه اسلام - جلسه بیست و پنجم (متن کامل +عناوین)

صبر در برابر هواى نفس

 

مشهد، حسينه كاشمريها

دهه آخر ذى القعده 1362

الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين

وصلّ على محمد و آله الطاهرين.

خداوند متعال در درون انسان حالات بسيار مهمى قرار داده كه شناخت آن حالات در مواقعى كه بايد به كار گرفته شود، مهم ترين نقش را در سعادت دنيا و آخرت انسان دارد، در مقابل اگر مردم شناخت اين حالات را پيدا نكنند و در برخورد به مواقعى كه پيش مى آيد اين مايه ها را نداشته باشند، دنيا و آخرت آنها به طور حتم تباه خواهد شد.

اين مواقعى كه براى انسان پيش مى آيد حتمى است و انسان ها از بدو ولادت تا هنگام خروج از دنيا به اين مواقع برخورد دارند و اصولًا دنيايى كه انسان در آن زندگى مى كند دنيايى است كه بر اين مواقع، بر اين خطرات، بر اين حوادث، بافته شده و اين حوادث و خطراتى كه براى انسان پيش مى آيد به منزله حرارتى براى پخته شدن ميوه اصلى انسان است.

انسان اگر حادثه نبيند و با بلاء برخورد نكند و در مدار طاعت قرار نگيرد: راهى براى رشد و براى كمال و بروز استعدادهاى الهى نخواهد داشت.

اگر در قرآن مجيد دقت كرده باشيد مى بينيد كه خداوند متعال مى فرمايد:

ما انسان را در يك ميدانى پر از رنج، مشقت، سختى و حادثه قرار داديم و راه استفاده كردن از اين حوادث و برخوردها را هم به روى انسان باز كرديم.

انسان عافيت طلب، انسان نفرت گرا، انسانى كه نظرى و همتى و اراده و قصدى به جزء بدن ندارد، پروردگار بزرگ عالم او را خارج از ميدان انسانيت و آدميت مى داند.

 

دنيا از ديدگاه قرآن و اهل بيت عليهم السلام

قرآن مجيد و انبياء و ائمه چهار مسئله درباره دنيا بيان كردند.

يك مسئله در نهج البلاغه از اميرالمومنين عليه السلام نقل شده است كه حضرت در پرهيز از دنيا مى فرمايد:

«دار بالبلاء محفوفه» «1»

مثل فرشى كه بافنده ها مى بافند و تار و پود اين فرش از نخها و ريسمان ها و كلاف ها است.

______________________________
(1)- نهج البلاغه: خطبه 217؛ «دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَهٌ وَ بِالْغَدْرِ مَعْرُوفَهٌ لَا تَدُومُ أَحْوَالُهَا وَ لَا يَسْلَمُ نُزَّالُهَا أَحْوَالٌ مُخْتَلِفَهٌ وَ تَارَاتٌ مُتَصَرِّفَهٌ الْعَيْشُ فِيهَا مَذْمُومٌ وَ الْأَمَانُ مِنْهَا مَعْدُومٌ وَ إِنَّمَا أَهْلُهَا فِيهَا أَغْرَاضٌ مُسْتَهْدَفَهٌ تَرْمِيهِمْ بِسِهَامِهَا وَ تُفْنِيهِمْ بِحِمَامِهَا وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّكُمْ وَ مَا أَنْتُمْ فِيهِ مِنْ هَذِهِ الدُّنْيَا عَلَى سَبِيلِ مَنْ قَدْ مَضَى قَبْلَكُمْ مِمَّنْ كَانَ أَطْوَلَ مِنْكُمْ أَعْمَاراً وَ أَعْمَرَ دِيَاراً وَ أَبْعَدَ آثَاراً أَصْبَحَتْ أَصْوَاتُهُمْ هَامِدَهً وَ رِيَاحُهُمْ رَاكِدَهً وَ أَجْسَادُهُمْ بَالِيَهً وَ دِيَارُهُمْ خَالِيَهً وَ آثَارُهُمْ عَافِيَهً فَاسْتَبْدَلُوا بِالْقُصُورِ الْمَشَيَّدَهِ وَ النَّمَارِقِ الْمُمَهَّدَهِ الصُّخُورَ وَ الْأَحْجَارَ الْمُسَنَّدَهَ وَ الْقُبُورَ اللَّاطِئَهَ الْمُلْحَدَهَ الَّتِى قَدْ بُنِىَ عَلَى الْخَرَابِ فِنَاوهَا وَ شُيِّدَ بِالتُّرَابِ بِنَاوهَا فَمَحَلُّهَا مُقْتَرِبٌ وَ سَاكِنُهَا مُغْتَرِبٌ بَيْنَ أَهْلِ مَحَلَّهٍ مُوحِشِينَ وَ أَهْلِ فَرَاغٍ مُتَشَاغِلِينَ لَا يَسْتَأْنِسُونَ بِالْأَوْطَانِ وَ لَا يَتَوَاصَلُونَ تَوَاصُلَ الْجِيرَانِ عَلَى مَا بَيْنَهُمْ مِنْ قُرْبِ الْجِوَارِ وَ دُنُوِّ الدَّارِ وَ كَيْفَ يَكُونُ بَيْنَهُمْ تَزَاوُرٌ وَ قَدْ طَحَنَهُمْ بِكَلْكَلِهِ الْبِلَى وَ أَكَلَتْهُمُ الْجَنَادِلُ وَ الثَّرَى وَ كَأَنْ قَدْ صِرْتُمْ إِلَى مَا صَارُوا إِلَيْهِ وَ ارْتَهَنَكُمْ ذَلِكَ الْمَضْجَعُ وَ ضَمَّكُمْ ذَلِكَ الْمُسْتَوْدَعُ فَكَيْفَ بِكُمْ لَوْ تَنَاهَتْ بِكُمُ الْأُمُورُ وَ بُعْثِرَتِ الْقُبُورُ هُنالِكَ تَبْلُوا كُلُّ نَفْسٍ ما أَسْلَفَتْ وَ رُدُّوا إِلَى اللّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ.»

 

امام على عليه السلام مى فرمايد:

خداوند متعال بافت اين دنيا را به حوادث بافته و اين خانه را به انواع سختى ها و بلاها و مشقت ها و بلاها پيچيده و اگر اين بلاها و سختى ها و مشقات نبود شما به ارزش هايى كه خداوند متعال برايتان قرار داده دست، پيدا نمى كرديد.

در فرازى ديگر مى فرمايد:

«وَ إِنَّ الْيَوْمَ الْمِضْمَارَ وَ غَداً السِّبَاقَ وَ السَّبَقَهُ الْجَنَّهُ وَ الْغَايَهُ النَّارُ» «1»

امروز شما در جايى هستيد كه خداوند متعال اين جا را مضمار مى داند. ميدان تمرين، ميدان فعاليت، ميدان ورزش هاى سنگين و اين فعاليت ها عنوان مسائل عملى و اخلاقى در اختيار انسان قرار داده است و سنگين ترين ورزش ها همين مسائل است در صورتى كه انسان بخواهد آن مسائل را تحقق ببخشد.

پيامبر بزرگ اسلام صلى الله عليه وآله از محلى عبور مى كردند جمعيتى را ديدند پرسيدند: چه خبر است؟ گفتند: يك مردى چشمه هاى مختلفى از پهلوانى را نشان مى دهد، پيغمبر اكرم فرمودند:

پهلوان شجاع در فرهنگ خدا آن انسانى است كه بر شهوات و خواسته هاى غلطش پيروز شود «2» با تعدادى سنگ و آهن بازى كردن پهلوانى و شجاعت

______________________________
(1)- نهج البلاغه: خطبه 28؛ «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الدُّنْيَا أَدْبَرَتْ وَ آذَنَتْ بِوَدَاعٍ وَ إِنَّ الآْخِرَهَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ أَشْرَفَتْ بِاطِّلَاعٍ أَلَا وَ إِنَّ الْيَوْمَ الْمِضْمَارَ وَ غَداً السِّبَاقَ وَ السَّبَقَهُ الْجَنَّهُ وَ الْغَايَهُ النَّارُ أَ فَلَا تَائِبٌ مِنْ خَطِيئَتِهِ قَبْلَ مَنِيَّتِهِ أَ لَا عَامِلٌ لِنَفْسِهِ قَبْلَ يَوْمِ بُوسِهِ أَلَا وَ إِنَّكُمْ فِى أَيَّامِ أَمَلٍ مِنْ وَرَائِهِ أَجَلٌ فَمَنْ عَمِلَ فِى أَيَّامِ أَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ فَقَدْ نَفَعَهُ عَمَلُهُ وَ لَمْ يَضْرُرْهُ أَجَلُهُ وَ مَنْ قَصَّرَ فِى أَيَّامِ أَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ فَقَدْ خَسِرَ عَمَلُهُ وَ ضَرَّهُ أَجَلُهُ أَلَا فَاعْمَلُوا فِى الرَّغْبَهِ كَمَا تَعْمَلُونَ فِى الرَّهْبَهِ أَلَا وَ إِنِّى لَمْ أَرَ كَالْجَنَّهِ نَامَ طَالِبُهَا وَ لَا كَالنَّارِ نَامَ هَارِبُهَا أَلَا وَ إِنَّهُ مَنْ لَا يَنْفَعُهُ الْحَقُّ يَضُرُّهُ الْبَاطِلُ وَ مَنْ لَا يَسْتَقِيمُ بِهِ الْهُدَى يَجُرُّ بِهِ الضَّلَالُ إِلَى الرَّدَى أَلَا وَ إِنَّكُمْ قَدْ أُمِرْتُمْ بِالظَّعْنِ وَ دُلِلْتُمْ عَلَى الزَّادِ وَ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ اثْنَتَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ فَتَزَوَّدُوا فِى الدُّنْيَا مِنَ الدُّنْيَا مَا تَحْرُزُونَ بِهِ أَنْفُسَكُمْ غَداً.»

(2)- مستدرك الوسائل: 12/ 114، حديث 13667 و 13668؛ «الشَّيْخُ أَبُو الْفُتُوحِ الرَّازِىُّ فِى تَفْسِيرِهِ، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وآله قَالَ ثَلَاثٌ مُهْلِكَاتٌ وَ ثَلَاثٌ مُنْجِيَاتٌ فَالثَّلَاثُ الْمُهْلِكَاتُ شُحٌّ مُطَاعٌ وَ هَوًى مُتَّبَعٌ وَ إِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ الْخَبَرَ عَنْ أَمِيرِ الْمُومِنِينَ عليه السلام أَنَّهُ قَالَ عليه السلام الْهَوَى شَرِيكُ الْعَمَى.»

مستدرك الوسائل: 12/ 112، حديث 13659؛ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله أَشْجَعُ النَّاسِ مَنْ غَلَبَ هَوَاهُ.»

بحار الأنوار: 67/ 64؛ «قَالَ النَّبِىُّ صلى الله عليه وآله أَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِى بَيْنَ جَنْبَيْكَ.»

 

نيست، حيوانات خيلى قوى تر از انسان با بدن خود تمرين ها و رياضت ها و فعاليت ها دارند.

امير المومنين مى فرمايد:

امروز شما در ميدان تمرين تا مى توانيد تمرين كنيد، از مجموع خواسته هاى خداوند كه موافق با طبع و قسمتى از خواسته ها و شهوات تو نيست رو بر نگردانيد نفس خود را زجر بدهيد تا تمكن براى پياده شدن هواها و خواسته هاى نفس در او به وجود نيايد.

اگر شما جلوى حركات نفس را كه موافقتى با فرامين خدا ندارد را باز بگذاريد خيلى سريع اين نفس بر شما غلبه پيدا مى كند كه رهايى از اين غلبه نفس امرى مشكل و گاهى محال به نظر مى رسد كه قرآن مجيد كراراً تذكر داده است. «1»

 

كلام فيض كاشانى درباره نفس

مرحوم فيض كاشانى رحمهم الله راه دادن به مشتهيات غلط نفس را به يك نهال مثل زده و مى فرمايد:

وقتى شما يك نهالى را در باغچه مى كاريد و همان روزهاى اول پشيمان مى شويد راحت نهال را بيرون مى آوريد، اگر پنج سال و ده سال بگذرد، بخواهيد اين نهال را بيرون بياوريد با دست ديگر امكان ندارد، دورش را بايد خالى كنيم كلنگ و تيشه و تبر برداريد كه كار مشكلى است و اگر سالها بر آن بگذرد و شما پشيمان شويد بخواهيد بيرون بياوريد رنج بيرون آوردن اين نهالى كه تبديل به يك درخت خيلى سنگين شده خيلى سخت تر است. مى فرمايد: با اينكه با هزاران سختى درخت را درآورده و اطمينان داريم كه عمر اين نهال ديگر تمام شده و ديگر زمينه اى در زمين ندارد، اما در اول بهار مى بينيد از گوشه زمين جوانه بيرون آمده است.

______________________________
(1)- قرآن كريم: يوسف 53: 12؛ «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسى إِنَّ النَّفْسَ لَأَمّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلّا ما رَحِمَ رَبِّى إِنَّ رَبِّى غَفُورٌ رَحيمٌ»

 

نفس وقتى بر شما غلبه كرد ممكن است بعد از پشيمان شدن با اين نفس مبارزه كنيد اما ممكن است دو روز آرام باشد، ممكن است يك هفته آرام باشد، ممكن است در يك سفر حج آرام باشد، ممكن است ده روز كنار حرم مطهر امام رضا عليه السلام آرام باشد، ولى به محض اينكه ميدان برايش باز شود تاخت و تازش را شروع مى كند، نگذاريد كه نفس بر شما غلبه پيدا بكند با تمرين هاى سنگين و رياضت هاى سخت و مطابق با حدود الهى، او را به عقب برانيد و در جاى طبيعى خودش قرار بدهيد.

اگر شما در اين چند روزى كه در اين دنيا هستيد اين تمرين ها و رياضت ها را داشته باشيد خداوند در روز قيامت به تمام اهل محشر خطاب مى فرمايد كه حضرت در نهج البلاغه مى فرمايد:

«وَ إِنَّ الْيَوْمَ الْمِضْمَارَ وَ غَداً السِّبَاقَ وَ السَّبَقَهُ الْجَنَّهُ وَ الْغَايَهُ النَّارُ»

خداوند به اهل محشر مى فرمايد:

هر كسى در دنيا با اوامر و نواهى من تمرين كامل داشته، بهشت در مقابل اوست.

حركت مى كند و به بهشت وارد مى شود و هر كسى كه تمرين نكرده در ميدان مسابقه، آمادگى حركت ندارد.

پروردگار در قرآن مى فرمايد:

همين كه قدم اول را برمى دارد زانوى او باز نمى شود و به شكل تا شده در جهنم ظاهر مى شود. «1» اين دو نظر يك نظر آميخته با حوادث و اين حوادث براى دنيا امرى ضرورى است و پيش مى آيد و نظر ديگر: دنيا ميدان آزمايش و ميدان تمرين و ميدان رياضت و حركت و فعاليت است.

______________________________
(1)- اشاره است به سوره مريم 68: 19؛ «فَوَ رَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَ الشَّياطينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيًّا»

 

دنيا در كلام اميرالمؤمنين عليه السلام

در فرمايش هاى امام على عليه السلام آمده است كه:

قدر اين دنيا را بدانيد كه خداى متعال براى شما خانه عمل قرار داده. «1» بى كار و بى عار نباشيد و تن پرور و سست نباشيد، كسالت به شما رو نكند، منزجر زندگى نكنيد و شاد باشيد و غرق در فعاليت و عمل خود.

به اجرا گذاشتن دستورهاى عملى پروردگار نشاط آفرين و تأمين كننده سلامتى براى بدن و جان است، يعنى اوامر پروردگار و نواهى خداوند نفع دو جانبه دارد؛ هم تأمين كننده سلامت و آرامش بعد مادى انسان و هم تأمين كننده آرامش و سلامت بعد معنوى انسان است.

خداوند متعال در قرآن مجيد مى فرمايد:

جهانى كه در آن زندگى مى كنيد جهان ابتلاء است كه در اين ابتلا شما به تدريج با امتحان شدن به عالى ترين مقام انسانى و روحى مى رسيد.

«الَّذى خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياهَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفُورُ» «2» من شما را به انواع برنامه ها در زندگى آزمايش مى كنم تا شما با قرار گرفتن در اين آزمايش ها به احسن عمل دست پيدا كنيد.

براى دست پيدا كردن به احسن عمل، معرفت لازم است، خلوص نيت لازم است، با گذشتن از اين مقدمات و كلاس ها و آزمايش ها انسان به احسن عمل مى رسد.

______________________________
(1)- بحار الأنوار: 75/ 19 تتمه، باب 15؛ مواعظ أميرالمونين عليه السلام، حديث 77؛ «وَ قَالَ عليه السلام كَانَ قَدْ زَالَتْ عَنْكُمُ الدُّنْيَا كَمَا زَالَتْ عَمَّنْ كَانَ قَبْلَكُمْ فَأَكْثِرُوا عِبَادَ اللَّهِ اجْتِهَادَكُمْ فِيهَا بِالتَّزَوُّدِ مِنْ يَوْمِهَا الْقَصِيرِ لِيَوْمِ الآْخِرَهِ الطَّوِيلِ فَإِنَّهَا دَارُ الْعَمَلِ وَ الدَّارُ الآْخِرَهُ دَارُ الْقَرَارِ وَ الْجَزَاءِ فَتَجَافَوْا عَنْهَا فَإِنَّ الْمُغْتَرَّ مَنِ اغْتَرَّ بِهَا لَنْ تعد] تَعْدُوَ [الدُّنْيَا إِذَا تَنَاهَتْ إِلَيْهَا أُمْنِيَّهُ أَهْلِ الرَّغْبَهِ فِيهَا الْمُطْمَئِنِّينَ إِلَيْهَا الْمُغْتَرِّينَ بِهَا.»

(2)- ملك 2: 67؛ «آنكه مرگ و زندگى را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد، و او تواناى شكست ناپذير و بسيار آمرزنده است.»

 

در آيات ديگر مى فرمايد:

هر كدامتان كه در دنيا به احسن عمل برسيد در قيامت به احسن جزا مى رسيد. «1» انسان بايد مصمم باشد در تمام برنامه هاى الهى به احسن، دست پيدا كند.

 

دستيابى به مقامات اولياى الهى

اميرالمؤمنين عليه السلام به فرزندشان امام حسن عليه السلام مى فرمايد:

به آنچه كه در دنيا انجام مى دهى شخصيت و مقام و كرامت و ارزش پيامبر اسلام را هدف قرار بده و آن قدر بكوش كه خودت را به آن مقام برسانى، بر خلاف كسانى كه مى گويند پيامبر كجا، امام كجا، مگر ممكن است ما به آنها برسيم. «2» طولًا مى تواند برسد ولى قرآن مجيد اين مسأله را بيان مى فرمايد كه انسان طولًا قدرت دارد خودش را به مقامات انبياء و اولياء برساند، ما افرادى را داشتيم كه مقام انبياء را نداشتند اما طولًا به آن مقام رسيدند.

وجود حضرت زهرا، مادر موسى ابن عمران، مادران انبياء و مادران ائمه، معمولًا خود را به مقام امامت و ولايت ساندند.

در بين مردان وجود مقدس قمر بنى هاشم عليه السلام على اكبر عليه السلام و بسيارى از ياران خود پيغمبر و ائمه طاهرين طولًا خود را به مقام امامت و ولايت رساندند.

______________________________
(1)- برگرفته از آيات قرآن كريم: احقاف 16: 46؛ «أُولئِكَ الَّذينَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ نَتَجاوَزُ عَنْ سَيِّئاتِهِمْ فى أَصْحابِ الْجَنَّهِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذى كانُوا يُوعَدُونَ»

عنكبوت (29): 7؛ «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذى كانُوا يَعْمَلُونَ»

نور (24): 38؛ «لِيَجْزِيَهُمُ اللّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ يَزيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ»

(2)- بحار الأنوار: 74/ 200، باب 8، وصيه أميرالمونين إلى الحسن؛ «الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ لَمَّا أَقْبَلَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ عليه السلام مِنْ صِفِّينَ كَتَبَ إِلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ عَلَيْهِ وَ عَلَى جَدِّهِ وَ أَبِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَخِيهِ الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ الْمُدْبِرِ الْعُمُرِ الْمُسْتَسْلِمِ لِلدَّهْرِ الذَّامِّ لِلدُّنْيَا السَّاكِنِ مَسَاكِنَ الْمَوْتَى الظَّاعِنِ عَنْهَا غَداً إِلَى الْوَلَدِ الْمُومِّلِ مَا لَا يُدْرِكُ السَّالِكِ سَبِيلَ مَنْ قَدْ هَلَكَ غَرَضِ الْأَسْقَامِ وَ رَهِينَهِ الْأَيَّامِ وَ رَمِيَّهِ الْمَصَائِبِ وَ عَبْدِ الدُّنْيَا وَ تَاجِرِ الْغُرُورِ وَ غَرِيمِ الْمَنَايَا وَ أَسِيرِ الْمَوْتِ وَ حَلِيفِ الْهُمُومِ وَ قَرِينِ الْأَحْزَانِ وَ رَصِيدِ الآْفَاتِ وَ صَرِيعِ الشَّهَوَاتِ وَ خَلِيفَهِ الْأَمْوَاتِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ فِيمَا تَبَيَّنْتُ مِنْ إِدْبَارِ الدُّنْيَا عَنِّى.»

 

«سلمان منا اهل البيت» «1»

اين روايت همين معنا را بيان مى كند، سلمان در طول امامان و انبياء قرار گرفت، يا كسانى بودند كه از تعاريفى كه انبياء در مورد آن ها كردند معلوم مى شود كه آن ها خود را در خط طولى به مقام ولايت و امامت رساندند.

در روايت آمده است كه:

خيلى هواى مدينه گرم بود و مادر مقدس حضرت باقر عليه السلام در سايه ديوارى نشسته بودند كه يك مرتبه ديوار شروع كرد به برگشتن و حضرت هم حامله به حضرت باقر عليه السلام بود، امام زين العابدين عليه السلام خيلى عادى به ديوار فرمودند: بايست، ديوار ايستاد، ايشان تشريف بردند، بعد ديوار ريخت. «2» و نيز نقل شده است:

سيده نفيسه خاتون عروس امام صادق عليه السلام و نبيره امام مجتبى عليه السلام در منزلشان براى وضو گرفتن كنار حوض آبى نشسته بودند در زدند، خدمتكار در خانه را باز كرد، يك خانم يهوديه اى دست يك پسر سيزده چهارده ساله اى را گرفته بود، قابله هم چشمش را كور كرده بود، هم قيافه اش را عوض كرده بود، اين خانم وقتى رسيد كه حضرت نفيسه خاتون هنوز بود، حضرت هنوز وضو نگرفته بودند، شروع كرد به گريه كردن و گفت: هر دكترى كه در اين شهر بوده من اين بچه را بردم معالجه نشده، بالاخره مرا راهنمايى كردند به محضر مقدس شما برسم، من از در اين خانه نمى روم تا اين بچه شفا بگيرد؛ چون گفتند: شما نزد خدا آبرو دار هستيد، ايشان هم شروع كردند به گريه كردن، با همان حال تأثرشان دست مباركشان را نزديك صورت بچه

______________________________
(1)- بحار الأنوار 10/ 121، باب 8، ما تفضل صلوات الله عليه به؛ «قَالَ يَا أَمِيرَ الْمُومِنِينَ أَخْبِرْنِى عَنْ أَبِى ذَرٍّ الْغِفَارِىِّ قَالَ عليه السلام سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وآله يَقُولُ مَا أَظَلَّتِ الْخَضْرَاءُ وَ لَا أَقَلَّتِ الْغَبْرَاءُ ذَا لَهْجَهٍ أَصْدَقَ مِنْ أَبِى ذَرٍّ قَالَ يَا أَمِيرَ الْمُومِنِينَ أَخْبِرْنِى عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِىِّ قَالَ بَخْ بَخْ سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ مَنْ لَكُمْ بِمِثْلِ لُقْمَانَ الْحَكِيمِ عَلِمَ عِلْمَ الْأَوَّلِ وَ عِلْمَ الآْخِرِ.»

(2)- الكافى: 1/ 469، باب مولد أبى جعفر محمد بن على عليه السلام، حديث 1؛ «عنْ أَبِى الصَّبَّاحِ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ كَانَتْ أُمِّى قَاعِدَهً عِنْدَ جِدَارٍ فَتَصَدَّعَ الْجِدَارُ وَ سَمِعْنَا هَدَّهً شَدِيدَهً فَقَالَتْ بِيَدِهَا لَا وَ حَقِّ الْمُصْطَفَى مَا أَذِنَ اللَّهُ لَكَ فِى السُّقُوطِ فَبَقِىَ مُعَلَّقاً فِى الْجَوِّ حَتَّى جَازَتْهُ فَتَصَدَّقَ أَبِى عَنْهَا بِمِائَهِ دِينَارٍ قَالَ أَبُو الصَّبَّاحِ وَ ذَكَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام جَدَّتَهُ أُمَّ أَبِيهِ يَوْماً فَقَالَ كَانَتْ صِدِّيقَهً لَمْ تُدْرَكْ فِى آلِ الْحَسَنِ امْرَأَهٌ مِثْلُهَا.»

 

بردند، انگشتانشان را حركت دادند، آب دستشان را به صورت اين بچه پاشيدند، چشمشان خوب شد و صورتشان به صورت اوليه برگشت. «1» قرآن مجيد هم مى فرمايد:

راه همه شما براى رسيدن به مقامات عالى انسانى باز است.

 

صبر در برابر آزمايش هاى الهى

خداوند متعال مى فرمايد:

«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَىْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ » «2» همگى شما را به آزمايش مى كشانم و به طور قطع نمى شود از آزمايش و امتحان شما گذشت بكنم شما در محور دين قرار گرفته ايد.

هم چنين در سوره عنكبوت مى فرمايد:

«أَ حَسِبَ النّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون » «3» مردم بيايند و بگويند كه ما مومنيم و اهل خداييم و اهل اسلاميم و ما مردم را به آزمايش هاى سنگين آزمايش نكنيم و رها بگذاريم و اصلًا براى مردم سختى و مشكلاتى پيش نيايد، اگر چنين باشد كه مردم پخته نمى شوند، استعدادهاى خدايى بروز نمى كند.

______________________________
(1)- رياحين الشريعه: 5/ 87- 88.

(2)- بقره 155: 2؛ «و بى ترديد شما را به چيزى اندك از ترس و گرسنگى و كاهش بخشى از اموال و كسان و محصولات ] نباتى يا ثمرات باغ زندگى از زن و فرزند [آزمايش مى كنيم. و صبركنندگان را بشارت ده.»

(3)- عنكبوت 2: 29؛ «آيا مردم گمان كرده اند، همين كه بگويند: ايمان آورديم، رها مى شوند و آنان ] به وسيله جان، مال، اولاد و حوادث [مورد آزمايش قرار نمى گيرند؟»

 

آزمايش نسبت به انسان مثل نسبت زمين به دانه است، دانه تا در زمين نرفته و اين همه لايه هاى خاك روى سرش نريخته كه پوچ و بى ارزش است و شما يك دانه سيب را از توى سيب در بياوريد آن را به همه جاى عالم ببريد و قيمت برايش بگذاريد كسى قيمتى نمى گذارد، چون ارزشى ندارد، معمولًا مردم وقتى سيب مى خورند دانه را از دهانشان در مى آورند و دور مى ريزند و يا يك دانه پرتقال وقتى يك دانه است چقدر مى ارزد، يا يك عدد گندم چقدر مى ارزد، اما همين دانه سيب وقتى مى رود، داخل زمين و زير گل شروع مى كند به فعاليت تا در زمين ريشه كرده زمين را پاره كند اين همه بار سنگين خاك و كود را رد بكند، بالا بيايد تا بخواهد اين همه آفتاب و تابستان و زمستان و بهار را رد بكند، چقدر بايد مشقت بكشد، اما تا بخواهد از اين همه مشقات در بيايد، مى شود يك باغ و مى گويند ده ميليون تومان، اما وقتى اين سيب ها به صورت دانه بود كسى نمى خريد، اما الان كه رشد كرده و باغ شده است مى گويند، بيست ميليون تومان، ده ميليون تومان، پنج ميليون تومان، چرا كه ارزش پيدا كرده است به خاطر گذشتن از اين همه عددهاى سنگين، انسان هم همين طور است، اگر از اين همه عذاب هاى الهى نگذرد به بار نمى نشيند.

درخت وجودت به صورت يك دانه بسته است نه صورت نظرى و نه عقل عملى پيدا مى كند، نه نفس مطمئنه پيدا مى كند، نه نفس راضيه پيدا مى كند، نه نفس مرضيه پيدا مى كند، نه حيات مطمئنه پيدا مى كند، نه اعمالش در پيشگاه خداوند قبول مى شود، به عنوان يك جنبنده اى است كه مى خورد و خوراكش را هم يك مقدار به بدن مى دهد و يك مقدارش را هم تبديل به كود مى كند و بيرون مى ريزد ارزش ديگرى ندارد. قرآن مجيد مى فرمايد:

 

آزمايش پنج گانه انسان

شما مردم مومن را حتماً در معرض پنج آزمايش قرار مى دهيم.

«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَىْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ »

يكى در موقع خطرناك ترس است تا ما با دشمنان خدا و اسلام و انسانيت درگيرى پيدا نكنيم، مبادا ابرقدرتها ما را وادار كنند كه به كلى عقب بنشينيم و ساكت باشيم تا دشمن براى بردن همه سرمايه هاى مادى و معنوى ما راحت باشد و

مشكلى براى دشمن پيش نيايد، ما با خوف شما را آزمايش مى كنيم، با گرسنگى شما را آزمايش مى كنيم، با كم شدن اموال شما را آزمايش مى كنيم، با جان خودتان شما را آزمايش مى كنيم، با بچه هايتان شما را هم آزمايش مى كنيم، اين دار، دار آزمايش است با اين موانع سخت.

در آيه ديگر مى فرمايد:

«لَتُبْلَوُنَّ فى أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا أَذىً كَثيراً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور» «1» انگار همين آيه همين امسال نازل شده و همين امروز نازل شده و همين الان براى خاطر اين ملت نازل شده است.

از عجايب قرآن كريم است كه پيغمبر مى فرمايد: يك كلمه اش كهنه نمى شود، گويا براى همان لحظه نازل شده است. «2»

______________________________
(1)- آل عمران 186: 3؛ «يقيناً در اموال و جان هايتان امتحان خواهيد شد، و مسلماً از كسانى كه پيش از شما كتاب آسمانى به آنان داده شده و] نيز] از كسانى كه شرك آوردند، سخنان رنج آور بسيارى خواهيد شنيد، و اگر [در برابر آزار اينان ] شكيبايى ورزيد و [از تجاوز از حدود الهى ] بپرهيزيد [سزاوارتر است.] اين امورى است كه ملازمت بر آن از واجبات است.»

(2)- بحار الأنوار: 89/ 24، باب 1، فضل القرآن و إعجازه، حديث 25؛ « [تفسير العياشى ] عَنْ يُوسُفَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ رَفَعَهُ إِلَى الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَمِيرِ الْمُومِنِينَ عَلِىِّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ ع فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُومِنِينَ إِنَّا إِذَا كُنَّا عِنْدَكَ سَمِعْنَا الَّذِى نَسُدُّ بِهِ دِينَنَا وَ إِذَا خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِكَ سَمِعْنَا أَشْيَاءَ مُخْتَلِفَهً مَغْمُوسَهً لَا نَدْرِى مَا هِىَ قَالَ أَ وَ قَدْ فَعَلُوهَا قُلْتُ نَعَمْ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وآله يَقُولُ أَتَانِى جَبْرَئِيلُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ سَيَكُونُ فِى أُمَّتِكَ فِتْنَهٌ قُلْتُ فَمَا الْمَخْرَجُ مِنْهَا فَقَالَ كِتَابُ اللَّهِ فِيهِ بَيَانُ مَا قَبْلَكُمْ مِنْ خَيْرٍ وَ خَبَرُ مَا بَعْدَكُمْ وَ حُكْمُ مَا بَيْنَكُمْ وَ هُوَ الْفَصْلُ لَيْسَ بِالْهَزْلِ مَنْ وَلِيَهُ مِنْ جَبَّارٍ فَعَمِلَ بِغَيْرِهِ قَصَمَهُ اللَّهُ وَ مَنِ الْتَمَسَ الْهُدَى فِى غَيْرِهِ أَضَلَّهُ اللَّهُ وَ هُوَ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ وَ هُوَ الذِّكْرُ الْحَكِيمُ وَ هُوَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ لَا تُزَيِّفُهُ الْأَهْوَاءُ وَ لَا تُلَبِّسُهُ الْأَلْسِنَهُ وَ لَا يَخْلُقُ عَنِ الرَّدِّ وَ لَا تَنْقَضِى عَجَائِبُهُ وَ لَا يَشْبَعُ مِنْهُ الْعُلَمَاءُ هُوَ الَّذِى لَمْ تُكِنَّهُ الْجِنُّ إِذَ سَمِعَهُ أَنْ قَالُوا إِنّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً يَهْدِى إِلَى الرُّشْدِ مَنْ قَالَ بِهِ صُدِّقَ وَ مَنْ عَمِلَ بِهِ أُجِرَ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِهِ هُدِىَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ هُوَ الْكِتَابُ الْعَزِيزُ الَّذِى لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ.»

 

قرآن مجيد پيچيده به معجزات است يك معجزه اش هم همين است مى فرمايد:

به طور حتم و بدون اينكه در اين مسئله گذشتى در كار خدا باشد همه شما را در مال و جانتان امتحان مى كنيم.

 

امتحان الهى در نظر امام على عليه السلام

به اميرالمؤمنين عليه السلام يك نفر عرض كرد:

دعا كنيد كه خدا ما را امتحان نكند فرمود: اين دعا به هيچ عنوان مستجاب نمى شود اگر بالاترين پيغمبر هم دعا كند مستجاب نمى شود.

خدايا! هيچ حادثه اى پيش نيايد، خدايا! آزمايش براى ما پيش نيايد، خدايا! درگيرى براى ما پيش نيايد، خدايا! جنگ براى ما پيش نيايد، خدايا! كم شدن مال و كشته شدن بچه ها را براى ما پيش نيار. «1» اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: اصلًا اين دعاها اجابت نمى شود، شما مى خواهيد بافت دنيا را با دعا از دنيا بگيريد نمى شود، از اين رو فرمود دعا كنيد خدايا! به ما توفيق دست يافتن به پيروزى بده. «2»

 

حكمت در بلاها

پيغمبر در يك خانه اى مهمان بودند، بنده خدا سفره را پهن كرده بود ظرف هايش را هم چيده بود، رفت غذا بياورد، صحبت حادثه شد، يك تخم مرغى هم سر ديوار بود، يكى از مهمان ها گفت: آه الان مى افتد صاحب خانه فهميد. گفت:

چه خبره؟ گفت: تخم مرغ الان مى افتد مى شكند. گفت: نه نمى شكند، الحمدللّه تا

______________________________
(2)- نهج البلاغه: حكمت 93؛ «لَا يَقُولَنَّ أَحَدُكُمْ اللَّهُمَّ إِنِّى أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفِتْنَهِ لِأَنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَهٍ وَ لَكِنْ مَنِ اسْتَعَاذَ فَلْيَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَنِ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَهٌ.»

 

حالا در خانه من هيچ حادثه اى بر نخورده است، پيغمبر هم از سر سفره بلند شدند، يارانشان هم بلند شدند. فرمودند: در اين خانه نشستن جايز نيست، برويم تا صاحب اين خانه به حادثه گرفتار بشود چون هنوز خدا اين خانه را نپسنديده است. «1» الحمد لله از وقتى كه من از مادر متولد شدم تا حالا خوش بودم و هيچ اتفاقى برايم نيفتاده است و يك سر مو از بچه هايم كم نشده و يك ضرر مالى به من نخورده است و كسى از ما مريض نشديم و بلايى به ما نخورد، بدان كه كاملًا مورد تنفر خداوندى؛ زيرا هر چه انسان به او نزديك تر باشد، موج بلاها سنگين تر است.

شما احوالات انبياء را ببينيد تمام پيغمبران غرق گرفتارى ها بودند.

هر چقدر انسان به مقام قرب نزديك تر بشود سختى ها سنگين تر مى شود.

 

مؤمن و بلا

يكى از داستانش را براى خود من نقل كردند:

يكى از دنيا رفته هشتاد و دو سال هم بيشتر در دنيا زندگى نكرد، در مدتى كه اهل شهر با او برخورد داشتند دائم او شاد بود و مردم خيلى انتظار كشيدند كه يك بار او را متأثر ببينند اما نديدند، در ايام پيرى يك روز تا ساعت يازده دوازده ظهر او را غمناك ديدند، مومنين آمدند از او سوال كردند كه چه شده گفت: هنوز بعد از هفتاد سال در زندگى من حادثه اى رخ نداده، ناراحتم كه مولاى من رويش را از من بر گردانده، در اين گير و دار بود كه آمدند گفتند: پسر عمه تان از روى اسب افتاده و سرش شكسته، خنديد و شاد شد و گفت: مثل اينكه من عجله كردم و تهمت به پروردگارم زدم، شروع كرد به استغفار كردن.

______________________________
(1)- الكافى: 2/ 256، باب شده ابتلاء المون، حديث 20؛ «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام دُعِىَ النَّبِىُّ صلى الله عليه وآله إِلَى طَعَامٍ فَلَمَّا دَخَلَ مَنْزِلَ الرَّجُلِ نَظَرَ إِلَى دَجَاجَهٍ فَوْقَ حَائِطٍ قَدْ بَاضَتْ فَتَقَعُ الْبَيْضَهُ عَلَى وَتِدٍ فِى حَائِطٍ فَثَبَتَتْ عَلَيْهِ وَ لَمْ تَسْقُطْ وَ لَمْ تَنْكَسِرْ فَتَعَجَّبَ النَّبِىُّ صلى الله عليه وآله مِنْهَا فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ أَ عَجِبْتَ مِنْ هَذِهِ الْبَيْضَهِ فَوَ الَّذِى بَعَثَكَ بِالْحَقِّ مَا رُزِئْتُ شَيْئاً قَطُّ قَالَ فَنَهَضَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وَ لَمْ يَأْكُلْ مِنْ طَعَامِهِ شَيْئاً وَ قَالَ مَنْ لَمْ يُرْزَأْ فَمَا لِلَّهِ فِيهِ مِنْ حَاجَهٍ.»

 

روز بى حادثه روز خوبى نيست و عمر بى حادثه عمر خوبى نيست، ابتلا به آزمايش ها عين عنايت پروردگار است به بنده مؤمن، حضرت مى فرمايد:

اگر يك روز براى مومن حادثه نرسد، همان روز پروردگار او را محروم نمى كند، يادش مى رود كه ده تومانى اش در كدام جيبش بوده است، دست مى كند در جيب راستش مى بيند كه نيست، جيب بغلش مى بيند كه نيست، يك مقدار تكان مى خورد، نه اينكه براى مال ارزش قائل است، نه مال مومن در راه خدا است، اين طبيعت انسان است كه چيزى را كه دارد گم مى كند، ناراحت مى شود، همان ناراحتى را پيغمبر مى فرمايد: خدا برايش ثواب آن روزش قرار مى دهد و نمى شود مومن واقعى بى حادثه باشد.

ده سال پيغمبر در مدينه بيشتر نبودند در اين ده سال رهبر بزرگ اسلام هشتاد و دو بار جنگ هاى مختلف داشتند، روزى از يك جنگ برمى گشتند، مردم خيال مى كردند تمام شد، همين كه مى رفتند زن و بچه را مى ديدند، بلال صدايش بلند مى شد، الصلاه، همه مى ريختند مسجد، پيغمبر مى فرمود:

خبرگزاران ما خبر دادند فلان قبيله قصد حمله به مدينه دارد، فردا بعد از نماز همه آماده باشيد. روز به روز ابتلا، آزمايش، آن وقت از اين جنگ ها بر مى گشتند بعضى ها چشم نداشتند. بعضى ها پا نداشتند، بعضى ها لب نداشتند، بعضى ها را روى تخت انداخته بودند و برمى گرداندند، هيچ كس هم نمى آمد يواشكى در گوش يكى بگويد ثواب اين بيچاره ها را روز قيامت كى مى دهد.

«لَتُبْلَوُنَّ فى أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا أَذىً كَثيراً إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور»

از يهوديان، از مسيحيان و از مشركين سه مثلث شوم: كه در زمان ما همين كمونيسم است، اين هايى كه قائل به ماده اند، اين هايى كه در خدا، خدا تراشيدند، پروردگار مى فرمايد: از يهوديان از مسيحيان از مشركين،

«وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا أَذىً كَثيراً»

اذيت هاى بسيارى متوجه شماست، عليه شما ايجاد جنگ مى كنند. جاسوسى مى كنند، به مالتان لطمه مى زنند، و در سرزمينتان جنايت و جنگ افروزى مى كنند، احتكار مى كنند، پول از خارج وارد اينجا مى كنند و تمام اجناس اتومبيل و برنج را به هر قيمتى مى خرند، اذيت هاى گوناگون مى كنند كه ما شما را در برخورد با اين اذيت ها آزمايش مى كنيم كه آيا اهل خداييد، يا اهل شكم و عافيت طلبى هستيد، شما سر سازگارى با اوامر پروردگار داريد يا سر ناسازگارى.

قرآن مجيد مى فرمايد:

شما در مقابل اين سه خطر قرار داريد، البته براى رفع اين خطر بايد به انواع خطرات و حوادث دچار شويد، شما بايد در مقابل اين خطرات و اين مشكلات

صبر كنيد و از دايره دين بيرون نرويد، مرتكب خطاى فكرى نشويد، مرتكب خطاى زبانى نشويد، تقوا پيشه كنيد، صبر پيش بگيريد، يعنى ايستادگى در برابر حوادث، صبر و تقوى براى شما پيروزى مى آورد، اين وعده پروردگار است، از همين آيه استفاده مى كنيم كه صبر و تقوا از سرمايه هاى سنگين خداوند است كه در وجود انسان آفريده است.

هر دو حالت روانى است و اتفاقاً خداوند صبر و تقوا را به خودش نسبت داده است:

«يا اهل التقوى و المغفره» «1»

______________________________
(1)- تهذيب الأحكام: 3/ 6 139، باب صلاه العيدين، حديث 46؛ «عَلِىُّ بْنُ حَاتِمٍ عَنْ سُلَيْمَانَ الزُّرَارِىِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ أَبِى مَنْصُورٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ تَقُولُ بَيْنَ كُلِّ تَكْبِيرَتَيْنِ فِى صَلَاهِ الْعِيدَيْنِ اللَّهُمَّ أَهْلَ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَهِ وَ أَهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَهْلَ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَهِ وَ أَهْلَ التَّقْوَى وَ الْمَغْفِرَهِ أَسْأَلُكَ فِى هَذَا الْيَوْمِ الَّذِى جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً وَ لِمُحَمَّدٍ ص ذُخْراً وَ مَزِيداً أَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى عَبْدٍ مِنْ عِبَادِكَ وَ صَلِّ عَلَى مَلَائِكَتِكَ الْمُقَرَّبِينَ وَ رُسُلِكَ وَ اغْفِرْ لِلْمُومِنِينَ وَ الْمُومِنَاتِ وَ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمَاتِ الْأَحْيَاءِ مِنْهُمْ وَ الْأَمْوَاتِ اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ خَيْرِ مَا سَأَلَكَ عِبَادُكَ الْمُرْسَلُونَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ مَا عَاذَ بِكَ مِنْهُ عِبَادُكَ الْمُرْسَلُونَ.»

 

صبور يكى از صفات خدا است، صبور يعنى ايستادگى، ثابت ماندن، با فشار حادثه از جا در نرفتن، تقوا هم از خدا است، حالا اگر كسى صبر نداشته باشد ديد پروردگار نسبت به او فرق خواهد كرد.

 

دو آيه شريفه درباره امتحان مردم

در دو آيه شريفه خداوند متعال مردم را امتحان مى كند:

آيه اول: آيه يازدهم سوره احزاب:

«هُنَالِكَ ابْتُلِىَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُواْ زِلْزَالًا شَدِيدًا» «1» خداى متعال در اين آيه لغزش بعضى انسان ها را شديد مى داند كه در كوچكترين حوادث دين را رها كرده و دنبال عيش و نوش خود بودند. «2»

______________________________
(1)- احزاب 11: 33؛ «آنجا بود كه مؤمنان مورد آزمايش قرار گرفتند و به تزلزل و اضطرابى سخت دچار شدند.»

(2)- الميزان: 16/ 428؛ «هُنالِكَ ابْتُلِىَ الْمُومِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالًا شَدِيداً» كلمه «هنالك» كه اسم اشاره است و مخصوص اشاره به دور است، دور از جهت زمان، و يا دور از جهت مكان، در اينجا اشاره است به زمان آمدن آن لشكرها، كه براى مسلمانان مشكلى بود كه حل آن بسيار دور به نظر مى رسيد، و كلمه «ابتلاء» به معناى امتحان، و «زلزال» به معناى اضطراب، و «شده» به معناى قوت است، چيزى كه هست موارد استعمال شديد و قوى مختلف است، چون غالب موارد استعمال شديد در محسوسات است، و غالب موارد استعمال قوى به طورى كه گفته اند در غير محسوسات است، و به همين جهت به خداى تعالى قوى گفته مى شود، ولى شديد گفته نمى شود.»

تفسير كشف الاسرار: 8/ 23؛ «هُنالِكَ ابْتُلِىَ الْمُومِنُونَ» يعنى: در اين زمان مونان آزموده شدند تا مخلص از منافق شناخته آيد.

تفسير نمونه: 17/ 221؛ «اينجا بود كه كوره امتحان الهى سخت داغ شد، چنان كه در آيه بعد مى گويد: «در آنجا مونان آزمايش شدند و تكان سختى خوردند» «هُنالِكَ ابْتُلِىَ الْمُومِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالًا شَدِيداً»

طبيعى است هنگامى كه انسان گرفتار طوفانهاى فكرى مى شود، جسم او نيز از اين طوفان بر كنار نمى ماند، و در اضطراب و تزلزل فرو مى رود، بسيار ديده ايم افرادى كه ناراحتى فكرى دارند در همان جاى خود كه نشسته اند مرتبا تكان مى خورند، دست بر دست مى مالند، و اضطراب خود را در حركات خود كاملا مشخص مى نمايند.

يكى از شواهد اين وحشت شديد اين بود كه نقل كرده اند پنج قهرمان معروف عرب كه عمرو بن عبدود سرآمد آنها بود لباس جنگ پوشيده و با غرور خاصى به ميدان آمدند و هل من مبارز گفتند، مخصوصا «عمرو بن عبدود» رجز مى خواند و بهشت و آخرت را به مسخره گرفته بود، و مى گفت: «مگر نمى گوئيد مقتولين شما در بهشت خواهند بود؟ آيا كسى از شما شوق ديدار بهشت در سر ندارد؟! ولى در برابر نعره هاى او سكوت بر لشكر حكمفرما بود، و كسى جرات مقابله را نداشت، جز على بن ابى طالب عليه السلام كه به مقابله برخاست و پيروزى بزرگى نصيب مسلمانان نمود كه در بحث نكات مشروحا خواهد آمد. آرى فولاد را در كوره داغ مى برند تا آبديده شود، مسلمانان نخستين نيز بايد در كوره حوادث سخت، مخصوصا غزواتى همچون غزوه احزاب، قرار گيرند تا آبديده و مقاوم شوند.»

 

آيه دوّم: آيه 52 سوره عنكبوت است:

«قُلْ كَفى بِاللّهِ بَيْنى وَ بَيْنَكُمْ شَهيداً يَعْلَمُ ما فِى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الَّذينَ آمَنُوا بِالْباطِلِ وَ كَفَرُوا بِاللّهِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ » «1» بين من و شما فقط خداوند شهادت بدهد كه نشستيد اين همه عليه من حرف زديد و گفتيد كه راه پيغمبر غلط است و گفتيد: اى كاش به پيغمبر ايمان نياورده بوديم خدا شاهد است خدايى كه:

«يَعْلَمُ ما فِى السَّماواتِ وَ الْأَرْض »

او همه چيز را در آسمانها و زمين مى داند و مى داند كه نيت من چه چيزى است آن وقت در دنباله آيه خداوند مى فرمايد:

«وَ الَّذينَ آمَنُوا بِالْباطِلِ وَ كَفَرُوا بِاللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ »

كسانى كه رها كردند و رفتند و به باطل ايمان آوردند به حساب اينكه باطل به دادشان برسد، يك عده اى رفتند و منافق شدند، يك عده اى سلطنت طلب و عده اى در گروه شايعه پراكنى، يك عده اى هم عافيت طلب ها و افراد اهل گناه بودند.

«وَ كَفَرُوا بِاللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ »

اما گفتند: ما اين خدا را نمى خواهيم، اين پيغمبر و اين دين و اين قرآن ران نمی خواهيم:

______________________________
(1)- عنكبوت 52: 29؛ «بگو: كافى است كه خدا [نسبت به حقّانيّت نبوّتم ] ميان من و شما شاهد باشد، [او] آنچه را در آسمان ها و زمين است مى داند، و آنان كه به باطل [چون بت و طاغوت ] گرويده و به خدا كفر ورزيده اند همان زيانكاران [واقعى ] اند.»

«وأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ »

اين ها تمام سرمايه هاى خود را باخته اند، چيزى براى آنها باقى نمى ماند، نه در دنيا و نه در آخرت.

 

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

جایگاه حقیقی انسان در آیات و روایات
ارزش شیعه در کلام اهل‌بیت(علیهم‌السلام)
خاطره مردان مخلص خدا
مصاديق منعمين در قرآن
چند روايت عجيب در مورد پدر و مادر
امر و نهی واجب پروردگار بر مردم مؤمن
تاريكى‏اى كه متعلق به مادر بود
حل مشكل مردم، ارزشى بالاتر از ده عمره رجبيه
خلاصة مباحث ماه مبارک
استقامت مؤمن در برابر تحريكات‏

بیشترین بازدید این مجموعه

تفاوت «ضرر» و «خسران»
ارزش عمر و راه هزينه آن-جلسه بیست وچهارم (متن ...
متن سخنرانی استاد انصاریان در مورد قرآن
شیطان و اهل تقوا - جلسه پانزدهم – (متن کامل + ...
مرگ و عالم آخرت - جلسه اول (1) - (متن کامل + عناوین)
مصاديق منعمين در قرآن
شب قدر
شکیبایی در برابر مشکلات - جلسه نوزدهم - (متن کامل + ...
خلاصة مباحث ماه مبارک
دهه دوم محرم 94 خوی آرامگاه شیخ نوایی سخنرانی هفتم

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^