فارسی
پنجشنبه 06 ارديبهشت 1403 - الخميس 15 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 5
100% این مطلب را پسندیده اند

نصيحت امام سجاد (عليه السلام) به دلقكى بيكار

امام صادق (عليه السلام) روايت مى كند : دلقكى بيكار در مدينه بود كه اهل مدينه از دلقك بازى و سخنانش به خنده مى آمدند . روزى به مردم گفت : اين مرد مرا خسته و درمانده كرد ( منظورش حضرت على بن الحسين (عليه السلام) بود ) .آن گاه به مردم خطاب كرد كه هيچ كارى از كارهاى من او را به خنده نياورده و به ناچار بايد ترفندى به كار گيرم تا او را بخندانم !امام ششم (عليه السلام) مى فرمايد : روزى على بن الحسين (عليهما السلام) در حالى كه دو نفر از غلامانش او را همراهى مى كردند از منطقه اى عبور مى كردند ، آن دلقك به سوى حضرت آمد و رداى مباركش را از پشت سرش ربود ، دو خدمتكار حضرت او را دنبال كردند و ردا را از دستش گرفته به جانب حضرت آوردند و به دوش مباركش انداختند .

 

حضرت در حالى كه خود را از چشم انداز آن دلقك پنهان مى داشتند و ديده از زمين برنمى گرفتند به دو خدمتكارش فرمودند : اين چه اتفاقى بود كه رخ داد ؟ گفتند : مردى دلقك است كه مردم مدينه را مى خنداند و از اين راه نان مى خورد ! امام فرمود : به او بگوييد واى بر تو ! براى خدا روزى است كه در آن روز ، بيكاران و بيعاران زيان مى كنند.

 

برگرفته از کتاب داستانهای عبرت آموز استاد حسین انصاریان


منبع : پایگاه عرفان
0
100% (نفر 5)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

جای به عنوان مسجد
حکایت ثعلبة بن حاطب‏
حكايتى از نماز باران‏
دو حكايت در اسراف‏
حكايت حلواى معاويه و ابوالاسود
رفتار امام حسين (ع) با معلم فرزندش‏
چگونه بخوابم ؟
خبر دادن به ثواب بيشتر
عبد شاكر ، راضى به فعل حق
طلبه‌ای که به لوسترهای حرم امیرالمؤمنین(ع) ...

بیشترین بازدید این مجموعه

چگونه بخوابم ؟
حكايت حلواى معاويه و ابوالاسود
دو حكايت در اسراف‏
حكايت سمره‏
داستان قارون و ثروتش
حکایت ثعلبة بن حاطب‏
حکایت خدمت به پدر و مادر
خبر دادن به ثواب بيشتر
حكايتى از نماز باران‏
جای به عنوان مسجد

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^