فارسی
پنجشنبه 06 ارديبهشت 1403 - الخميس 15 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

ارزش عمر و راه هزینه آن -جلسه پانزدهم(متن کامل +عناوین)

قزوين، مسجد النبى دهه اول صفر 1384
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
براى اين كه سرمايه عظيم عمر، به تجارتى تبديل شود كه سود آن ابدى، جاويد و هميشگى باشد، انسان بايد نظام خاصى را رعايت كند. اين نظام از چند حقيقت به هم پيوسته تشكيل مى شود كه بخشى از اين پيوستگى، به اراده حضرت حق انجام مى گيرد و بخشى نيز بر عهده انسان است. در رأس سلسله اين نظام، وجود مبارك پروردگار عالم قرار دارد كه از طريق رحيميت، نه رحمانيت و ربوبيت، نگاه تربيت، رشد، نموّ و به كمال رساندن انسان را به انسان دارد و اين ربوبيت و رحيميت نيز در كتاب با عظمت قرآن كريم تجلّى و از افق اين كتاب طلوع كرده است. در اين زمينه آيات اول سوره مباركه ابراهيم را بايد مورد بررسى قرار داد.
وجود مبارك رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد: دسترسى به اعماق درياى قرآن، كار سنگينى است و شگفتى هايى كه در قرآن هست، قابل شمردن نيست و هرگز اين كتاب با گذشت زمان كهنه نخواهد شد.
كجاى اين كتاب كهنه مى شود؟ آيا آنجايى كه مى فرمايد: «وَلَا تَقْرَبُواْ مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ»؟ يا در آنجايى كه مى فرمايد: «لَاتَأْكُلُواْ أَمْوَ لَكُم بَيْنَكُم بِالْبطِلِ»؟ «1» يا در آيه شريفه اى كه مى فرمايد:«أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرّبَواْ»؟»  يا در آنجايى كه مى فرمايد:«إِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ»؟ يا در آنجايى كه مى فرمايد:«وَأَوْفُواْ الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ»؟ يا در آنجايى كه مى فرمايد: «وَ بِالْوَ لِدَيْنِ إِحْسَانًا»؟ «5» يا در آنجايى كه مى فرمايد:
 «وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ»؟ كتابى كه با فطرت مردم برخورد دارد و سراسر علم، دانش، قانون، موعظه، حكمت و بيان آثار و افعال خدا در عالم طبيعت است، كجا كهنه مى شود؟ هنوز با اين همه پيشرفت دانش، قرآن مطالب كشف نشده و ناشناخته زيادى دارد. كجا مى شود همه حقايقِ در تك تك آيات قرآن مجيد را توضيح داد.
نگاه رحيميّه حق و تبديل انسان به شجره طيّبه
به بحث نگاه رحيميّه و ربوبيّه خدا به تربيت انسان برگرديم. معناى نگاه رحيميه اين است كه خداوند متعال عاشق رشد نهال وجود انسان، در اين باغ آفرينش است و- به تعبير پروردگار در سوره مباركه ابراهيم عليه السلام دوست دارد اين انسان- تبديل به شجره طيبه شود. شجره طيبه اى كه بر چهار اصل استوار است. (كه خود اين چهار اصل چگونه از متن آيه در مى آيد، داستان ديگرى است كه بحث سنگينى را مى طلبد.)
انسان بر اساس تبديل شدن به شجره طيبه، و تنه و ميوه اين درخت و نيروى شگفت احساس در اين درخت، با رحيميت و ربوبيت پروردگار به جايى مى رسد كه حقايق را مى تواند حسّ كند و در حسّ كردن خود اشتباه نكند؛ يعنى در كنعان بنشيند، در حالى كه پروردگار عالم آشكارا چيزى به او خبر نداده، از همان روزى كه حضرت يوسف عليه السلام را به چاه انداختند، خدا حادثه را از حضرت يعقوب عليه السلام پوشيده نگاه داشت، كه اگر خبر دار شده بود، سريع طنابى برمى داشت و سوار بر اسب تيزپا، به همان صحراى اطراف كنعان مى رفت و چاه را نيز مى شناخت و فرزندش را از چاه در مى آورد. پدر خبر دار كه هيچ وقت بى تفاوت نمى شود. پس اين كه حضرت يعقوب عليه السلام از خانه بيرون نيامد و به دنبال فرزندش نرفت، به اين دليل است كه خدا داستان را از او پنهان نگهداشته بود و اگر خبردار مى شد كه محبوبش در مصر است، اگر با اسب تيز رو مى خواست برود، امام سجاد عليه السلام مى فرمايد: حدود هجده شبانه روز طول مى كشيد تا اين مسير را برود. پيامبرى متين، با وقار و با عظمت بلند مى شد و به مصر مى رفت، عزيز مصر را مى ديد و به او مى گفت: اين برده اى كه خريده اى، برده نيست، او آزاد است و پسر من است و من يعقوب، پسر حضرت اسحاق و نوه حضرت ابراهيم عليهما السلام هستم. فرزندم را بده تا ببرم. معلوم مى شود به او خبر ندادند و نمى دانست كه كجاست. اما همين شجره طيبه حضرت يعقوب عليه السلام است كه بعد از سى سال به فرزندانش مى فرمايد: «اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ» نه «تجسّسوا»، چون تجسس حرام است. اين كه من پرونده مردم را بيابم و بفهمم كه او چه كاره بوده، خصوصاً براى سوء استفاده كردن، تجسس در مورد مسائل منفى است كه از گذشته و حالِ كسى جستجو كند. اين اشتباه را گاهى جوان ها در همان اوايل زندگى دارند، كه زندگى آنها را به باد مى دهد و به طلاق مى كشاند. اين كارِ حرامى است. حضرت يوسف عليه السلام سى سال دور بود و خدا به حضرت يعقوب عليه السلام هيچ خبرى نداده بود، ولى به خاطر شجره طيبه اى كه يكى از چهار ويژگيش احساس حقايق است، سى سال به زنده بودنش اميد دارد و اميد او نيز درست بود. فقط حس مى كند كه اين گوهر او را از دنيا بيرون نبرده اند و هست. درست احساس مى كند.
لذا مى فرمايد:«اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن يُوسُفَ وَ أَخِيهِ» برويد و اين گوهر مرا بيابيد! ده فرزند ايشان كه از اتاق بيرون آمدند، به يكديگر گفتند: فراق يوسف و پيرى او را ديوانه كرده، عقل خود را از دست داده است.
يوسف سى سال قبل در ته چاه افتاد، تا كنون پوسيده و استخوان هايش خاك شده است. پيغمبر خدا، نوه حضرت ابراهيم عليه السلام را ديوانه و كم عقل مى دانستند. اگر آنها نيز تربيت كامل حضرت حق را قبول كرده بودند، اصلًا يوسفى در چاه نمى افتاد. آنها نيز مى توانستند حقايق را احساس كنند. تفاوت اين پدر با ده فرزندش در همين پذيرش بود. بعد فهميدند كه اين احساسى كه پدر داشت، صد در صد درست بود و يوسف را درست حس مى كرد.
ثمره قبول نگاه ربوبى حضرت حق
شجره طيبه اين چهار ويژگى را كه تحقق تربيت الهى در وجود انسان است، دارد و هر كسى كه در باغ اين عالم، نهال وجودش از تربيت الهى بيرون باشد، هيچ رشدى نمى كند، مگر رشد استخوان و گوشت و وزن. يعنى روزى نطفه نيم گرمى بوده، اكنون نيز همان نطفه باد كرده و هشتاد كيلو شده است. چيز ديگرى نيست.
حكماى الهى بى تربيت ها را نطفه باد كرده مى گويند و هيچ اسم ديگرى روى آنها نمى گذارند. آن كسانى كه اهل نگاه هستند، چشم دارند و اين حسّ ملكوتى را دارند، هيچ حرف ديگرى درباره بى تربيت ها نمى توانند بزنند. واقعاً چه بگويند؟ جز نطفه باد كرده اى كه شصت سال قبل نيم گرم بوده، اما اكنون با اضافه كردن خوراكى ها، اين نطفه هشتاد كيلو شده؟ اما آن كسى كه در اين باغ كه باغبانش خداست، مگر مى شود براى او قيمت تعيين كرد؟ چه كسى مى تواند قيمت تعيين كند؟
شخص زرتشتى اهل ايران را اين باغبان- البته با پذيرش و قبول خودش- به جايى مى رساند كه پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله وقتى مى خواهند از او تعريف كنند، مى فرمايد:«سَلمانُ بَحرٌ لا يُنزَفُ وَ كَنزٌ لا يَنفَد»
سلمان دريايى است كه تمام نشده و گنجى است كه نابود نمى شود. اين سود قبول نگاه ربوبيت و رحيميت پروردگار است.
عشق، اساس خلقت انسان
خدا عاشق انسان است. شخصيت هايى چون ابن سينا، صدرالمتألهين شيرازى، مرحوم آيت الله سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى،  كسانى كه من ديدگاه آنان را در اين زمينه ديدم- اين حكيم الهى، حكيم آيت الله سيد ابوالحسن قزوينى كه بايد او را به كره زمين معرفى مى كردند و به اندازه ملاصدرا و بلكه بيشتر براى او مايه خرج مى كردند و بايد زودتر از هر مجسمه اى، مجسمه او را در اين شهر قرار مى دادند. اما چه فايده كه ما ارزياب حقايق، كم داريم- شخصيت هايى كه حكيمانه استدلال كرده و ثابت مى كنند كه چون خدا عاشق انسان بوده، او را آفريده است. اين نگاه رحيميت و مهر است. عاشق بوده كه خاك مرده را به موجودى به نام انسان تبديل كند. اساس خلقت انسان، عشق است. اين مطلب ثابت شده است. حال عاشق، مشتى خاك را به موجود زنده تبديل كرده است، آن هم عشق رحيميتى، نه عشق رحمانيتى؛ با عشق رحمانيتى حيوانات را درست مى كند و آنها را نيز تأمين مى كند، اما با عشق رحيميتى انسان را آفريده است، يعنى ارتباط ويژه اى بين او و انسان هست و چون اين عاشق، اين موجود را براساس عشق رحيمى آفريده، اين نهال در اين باغ را به شجره طيبه تبديل مى كند. البته هر كس نخواهد، نطفه باد كرده مى شود كه در پايان اين آيات آمده است كه نگاه خدا به اين نطفه هاى باد كرده چيست؟ و حركات چنين افرادى بر چه اساسى است؟
شناخت سه حقيقت؛ خدا، قرآن و پيامبر صلى الله عليه و آله
در نگاه تربيتى، اولين آيه در سوره ابراهيم عليه السلام است. بعد از «بسم الله» جالب اين است كه آيات، با رحمانيت و رحيميت شروع مى شود. اين افق طلوع نگاه تربيتى خدا در قرآن است.«كِتبٌ أَنزَلْنهُ إِلَيْكَ»
اينجا سه مسأله مطرح است؛ خداى نازل كننده، قرآن نازل شده، وجود مبارك رسول خدا صلى الله عليه و آله شخصى كه بر او نازل شده است. حال بايد با عينك دعاى جوشن كبير نگاهى به خدا انداخت كه خدا كيست كه مى گويد: من اين كتاب را نازل كردم؟ قرآن، طلوع «علم الله» است. اين را چگونه مى شود فهميد؟ در آنجا كه علم محدود نيست. علم در آنجا، عين خود ذات است و خود ذات او نيز بى نهايت است، پس قرآن، طلوع علم بى نهايت پروردگار است. اين علم گسترده را كه قرآن است، كجا جا بدهد؟ ظرف اين علم در اين دنيا، كجاست؟ خداوند حكيم صريحاً در قرآن مى گويد: اين كتاب كه علم بى پايان و افق طلوع علم پروردگار است، اين سفره گسترده اى كه ابتدا و انتهايش براى كسى معلوم نيست و تمام آفرينش را احاطه كرده است:
 «بِكُلّ شَىْ ءٍ عَلِيمٌ»  اين را در كجا جا داده است؟ در قرآن مى گويد: قرآن را در قلب حضرت محمد صلى الله عليه و آله جا داده است. صريح قرآن است: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ* عَلَى قَلْبِكَ»
نه اين كه قرآن را در گوش تو جا داده باشم و تو حفظ كنى و بعد با زبان بگويى، بلكه تمام اين علم را در اين ظرف قرار داده ام. اين قلب، چه قلبى است؟ در سوره حشر مى فرمايد: «لَوْ أَنزَلْنَا هذَا الْقُرْءَانَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خشِعًا مُّتَصَدّعًا مّنْ خَشْيَةِ اللَّهِ»  تمام هستى معنوى را در اين قلب جا داده است، عظمت ظرف چه مقدار است؟ البته كه چنين ظرفى در دنيا بايد اين همه حسود داشته باشد؛ صهيونيسم، كمونيسم، امپرياليسم. بايد ميليارد ميليارد حسود داشته باشد. اگر حسود در اين عالم نبود، همه قرآن و معلمى او را پذيرفته بودند. خدا كيست؟ قرآن چيست؟ پيغمبر داراى چه جايگاهى است؟
لزوم اهتمام به معرفت يابى
نخست بايد خدا را با اين دعاى جوشن كبير نگاه كرد، دعايى كه مرسوم شده در ماه رمضان مى خوانند، اما بهتر اين بود كه به جاى اين كه در سه شب احياء، جوشن كبير بخوانند، عالمى را مى آوردند كه يك بندِ ده قسمتى آن را به مردم توضيح مى داد كه بفهمند خدا كيست. با اين الفاظ عربى خشك كه نمى توان خدا را شناخت. بايد خدا را كه نازل كننده قرآن است، شناخت. بايد قرآن را كه نازل شده، شناخت؛ اين چيست كه پروردگار عالم آن را از عمق علم خود آشكار كرده است؟
اين واقعاً يك مشت الفاظ عربى است؟ يا علم، حكمت، فلسفه، حقيقت خالص است؟ تكوين، تشريع، دنيا و آخرت است. قرآن را بايد شناخت و ظرف آن- قلب پيامبر صلى الله عليه و آله- را بايد شناخت كه اين قرآن به چه كسى نازل شد و او كيست؟
شناخت پيامبر صلى الله عليه و آله از طريق اميرالمؤمنين عليه السلام
ما اگر بخواهيم پيغمبر صلى الله عليه و آله را بشناسيم، هزاران جاده را بايد طى كنيم كه من تنها يك جاده آن را مى گويم. اين قدر بدانيد كه پيغمبر صلى الله عليه و آله از نظر عقل، علم، ادب، تربيت، كمال شخصيتى است كه حاصلى مانند على بن ابى طالب عليه السلام ساخته است. ساختن على عليه السلام كار يك نفر در اين عالم بوده، آن هم فقط پيامبر صلى الله عليه و آله، اگر كس ديگرى مى توانست، خدا على عليه السلام را به دست او مى داد. هيچ سازنده اى از زمان آدم عليه السلام تا آن زمان نبود كه بتواند، على عليه السلام را بسازد. على عليه السلام پرورش يافته پيغمبر است.«الرَّحْمنُ* عَلَّمَ الْقُرْءَانَ* خَلَقَ الْإِنسنَ» به پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله قرآن آموخت و پيغمبر صلى الله عليه و آله نيز مانند على عليه السلام را تربيت كرد.
مى بينيد كه قرآن مقدم بر خلقت انسان است. انسان بعد از قرآن خلق شده است. چه كسى «خلق الانسان»؟ آن كسى كه قرآن را مى دانسته است. چه كسى بوده كه همه قرآن را فهميده است؟ پيغمبر صلى الله عليه و آله و پيغمبر چه كسى را ساخت؟ انسان. اين انسان كيست؟ على بن ابى طالب عليه السلام.
 «كِتبٌ أُنزِلَ إِلَيْكَ» خيلى سنگين و عجيب است. خدا كتاب قرآن را بر پيغمبر صلى الله عليه و آله نازل كرد. به خدا قسم! در قيامت عذر احدى را قبول نمى كند. بارها در قرآن اعلام كرده است كه در قيامت هر كس عذر بى دينى اش را بياورد، بر دهانش مى زنم و او را به جهنم مى اندازم. براى اين كه براى بيدار كردن شما، خودم، قرآنم و پيغمبرم به ميدان آمديم، تا آحاد شما ديندار واقعى شويد، حال مى رويد بى دين مى شويد؟ خدا و قرآن و پيغمبر صلى الله عليه و آله را كنار مى گذاريد، بنده هواى نفس، پول، شهوت، دنيا و ماهواره مى شويد؟
خروج از ظلمت به سوى نور
من و قرآن و پيغمبرم براى چه به ميدان آمديم؟ «كِتبٌ أَنزَلْنهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمتِ إِلَى النُّورِ»
آمده ايم كه نه فقط عرب ها و ايرانى ها را، بلكه همه مردم دنيا و تمام انسان ها را از تاريكى در آوريم، از تاريكى جهل، خوديت، نفس، شهوت، گناه و معصيت درآوريم و به سمت نورانيت من، قرآن و پيامبرم بكشيم.
اين نگاه تربيتى پروردگار مهربان عالم است كه در قرآن تجلى دارد. حال اين قرآن را در قلب پيغمبر صلى الله عليه و آله گذاشته است كه بيست و سه سال مردم را در حدّ جان كندن از تاريكى در آورد. چون گياه در تاريكى رشد نمى كند. تا آفتاب نباشد، درخت ها زرد مى شوند و اين دانه هايى كه مى كارند، درنمى آيد. در تاريكى، هيچ كس به هيچ جا نمى رسد. خدا سه مورد از اين سلسله نظام را گفت؛ خدا، قرآن و پيغمبر صلى الله عليه و آله. حال به بقيه مراتب اين نظام برسيم كه اگر اين نظام طولى رعايت شود، انسان رشد مى كند و حتى يك لحظه از عمرش نيز به هدر نمى رود و اين سرمايه به تجارتى تبديل مى شود كه منفعتش ابدى و دايمى خواهد بود.
 در زدم و گفت كيست گفتمش اى دوست دوست             گفت در آن دوست چيست؟ گفتمش اى دوست دوست
 گفت اگر دوستى، از چه در اين پوستى                      دوست كه در پوست نيست، گفتمش اى دوست دوست
 گفتمش اين هم دمى است، گفت عجب عالمى است         ساقى بزم تو كيست؟ گفتمش اى دوست دوست
  در چو به رويم گشود، جمله بود و نبود                      ديدم و ديدم هموست، گفتمش اى دوست دوست
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

تفکر در وجود پیامبراکرم (ص)
كرامات اخلاقى مرحوم حاج آقا رحيم ارباب
كسب رحمت در تجارت‏خانه دنيا
تهران/ حسینیهٔ بنی‌الزهرا/ دههٔ سوم صفر/ پاییز1396 ...
ظهور اشک از قلب صاف و پاک از گناه
معناي توحيد و شرك
حليمه سعديه، دايه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله
مرگ و فرصتها- جلسه دوازدهم
بازگشت نیکی و احسان به انسان
صلابت دربرابر دشمنان دین

بیشترین بازدید این مجموعه

حكايت محاسبه نفس مرحوم حاج ملاهادى‏
اهل بهشت همراه خويشان خود
حديث عقل و نفس آدمى درآيينه قرآن - جلسه هشتم - (متن ...
ادب لقمان از بى‏ادبان
4 پرهيز از آزار شوهر و تندخوئى و بدزبانى‏
گناه و سبب آن - جلسه سیزدهم – (متن کامل + عناوین)
علامت روبرگرداندن خدا از بنده
فضل و رحمت الهی - جلسه چهاردهم (1) - (متن کامل + ...
تهران حسینیهٔ همدانی‌ها - رمضان 1396 – سخنرانی ...
دلیل وجود داشتن و استجابت دعا و نفرین

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^