«الامالي» صدوق به نقل از عبدالله بن منصور، از امام صادق (ع)، از پدرش امام باقر (ع)، از جدش امام زين العابدين (ع): حسين (ع) به چپ و راست نگريست و كسي را نديد. سرش را به سوي آسمان، بالا برد و گفت: «خدايا! تو ميبيني كه با فرزند پيامبرت چه ميكنند.»
قبيله بني كلاب، ميان حسين (ع) و آب، مانع شدند. تيري به سوي او پرتاب شد كه به گلويش نشست و از اسبش به زمين افتاد. امام (ع) تير را گرفت و بيرون كشيد.
سپس، خون را با كف دستش ميگرفت و هنگامي كه پر ميشد، به سر و صورتش ميماليد و ميگفت: «خداي را مظلوم و خوني، ديدار خواهم كرد.»
«الملهوف»: سپس سنان نيز تيري به سوي امام حسين (ع) انداخت. تير، بر گلويش نشست. امام (ع) بر زمين افتاد. سپس راست نشست و تير را از گلويش بيرون كشيد و دو دستش را كنار هم گرفت و هر گاه از خونش پر ميشدند، سر و صورتش را با آن، خصاب ميكرد و ميفرمود: «خدا را اين گونه، خضاب كرده از خونم و با حق عصب شدهام، ديدار خواهم كرد.»
«الفتوح»: سنان بن انس نخعي، تيري به سوي حسين (ع) انداخت. تير، بر گلويش نشست. صالح بن وهب يَزَني هم نيزهاي به پهلوي حسين (ع) زد. حسين (ع) از اسبش به زمين افتاد. سپس، راست نشست و تير را از گلويش بيرون كشيد. كف دستانش را كنار هم ميگرفت و هر گاه از خونش پر ميشدند، آنها را به سر و صورتش ميماليد و ميگفت: «اين گونه خدايم را با خونم و با حق غصب شدهام، ديدار خواهم كرد.»
منبع : تابناک