فارسی
سه شنبه 04 ارديبهشت 1403 - الثلاثاء 13 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

شعری از مولانا جلال الدین رومی

روز عاشورا نمی دانی که هست 
ماتم جانی، که از قرنی بِه ست 

پیش مؤ من کی بود این قصّه، خوار؟ 
قدر عشق گوش، عشق گوشوار 

پیش مؤ من، ماتم آن پاکْ روح 
شهره تر باشد ز صد طوفان نوح 

چون که ایشان، خسرو دین بوده اند 
وقت شادی گشت، بگسستند بند 

سوی شادِرْوان دولت تاختند 
کُنده و زنجیر را، انداختند**زیرنویس=مثنوی، (چاپ نیکلسون)، ج 3، ص 318.@. 


منبع : راسخون
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

دست خدا ازسعید سلیمان پور ارومی
قافله ازسعید بیابانکی
صلابت ازمهدی تقی نژاد
شب تا سحر یکریز صحرا گریه می کرد ازسید مهدی ...
آمد آن ماه ...ازقاسم رسا
قرار از دل ربوده آه و اشک کبریا امشب ازمریم توفیقی
رسم مهمانی ازمحمدرضا سروری
مشک
درهای بی کلید از حسنا محمد زاده
زینب که بود عالم غم را خدای صبر از اسماعیل علیان

بیشترین بازدید این مجموعه

مشک
مکتب آزادگی از محمدرضا شفیعی کدکنی
آمد آن ماه ...ازقاسم رسا
شب تا سحر یکریز صحرا گریه می کرد ازسید مهدی ...
صلابت ازمهدی تقی نژاد
قافله ازسعید بیابانکی
دست خدا ازسعید سلیمان پور ارومی
زینب که بود عالم غم را خدای صبر از اسماعیل علیان
درهای بی کلید از حسنا محمد زاده
اگر در کربلا غوغا نمی شد از علی افشار سمیرمی

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^