ما در فارسى مى گوييم: شير، لغت عربى آن در قرآن كريم «لبن» آمده است:
«لَبَناً خالِصاً سائِغاً»
همين لفظ شير را در دو جاى ديگر در ادبيات فارسى به كار مى بريم؛ يكى شير، شير جنگل است كه در گرسنگى حمله مى كند، مى درد، قطعه قطعه مى كند و مى خورد، آن وقت آرام مى گيرد. در عالم طبيعت اين يك نوع شير است. يك نوع شير هم در عالم طبيعت، شير مادر است كه همه حيات، توان، قدرت و رشد برنامه هاى مادى و معنوى كودك وابسته به آن است. اما اينها با هم چه تفاوتى دارند؟
تفاوت آنها اين است كه يكى حمله مى كند، مى درد، قطعه قطعه مى كند مى خورد و حساب هيچ چيزى را نمى كند، اما اين شير، رشد و كمال مى دهد، مغز را مى پروراند، اعصاب را قوى مى كند، به پوست رنگ مى دهد، بچه را سير مى كند، توان و قدرت عصبى بچه را بالا مى برد و قدرت دفاع بدن او را در مقابل ميكروب ها قوى تر مى كند.
يك شير هم، شير فلزى، آهنى و برنجى كه در خانه ها است كه به سدّ، چشمه، چاه و يا رودخانه وصل شده، براى آب آشاميدنى است كه مردم با اين شير وضو مى گيرند، غسل مى كنند، طهارت معنوى به دست مى آورند، آلودگى را شستشو مى دهند، خانه، لباس، آشپزخانه و ظرف ها را به پاكى مى رسانند. تفاوت اين ها البته تفاوت در لفظ است؛ يعنى يك لفظ با مصاديق مختلف است، كه همه را شير مى گوييم.
منبع : پايگاه عرفان