فارسی
پنجشنبه 06 ارديبهشت 1403 - الخميس 15 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

چهره ملكوتى يوسف عليه السلام-جلسه سوم (متن کامل +عناوین)

تهران، حسينيه همدانى ها رمضان 1385
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
درگيرى سخت بين حضرت يوسف عليه السلام و بانوى كاخ، در مملكت مصر، درگيرى بين ظلمت و نور بود، كه هيچ گاه ظلمت بر نور پيروز نشده، نمى شود و نخواهد شد. نور معنوى، به هر كيفيت و شكل و صورتى، شعاعى از نور بى نهايت حضرت حقّ است. ظهور كامل درگيرى بين نور و ظلمت، در هيجان شهوات حرام خانمى كه شوهر داشت و از حق، اخلاق، ايمان، عفت و پاكدامنى جدا بود، با نتيجه قوى ترين ايمان، درستى، معرفت، كرامت و اخلاق پديدار شد. در اين بحث به آيات و روايات بسيار مهمى در رابطه با جنس زن توجه كنيد. قرآن مجيد براى زنان پاكدامن، با معرفت، با ايمان و متخلّق به اخلاق ارزش والايى قائل است. حتى سوره اى كامل به نام زنِ پاكدامن، بزرگوار و كم نظيرى در قرآن كريم، به نام سوره مريم نازل شده است. بحث روايى ما فقط متوجه زنان هم روش زليخا، بانوى كاخ مصر است كه زن هاى مانند او، خائن به اخلاق، به شوهر، به انسانيت، به كرامت و به انسان ها هستند.
يكى از آيات عجيب قرآن را در اين زمينه ببينيد، بعد متنى را از وجود مبارك پروردگار كه پيغمبر صلى الله عليه و آله نقل كرده اند، طرح مى كنم كه وجود مبارك حضرت يوسف عليه السلام در اوج جوانى، غريزه، ميل و شهوت، مصداق كامل اين متن است.
تبيين كلمه «غاسق» در قرآن
اما آيه شريفه: «وَ مِن شَرّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ»  كلمه «غاسق، غسق» كه پروردگار عالم در كنار لغت «شرّ» از آن ياد كرده است، ابن عباس شاگرد اميرالمؤمنين عليه السلام اين آيه را اين گونه معنا كرده است كه خداوند متعال به بندگانش مى فرمايد: از شرّ شهوتى كه در هيجان، تاريكى و ظلمتِ محض است و خود اين تاريكى نيز به تاريكى غفلت، جهل، بى دينى و خلاف همه واقعيات هستى پيچيده شده و بايد به پروردگار عالم پناه ببريد. چون وقتى شهوت، اين ماده تاريك، به صورت حال در وجود انسان به هيجان در مى آيد، همان طورى كه اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: صاحب خود را كور و كر مى كند و تنها چيزى را كه او مى بيند و مى خواهد، همان كامجويى و لذّت خواهى است و در اين هيجان، انسان براى هيچ چيزى حساب باز نخواهد كرد. چنانچه زليخا در كامجويى از يوسف براى هيچ چيزى اهميت قائل نيست، نه براى شوهر، نه آبرو، نه ظلمى كه مى كند. حتى اگر اين ظلم به حضرت يوسف عليه السلام باشد. تنها چيزى كه براى او مطرح بود، فقط كامجويى بود، آن هم كامجويى غلط، باطل، غيرمعقول و خلاف. عجيب اين است كه لغت «غاسق» در قرآن مجيد در پايان سوره مباركه نبأ نيز به صورت «غسّاق» استعمال شده است. «غاسق، غسق، غسّاق» كه در سوره فلق، بنا به توضيح ابن عباس كه يقيناً از اميرالمؤمنين عليه السلام گرفته است، غاسق به معناى هيجان در شهوت، در فضاى جهل، بى خبرى، نادانى و جدا بودن از پروردگار است. اما در سوره نبأ به چه معناست؟ اين آيه را بگوييم و بعد رابطه بين «غسّاق» در قيامت با «غاسق» در دنيا را عنايت كنيد.
جايگاه طغيان كنندگان در قيامت
آيات از اينجا شروع مى شود: «إِنَّ جَهَنَّمَ كَانَتْ مِرْصَادًا»  دوزخ كمينگاه است. در كمين چه كسانى است؟
 «لّلطغِينَ مَابًا» در كمين هر انسان طغيان گر است، انسانى كه طغيان اخلاقى دارد، حسود، بخيل، رياكار و متكبّر است و يا طغيان مالى دارد، مانند رباخوار، دزد، غارتگر، حرام خور و يا در رفتار و كردار طغيان دارد، مثلًا بداخلاق، فحّاش، ظلم كننده به مردم و پايمال كننده حقوق انسان ها است و يا در شهوت طغيان دارد، مانند زناكار، خود ارضا، همجنس باز، كه همه اين موارد در قرآن كريم و معارف الهيه مطرح است.
اين جهنم در كمين چنين طغيان گرانى است.«مآب» يعنى بازداشتگاه؛ يعنى اينها در همه عالم هستى راه بازگشتى جز به جهنم نخواهند داشت. «لبِثِينَ فِيهَآ أَحْقَابًا»  اقامت اين ها در جهنّم، طولانى است. طولانى بودنش را نيز از آيات ديگر مى توان درآورد: «خلِدِينَ فِيهَآ أَبَدًا»
اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد: كسى كه اسير دوزخ شود، از اين اسارت نجات نخواهد داشت، «لايفكّ أسيرها».
ناله هاى اميرالمؤمنين عليه السلام از خوف جهنم
در بخش عمده اى از دعاى كميل، اميرالمؤمنين عليه السلام از ياد جهنم با تمام وجود اشك مى ريخت و به بخشى از اوضاع آن اشاره مى كند و به پروردگار مى گويد: اگر چنين بلايى بر سر من بيايد، چه خواهد شد و چه كار مى تواند بكند؟ «فَلَئِنْ صَيَّرْتَنِى لِلْعُقُوباتِ مَعَ أَعْدائِكَ وَ جَمَعْتَ بَيْنى وَ بَيْنَ أَهْلِ بَلائِك وَ فَرَّقْتَ بَيْنى وَ بَيْنَ أَحِبّائِك وَ أَوْليائِك». اگر فرداى قيامت چنين بلاهايى بر سر من بيايد. در نماز شب، در نيمه شب هاى بيابان هاى مدينه و كوفه مى فرمايد: اگر طبق قرآن به فرشتگانت دستور بدهى: «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ* ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ»
مرا بگيرند و به زنجيرهايى كه مربوط به قيامت است، ببندند و به جهنّم بياندازند، منِ زنجير شده افتاده در جهنّم، چه كار مى توانم بكنم؟ حضرت مى گفت و مانند چوب خشك روى زمين مى افتاد. وقتى بعضى ها در نيمه شب ناله اش را مى شنيدند و مى آمدند ببينند كيست؟ مى ديدند مانند چوب خشك روى زمين افتاده و گويا مرده است. به در خانه حضرت فاطمه زهرا عليها السلام مى آمدند، در مى زدند و با تأسف مى گفتند: مى خواهيم خبر سنگينى به شما بدهيم، ديديم كه اميرالمؤمنين عليه السلام مرده است. آن وقت حضرت زهرا عليها السلام گريه مى كرد و مى فرمود: نه، او نمرده است. اين كار هر شب او است. ما به اندازه يك ميلياردم آنها از خدا و جهنّم مى ترسيم؟ نه، ما از آنان شجاع تر هستيم. حضرت كه مى ترسيد، به ذرّه اى از آلودگى ها آلوده نبود، اما ما هر روز به صدها گناه آلوده مى شويم.
حميم و غساق جهنم در انتظار آلودگان
سزاى آنهايى كه به انواع گناهان آلوده شده اند چيست؟ «لبِثِينَ فِيهَآ أَحْقَابًا* لَّايَذُوقُونَ فِيهَا بَرْدًا وَ لَاشَرَابًا»
تا ابد براى يك بار هم هواى خنك و آشاميدنى مطابق ميل به آنها داده نمى شود، فقط از دو آشاميدنى بهره مى برند: «إِلَّا حَمِيًما وَ غَسَّاقًا»  يكى آن آبى است كه جهنّم آن را به جوش آورده است و ديگرى مجموع چرك و خون هايى كه از زخم هاى بدن اهل جهنّم سرازير شده، آنها را به خورد آنان مى دهند.
ببنيد شهوت حرام چقدر كثيف است كه پروردگار از آن به «غاسق» تعبير مى كند و نتيجه اش هم همان «غسّاق» است. بعد مى فرمايد: «جَزَآءً وِفَاقًا» من در جهنّم به مردم ظلم نمى كنم، پاداش اينها مطابق با اعمال خود آنان است. نتيجه زنا، شهوت حرام، ظلم، غارت كردن مال و پايمال كرن حقوق مردم همه اينها آب جوش جهنم و چرك و خون بدن ها مى شود كه همان ها را به خورد اهل جهنم مى دهند.
 جزاى معادل تكذيب آيات
عالم داراى نظام منظمى است. ميلياردها سال است كه مردم گندم مى كارند، گندم در مى آيد، جو مى كارند، جو در مى آيد. اشتباهى در اين نظام هستى پيدا نمى شود كه عدس بكارند، جو در بيايد. اگر زنا، ربا و گناهان را بكارند، بهشت در نمى آيد، بلكه به آتش تبديل مى شود. اگر خوبى ها را بكارند، بهشت مى شود: «جَزَآءً وِفَاقًا* إِنَّهُمْ كَانُواْ لَايَرْجُونَ حِسَابًا» اين ها فكر نمى كردند روزى به نام روز قيامت برسد و من آنان را به محاكمه دعوت كنم و بگويم: چرا مجموعه نعمت هاى مرا در گناه هزينه كرديد؟ پس بايد به جهنم برويد. حساب آن روز را نمى كردند، چون مست، تاريك، غافل و در هيجان شهوات بودند: «وَ كَذَّبُواْ بَايتِنَا كِذَّابًا»
با تمام وجود، علناً همه حقايقى كه به وسيله انبيا، ائمه عليهم السلام و قرآن بيان كردم، انكار كردند و گفتند: اين حرف ها دروغ و ساختگى است.
 عمق مفهوم تكذيب آيات
چه كسى اين همه قدرت علمى دارد كه مانند قرآن را بسازد؟ پروردگار در سوره اسراء مى فرمايد:
 «قُل لَئِن اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَ الْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هذَا الْقُرْءَانِ لَايَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا»
اگر همه جنّ و انس دست به دست هم بدهند، نمى توانند مانند قرآن را بياورند. ما چند كلمه عربى خوانده ايم، آن وقت اين هنر را داريم كه مانند قرآن را بسازيم؟ اگر پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز ميليون ها سال زنده بودند، يك آيه مانند قرآن نمى توانستند بسازند. ما سواد درك حقيقت يك آيه را نداريم، چگونه اين حرف ها را بسازيم؟ «جاحظ» بسيار دانشمند بود. مى گويد: كسى بخواهد اميرالمؤمنين عليه السلام را قبول كند، با همين نيم خطى كه از دهان مبارك ايشان طلوع كرده است، حضرت را قبول مى كند؛ «قيمةُ كلِّ امرى ء مايُحْسِنُه» قيمت هر مرد كارى است كه آن را نيكو انجام مى دهد. جاحظ مى گويد: دهانِ تمام دهان داران عالم الكن مى ماند اگر بخواهند چنين حرفى را بزنند. اين معجزه است. كسى قدرت آوردن مانند نصف خطبه «نهج البلاغه» را ندارد.
خطبه بى نقطه
جمعيت نشسته بودند، آن هم جمعيت باسواد عرب. جمعيت گوينده به همديگر مى گفتند: ما هر چه حرف مى زنيم، تمامش نقطه دار است، ما نمى توانيم گفتار بى نقطه به هم بگوييم. مگر اين كه كلمات معنادار بى نقطه را از كتاب ها جمع كنيم و به هم كمك بدهيم، كنار هم بچينيم تا يك خط جمله بى نقطه درست كنيم كه معنا بدهد. در اين هنگام اميرالمؤمنين عليه السلام بالاى سر اين جمعيت رسيد و فرمود: درباره چه بحث مى كنيد؟ گفتند: درباره سخن گفتنِ بى نقطه كه امكان ندارد. حضرت همانجا يك ساعت سخنرانى درباره خدا، قيامت، انسان و اخلاق كردند كه هيچ يك از كلمات آن نقطه نداشت. اما همين اميرالمؤمنين عليه السلام نيز قدرت ساختن يك آيه را نداشت.
اين آياتى كه: «إِنَّ جَهَنَّمَ كَانَتْ مِرْصَادًا* لّلطغِينَ مَابًا* لبِثِينَ فِيهَآ أَحْقَابًا* لَّا يَذُوقُونَ فِيهَا بَرْدًا وَ لَاشَرَابًا* إِلَّا حَمِيًما وَ غَسَّاقًا»
پيغمبر صلى الله عليه و آله و تمام ائمه عليهم السلام به اين آيات كه مى رسيدند، مانند مادر داغديده گريه مى كردند. تا اين حد اين آيات در آنها اثر مى گذاشت.
 خطر بزرگ زنان هرزه
حضرت يوسف عليه السلام در برابر چه گرگ خطرناكى مقاومت كرد و چه ايمان، معرفت و اخلاق قويى داشت؟ همه شما حضرت داود عليه السلام را مى شناسيد، چند بار خداوند نام او را در قرآن ذكر كرده است. در اولين سوره اى كه نام ايشان آمده، سوره بقره است. با اين كه پيغمبر اولوالعزم نبود، خداوند متعال به او كتاب زبور را داد. خدا در اين كتاب خبر ظهور امام دوازدهم عليه السلام را داده است: «وَ لَقَدْ كَتَبْنَا فِى الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ الصلِحُونَ» سليمان، پسر حضرت داود عليه السلام نيز پيغمبر شد. روزى او را صدا كرده، فرمود: «يا بُنَىَّ امشِ خَلْفَ الاسَدِ وَ الاسود و لاتمشِ خَلْفَ المرأة»  پسرم! به دنبال شير درنده و مار كبرايى كه رنگش مانند قير سياه است برو، اما به دنبال زن نامحرم نرو. كدام زن؟ زنى كه درنده تر از شير است و ارتباط با او براى دين و اخلاق و مملكت، زهرى خطرناك تر از مار كبرا دارد.
خوف پيامبر صلى الله عليه و آله از شرّ زنان
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
 «ما تَرَكْتُ بَعْدِى فِتْنَةً أَضَرَّ عَلَى الرِّجالِ مِنَ النِّساء»  براى مردان امت بعد از خودم، فتنه اى را خطرناك تر و زيانبارتر از زنان هرزه، خبر ندارم. يعنى از فتنه ربا خطرناك تر است. چند سال كسى ربا مى خورد، بعد مى فهمد كه كار بدى كرده است، توبه مى كند. مى رود و اضافه هايى را كه از مردم گرفته است، پس مى دهد.
اما جوانى كه به دنبال زن نامحرم هرزه و ناپاك رفته است و لذتش را به پاى اين زن برده و بعد از چند سال دچار تب مى شود، مى رود آزمايش خون مى دهد، مى گويند: ايدز گرفته اى، توبه ايدز چيست؟ توبه نابود شدن جوانى است؟ توبه مرگ آن جوان به خاطر زنا چيست؟ يا مرد زن دارى كه به دنبال چنين زنانى رفته و همسر، دختر و پسرش را آزرده و آبرويش بر باد رفته است، اين همسر زحمت كشيده پاكدامن، با زحمات سنگين، چند فرزند از اين شوهر در دامنش بزرگ شده اند، توبه ظلم و سوزاندن قلب و جگر اين ها چيست؟ خيلى از گناهان با توبه قابل جبران است، اما گناهان روابط نامشروع گاهى قابل جبران نيست.
گناه مردى كه به خاطر روابط نامشروع، زندگى خانوادگى اش از هم پاشيده شده و زن و فرزندانش آواره شدند را با چه توبه اى مى توان جبران كرد.
 سنگينى گناه زنا
روايت ديگرى بيان كنم كه در معتبرترين كتاب ها نيز نقل شده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد: «لَنْ يَعْمَل ابنُ آدَمَ عَمَلًا أعْظمُ عِنْدَ اللهِ تَبارَكَ وَ تَعالى مِنْ رَجُلٍ قَتَلَ نبياً وَ إماماً أو هَدَمَ الكَعْبَةَ التى جَعَلَها الله عز و جل قِبلةً لِعِبادِهِ أَوْ أَفْرَغَ مائَهُ فِى امْرأةٍ حَراماً» در تمام اين عالم، فرزند آدم عملى را سنگين تر از كسى كه يكى از اين چهار عمل را مرتكب شده است، انجام نداده است: كسى كه پيامبر يا امامى را كشته باشد، سوم: يا كعبه اى را كه خداوند قبله بندگانش قرار داده، خراب كند، چهارم: يا انسانى كه با زنِ نامحرمى رابطه برقرار كرده و زنا كند.  اين داستان شهوت است، كدام شهوت؟ شهوت زليخا، زن خائن. اما چرا نتوانست به حضرت يوسف عليه السلام دست بيابد؟ حضرت يوسف عليه السلام مگر در كجا قرار داشت؟ جواب اين سؤال را از خدا بشنويد.
 لذت اشتغال به ياد خدا
چقدر اين روايت با لذت است. حرف پروردگار است: «اذا كانَ الغالبُ عَلَى العبدِ الاشتغالَ بى»  زمانى كه اغلب برنامه هاى بنده من سرگرم بودن باطن، دل و قلبش با من باشد؛ يعنى با من بيدار مى شود، مى خوابد، مى خندد، راه مى رود، مى آيد، كسب مى كند، زندگى را مى چرخاند. من براى او چه مى كنم؟
 «جَعَلْتُ بُغْيَتَهُ وَ لَذَّتَهُ فِى ذِكْرِى» همه لذتش را در ياد خودم قرار مى دهم كه با ياد من غرق در لذت شود.
اگر اين ياد خدا لذتى نداشت، پس انبيا اين عبادات را چگونه انجام مى دادند؟ اين دعاى كميل ها، عرفه ها، ابوحمزه ها، از كجا طلوع كرده است؟ اين ها با خدا چه مناجاتى مى كردند و چه لذتى مى بردند.
اما به زن بدكاره بگوييد: بيا چند دقيقه در كنار من بنشين، من غزل معنويى بخوانم، به شما مى گويد: چرا مرا از كارم بازداشتى؟ اما اين شب هاى رمضان به درب خانه امام زين العابدين عليه السلام در دعاى ابوحمزه برو، حضرت وقتى صورت را از خاك بلند مى كرد، خاك زير صورت مبارك ايشان از گريه گِل شده بود، ايشان اين گونه با خدا زندگى مى كرد.
 «عَشَقَنِى وَ عَشَقْتُه» وقتى لذت زندگى او را در ياد خودم قرار دادم، او عاشق من مى شود و من نيز عاشق او مى شوم:
چه خوش بى مهربونى هر دو سر بى             كه يك سر مهربونى دردسر بى
من در خلوت شب به بنده ام بگويم: دوستت دارم، او نيز بگويد: خدايا! دوستت دارم. او يك قدم مى آيد، من ده قدم مى آيم. حضرت يوسف عليه السلام نيازى به لذت بردن از زنا نداشت، او از لذت با خدا بودن پر بود. نيازى نداشت. خدا انيس و مونس و رفيق او بود، نيازى به رفاقت با زن ناپاك و نامحرم نداشت.
مباهات خدا بر فرشتگان به واسطه بنده مؤمن
آن وقت به ملائكه مى گويد: فرشتگان من، فلان جاى زمين را نگاه كنيد. در حالى كه بيشتر مردم خواب و عده اى نيز در گناه هستند، عبد و رفيق مرا نگاه كنيد. دست خود را بلند كرده و مى گويد: «الهى العفو» يا صورتش را روى خاك گذاشته، مى گويد: «يا لَطيفُ ارْحَمْ عَبْدَكَ الضَّعيف» نزد ملائكه به وجود شما مباهات مى كند و مى فرمايد: آن وقتى كه به شما گفتم: مى خواهم آدم را بيافرينم، به ياد داريد؟ گفتيد: مى خواهى كسانى را خلق كنى كه روى زمين فساد و خون ريزى كنند؟ اما نگاه كنيد، ببينيد چه موجودى خلق كرده ام.
چند بار به ملائكه گفته است: بيابان هاى مدينه و كوفه را نگاه كنيد؟ به خصوص آن وقتى كه صورت اميرالمؤمنين عليه السلام روى خاك بود و عرض مى كرد: «مَوْلاىَ يا مولاى انت المولى و انا العبد و هل يرحم العبد الا المولى» پيغمبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: وقتى امثال اين انسان ها را در قبر مى گذارند و در قبر را مى بندند كه برگردند، خطاب مى رسد: بنده من، تو را تنها گذاشتند و رفتند؟ مبادا بترسى، من تا قيامت مونس تو هستم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

ده صفت قول احسن
زكريا بن آدم، وكيل امام رضا عليه السلام
متن سخنرانی استاد انصاریان در مورد توبه
حكايت قصاب بت‏پرست هندى‏
تهران/ حسینیهٔ بنی‌الزهرا/ دههٔ سوم صفر/ پاییز ...
توحيد امام زين العابدين (علیه السلام)
آيات قرآن در تفاوت بين دو گروه‏
تهران حسینیهٔ همدانی‌ها - رمضان 1396 – سخنرانی ...
فضل و رحمت الهی - جلسه چهاردهم (1) - (متن کامل + ...
گناه و سبب آن - جلسه سیزدهم – (متن کامل + عناوین)

بیشترین بازدید این مجموعه

حكايت محاسبه نفس مرحوم حاج ملاهادى‏
وسائل هدايت - جلسه چهارم (1) - (متن کامل + عناوین)
تفكر و بيدارى قلب
ادب لقمان از بى‏ادبان
نظام خانواده در اسلام - جلسه هجدهم – (متن کامل + ...
ثواب مجاهدت فى سبيل الله بر طالب رزق حلال
علامت روبرگرداندن خدا از بنده
حقیقت جویی کمیل
تهران حسینیهٔ همدانی‌ها - رمضان 1396 – سخنرانی ...
دلیل وجود داشتن و استجابت دعا و نفرین

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^