آيه ديگر از عجائب آيات قرآن است: «وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِىَ الْمَأْوَى » مقام در اين آيه شريفه به دو معنا است كه امام صادق عليه السلام در توضيح اين آيه بيان كرده اند:
يكى دادگاه هاى قيامت است كه انسان را در برابر پروردگار قرار مى دهند و در اين دادگاه بايد در مورد آنچه كه بر او گذشته است پاسخ بدهد. عذر و حجت قابل قبول بياورد. اگر به او بگويند: شصت سال نعمت بدن، چشم، گوش، زبان، دل، حال، زيبايى و نعمت هاى ديگر را در گناه هزينه كردى، چرا؟ نه اين كه ندانند گناه او چيست. سؤال آنها اين است كه چرا و به چه دليل؟ آيا كسى هست كه در قيامت عذر قابل قبول بياورد؟ خدا در قرآن مجيد مى فرمايد: هيچ كس نيست كه بتواند عذر قابل قبولى براى گناهان و ناشكرى هاى خود بياورد؛ چون هر عذرخواهى را بخواهد در قيامت بياورد، با مهر استدلال و دليل دهانش را مى بندم و مى گويم: عذر تو قابل قبول نيست. معناى ديگر مقام، دوزخ است؛ يعنى كسى كه نگران دوزخ باشد و با بهره گيرى از اين نگرانى، وجود خود را از ارتباط با گناهان و خواهش هاى شيطانى منع كند: «فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِىَ الْمَأْوَى »
عيب بانوى كاخ اين بود كه نه نگران دادگاه قيامت بود و نه نگران دوزخ. حسن طرف مقابل اين بود كه تمام وجودش هم نگران دادگاه هاى قيامت بود و هم نگران دوزخ؛ يعنى درگيرى اين دو، درگيرى بين نور و ظلمت، حق و باطل بود، ولى مقام حقّ و نور در اعلى عليين بود كه دست ظلمت به اين مقام نمى رسيد تا او را بشكند و در بستر گناه قرار دهد. حضرت يوسف عليه السلام با همه وجود از دسترس زليخا خارج بود. اگر در وجود اين جوان كمترين حالى از حالات زليخا وجود داشت، تحقّق گناه قطعى بود، اما وجود او غرق در همه پاكى ها بود. با وجود داشتن شهوت و غريزه جنسى، با اين كه ملك و فرشته نبود، بلكه مانند ديگر انسان ها ظرف همه غرائز، اميال و شهوات بود، اما اين اميال را پشت همه پاكى ها قرار داد تا زليخا به غرائز و شهوات او دسترسى نداشته باشد.
منبع : پایگاه عرفان