انوشيروان به بوذرجمهر كه مردى عالم و بزرگوار بود، بدبين شد. به مأمورين خود دستور داد تا بوذرجمهر را دستگير كنند، لباس پشمينه زبر و آزاردهنده اى به او بپوشانند و در اتاق تنگ و تاريكى زندانى كنند. به دست و پايش زنجير ببندند و در شبانه روز، مقدارى نان و نمك و كوزه اى آب به او بدهند.
همچنين اجازه ندارد با كسى ملاقات كند. به زندانبان ها گفت: هر عكس العملى نشان داد، به من گزارش دهيد. او را بى تقصير زندانى كردند. چون سه گونه زندانى وجود دارد؛ اول اين كه كسى جرمى كرده باشد، دوم اين كه به خاطر تهمت، در عين پاكى به زندان افتاده باشد، مانند حضرت يوسف عليه السلام و سوم اين كه كسى دچار زندان هواى نفس خود شده باشد.
بوذرجمهر جزء زندانيان بى گناه بود. كسى كه شخص بى گناه را زندانى كند، مرتكب گناه بزرگى مى شود. كسى كه گزارش غلط در حق شخص بى گناه مى دهد، او نيز گناه بزرگى مرتكب مى شود.
پيغمبر صلى الله عليه وآله مى فرمايد: گزارش دهنده دروغ گو، دستگير كننده شخص بى گناه و كسى كه شخص بى گناهى را زندانى مى كند، هر سه ملعون هستند؛ يعنى خداوند رحمتش را از آنها قطع مى كند. آزردن ياران خدا گناه بسيار بزرگى است. اگر شخص بى گناهى زندانى شود، چه دل ها كه به خاطر او غمگين شده و اشك ها كه براى مظلوميت او جارى مى شود.
اين ها گناهانى است كه به حساب گزارش دهنده و دستگير كننده و كسى كه ظالم است و بى گناه را به زندان مى اندازد، نوشته مى شود.
مدتى گذشت، انوشيروان هر چه منتظر ماند، هيچ گونه عكس العملى از بوذرجمهر گزارش نشد. به مأمورين زندان گفت: حرفى نمى زند؟ گفتند: نه.
معروف است كه چند ماه در غل و زنجير، با قرص نان و نمك سپرى كرد و عكس العملى نشان نداد.
انوشيروان چند نفر را مأمور كرد كه نزد بوذرجمهر بروند و ببينند به چه علت اين گونه آرام است و چرا تقاضاى عفو و تخفيف نمى كند؟ تا بعد از اين كه با او گفتگو كردند، به او گزارش دهند. آنها به زندان آمدند و به بوذرجمهر گفتند: رنگ رخسار و شادابى چهره تو با گذشته فرقى نكرده و نشان مى دهد كه امنيت خاطر دارى، آيا تقاضايى دارى؟
كسانى كه گرفتار مى شوند، گرفتارى بر عقل و خرد آنها اثر نامطلوب مى گذارد، گفتند: در اين زندان تنگ و تاريك اذيت نمى شويد؟ بوذرجمهر گفت:
مى دانيد كه من حكيم و طبيب هستم. براى خودم در اين زندان دوايى درست كرده ام كه اين دوا از چند جزء تركيب شده و هر روز از آن استفاده مى كنم، لذا بسيار
خوش و راحت هستم و امنيت خاطر دارم.
گفتند: آيا تركيبات اين دارو را براى ما نيز مى گويى؟ گفت: بله، تركيبات اين دارويى كه من استفاده مى كنم، تشكيل شده از اين عناصر است:
1- توكل
اول: توكل. اعتماد و تكيه درونى من به پروردگارى است كه كريم است. در باطن خود، با پروردگار مأنوس هستم. كسى كه با او انس بگيرد، اضطراب و نگرانى ندارد. وقتى كشتى پر باشد، از موج دريا در امان است، اما وقتى خالى باشد، امواج آن را واژگون مى كند.
پيغمبر صلى الله عليه وآله مى فرمايند:
«انّى تارِكٌ فِيكُمْ الثَّقَلَيْنِ»
من دو شى ء گران سنگ در ميان شما به امانت گذاشته ام:
«كتاب الله و عترتى»
هر كس با قرآن و اهل بيت عليهم السلام مأنوس باشد، بر كشتى پربارى سوار شده است كه هر طوفانى در عالم بوزد، او از آنها سالم رد مى شود، مانند ميثم، رُشيد، مسلم، حبيب، زهير و قمر بنى هاشم.
توكل بر پروردگار كارساز بوده، كليد حل همه مشكلات است. در ماه مبارك رمضان با توكل كردن، گرسنگى و تشنگى آسان مى شود.
حضرت صلى الله عليه وآله مى فرمايند:
خداوند بوى دهان روزه دار را دوست مى دارد و زمانى كه روزه دار در وقت افطار لقمه را برمى دارد و افطار مى كند، خداوند گناهانش را مى بخشد. اين كليد حل
مشكل است.
منبع : پایگاه عرفان