فارسی
پنجشنبه 06 ارديبهشت 1403 - الخميس 15 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

صبر از ديدگاه اسلام - جلسه ششم (متن کامل +عناوین)

 

گنج صبر توجه به گنج حقيقى

 

تهران، مسجد امير

رمضان 1385

الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين

وصلّ على محمد و آله الطاهرين.

واقعيتى كه هميشه مورد توجه بسيارى از انسان ها بوده، گنج است. گنج به مجموعه اى فراوان از ثروت اطلاق مى شود كه گاهى اين در خرابه ها يافت مى شود و علتش اين بوده كه اين خرابه ها قبلًا شهر و يا كشور بوده و محل خزانه هاى حكومت هاى آن كشورهاى آباد بود و يا دفينه هايى بود كه ثروتمندان براى خود فراهم كرده بودند و بر اثر حادثه ها، زلزله ها و طوفان ها، آن مناطق آباد خراب شد و چون گاهى- به خصوص كشاورزان- در بيابان هاى به جا مانده از آن شهرها و كشورهاى آباد، در حال زير و رو كردن زمين هستند، به اين دفينه ها و گنج ها برمى خورند.

اين براى انسان در طول تاريخ واقعيتى شده بود كه در خرابه ها، بيابان ها و مناطق ويران گاهى گنج وجود دارد و گاهى به دنبال به دست آوردن گنج، واقعا رنج ها را تحمل مى كردند.

نابرده رنج گنج ميسر نمى شود

مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد «1»

كسانى كه به دنبال گنج بودند، يا گنج را مى يافتند، يا در مسير پيدا كردن گنج، اگر گنجى پيدا نمى كردند، به منافع ديگرى كمتر از گنج مى رسيدند. فرهنگ الهى اين گنج را در دو بخش بيان كرده است؛ نخست در بخش مادّى كه در رساله هاى عمليه نيز فقهاى بزرگ شيعه نوشته اند: گنج ثروتى است كه ناگهان از خرابه اى، كويرى و بيابانى به دست مى آيد و اگر شيعه، گنجى را به دست آورد، طبق سوره مباركه انفال، خمس آن گنج بر او واجب است:

«وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مّن شَىْ ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ »

آيه شريفه ندارد «من الجهاد» كه بعضى ها آيات قبل و بعد از اين آيه را دريافت  نكرده، در مسأله دچار اشتباه شده اند و مى گويند: خمس فقط به غنايم جنگى تعلق

______________________________
(1)- سعدى شيرازى.

 

مى گيرد، در حالى كه خدا مى فرمايد: «أَنَّمَا غَنِمْتُم مّن شَىْ ءٍ» شى ء؛ يعنى هر چيز گران بها، كه غنايم جنگى نيز يكى از اشياى پرقيمت است. معدن، سود حاصله از كسب سالانه و گنج نيز از اشياء پر قيمت هستند.

«مّن شَىْ ءٍ» اگر از چيزى غنيمت و بهره اى نصيب شما شد:

«فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ » «1» پروردگار راه مصرف خمس را در آيه شريفه در شش بخش بيان كرده است كه خرج در غير از اين شش برنامه، بر هر فقيه و هر خمس دارى حرام است و هر فقيهى بنا بر فقاهت خودش و هر مؤمنى بنا بر ايمان خود، در هزينه كردن خمس از افراط و تفريط بايد بپرهيزند و در مصرف آن، جانب احتياط را كاملًا رعايت كنند.

اين حال و كار مردم مؤمن است.

اين گنج، گنج مادى است. ثروت متراكمى كه از خرابه ها، كويرها و بيابان ها به دست مى آيد كه يك پنجم آن خمس و مربوط به پروردگار عالم است، كه هم در دين او بايد هزينه شود و هم براى بندگان آبرودار محترمش كه خرج آنان با دخل شان در سال هماهنگ نشده است؛ يعنى رنج برده اند، ولى خرج زندگى آنان بيش از درآمدشان بوده است. اگر از خاندان پيغمبر صلى الله عليه وآله باشد، بخشى از اين واجب مالى به او مى رسد، آن هم در حدّ رفع مشكلات و نيازهايى كه دارد، نه بيشتر. چون نه قرآن اجازه مى دهد و نه فقيهان شيعه. مقدارى از اين مال نيز سهم عالمان ربّانى است كه واقعا در راه اسلام و تبليغ دين خدا زحمت مى كشند، درس مى خوانند، درس مى دهند و شاگرد؛ مفسّر، عالم و مبلّغ تربيت مى كنند. بنا به اذن پروردگار، پيغمبر صلى الله عليه وآله و ائمه طاهرين عليهم السلام براى آنها نيز بايد در حدّ احتياج، نه افراط وتفريط، هزينه شود.

______________________________
(1)- انفال 41: 8؛ «و بدانيد هر چيزى را كه [از راه جهاد يا كسب يا هر طريق مشروعى ] به عنوان غنيمت و فايده به دست آورديد [كم باشد يا زياد] يك پنجم آن براى خدا و رسول خدا صلى الله عليه وآله و ...»

 

 

خواب شيخ محمد نهاوندى «1»

شيخ محمد نهاوندى، يكى از علماى بزرگ كه انسان برجسته اى بود و در علم و عمل و تقوا مشهور بود، نقل كردند كه: ايشان گفته است كه من نسبت به هزينه كردن اين مال الهى در زندگى خودم، با آن همه زحمتى كه براى دين مى كشيدم، دچار مشكل باطنى بودم كه واقعا چقدر حقّ من است كه از اين مال مصرف كنم؟ با وجود آن دانش و زحمتى كه براى دين مى كشيد و بى كار نبود، به سختى زندگى مى كرده است.

مى فرمايد: در عالم رؤيا ديدم كه وارد حرم وجود مبارك حضرت رضا عليه السلام شدم، ديدم حرم داراى وضع و حال و روشنايى خاصى مى باشد. سؤال كردم: امروز در حرم مطهر حضرت رضا عليه السلام خبر خاصى است؟ گفتند: بله. وجود مبارك امام زمان عليه السلام بالاى سر حضرت رضا عليه السلام نشسته اند و مشغول خواندن زيارت حضرت رضا عليه السلام هستند.

گفت: من بالاى سر حضرت آمدم، مراقب بودم كه زيارت حضرت تمام شود تا به محضر مقدس ايشان شرفياب شوم و مطلبم را بپرسم. زيارت ايشان تمام شد، زانوى ادب به محضر مبارك امام زمان عليه السلام زدم و عرض كردم: من در ماه چقدر حق دارم از پولى كه مربوط به شما است و طبق آيه قرآن واجب است كه مردم بپردازند، هزينه زندگى خود كنم؟ اصلًا حق دارم يا نه؟ و اگر حق دارم، چه مقدار حق دارم؟

امام عليه السلام فرمودند: شما در هر ماه از مال مربوط به ما، اين مقدار حق شرعى شما است كه خرج كنيد و اضافه از آن ممنوع است. ولى من به خواب خود اعتماد

______________________________
(1)- ابن عبد الرحيم النهاوندى المذكور فى محله ولد فى النجف عام توجه والده إلى إيران 1291 و بعد ثلاث سنين جاءت به والدته إلى طهران وقت نزول والده بها، فتربى عنده إلى أن توفى والده، فاشتغل على المدرسين بها فى مدرسه الخان المروى التى كان والده مدرسا بها و هاجر إلى العراق فى نيف و عشرين و ثلاثمائه و حضر أبحاث شيخنا الخراسانى و غيره، و عاد إلى إيران بعد وفات أخيه العالم الشيخ محمد حسن نزيل المشهد الرضوى حدود 1329 فنزل هو إلى المشهد فى مقام أخيه إلى أن حج حدود 1360 و زار العراق و رجع إلى المشهد إلى أن توفى بها خامس جمادى الأولى 1371 و طبع من تصانيفه تفسيره الملمع الموسوم نفحات الرحمن فى ثلاث مجلدات و له ضياء الابصار فى مباحث الخيار و سراج النهج فى مسائل العمره و الحج، و ديوان شعره و قد استكتبت منه قصيدته المستزاد فى رثاء الحسين الشهيد. الذريعه إلى تصانيف الشيعه: 9/ 1006

 

نكردم. خواب خوبى بوده است، سؤال فقهى كردم، امام زمان عليه السلام نيز با كمال محبت جوابم را دادند، اما به ما گفته اند كه به خواب به عنوان دليل و حجت شرعى تكيه نكنيد.

به خواب خوب گفته اند تكيه نكنيد، چه رسد به خواب هايى كه اصل و ريشه اى ندارد. چند روزى گذشت، روزى در عالم بيدارى وارد حرم مبارك حضرت رضا عليه السلام شدم، حرم حال و هواى خاصى داشت، بدون توجه به آن خواب، سؤال كردم چه خبر است؟ گفتند: آيت الله العظمى بروجردى به مشهد مشرف شده اند و بالاى سر حضرت عليه السلام مشغول زيارت هستند. خيلى خوشحال شدم. با اين كه خودم فقيه و عالم بودم و براى دين زحمت مى كشيدم، ولى گفتم: براى اين كه خيالم صد در صد از اين پول راحت شود كه در قيامت گرفتار نشوم، بروم بپرسم.

چون اگر كسى نپردازد و اگر كسى به ناحق بگيرد و اگر به ناحق بخورد، فرداى قيامت جواب خدا و پيغمبر صلى الله عليه و آله و همه سادات و زحمت كشندگان در راه دين را بايد بدهد، چون حقّ مشاعى و مشترك است.

لذا مرحوم آيت الله العظمى خويى «1» مى گفتند: كسانى كه خمس نمى دهند،

______________________________
(1)- مستدركات أعيان الشيعه: 7/ 16، السيد أبو القاسم الخوئى بن السيد على أكبر بن المير الهاشم، ولد سنه 1317 فى مدينه (خوى من اعمال آذربيجان و توفى سنه 1413 فى النجف الأشرف) هاجر والده إلى النجف فرافقه إليها و هو فى الثالثه عشره من عمره و ذلك فى حدود سنه 1330 و فى النجف انضم إلى الحلقات الدراسيه فى مراحلها المتعارف عليها، و كان من اساتذته فيها الميرزا محمد حسين النائينى و الشيخ محمد حسن الكمبانى و الشيخ آغا ضياء الدين العراقى و شيخ الشريعه الاصفهانى و الشيخ محمد جواد البلاغى و غيرهم.

و بعد وفاه السيد محسن الحكيم سنه 1389 انتهت اليه المرجعيه الدينيه فى النجف، و قلد فى ايران و العراق و دول الخليج و سوريا و لبنان و افغانستان و غيرها.

و لم تشغله شئون المرجعيه عن التدريس و لا عن التأليف. بل نستطيع القول انه تميز فى التأليف عن غيره من كبار المراجع الذين استغرقت المرجعيه أوقاتهم فلم يكتبوا شيئا يبقى بعدهم سوى رسائلهم العمليه فى حين انه كان يستغل أوقات الفراغ ليكتب و يوف فاخرج للناس الكتب الآتيه:

1- أجود التقريرات فى أصول الفقه. 2- تقريرات الفقه. 3- الفقه الاستدلالى. 4- حاشيه على العروه الوثقى. 5- نفحات الاعجاز. 6- البيان فى تفسير القرآن. 7- المسائل المنتخبه- و هى مجموعه فتاواه. 8- معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواه (23 مجلدا).

و قد كتب بخط يده عن موسوعه (معجم رجال الحديث) يقول: إن علم الرجال كان من العلوم التى اهتم بشأنه علماوا الأقدمون، و فقهاوا السابقون، و لكن أهمل امره فى الاعصار المتاخره حتى كأنه لا يتوقف عليه الاجتهاد، و استنباط الأحكام الشرعيه.

لأجل ذلك عزمت على تأليف كتاب جامع كاف بمزايا هذا العلم، و طلبت من الله سبحانه ان يوفقنى لذلك فاستجاب بفضله دعوتى.

كان يرعى الحوزات العلميه بالرواتب كحوزه النجف الأشرف، و حوزه كربلاء فى العراق و حوزات قم و مشهد و غيرها فى ايران و الحوزات و المعاهد الدينيه فى الهند و باكستان و قد اهتم بالعمل الموساتى، تشييدا و دعما. فقد امر بإنشاء «موسه الامام الخوئى الخيريه»، حيث قامت فى غضون عمرها القصير بمشاريع دينيه و ثقافيه و اجتماعيه فى لندن و نيويورك و بومباى و تايلند و الهند. فمن ذلك مدرسه دار العلم فى بانكوك (تايلاند) و مدرسه صاحب الزمان فى كهولنا بنغلادش و مدرسه أهل البيت فى هوكلى (البنغال الغربيه) و مدرسه أمير المونين فى الهند و مدرسه الامام الباقر فى بهيوندى (الهند) و المدرسه الايمانيه فى بنارس بالهند و الحوزه العلميه فى حيدرآباد. و وضع أساس مدينه متكامله للطلاب و لمدرسى الحوزه العلميه فى قم و هى اليوم مدينه شامخه باسم مدينه العلم و تقوم الموسات الخيريه الثلاث فى بريطانيا و فى الولايات المتحده و فى الهند بتأسيس المدارس و المعاهد و تقديم الخدمات الثقافيه.

 

ولى زمان سفر حج نزد روحانى مى روند و فقط خمس مخارج سفر حج خود را مى دهند و با آن پول خمس داده به حج مى روند، حج آنان باطل است.

مى فرمودند: اين پول مشاع است و تمام خمس مال بايد حساب شود. عده اى ديگر از فقها نيز همين طور هستند، آنها نيز حج بدون خمس را قبول ندارند و مى گويند:

اين مال حق خدا، پيغمبر صلى الله عليه وآله تمام سادات و همه خدمت گزاران واقعى به دين است. بايد انسان حقوق ديگران را بپردازد. اگر كسى خمس مال خود را نپردازد، اموال او حرام مخلوط به حلال است و با آن نمى تواند نماز بخواند و به حج برود.

بالاى سر حضرت رضا عليه السلام نشستم، چهره ملكوتى آيت الله العظمى بروجردى را تماشا كردم و لذت مى بردم، چون

«النظر الى وجه العالم عباده» «1»

نگاه كردن به چهره عالم ربانى، واجد شرايط و خدمتگزار، عبادت است. چون او با ارزش است و چنانچه در روايات به ما ياد داده اند، توهين كردن به عالم واجد شرايط، توهين به پروردگار است. نگاه كردن به قرآن، كعبه، درب خانه عالم ربانى و به صورت پدر و مادر نيز عبادت است.

كسانى كه آيت الله العظمى بروجردى را ديده بودند، ايشان در آن زمان، با اين كه هشتاد و هشت ساله بود، اما ذكر ركوع و سجود را سه تا هفت بار تكرار

______________________________
(1)- وسائل الشيعه: 12/ 312، باب 166، حديث 16384؛ بحار الأنوار: 96/ 65، باب 5، حديث 46؛ «وَ رُوِىَ أَنَّ النَّظَرَ إِلَى الْكَعْبَهِ عِبَادَهٌ وَ النَّظَرَ إِلَى الْوَالِدَيْنِ عِبَادَهٌ وَ النَّظَرَ فِى الْمُصْحَفِ مِنْ غَيْرِ قِرَاءَهٍ عِبَادَهٌ وَ النَّظَرَ إِلَى وَجْهِ الْعَالِمِ عِبَادَهٌ وَ النَّظَرَ إِلَى آلِ مُحَمَّدٍ عليه السلام عِبَادَه.»

 

مى كردند. نماز عجيبى داشتند. كسانى كه ايشان را زيارت كرده بودند مى ديدند كه سيماى ايشان غرق در روشنايى، نور و ضياى الهى بود و اگر در يك كلمه بخواهيم ايشان را توصيف كنيم، او مرد خدا بود. خودشان مى فرمودند: در تمام دوره عمر شريف خود، از خدا جدا زندگى نكردند.

گفت: زيارت خواندن آيت الله العظمى بروجردى تمام شد، دقت كردم، ديدم جايى كه نشسته است و دارد زيارت مى خواند، همان جايى است كه در عالم رؤيا ديدم امام زمان عليه السلام نشسته بود و زيارت مى خواند.

آمدم و سلام كردم. مرحوم آيت الله العظمى بروجردى «1» مرا مى شناختند.

ايشان فرمودند: شما در ماه اين مقدار از مال خدا و پيغمبر صلى الله عليه وآله- خمس- را مى توانيد هزينه زندگى خود كنيد و اين مقدار حق شرعى شما است. مانند همان جملات و پولى كه امام زمان عليه السلام فرموده بودند، آيت الله العظمى روجردى نيز به من فرمود.

يك گنج، گنج مادى است كه خمس دارد و يك گنج نيز گنج معنوى است كه ارزش گنج معنوى با گنج مادى قابل مقايسه نيست. گنج مادى در خرابه، بيابان، كوير و زير خانه هاى قديمى پيدا مى شود، ولى جاى گنج معنوى نزد پروردگار است.

 

داستانى از گنج مادى و معنوى

حكايتى از گنج مادى و معنوى گفته اند كه خيلى جالب است. من از مرحوم آيت اللّه العظمى آخوند ملاعلى معصومى همدانى «2» شنيدم. ايشان مى فرمودند:

______________________________
(1)- شرح حال ايشان در كتاب تواضع و آثار آن در جلسه 12 آمده است.

(2)- آخوند ملا على همدانى، آيت اللّه معصومى 1312 ق/ 1273 ش- 1398 ق/ 1357 ش فقيه اصولى و از مراجع تقليد. در روستاى «درجزين» همدان زاده شد. تحصيلات مقدماتى را در همدان به انجام رساند. آنگاه به تهران رفت و نزد شيخ عبدالنبى نورى و آخوند هيدجى علوم عقلى را آموخت. در 1340 ق، كمى پس از تأسيس حوزه علميه قم به همت آيت اللّه حائرى يزدى، به قم رفت و در حوزه درس آيت اللّه حاضر گشت و از مكتب اخلاقى ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى نيز استفاضه نمود و همزمان خود نيز به تدريس پرداخت. در 1355 ق/ 1315 ش به همدان بازگشت و چند سال بعد مدرسه مخروبه آخوند ملا محمدحسين مجرم همدانى را بازسازى كرد و مدرسه آخوند و حوزه علميه همدان را بنياد نهاد و به دنبال آن كتابخانه غرب را تأسيس كرد و رونق و نشاط تازه اى به حيات علمى شهر همدان بخشيد. آخوند ملا على همدانى عمرش را يكسره در تدريس و تعليم و تأليف گذراند. برخى از آثارش عبارتند از: رساله در كلام نفسى، رساله در حالات ابوبصير صحابى، رساله اسرار الصلوه، رساله در اجتهاد و تقليد، رساله در عصير عنبى و زبيبى و تمرى، رساله اربعين حديثاً، حواشى بر انيس التجار و عروه الوثقى و تقريرات فقه و اصول آيت اللّه حائرى. دائره المعارف تشيع: 1/ 18

 

حدود بيست ساله بودم. بعد از حوزه همدان، براى ادامه تحصيل مرا راهنمايى كردند كه به تهران بيايم، گفتند: تهران اساتيد بسيار معتبرى در فقه، اصول، حكمت و عرفان دارد. ايشان مى فرمودند: وقتى در تهران بودم، از محضر دو استاد بهره فراوانى گرفتم و بعد به قم مشرف شدم و آنجا ادامه تحصيل دادم. كه البته به مرتبه هاى بالاى علمى و حالى رسيدند. متخصصين در آن زمان، ايشان را از بسيارى از مراجع زمان بالاتر مى دانستند.

مطالب زيادى براى من فرمودند و من يادداشت كردم. ايشان در بيست سالگى در تهران، خدمت مرحوم آيت الله شيخ محمد رضا تنكابنى «1» و مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالنبى نورى براى تحصيل رسيد.

آخوند ملا على مى فرمودند: شيخ عبدالنبى براى خودم تعريف كردند كه: من جوان بودم و در مدرسه مروى تهران طلبه بودم، آن زمان نيز مدرسه مروى اساتيد بسيار فوق العاده اى داشت.

داستان ساختن اين مدرسه نيز داستان عجيبى بوده است. پول ساخت اين مدرسه و زمين آن را خان مروى هزينه كرد كه خان ثروتمندى در مرو خراسان بوده است كه بعد به تهران آمد. انسان پاك، پاك طينت، حلال خور و بزرگوارى بود كه از ثروت خود به خوبى استفاده مى كرد؛ مسجد با عظمت و مدرسه مروى فعلى را او ساخت.

روزى كه كلنگ اين مدرسه و مسجد را مى خواستند به زمين بزنند، از علما، فقها، بزرگان و شخصيت هاى با ايمان بازار تهران دعوت كردند. خان مروى كلنگ را روى دستش بلند كرد و گفت: هر كسى كه از شب اول تكليف تا كنون نماز شب او ترك نشده است بيايد اين كلنگ را بگيرد و براى افتتاح به زمين بزند. من چنين

______________________________
(1)- شرح حال ايشان در كتاب عرفان در سوره يوسف، جلسه 20 آمده است.

 

دستى مى خواهم كه كلنگ بزند. هيچ كس نيامد. خودش كلنگ را زد. يعنى يك خان، نماز شب او از اول تكليف ترك نشده بود.

اما خيلى ها نماز واجب خود را عمدا نمى خوانند. خيلى ها نماز صبح را بيدار نمى شوند، پيغمبر صلى الله عليه وآله مى فرمايند: نماز خواندن بعضى مانند نوك زدن كلاغ به دانه مى باشد كه اسم نمازشان را بايد نماز كلاغى گذاشت؛ «1» يعنى به قدرى به نماز بى ميل هستند و به زور نماز مى خوانند كه از تكبيره الاحرام تا سلام نماز، همه را در هم مى كنند و ادب نماز، موالات و ترتيب را رعايت نمى كنند.

شيخ عبدالنبى فرمودند: من در ايام جوانى در اين مدرسه طلبه بودم و هوس كردم كه به دنبال گنج بروم. پشت اتاق مدرسه پستويى بود كه طلبه ها رختخواب، چراغ خوراك پزى و اثاث اضافه را در آنجا مى گذاشتند. من چند كتاب درباره علم كيميا و علوم قديمى جفر و رمل خريده بودم و به دنبال اين بودم كه از طريق اين كتاب ها به طلا دست پيدا كنم و يا مس را به طلا تبديل كنم.

از شهر نور مازندران، چند نفر از افراد آشنا به تهران آمدند و قصد عزيمت به مشهد را داشتند. من از آنها درخواست كردم كه اگر ممكن است، من نيز همراه شما به مشهد بيايم. آنها قبول كردند و گفتند: آماده شو، تو را همراه خود مى بريم.

گفتم: هزينه از تهران به مشهد رفتن چقدر است؟ به من گفتند: اين مقدار خرج سفر است. من ديدم دو ريال كم دارم.

به دوستان خود نگفتم كه من دو ريال كم دارم. گفتم مى رويم و قناعت مى كنيم، شايد مشكلى پيش نيايد. قناعت يك گنج است. كسانى كه قانع هستند، انسان هاى بسيار راحتى هستند. به لباس و كفش كهنه، نان و پنير، نان و دوغ قانع هستند.

قناعت روحيه اى است كه در هر كس باشد، در هيچ امر مادى، روحى و روانى باخت نمى كند.

نماينده حاكم بغداد به اهواز، نزد يعقوب ليث صفار آمد و گفت: خليفه مى گويد: به بغداد حمله نكنيد. يعقوب گفت: من حمله مى كنم و مردم را از شرّ

______________________________
(1)- ثواب الأعمال و عقاب الأعمال: 229؛ «عَنْ زُرَارَهَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام يَقُولُ دَخَلَ رَجُلٌ مَسْجِداً فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله فَخَفَّفَ سُجُودَهُ دُونَ مَا يَنْبَغِى وَ دُونَ مَا يَكُونُ مِنَ السُّجُودِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله نَقَرَ كَنَقْرِ الْغُرَابِ لَوْ مَاتَ مَاتَ عَلَى غَيْرِ دِينِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه وآله.»

 

شما ستمگران بنى عباس نجات مى دهم. البته گفت: من اكنون مريض هستم، اگر خوب شدم، شرّ شما ستمگران را كم خواهم كرد، اما اگر موفق نشدم و شكست خوردم، سفره اى همراه يعقوب بود، آن را باز كرد، داخل آن نان و پياز بود، گفت:

من آن وقت كه شهرستان زندگى مى كردم، با اين نان و پياز شكم خود را سير مى كردم، دوباره به سيستان برمى گردم و سر همين سفره، نان و پياز مى خورم و زندگى خود را مى گذرانم.

كسانى كه به شكم، شهوت، زمين و به امور مادى دلبستگى ندارند، راحت زندگى مى كنند، با همان نان و پنير قناعت مى كنند و خوش و شاد نيز هستند.

گفت: با قناعت تا سبزوار آمديم. به هم شهرى هاى خود گفتم: عالِمى در اين شهر به نام حاج ملاهادى سبزوارى زندگى مى كند. تا شما كارهاى خود را انجام مى دهيد و آماده مى شويد، من مى روم تا ايشان را زيارت كنم.

 

تقواى حاج ملا هادى سبزوارى «1»

حاجى سبزوارى خيلى مورد توجه بزرگان آن زمان بود. حتى در سفر ناصرالدين شاه به مشهد كه همه علماى سبزوار از او ديدن كردند، حاجى ديدن نكرد. ناصر الدين شاه گفت: چرا ايشان نيامد؟ گفتند: ايشان عادت ندارند به ديدن اهل حكومت بروند. گفت: پس ما به ديدن ايشان مى رويم. ظاهرا با اعتضاد السلطنه، عموى ناصر الدين شاه به خانه حاج ملاهادى آمدند. خانه حاجى نزديك به صد متر و با اتاق هاى كاه گلى بود كه آنها را گچ نكرده بودند. هنگام صرف ناهار سر سفره حاجى رسيدند، ديدند كه دو نان خشك با يك كاسه دوغ در مقابل ايشان بود. ناصر الدين شاه پرسيد: چه موقع ناهار ميل مى كنيد؟ فرمود: همين الان. گفت: ناهار شما چيست؟ فرمود: دوغ آسمانى. چون دوغى كه درست كرده بودند، كم مايه بود و رنگ كاسه را به خود گرفته بود، حاجى اسم آن را دوغ آسمانى گذاشته بود. گفت: اگر شكم تو با اين نان خشك و دوغ آسمانى سازگارى دارد، بخور. اما شكم اعلى حضرت مگر با اين غذاها عادت دارد؟

______________________________
(1)- شرح حال ايشان در كتاب حلال و حرام مالى، جلسه 28 بيان شده است.

 

اين شكم بى هنر پيچ پيچ

صبر ندارد كه بسازد به هيچ «1»

 

ملاقات حاجى سبزوارى با شيخ عبدالنبى

شيخ عبدالنبى مى گويد: درب خانه حاجى سبزوارى را زدم، خودشان در را باز كردند، گفتم: طلبه اى هستم، تهران درس مى خوانم و اهل نور مازندران هستم.

امكان دارد كه من چند دقيقه شما را ببينم؟ فرمود: تشريف بياوريد. تا جايى كه فرصت بود، خدمت اين مرد الهى نشستم و بعد گفتم: ما با همشهرى هاى خود به زيارت وجود مبارك حضرت رضا عليه السلام مى رويم.

حاجى با اين عظمتش كه در قرن سيزدهم، فيلسوف شهير دنيا بوده است، وصيت كرده بود كه جنازه مرا مقابل قبرستانى كه جاده مشهد از آن مى گذرد دفن كنيد تا زوّارى كه از آنجا رد مى شوند، گرد و غبار قاطر و اسب آنها روى قبر من بريزد، شايد به گرد و غبار زوّار امام هشتم عليه السلام خدا به من رحم كند. ما چه مى دانيم امام، عالم ربانى، فقيه جامع الشرايط و مؤمن واقعى كيستند و چه جايگاهى دارند؟

گفتم: آيا به من اجازه مى دهيد كه مرخص شوم؟ فرمود: بفرماييد. با آن وقار و عظمت تا درب حياط مرا بدرقه كردند و دو ريال به من دادند و فرمودند: اين كمبود خرج مسافرت تو، از پشت پستوى حجره بيرون بيا، كيمياى تو نزد امام صادق عليه السلام است، نه ميان كتاب هايى كه مشغول خواندن آنها هستى و درب خانه را بست.

اگر گنج مى خواهى، نزد امام صادق عليه السلام برو. هميشه گنج، در فرهنگ شيعه، ولايت ائمه طاهرين و اطاعت از اين ذوات مقدسه پيدا مى شود. نظر رسول خدا صلى الله عليه وآله را درباره صبر ببينيد. من اين تعبير پيغمبر صلى الله عليه وآله را در هيچ يك از موارد اخلاقى نديده ام: مهر، فروتنى، تواضع، خشوع، خضوع، خاكسارى، كرامت، اين تعابير فقط درباره صبر آمده است:

______________________________
(1)- سعدى شيرازى.

 

«الصبر كنزٌ من كنوز الجنه» «1»

صبر، خود را نگهداشتن در حريم توحيد، ايمان و حلال و حرام خدا، گنجى از گنج هاى بهشت است. هر كسى كه صبر دارد، زمين و خرابه وجودش از گنج خدا آباد و پر است.

 

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

تهران حسینیهٔ همدانی‌ها - رمضان 1396 – سخنرانی ...
گفتگوی اصحاب یمین با اهل دوزخ در کنار جهنم
حيوانات و برتری در شناخت
مقام انسان در گشايش كليدها
فقر را ريشه‏كن مى‏كنيم، در مغازه‏ها را باز ...
اسم اعظم و ظرفيت دانستن آن‏
ثواب مجاهدت فى سبيل الله بر طالب رزق حلال
شرايط توبه و انابه‏
نام پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين ...
گناه جابجايى مقام و منصب

بیشترین بازدید این مجموعه

موضوعات اخلاقی - جلسه سیزدهم - راه نجات
نام پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين ...
ارزش معنوى حج‏
عقل: محرم راز ملكوت - جلسه دوازدهم (2) - (متن کامل + ...
مرگ و عالم آخرت - جلسه هفدهم (1) - (متن کامل + عناوین)
گناه گريزى يوسف‏وار
جايگاه محبت در برابر پروردگار
نُه‌برنامۀ‌حيات‌اسلامى در قرآن(4)
تهران حسینیه هدایت دهه سوم محرم سخنرانی دوم
تجلی دین در سه بخش وجودی انسان

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^