يك بار آن، در حالت احتضار است؛ يعنى آن وقتى كه نه كاملًا چشم انسان را از دنيا بستند و نه كاملًا چشم او را به دنياى بعد باز كردند. چراغ عمر در حال خاموشى است و جهان بعد نيز رخ نشان مى دهد.
اين حالت را اسلام حالت احتضار مى گويد؛ يعنى حالتى كه به انسان ندا مى دهند كه براى ورود به عالم بعد حاضر شود. اينجاست كه ضايع كنندگان عمر از خدا درخواست دريافت دوباره عمر را مى كنند.
كلام خدا در قرآن، در رابطه با خوبان ساكت است، ولى درباره اين طايفه در سوره مؤمنون مى فرمايد: ناله و التماس مى كنند كه «رَبّ ارْجِعُونِ»
خدايا! ما را برگردان. به كجا برگرداند؟ به اول جاده تكليف؛ يعنى تمام عمر تكليفى خود را دوباره درخواست برگرداندن مى كنند. براى چه درخواست مى كنند؟ از اين دنيا، با اين شلوغى، ناامنى، فساد، تنگنا، بن بست، گرانى و نامردمى ها خيلى خوششان مى آيد؟ نه. خود پروردگار مى گويد كه براى چه درخواست برگشت مى كنند. علت درخواست آنها اين است كه: در آنجا مى بينند كه تمام سرمايه عمر، از دست رفته و به جاى آن هيچ سودى برنگشته است؛ يعنى فرصت عمر او حرام و تباه شده است. چون عمر اگر در همان خط سير حيوانى تمام شود، سودى در آن نمى ماند. بلكه سرمايه اى بوده كه بر باد رفته است.
در قرآن مجيد همين مسأله را مى بينيد كه پروردگار عالم در آيات متعدد سى جزء قرآن، نسبت به عمرهاى تباه شده، تعبيرهاى لطيفى دارد. علت درخواست، روشن است. لحظاتى است كه آگاهى انسان بسيار قوى مى شود و تمام گذشته خودش را ملاحظه مى كند كه بر باد رفته است. عظيم ترين سرمايه را خرج كرده، ولى سودى بر نگردانده و فقط خرج شده است. شخص عاقل و بيدار، با تكيه بر پروردگار، چه اين كه خود را هزينه كار ظاهرى مثبت كند، چه هزينه كار معنوى، اميد دارد كه اين سرمايه عظيم براى او سودآور است. اين اميد درست و مثبت است، چون اين سرمايه، با تمام آنچه كه به اين سرمايه گره خورده است؛ بدن، چشم، گوش، قلب، پول، نعمت ها، مجموعه اين ها، زير مجموعه عمر است.
منبع : مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی