فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

صبر از ديدگاه اسلام - جلسه سیزدهم (متن کامل +عناوین)

 

 

اسوه صبرمظلوميّت امام حسن مجتبى عليه السلام

 

تهران، مسجد امير

رمضان 1385

الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين

وصلّ على محمد و آله الطاهرين.

كلمه «حسن» و مشتقات اين كلمه مانند «حُسن، محسن، احسان، احسن»، در كتاب خدا زياد به كار گرفته شده است. در موارد گوناگون نيز به دنبال كتاب خدا به كار گرفته شده است.

علت حقيقى آن اين بوده كه وجود مبارك امام مجتبى عليه السلام از همه مصاديق زيبايى ملكى و ملكوتى برخوردار بودند. ابرهاى متراكم، سياه و ظلمانى فرهنگ و حكومت اموى، نگذاشت كه مردم از اين زيبايى هاى ملكى و ملكوتى در عالم وجود تا قيامت بهره كامل ببرند و اين زيبايى ها ظهور كند و آشكار شود و فرهنگ اهل بيت عليهم السلام در جامعه نشر پيدا كند.

ظلمى كه بر پدر امام مجتبى عليه السلام رفت تا جايى بود كه وجود مبارك اميرالمؤمنين عليه السلام را در پشت ابرهاى سياه حكومت و فرهنگ اموى پنهان كرد و چهره اى غير از چهره الهى اميرالمؤمنين عليه السلام را با هزينه كردن پول و تبليغات زياد نشان مردم دادند كه مردم به راحتى، نود سال در خطبه هاى نماز جمعه و قنوت نماز خود به اميرالمؤمنين عليه السلام ناسزا گفتن را واجب مى دانستند. همان ابرهاى متراكم و ظلمانى تبليغى و فرهنگى امويان، زيبايى هاى امام مجتبى عليه السلام را نيز پنهان كرد و حضرت را غير از آن كه بودند، نشان داد.

آنها چهره عادى و معموليى را همراه با انواع دروغ ها و تهمت هايى كه بر آن چهره نقاشى مى كردند، از منفورترين چهره ها و افراد جامعه مى كردند. از جمله در ميان مردم پخش كردند و به مردم باوراندند كه حضرت مجتبى عليه السلام با اين كه بيش از چهل و هفت سال در اين دنيا نبوده، با سيصد دختر ازدواج كرده بود. در حالى كه حضرت در مدينه خانه اى كاه گلى معمولى داشتند و مدينه نيز شهر كم جمعيتى بود و امام مجتبى عليه السلام در كمال زهد به سر مى بردند. فرهنگ امويان و عباسيان كارى كرد كه حضرت را با تشكيل دهندگان حرمسراها و شهوترانان عالم و افراطيان در غريزه جنسى يكى بدانند.

اگر ايشان با سيصد دختر ازدواج كرده باشند، حداقل بايد صد نفر آنها بچه دار مى شدند، چون هر سيصد دختر كه نازا و عقيم نبودند.

وجود مقدس ايشان در اين دنيا سه فرزند پسر از يك خانم با كرامت و بسيار بزرگوار داشتند؛ حسن بن حسن، قاسم بن حسن و عبدالله بن حسن و هر سه در روز عاشورا براى يارى حضرت سيدالشهداء عليه السلام شركت داشتند كه حسن بن حسن خيلى زخم خورد، ولى شهيد نشد، چون بعد از روز عاشورا او را در ميان كشته ها ديدند دارد نفس مى كشد، اهل بيت عليهم السلام با خود برداشتند و به شام بردند و به مدينه برگرداندند.

اين حسن بن حسن فرزند بزرگ امام مجتبى عليه السلام همان بزرگوارى است كه با فاطمه دختر حضرت ابى عبدالله الحسين عليه السلام ازدواج كرد و از ازدواج اين زن و شوهر، نسل بسيار بابركت و عظيمى به وجود آمد، از جمله خاندان طباطبايى منطقه زواره و اردستان، خاندان طباطبايى بحرالعلوم، خاندان طباطبايى حكيم در عراق كه در اين هزار و پانصد سال از نسل حسن بن حسن مى باشند.

از اين زن و شوهر هزاران مرجع تقليد، مفسر قرآن، مبلغ دين، نويسنده، عارف و سالك به وجود آمده است. همراه با آثار عظيمى كه ذرّيّه اين زن و شوهر از خود بر جاى گذاشتند.

فرزند دوم حضرت امام حسن عليه السلام هم قاسم بن حسن است كه ازدواج نكرد و در سن ازدواج نبود، چون روزى كه امام مجتبى عليه السلام شهيد شد، ايشان سه ساله بود، و در كربلا سيزده ساله بود و در جنگ با دشمن نيز سنگباران و تيرباران شده، شهيد شد. فرزند سوم حضرت امام حسن عليه السلام نيز ده ساله بود كه پدر را به ياد نمى آورد، خيلى با عمو مأنوس بود كه أبى عبدالله عليه السلام سفارش او را به خواهر خويش كردند كه او را با خود به شام ببرند و به مدينه برگردانند كه از دست عمه فرار كرد و به ميان گودال قتلگاه آمد و صورتش را روى بدن خون آلود عمو گذاشت و عمو او را در آغوش گرفت كه يكى از قاتلان يزيدى آمد و در آغوش أبى عبدالله عليه السلام سر بچه را از بدن جدا كرد. فرزندان امام مجتبى عليه السلام چنين بودند.

 

مقصود دشمن از اتهام

ستمگران، ظالمان، پليدان، هواپرستان و دنياپرستان كه در هر روزگارى هستند و نسبت به اهل خدا حسادت مى ورزند، اين چهره عظيم زهد، ورع، تقوا، علم، كرامت، فضيلت، ولايت و امامت را زير ابرهاى سياه تبليغات ناحق و باطل پنهان كردند. اين طرف از او چهره شهوت ران، هواپرست ساختند.

اين گوشه اى از جنايت امويان درباره حضرت مجتبى عليه السلام است و وقتى كه اين گونه چهره را پنهان كنند، بقيه فضايل آشكار نمى شود. در تمام محافل مى نشينند و مى گويند: هزينه اين سيصد زن با ظلم و جور، بردن حق مردم و بيت المال تأمين مى شده است. تمام اين حرفها بعد از شهادت امام مجتبى عليه السلام زده شده است. اگر در زمان حيات او مى گفتند: با سيصد زن ازدواج كرده است كه محكوم مى شدند؛ زيرا امام خانه اى كاه گلى داشتند و با همسرى كه مادر اين سه بچه بود و همسر ديگرى كه قاتل امام شد زندگى مى كردند.

اين ها بنا داشتند چنان كه اميرالمؤمنين عليه السلام را زير ابرهاى متراكم تبليغات غلط پنهان كرده بودند، تا جايى كه مردم با جان و دل صد سال «قربه الى الله» على عليه السلام را لعن مى كردند، با امام مجتبى عليه السلام نيز همين معامله را بكنند. ده سال بعد تبليغات غلطى عليه امام حسين عليه السلام در كوفه كردند كه مردم واقعا براى رضاى خدا به كربلا آمدند و اين هفتاد و دو نفر را قطعه قطعه كردند كه در قيامت به بهشت بروند.

خدا در قرآن مى فرمايد: هر حرفى را باور نكنيد، چون مصداق:

«سَمَّعُونَ لِلْكَذِبِ » «1»

______________________________
(1)- مائده 41: 5؛ «به شدت شنونده دروغند [با آنكه مى دانند دروغ است ].»

 

شنونده دروغ نباشيد، چون همين حرفها شما را از خدا جدا مى كند.

 

پيدايش عقيده هاى مختلف با زبان

در اوايل دنيا كه كافر وجود نداشته است، چون زندگى در دنيا با پيغمبرى حضرت آدم عليه السلام شروع شد. با اين بزرگوارى كه خدا در قرآن مى فرمايد:

«إِنِّى جَاعِلٌ فِى الْأَرْضِ خَلِيفَهً » «1» اول كفر، شرك، كمونيسم، سوسياليست و كاپيتاليسم، نيروانا، بودائيسم و لائيك كه نبود، زندگى با دين، پاكى، درستى، عبادت، كرامت، پاكدامنى و تقوا شروع شده بود.

«كَانَ النَّاسُ أُمَّهً وَ حِدَهً » «2» اين آيه قرآن است، به تدريج زبان ها به انحراف افتاد. آن روزگارى كه قلم و كاغذ نبود، در اين زمينه عهده دار همه عقيده ها زبان بود. شروع به مكتب سازى كرد.

غزالى جمله زيبايى درباره زبان دارد. نمى دانم اين عبارت را خود غزالى بيان كرده است، يا از كسى ديگر نقل كرده. مى گويد:

«اللِّسانُ جِرْمُهُ صَغِيرٌ وَ جُرمُهُ كَبيرٌ وَ عَظيمِ»

زبان عنصرى با جرم و حجمى سبك و كوچك است. اگر زبان را در ترازو

______________________________
(1)- بقره 30: 2؛ «به يقين جانشينى در زمين قرار مى دهم.»

(2)- بقره 213: 2؛ «مردم [در ابتداى تشكيل اجتماع ] گروهى واحد و يك دست بودند [و اختلاف و تضادى در امور زندگى نداشتند].»

 

بگذارند، چند گرم وزن دارد؟ اما اين زبان عالم را به آتش مى كشاند «1» و در مقابل خدا، تنها در عربستان سيصد و شصت خداى قلابى ساخت. در هندوستان تا كنون پانزده ميليون خدا ساخته است. فرهنگ لاييك، كمونيست، امپرياليسم و بوداييسم ساخته زبان است.

اين زبان، حضرت على عليه السلام را به گونه اى نشان داد كه مردم بر خود واجب ديدند كه در نمازها او را لعن كنند و امام مجتبى عليه السلام را از فتحعلى شاه و ناصر شاه قاجار و حرمسرا سازان شاهان تاريخ، زشت تر و پست تر نشان داد.

موج اين تبليغات بر شيعه نيز اثر گذاشت. شما حال و قلبى كه نسبت به أبى عبدالله عليه السلام داريد، آيا يك صدم آن را نسبت به حضرت مجتبى عليه السلام داريد؟

حضرت مجتبى عليه السلام چه كسى بود؟ حضرت عليه السلام ده سال امام واجب الاطاعه أبى عبدالله عليه السلام بوده است، يعنى امام حسين عليه السلام مأموم امام حسن عليه السلام بوده است.

 

بزرگوارى و عظمت امام مجتبى عليه السلام

چرا خدا اسم او را «حسن» گذاشت؟ چون هرچه در عالم ملك و ملكوت متصف به صفت حسن، محسن، احسان و احسن است، در وجود امام مجتبى عليه السلام جمع است.

 

نگويم آب و گل است آن وجود روحانى         بدين كمال نباشد جمال انساني

اگر تو آب و گلى همچنان كه ساير خلق        گل بهشت مخمّر به آب حيواني

 وجود هر كه نگه مى كنم ز جان و جسد      مركب است و تو از فرق تا قدم جاني

 به هر كه خوبتر اندر جهان نظر كردم           كه گويمش به تو ماند، تو بهتر از آنى «2»

______________________________
(1)- الكافى: 2/ 11، حديث 16؛ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله يُعَذِّبُ اللَّهُ اللِّسَانَ بِعَذَابٍ لَا يُعَذِّبُ بِهِ شَيْئاً مِنَ الْجَوَارِحِ فَيَقُولُ أَىْ رَبِّ عَذَّبْتَنِى بِعَذَابٍ لَمْ تُعَذِّبْ بِهِ شَيْئاً فَيُقَالُ لَهُ خَرَجَتْ مِنْكَ كَلِمَهٌ فَبَلَغَتْ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا فَسُفِكَ بِهَا الدَّمُ الْحَرَامُ وَ انْتُهِبَ بِهَا الْمَالُ الْحَرَامُ وَ انْتُهِكَ بِهَا الْفَرْجُ الْحَرَامُ وَ عِزَّتِى وَ جَلَالِى لَأُعَذِّبَنَّكَ بِعَذَابٍ لَا أُعَذِّبُ بِهِ شَيْئاً مِنْ جَوَارِحِكَ.»

(2)- سعدى شيرازى.

 

حضرت مجتبى عليه السلام را بايد با قرآن، فرمايش هاى پيغمبر صلى الله عليه وآله و اولياى الهى نگاه كنيم. ايشان را در اين حقيقت ببينم كه ده سال امام واجب الاطاعه حضرت أبى عبدالله الحسين عليه السلام بوده است. بدون اين كه توضيح، تفسير و شرح بدهم، يعنى جرأت ورود به توضيح آن را ندارم و بيشتر مردم نيز تحمل اين مسأله را ندارند. اسم حسين كه «ياء» اضافه دارد، اگر «ياء» را حذف كنيد، حسن مى شود، به خاطر اين است كه اسم مصغّر حسن است، تا ببينيد كه امام حسن عليه السلام كيست.

پاى عقل عالميان و هر مفسرى در اينجا لنگ است. حسين اسمى است كه خدا بر أبى عبدالله عليه السلام گذاشت، اما حسن اسمى است كه خدا روى امام مجتبى عليه السلام گذاشته است و حسين، مصغّر حسن است. يعنى اى انسان ها! نسبت به اسم امام مجتبى عليه السلام توجه كنيد.

وقتى امام مجتبى عليه السلام در روز پانزدهم ماه رمضان به دنيا آمدند، تمام نمازهاى واجب دو ركعتى بود، يعنى پانزده سال پيغمبر صلى الله عليه وآله همه نمازها را با مردم به صورت دو ركعتى مى خواندند. تا روز پانزدهم ماه رمضان آن سالى كه هنگام سحر حضرت مجتبى عليه السلام به دنيا آمدند، رسول خدا صلى الله عليه وآله دو ركعت به نماز ظهر و دو ركعت به نماز عصر اضافه كردند و خدا امضا كرد كه فقط در سفر، نمازهاى چهار ركعتى، دو ركعتى شوند. به شكرانه ولادت امام مجتبى عليه السلام چهار ركعت به دو نماز واجب اضافه شد. سال بعد كه أبى عبدالله عليه السلام به دنيا آمد، پيغمبر صلى الله عليه وآله يك ركعت به مغرب و دو ركعت به عشا اضافه كردند، يعنى سه ركعت، كه كمتر از امام مجتبى عليه السلام باشد، چون حسين، مصغّر حسن است. «1»

______________________________
(1)- بحار الأنوار: 19/ 19 2، باب 8، حديث 45؛ «أقول قال فى المنتقى فى حوادث السنه الثانيه من الهجره فى هذه السنه تزوج على بن أبى طالب عليه السلام فاطمه عليه السلام بنت رسول اللَّهِ صلى الله عليه وآله فى صفر لليال بقين منه و بنى بها فى ذى الحجه و قد روى أنه تزوجها فى رجب بعد مقدم رسول اللَّهِ صلى الله عليه وآله المدينه بخمسه أشهر و بنى بها مرجعه من بدر و الأول أصح و روى عن بعض أهل التاريخ أن تزويجها كان فى شهر ربيع الأول من سنه اثنتين من الهجره و بنى بها فيها و ولدت الحسن عليه السلام فى هذه السنه و قيل بل ولد الحسن عليه السلام منتصف شهر رمضان من سنه ثلاث و الحسين عليه السلام فى سنه أربع و قيل كان بين ولاده الحسن عليه السلام و العلوق بالحسين عليه السلام خمسون ليله و ولد الحسين لليال خلون من شعبان سنه أربع من الهجره. و فى هذه السنه كانت سريه عبد الله بن جحش و فى هذه السنه حولت القبله إلى الكعبه كان النَّبِىُّ صلى الله عليه وآله يصلى بمكه ركعتين بالغداه و ركعتين بالعشى فلما عرج به إلى السماء أمر بالصلوات الخمس فصارت الركعتان فى غير المغرب للمسافر و للمقيم أربع ركعات.»

 

كلمات «حسن، أحسن، احسان، محسن و حسين» كه ريشه در سه حرف «حاء و سين و نون» دارند، در كتاب خدا و معارف الهيه زياد استعمال شده است. به سراغ بعضى از آيات قرآن برويم تا از نظر قرآن و روايات ببينيم كه امام مجتبى عليه السلام كيست.

 

مظلوميت اهل بيت عليهم السلام

او و پدرش مظلوم ترين مظلومان جهان مى باشند. مظلوميت أبى عبدالله الحسين عليه السلام اگر يك است، مظلوميت امام مجتبى عليه السلام نود و نه است و مظلوميت اميرالمؤمنين عليه السلام بى نهايت است.

چه ظلمى در عالم به اين خانواده شده است. بالاترين ظلم اين است كه شش ميليارد نفر به جاى اين كه به امام اقتدا كنند، شب و روز به شيطان اقتدا مى كنند. اين بالاترين ظلم است. شش ميليارد نفر تابع فرهنگ هايى هستند كه دولت هاى جهان از ناحيه شكم، شهوت و عوامل خود به مردم ارائه مى دهند و مردم نيز مى پذيرند، اما فرهنگ اهل بيت عليهم السلام در دنيا، در غربت كامل است.

مظلوميت اين است كه در مدينه و ايام حج، دو ميليون نفر در نماز جماعت شركت مى كنند، اما اين نماز با فرهنگ الهى و ائمه عليهم السلام مطابق نيست، بلكه با فرهنگ ابوحنيفه، مالك و شافعى مطابق است كه دين آنان، دين بنى اميه است. اين مظلوميت است. «1» اميرالمؤمنين عليه السلام سخنرانى بسيار جالبى كردند كه همه گوش و هوش ها را گرفته بود، يك نفر از وسط جمعيت بلند شد، اميرالمؤمنين عليه السلام سخنش را قطع كرد و فرمود: چه مى خواهى؟ گفت: على جان! به من ظلم شده است. تو امروز حاكم مملكت هستى و قدرت دارى كه اين ظلم را از من برطرف كنى؟

بر حاكم واجب است كه ظلم را برطرف و زندگى مردم را اداره كند و نگذارد ستمكار در جامعه سر بلند كند و ثروتمندان بى دين به خاطر اين كه ثروت دارند

______________________________
(1)- نهج الحق: 312؛ «و قد قال النَّبِىُّ صلى الله عليه وآله من أعان على قتل امرئ مسلم و لو بشطر كلمه لقى الله يوم القيامه مكتوبا على جبهته آيس من رحمه الله و فيه عن ابن مسعود لكل شى ء آفه و آفه هذا الدين بنو أميه.»

 

خون مردم را بمكند و به هر شكلى كه مى خواهند، اقتصاد را شكل بدهند.

گفت: على جان! تو حاكم هستى، سخنرانى تو را مخصوصا قطع كردم كه بگويم كه به من ظلم شده است و من خودم قدرت دفع ظلم از خودم را ندارم.

اين حاكم او را رد نكرد. به او نگفت: خجالت نكشيدى كه سخنرانى ما را قطع كردى؟ حاكم به مأمور دولتش نگفت: اين بى تربيت را بيرون كنيد، تا بى ادبى نكند.

بلكه تا گفت: اى حاكم! به من ظلم شده است، از صورت على عليه السلام اشك سرازير شد. از روى منبر به او گفت: چقدر به تو ظلم شده است؟ گفت: يك ظلم به من شده است.

در روايات ما ننوشته اند كه چه ظلمى بوده است. گفت: يك ظلم به من شده است. حضرت فرمود: اما منِ حاكم كه دارم براى شما سخنرانى مى كنم، به عدد ريگهاى بيابان و دانه دانه پشم شترها و گوسفندان و بزهاى دنيا به من ظلم شده است.

اين ظلم هنوز ادامه دارد. هنوز به نام على عليه السلام مكتب سازى، جنايت و فرقه سازى مى شود. عده اى زنا مى كنند و رابطه نامشروع برقرار مى كنند، ربا مى خورند، جنايت مى كنند و مى گويند: على عليه السلام در قيامت دست ما را مى گيرد. اين بدترين ظلم به اميرالمؤمنين عليه السلام است.

 

ظلم حكومت ها به شيعه

قاضى دادگاه مدينه براى پرونده اى شاهد خواست. قاضى ابى ليلى، قاضى بنى عباس بود. مظلوم پرونده از دادگاه بيرون آمد، به يكى از شيعيان ناب اميرالمؤمنين عليه السلام كه شيعه واقعى بود گفت: حق من دارد ضايع مى شود و به شاهد نياز دارم، آيا حاضر هستى به نفع من شهادت بدهى؟ گفت: بر من واجب است كه شهادت بدهم كه حقّ تو از بين نرود. كتمان شهادت از گناهان كبيره است و خدا به آن وعده عذاب داده است. كسى كه حقى را بداند، از او شهادت بخواهند و نرود شهادت بدهد، اهل جهنم است.

او را براى شهادت به دادگاه آورد، گفت: شاهد من اين آقا است. قاضى أبى ليلى گفت: عجب شاهدى آوردى، اين دادگاه در پاكى، تقوا، ورع و كرامت، چنين شاهدى را كمتر به چشم ديده است، اما شهادت او قابل قبول نيست؛ چون اوشيعه است. دادگاه نمى تواند شهادت او را قبول كند، برو شاهد ديگرى بياور.

اين مظلوميت امام على عليه السلام و امام حسن عليه السلام است. شاهد در دادگاه مانند مادر داغديده شروع به گريه كرد. أبى ليلى به او گفت: براى چه گريه مى كنى؟ گفت:

براى اين كه تو در مسند اين قضاوت هستى دارم اشك مى ريزم. گفت: مگر من چه كسى هستم؟ گفت: تو دروغگو هستى. گفت: من چه دروغى گفتم؟ گفت: همين الان دروغ گفتى، تو به من گفتى كه شيعه هستم. سلمان، ابوذر، مقداد و عمار شيعه هستند. آيا مرا شيعه مى گويند؟ من از على عليه السلام خجالت مى كشم كه به من شيعه بگويند. من دوست على عليه السلام هستم، نه شيعه ايشان. «1» كسى كه صددرصد شيعه بود، ولى مى گفت: من شرم مى كنم كه بگويم شيعه هستم، اما بعضى ها مشروب مى خورند، لاابالى گرى مى كنند، هر گناهى را علنا مى كنند و مى گويند: همه جرم هاى ما را به خاطر على عليه السلام مى بخشند. از كجا اين حرف ها را در آورده اند؟ نمى دانم.

 

معناى لغوى «حُسنى»

خداوند در قرآن مى فرمايد:

«وَ قُولُوا لِلْنَّاسِ حُسْنًا» «2»

______________________________
(1)- بحار الأنوار: 65/ 156، باب 19، صفات الشيعه و أصنافهم و ذم، حديث 11؛ «وَ قِيلَ لِلصَّادِقِ ع إِنَّ عَمَّاراً الدُّهْنِىَّ شَهِدَ الْيَوْمَ عِنْدَ ابْنِ أَبِى لَيْلَى قَاضِىَ الْكُوفَهِ بِشَهَادَهٍ فَقَالَ لَهُ الْقَاضِى قُمْ يَا عَمَّارُ فَقَدْ عَرَفْنَاكَ لَا تُقْبَلُ شَهَادَتُكَ لِأَنَّكَ رَافِضِىٌّ فَقَامَ عَمَّارٌ وَ قَدِ ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُ وَ اسْتَفْرَغَهُ الْبُكَاءُ فَقَالَ لَهُ ابْنُ أَبِى لَيْلَى أَنْتَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ وَ الْحَدِيثِ إِنْ كَانَ يَسُووكَ أَنْ يُقَالَ لَكَ رَافِضِىٌّ فَتَبَرَّأْ مِنَ الرَّفْضِ فَأَنْتَ مِنْ إِخْوَانِنَا فَقَالَ لَهُ عَمَّارٌ يَا هَذَا مَا ذَهَبْتَ وَ اللَّهِ حَيْثُ ذَهَبْتَ وَ لَكِنْ بَكَيْت عَلَيْكَ وَ عَلَىَّ أَمَّا بُكَائِى عَلَى نَفْسِى فَإِنَّكَ نَسَبْتَنِى إِلَى رُتْبَهٍ شَرِيفَهٍ لَسْتُ مِنْ أَهْلِهَا زَعَمْتَ أَنِّى رَافِضِىٌّ وَيْحَكَ لَقَدْ حَدَّثَنِى الصَّادِقُ عليه السلام أَنَّ أَوَّلَ مَنْ سُمِّىَ الرَّفَضَهَ السَّحَرَهُ الَّذِينَ لَمَّا شَاهَدُوا آيَهَ مُوسَى فِى عَصَاهُ آمَنُوا بِهِ وَ اتَّبَعُوهُ وَ رَفَضُوا أَمْرَ فِرْعَوْن.»

(2)- بقره 83: 2؛ «و با مردم با خوش زبانى سخن گوييد.»

 

«حُسنى» از ماده «حسن» گرفته شده است. اى بندگان من! وقتى با ديگران سخن مى گوييد؛ با شيعه، سنّى، يهودى، مشرك بى دين، لاييك، زرتشتى و مسيحى، با سخنى زيبا، استوار، حق، محكم و حكيمانه صحبت كنيد. نگذاريد زبان، شما را به انحراف بكشاند. در گفتار خود زيباگو باشيد.

كلمه «احسن»:

«وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مّمَّن دَعَآ إِلَى اللَّهِ » «1» «وَ مَن يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَى » «2» زيباترين گفتار در اين عالم، گفتار كسى است كه مردم را به خدا دعوت مى كند و گفتار چه كسى در اين عالم زيباتر از دعوت كننده به خدا است؟ زبانى كه زن، فرزند، داماد، عروس، رفيق و اجتماع را به خدا دعوت مى كند.

در سوره قصص آمده است كه متدينين زمان حضرت موسى عليه السلام به قارون گفتند:

«أَحْسِن كَمَآ أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ » «3» ثروت خود را در راه خير و احسان بكار بگير، چنان كه خدا آن را به تو احسان و عطا كرد.

 

حسن، مجمع تمام خوبى ها

______________________________
(1)- فصلت 33: 41؛ «و خوش گفتارتر از كسى كه به سوى خدا دعوت كند و كار شايسته انجام دهد.»

(2)- لقمان 22: 31؛ «و هركس همه وجود خود را به سوى خدا كند در حالى كه نيكوكار باشد بى ترديد به محكم ترين دستگيره چنگ زده است.»

(3)- قصص 77: 28؛ «و نيكى كن همان گونه كه خدا به تو نيكى كرده است.»

 

بخشى از روايتى را براى شما بيان مى كنم كه كلمه «حسن» در اين روايت به كار برده شده است. اين گفتار پيغمبر صلى الله عليه وآله خطاب به اميرالمؤمنين عليه السلام مى باشد:

«سَبْعَهٌ مَنْ كُنَّ فِيه فَقَدِ اسْتَكَمَلَ حَقيقَهَ الايمانِ وَ ابْوابُ الجَنَّهِ مُفَتَّحَهٌ

لَهُ» «1»

هفت چيز است كه اگر كسى انجام دهد، واقعيت ايمانش كامل مى شود و تمام درهاى بهشت بر او باز مى شود.

اولين مطلب: «من أحسن صلاته» كسى كه نماز خود را زيبا بجا بياورد، يعنى نماز را مطابق با رساله و نيت خالص انجام دهد.

روى اين حساب، قرآن و روايات ما را به رفتار، گفتار، عبادت، نيت، هدف و برنامه هاى زيبا دعوت مى كنند. خدا نازيبايى ها را قبول نمى كند، اما زيبايى ها را به قيمت بهشت قبول مى كند و هر چه زيبايى در قرآن مى بينيد، انسان به آن دعوت شده است و خدا مى دانست كه در وجود امام مجتبى عليه السلام همه اين ها جمع است كه وقتى روز پانزدهم ماه رمضان به دنيا آمد، پيغمبر صلى الله عليه وآله منتظر شد كه خدا چگونه اين مولود را نام گذارى مى كند، جبرييل آمد و عرض كرد: او را «حسن» بناميد، يعنى مُلك و ملكوت اين مولود، زيبا است. «2»

______________________________
(1)- الخصال: 2/ 345- 346؛ بحار الأنوار: 66/ 170، باب 32، حديث 12؛ «فِى وَصِيَّهِ النَّبِىِّ صلى الله عليه وآله لِعَلِىٍّ عليه السلام يَا عَلِىُّ سَبْعَهٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ فَقَدِ اسْتَكْمَلَ حَقِيقَهَ الْاءِيمَانِ وَ أَبْوَابُ الْجَنَّهِ مُفَتَّحَهٌ لَهُ مَنْ أَسْبَغَ وُضُوءَهُ وَ أَحْسَنَ صَلَاتَهُ وَ أَدَّى زَكَاهَ مَالِهِ وَ كَفَّ غَضَبَهُ وَ سَجَنَ لِسَانَهُ وَ اسْتَغْفَرَ لِذَنْبِهِ وَ أَدَّى النَّصِيحَهَ لِأَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّهِ.»

(2)- بحار الأنوار: 43/ 315، باب 12؛ «فَقُلْتُ يَا أَخِى جَبْرَئِيلُ مَا رَأَيْتُ فِى الْأَشْجَارِ أَطْيَبَ وَ لَا أَحْسَنَ مِنْ هَاتَيْنِ الشَّجَرَتَيْنِ فَقَالَ لِى يَا مُحَمَّدُ أَ تَدْرِى مَا اسْمُ هَاتَيْنِ الشَّجَرَتَيْنِ فَقُلْتُ لَا أَدْرِى فَقَالَ إِحْدَاهُمَا الْحَسَنُ وَ الْأُخْرَى الْحُسَيْنُ فَإِذَا هَبَطْتَ يَا مُحَمَّدُ إِلَى الْأَرْضِ مِنْ فَوْرِكَ فَأْتِ زَوْجَتَكَ خَدِيجَهَ وَ وَاقِعْهَا مِنْ وَقْتِكَ وَ سَاعَتِكَ فَإِنَّهُ يَخْرُجُ مِنْكَ طِيبُ رَائِحَهِ الثَّمَرِ الَّذِى أَكَلْتَهُ مِنْ هَاتَيْنِ الشَّجَرَتَيْنِ فَتَلِدُ لَكَ فَاطِمَهَ الزَّهْرَاءَ ثُمَّ زَوِّجْهَا أَخَاكَ عَلِيّاً فَتَلِدُ لَهُ ابْنَيْنِ فَسَمِّ أَحَدَهُمَا الْحَسَنَ وَ الآْخَرَ الْحُسَيْنَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله فَفَعَلْتُ مَا أَمَرَنِى أَخِى جَبْرَئِيلُ فَكَانَ الْأَمْرُ مَا كَانَ فَنَزَلَ إِلَىَّ جَبْرَئِيلُ بَعْدَ مَا وُلِدَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ فَقُلْتُ لَهُ يَا جَبْرَئِيلُ مَا أَشْوَقَنِى إِلَى تَيْنِكَ الشَّجَرَتَيْنِ فَقَالَ لِى يَا مُحَمَّدُ إِذَا اشْتَقْتَ إِلَى الْأَكْلِ مِنْ ثَمَرَهِ تَيْنِكَ الشَّجَرَتَيْنِ فَشَمِّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ قَالَ فَجَعَلَ النَّبِىُّ صلى الله عليه وآله كُلَّمَا اشْتَاقَ إِلَى الشَّجَرَتَيْنِ يَشَمُّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ يَلْثِمُهُمَا وَ هُوَ يَقُولُ صَدَقَ أَخِى جَبْرَئِيلُ عليه السلام ثُمَّ يُقَبِّلُ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ يَقُولُ يَا أَصْحَابِى إِنِّى أَوَدُّ أَنِّى أُقَاسِمُهُمَا حَيَاتِى لِحُبِّى لَهُمَا فَهُمَا رَيْحَانَتَاىَ مِنَ الدُّنْيَا فَتَعَجَّبَ الرَّجُلُ مِنْ وَصْفِ النَّبِىُّ صلى الله عليه وآله لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ فَكَيْفَ لَوْ شَاهَدَ النَّبِىُّ صلى الله عليه وآله مَنْ سَفَكَ دِمَاءَهُمْ وَ قَتَلَ رِجَالَهُمْ وَ ذَبَحَ أَطْفَالَهُمْ وَ نَهَبَ أَمْوَالَهُمْ وَ سَبَى حَرِيمَهُمْ أُولئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَهُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَهِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَىَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون.»

 

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

جایگاه حقیقی انسان در آیات و روایات
ارزش شیعه در کلام اهل‌بیت(علیهم‌السلام)
خاطره مردان مخلص خدا
مصاديق منعمين در قرآن
چند روايت عجيب در مورد پدر و مادر
امر و نهی واجب پروردگار بر مردم مؤمن
تاريكى‏اى كه متعلق به مادر بود
حل مشكل مردم، ارزشى بالاتر از ده عمره رجبيه
خلاصة مباحث ماه مبارک
استقامت مؤمن در برابر تحريكات‏

بیشترین بازدید این مجموعه

خودشناسی - جلسه اول
نفس - جلسه دوازدهم
هدف خلقت از زبان امام على عليه السلام‏
تاريكى‏اى كه متعلق به مادر بود
نور و نار در قرآن
حل مشكل مردم، ارزشى بالاتر از ده عمره رجبيه
شب قدر
شکیبایی در برابر مشکلات - جلسه نوزدهم - (متن کامل + ...
ارزش شیعه در کلام اهل‌بیت(علیهم‌السلام)
شهادت معصومین به نماز جامع ابی‌عبدالله(ع)

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^