فارسی
سه شنبه 04 ارديبهشت 1403 - الثلاثاء 13 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

قانون ، زير بناى حيات


اوضاع شگفت انگيز حيات ، نشانگر اين واقعيت است كه هستى تمام موجودات جهان ، بر پايه يك سلسله مقررات دقيق استوار است .به وجود آمدن هر موجودى ، بر اساس قوانينى محكم ، و تداوم حياتش نيز مرهون مقرراتى متين ، و برنامه هايى منظم است .اين اراده و مشيّت حضرت حق است كه پديد آمدن موجود ، بايد با تكيه بر قانون ، و ادامه هستى اش نيز متكى به مقررات معين باشد .كوچك ترين جزء تشكيل دهنده ساختمان جهان ، تا مجموعه هستى ، كه هيچ يك از ابعادش بر حسابگران بشرى معلوم نخواهد شد ، داراى دقيق ترين قوانين و نظام هاى ثابت است .قبل از اين كه دانش بشرى ، با همه وسعت پرده از اين راز بردارد ، مكتب الهى توسط سفيران پاك خداى متعال ، اين مسئله را بارها تذكر داد كه : جهان بر پايه عدل و نظم استوار است و نظم و عدل چيزى جز مقررات و قوانين حاكم بر هستى نيست .آثارى كه از مكتب پاك پيامبران در قرآن و روايات ، درباره جهان نقل شده است ، گوياى اين واقعيت زيبا و مسئله اى بس مهم است .از « اتُم » كه يكى از كوچك ترين عناصر اوليه تشكيل دهنده ساختمان هر موجودى است گرفته ، تا موجوديت خود موجودات ، اعم از آسمان هاى برافراشته ، و تمام موجوداتى كه در آنهاست ، تا زمين و هر چه در آن است ، از قبيل جماد ، نبات ، حيوان و ساختمان وجود انسان ، همه و همه غرق در قانون و مقرراتند .اگر قانون نبود هستى نبود و به تعبير ديگر : اگر سلسله مقررات حاكم بر جهان نبود ، موجودى قدم به عرصه حيات نمى گذاشت .شما يك دانه كوچك نباتى را در نظر بگيريد ، براى به وجود آمدنش چه مراحلى را پشت سرمى گذارد ، و براى ادامه هستى و به ثمر نشستنش چه مقرراتى بر او حاكمند .مگر بدون قانون امكان به وجود آمدن چيزى هست ؟ مگر منهاى قانون موجودى توان ادامه حيات و فعاليت را دارد ؟راستى چه اعجاب انگيز است كه هر پديده اى در ميدان هستى پديد گردد ، در راهى كه برايش معين شده است قرار مى گيرد ، آنگاه هر چه را براى تداوم زندگى اش لازم است ، از سفره گسترده حق برمى دارد و بعد از آن آثارى كه بايد از وجودش پديد آيد بروز مى دهد ، و در اين مسير حيرت آور ، كمترين فساد و هرج و مرج ديده نمى شود . اين همه از بركت حكومت قانون بر طبق اراده الهى است .قرآن مجيد در اين زمينه ، دقيق ترين و لطيف ترين آيات را براى آگاهى بشر ، كه حاكى از اهميّت قانون مى باشد ، نازل كرده است . مى فرمايد :( رَبُّنَا الَّذِى أَعْطَى كُلَّ شَىْء خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى ) . «  گفت : پروردگار ما كسى است كه به هر موجودى ، آفرينش [ ويژه ] او را [ آن گونه كه سزاوارش بود  ]به وى عطا كرده ، سپس هدايت نمود » . ( وَالسَّماءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ ) . « و آسمان را برافراشت و [ براى سنجش هر امر معنوى و مادى ] ترازو نهاد » .( وَأَوْحَى فِى كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا ) . « و در هر آسمانى كار آن را وحى كرد » .( إِنَّ اللهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَى ) . « بى ترديد خدا شكافنده دانه و هسته است » .( مَا مِن دَابَّة إِلاَّ هُوَ آخِذُ بِنَاصِيَتِهَا ). «  هيچ جنبنده اى نيست مگر اينكه او مهارش را به دست [ قدرت و فرمانروايى خود  ]گرفته است » .( وَفِى أَنفُسِكُمْ أَفَلاَ تُبْصِرُونَ ) . « و [ نيز ] در وجود شما [ نشانه هايى است ] آيا نمى بينيد ؟ » .دقت در اين گونه آيات ، نشان مى دهد كه قانون بر تمام هستى گسترده است و توجه مى دهد كه بدون قانون ، نه به وجود آمدن موجودى ميسر است ، و نه ادامه حياتش امكان دارد .مسئله هدايت در آيات ، با توجه به روايات وارده از معصومان (عليهم السلام)و تحقيقات ارزنده مفسران ، عبارت از قانونى است كه در ميدان زندگى هر موجودى به شكلى تجلى دارد .
قانون تشريع
انسان در ميان موجودات جهان ، موقعيتى ويژه و جايگاهى استثنايى دارد . از بسيارى از موجودات جهان برتر است ، و هيچ موجودى در شرافت و برترى به پاى او نمى رسد .اعتبار ويژه انسان ، در ميان موجودات ، به خاطر مايه هاى ارزنده اى چون : عقل ، فطرت ، وجدان و بويژه گوهر پر بهاى « اختيار » است . بر اساس همين واقعيت هاست كه قرآن مجيد ، از آدمى به عنوان موجودى با ارزش ياد كرده و مى فرمايد :( لَقَدْ خَلَقْنَا الاِْنسَانَ فِى أَحْسَنِ تَقْوِيم ). « كه ما انسان را در نيكوترين نظم و اعتدال آفريديم » .( إِنِّى جَاعِلٌ فِى الأَرْضِ خَلِيفَةً ) . « و [ ياد كن ] هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان فرمود : مسلماً من جانشينى در زمين قرار خواهم داد » .( وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِى آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِير مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً ). « به يقين فرزندان آدم را كرامت داديم ، و آنان را در خشكى و دريا [ بر مركب هايى كه در اختيارشان گذاشتيم ] سوار كرديم ، و به آنان از نعمت هاى پاكيزه روزى بخشيديم ، وآنان را بر بسيارى از آفريده هاى خود برترى كامل داديم » .بى ترديد انسان در تولّد ، مرگ و برپايى نظام جسمى ، به قوانين تكوين متّكى است و در اين مسئله با تمام موجودات عالم همسان و همراه مى باشد ; ولى بايد دانست كه قوانين تكوين هرگز عامل شكوفا شدن ، و تحصيل مايه هاى كرامت و فضيلت نيست و عقل ، فطرت ، وجدان و انسانيت انسان ، با اين نوع قوانين ، به رشد و كمال نمى رسد ، و هرگز گوهر پربهاى اختيار با چنين قوانينى سازگار نبوده ، و انسان در مسيرى كه براى آن به وجود آمده است قرار نمى گيرد(1) .
انسان براى صعود بر قلّه هاى كمال ، نيازمند قوانين ديگرى است كه او را در راه شكفته شدن اصالت هايش كمك كند و با عقل ، وجدان و فطرتش تناسب داشته باشد . نيازمند قوانين و مقرراتى است كه او را در مسير عدل رهنمون شده و از او موجودى با فضيلت و بيدار و بينا بسازد . نيازمند حقايقى است كه او را در مسير تربيت الهى ، اخلاق پاك ، صفات حميده قرار داده و وى را به كلمه طيبه تبديل كند(2) .نيازمند قوانين و حدودى است كه نگذارد از راه قسط و عدل منحرف شده و آلوده به تجاوز ، ظلم ، گناه و عصيان گردد .1 ـ انسان موجودى است مركّب از تن و روان . قانون هاى تكوينى مربوط به بُعد جسمانى او و قوانين تشريعى مربوط به بُعد روحانى اوست . فرق ميان قوانين تكوينى و تشريعى اين است كه قوانينى تكوينى مشترك ميان انسان و ساير موجودات عالم است و ثانياً در نوع استفاده از آن مجبور است و از خود اختيارى ندارد ; اما قوانين تشريعى اولاً ويژه انسان است و ساير موجودات از آن بهره اى ندارند ثانياً در نوع استفاده از آن جبرى در كار نبوده و گوهر اختيار يكه تاز ميدان است .به طور كلى اختيار ، عامل ايجاد تكليف است و عمل به وظايف و قوانين تشريعى محصول همان اختيار است ; به همين منظور ساير موجودات عالم كه از زندگى جبرى برخوردارند و مشمول قوانين تكوينى ، هرگز سقوط و انحطاط ندارند ; چرا كه اختيار ندارند ; اما انسان با اختيارى كه دارد در هر لحظه زندگيش مى تواند راه كمال را بپيمايد و يا سقوط كند . اين همه ، ارزش قوانين تشريعى است كه محصول اختيار مى باشد .2 ـ ( أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَة طَيِّبَة أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِى السَّماءِ )]  نيازمند برنامه هايى است كه او را در حفظ حقوق خود ، و ديگران كمك دهد و از انسان موجودى الهى به وجود آورد .نيازمند واقعياتى است كه بتواند در سايه آن ، حكيمانه زندگى كند و به طور عادلانه نيازمندى هاى خود را از سفره خلقت ، تأمين كرده و مازداش را در راه خدا خرج كند .نيازمند مسائلى است كه از او منبعى از عشق و محبت ، صفا و صميميت ، وفا و جوانمردى بسازد ، تا هم چون ، شمع در راه رسيدن ديگران به رشد و كمال بسوزد .نيازمند حقايقى است كه بتواند در سايه آن ، خير دنيا و آخرت خود و ديگران را تأمين كند .
قانون گذار
بدون شك وضع چنين قانونى ، با اين همه گستردگى ، كار خود او نيست ؟ او با عقل و دانش محدودش ، كجا مى تواند قوانينى به وجود آورد كه شامل تمام ابعاد حيات گردد ؟ و بر فرض به وجود آوردن ، چه ضمانتى براى اجراى آن خواهد داشت ؟قانون گذار در اين مسير ، بايد كسى باشد كه بر اوضاع هستى ، و جسم و جان و عقل بشر و همه نيازهاى انسان احاطه داشته باشد ; تا با ارائه چنين قانون جامعى ، بين انسان و جهان ، انسان و انسان ، انسان و عقل ، و روان و جسمش هماهنگى برقرار كند . و از آدمى موجودى عادل و عدالت پرور بسازد ، تا از اين طريق خير دنيا و آخرتش تأمين گردد . چنين قانون گذارى جز خداى عالم آفرين نمى باشد ، و به حق بايد گفت : جعل و وضع قانون ، وقف حريم مقدس كبريايى اوست .اين نكته را نبايد از نظر دور داشت ، كه از روزى كه بشر در مسئله جعل قانون ، به خودسرى پرداخت و در برابر حق ، عَلم استقلال برافراشت و خود را ولىّ خود دانست ، و براى تأمين قانون به خود تكيه زد ، تا به امروز كه هزاران سال مى گذرد ، نتوانسته است قوانين متين ، محكم و مقررات حكيمانه اى كه به تمام زواياى حياتش گسترده باشد ، و او را با جهان ، خالق جهان ، با انسان و با خودش هماهنگ كند ، به وجود آورد .انسان در اين زمينه نه اين كه موفق نبود ; بلكه به وضع قوانين ناقص و معيوب و ظالمانه اى دست زده ، و از اين طريق هم خود را به فساد و تباهى كشانده و هم به اشاعه فساد در كليه جوانب حيات كمك كرده است ، و به دنبال اين خودسرى چه حقوقى كه از انسان هاى مظلوم پايمال نكرد و چه ستم ها و ظلم ها و جنايت هايى كه بر انسان نرفت ؟ !البته در ميان قوانينى كه وضع كرده ، اگر قانون عادلانه اى هم بوده ، به خاطر فاسد بودن مجريان ، اجرا نشده و آن قانون جز زينتى بر صفحه ها چيزى نبوده است . به علاوه نمى توان گفت او واضع قوانين عادلانه بوده ; زيرا كليه مقررات صحيح بشرى ، ريشه در فرهنگ الهى ، و پيام رسولان خداى متعال دارد .در هر صورت بشر براى دست يافتن به كاملترين و بهترين قانون ، بايد روى به جانب حق كند و از طريق سفيران پاك الهى و امامان معصوم (عليهم السلام) با قوانين بافته از عدالت و عشق ، اتصال عقيدتى و عملى پيدا كند .مجموع قوانين خداى متعال ، عبارت از وحى او به رسولان و گفتار پيامبران و امامان (عليهم السلام) است .
پيام آوران قانون الهى
گفتيم كه نياز بشر ، به قانون تشريعى ، يك نياز حتمى و ضرورى است ، كه تنها تأمين كننده اين نياز خداست .اكنون بايد بررسى كرد كه چگونه انسان مى تواند با قوانين الهى ارتباط پيدا كند ؟ بايد گفت : از آنجا كه انسان نمى تواند با خداى بزرگ تماس مستقيم داشته باشد ، عقلاً لزوم بعثت سفيران الهى ثابت مى شود ; يعنى برانگيخته شدن انسان هايى جامع و كامل تا واسطه بين انسان و خدا باشند .
بر مبناى همين احتياج است كه از ميان انسان ها ، بهترين و عالم ترين و كامل ترين آنان مبعوث به رسالت شدند ، تا با اتصالى كه به غيب داشتند ، وحى را كه مجموعه قوانين تشريعى است ، براى بشر به ارمغان آورند . در اين مسير خود پيامبران هم مجاز شدند كه آنچه را به مصلحت امّت ديدند ، اجراى آن را از امّت بخواهند و هر چه را به ضرر آنان تشخيص دادند ، آن را بر امّت حرام كنند . خداى متعال هم مصلحت انديشى انبيا را مصلحت انديشى خود دانست و كلام آنان را مساوى با وحى قرار داد :( وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا ). « و [ از اموال و احكام و معارف دينى ] آنچه را پيامبر به شما عطا كرد بگيريد و از آنچه شما را نهى كرد ، باز ايستيد » .( وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ يُوحَى ) . « و از روى هوا و هوس سخن نمى گويد . * گفتار او چيزى جز وحى كه به او نازل مى شود ، نيست » .( مَن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللهَ ). « هر كه از پيامبر اطاعت كند ، در حقيقت از خدا اطاعت كرده » .از سبك و سياق اين آيات استفاده مى شود ، كه انبيا مفسر و توضيح دهنده وحى هستند ، و بدون بيان آنان دسترسى به حقيقت وحى ممكن نيست .البته با بعثت رسول اكرم و نزول قرآن ، تمام مردم دعوت به پيروى از كتاب خدا و رسول اسلام شدند ; زيرا قرآن و رسالت پيامبر اسلام در بردارنده فرهنگ تمام انبيا و كتب آسمانى گذشته بود(1) .از آنجا كه كتاب و آيين رسول اسلام ، كامل و جامع بود ، مكتبش ابدى گشت و پيامبرى به او خاتمه پيدا كرد(2) .قرآن مجيد كه قانون اساسى اسلام بود ، منعكس كننده تمام مسائل لازم ، در جهت بهبود حيات بشر بود ، كه بهترين راه زندگى را براى انسان ترسيم نمود .( إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِى لِلَّتى هِىَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبِيراً ) . « بى ترديد اين قرآن به استوارترين آيين هدايت مى كند ، و به مؤمنانى كه كارهاى شايسته انجام مى دهند ، مژده مى دهد كه براى آنان پاداشى بزرگ است » .قرآن ذلت اقوام گذشته را به عنوان درس براى آيندگان ، و آئينه عبرت براى  ( شَرَعَ لَكُم مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحاً وَالَّذِى أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلاَ تَتَفَرَّقُوا فِيهِ ) . « آيينى را براى شما تشريع كرد كه به نوح توصيه كرده بود و آنچه را بر تو وحى فرستاديم و به ابراهيم و به ابراهيم و موسى و عيسى سفارش كرديم اين بود كه : دين را بر پا داريد و در آن تفرقه اى ايجاد نكنيد » .2 ـ خداى متعال در قرآن تصريح كرده است :( مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَد مِن رِّجَالِكُمْ وَلكِن رَّسُولَ اللهَ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ ) « محمد پدر هيچ يك از مردان شما نبوده و نيست ; ولى رسول خدا و ختم كننده . و آخرين پيامبران است » .پندگيرندگان بازگو كرده است :( لَقَدْ كَانَ فِى قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لاُِولِى الاَْلْبَابِ ) قرآن به بازگو كردن مسائل مهمى كه ، انبياى گذشته براى تأمين سلامت همه جانبه بشر گفته بودند اقدام كرد ، و از اين راه بين انسان و انبياى گذشته ايجاد پيوند نمود .قرآن به بيان مسائل اجتماعى ، براى سالم سازى محيط جامعه برخاست ، تا بشر با اجراى آن دستورات ، بنياد جامعه را بر اساس عدل و حكومت استوار كند و از امّت و جامعه خير امّت(2) و امّت وسط(3) بسازد .قرآن مجيد براى تشكيل خانواده اى سالم ، مقررات بسيار مهمى ارائه كرد ، و اهل بيت رسول اكرم را به عنوان بهترين خانواده قرآن ساخته ، معرفى نمود :( إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً ). « خدا فقط مى خواهد هرگونه پليدى را از شما اهل بيت [ كه به روايت شيعه و سنى محمّد ، على ، فاطمه ، حسن و حسين عليهم السلام اند ] بِزُدايد ، و شما را چنان كه شايسته است [ از همه گناهان و معاصى ] پاك و پاكيزه گرداند » .قرآن مجيد براى برپايى حكومت عدل و قسط ، و به عبارت ديگر ; حكومت الهى و اسلامى ، انسان را به پاك ترين خط سياست و كشوردارى و اداره امور جامعه رهنمون شده ، و در اين زمينه حكومت را امانت خدا و حاكم واجد شرايط را امين حق و جامعه را صاحب امانت دانسته ، و اجراى عدالت را در همه زمينه ها ، در حقيقت رد امانت به اهلش به حساب آورده است . خداى بزرگ در اين باره در قرآن مجيد چنين فرموده است :( إِنَّ اللهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّوا الاَْمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ ). « خدا قاطعانه به شما فرمان مى دهد كه : امانت ها را به صاحبانش بازگردانيد و هنگامى كه ميان مردم داورى مى كنيد ، به عدالت داورى كنيد » .روى اين حساب ، انبيا را بهترين و شايسته ترين فرد براى تشكيل چنين حكومتى مى داند ; زيرا آنان واجد شرايط هستند و آنان امين حق در حكومتند ، و پس از آنان ائمه معصومين و بعد از آنان فقهاى جامع الشرايط ، كه همه رهروان راه انبيا هستند ، و بدون شك جز به وسيله اين سه گروه كه امينان حقند ، عدل و داد كه امانت حق تعالى است ، به جامعه نخواهد رسيد .قرآن براى رشد عقل و خرد ، از مردم دعوت مى كند تا به آثار الهى در خانه خلقت بينديشند ، و از اين راه تمام درهاى علوم مادى و معنوى را به روى خود باز كنند .قرآن كريم خود را شفاى دردها و علاج كننده بيمارى هاى روحى و قلبى ، و دردهاى خانوادگى و اجتماعى مى داند ; آنجا كه مى فرمايد :( وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ ) . قرآن مجيد در امر اقتصاد ، مردم را به سعى و كوشش دعوت كرده ، و محصول فعاليت انسان را از آن انسان دانسته است :( وَأَن لَّيْسَ لِلاِْنسَانِ إِلاَّ مَا سَعَى ) . و او را به مسئله زراعت ، دامدارى ، تجارت و صنعت تشويق نموده است و آباد كردن زمين را از وظايف لازم او دانسته است :( هُوَ أَنشَأَكُم مِنَ الاَْرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيَها ) . قرآن مجيد براى اصلاح اخلاق مردم ، و آراسته شدنشان به محاسن اخلاقى و پاك شدنشان از رذايل روانى ، بهترين برنامه ها و قوانين را ارائه فرموده و اخلاق پيامبر بزرگ كه سراسر پاكى و فضيلت بود را به عنوان خلق عظيم ياد كرده است :( إِنَّكَ لَعَلَى خُلُق عَظِيم  .
قرآن مجيد با بيان صفات پاك حق ، و نازل نمودن صدها آيه در شناساندن خداى متعال ، با شرك و طاغوت پرستى به مبارزه اى سخت و كوبنده برخاست و زمينه تجلّى توحيد خالص را ، در عقايد و اعمال مردم آماده كرد ، و در سايه اين گونه آيات ، انسان هايى موحّد ، والا ، ارزنده و پر ارج ، به جامعه بشرى تحويل داد .قرآن مجيد نزديك به هزار آيه درباره سير انسان از مرگ تا قيامت ، و از قيامت تا بهشت يا جهنم ارائه كرد ، و از اين طريق به تربيت نفوس و تزكيه روان آدمى اقدام كرده و خدمتى بس گرانبها به انسان ارزانى داشت .در هر صورت قرآن مجيد بنا به فرموده اميرمؤمنان (عليه السلام) كتابى است كه تجلى علم خدا ، در زندگى انسان ها و هادى بشر بسوى هر خير و بازدارنده انسان از هر شرى است(1) .و به قول رسول گرامى اسلام :ظاهِرُهُ اَنيقٌ ، وَباطِنُهُ عَميقٌ ، لَهُ نُجُومٌ وَعَلى نُجُومِهِ نُجُومٌ ، لا تُحْصى عَجائِبُهُ وَلا تُبْلى غَرائِبُهُ فيهِ مَصابِيحُ الهُدى وَمَنارُ الْحِكْمَةِ وَدَليلٌ عَلَى الْمَعْرِفَةِ لِمَنْ عَرَفَ الصِّفَةَ . « ظاهر اين كتاب خرم و زيباست و باطنش ژرف و عميق ، آن چنان كه از دسترس بلند پروازترين انديشه هاى بشرى بيرون است ; داراى اخترانى است ، و هر اخترش را نيز اخترانى است . شگفتى هاى اين كتاب شماره نشوند ، و تازه هايش كهنه نگردد . چراغ هاى هدايت در آن است ، و فروزانگاه حكمت اين كتاب والاست ; دليل معرفت است براى كسى كه راه آن را بداند » .و يا به قول خود قرآن در آيه 7 از سوره آل عمران :( مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَاتَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللهُ وَالرَّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ ) . « اوست كه اين كتاب را بر تو نازل كرد كه بخشى از آن كتاب ، آيات محكم است [ كلمات صريح و معانىِ روشن ] آنها اصل و اساس كتاب اند ، و بخشى ديگر آيات متشابه است [ كه كلماتش غير صريح و معانى اش مختلف و گوناگون است و جز به وسيله آيات محكم و روايات استوار تفسير نمى شود  ]ولى كسانى كه در قلوبشان انحراف [ از هدايت الهى ] است براى فتنه انگيزى و طلب تفسيرِ [ نادرست و به ترديد انداختن مردم و گمراه كردن آنان ] از آيات متشابهش پيروى مى كنند ، و حال آنكه تفسير واقعى و حقيقى آنها را جز خدا نمى داند . و ثابت قدمان در دانش [ و چيره دستان در بينش ] مى گويند : ما به آن ايمان آورديم ، همه [ چه محكم ، چه متشابه ] از سوى پروردگار ماست . و [ اين حقيقت را  ]جز صاحبان خرد متذكّر نمى شوند » .و باز به قول اميرمؤمنان (عليه السلام) كه به عبدالله بن عباس فرمود :لا تُخاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ ، فَاِنَّ الْقُرْآنَ حَمّالٌ ذُو وُجْوه تَقُولُ وَيَقُولُونَ. « با دشمن با قرآن به مخاصمه برنخيز ، زيرا آيات قرآن حمل كننده معانى متعددى است ، تو مى خواهى حقيقتى را از قرآن بگويى ، آنان چيز ديگرى مى گويند » .و باز به قول على (عليه السلام) :فَجاءَهُمْ بِتَصديقِ الَّذى بَيْنَ يَدَيْهِ ، وَالنُّورِ المُقْتَدى بِهِ ، ذلِكَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَلَنْ يَنْطِقَ وَلكِنْ اُخْبِرُكُمْ عَنْهُ . « ( رسول خدا آمد در حالى كه محتواى اساسش براى مردم ) تصديق كتاب هاى پيشين بود و نورى كه بايد به آن اقتدا كنند اين نور همان قرآن است ، آن را به سخن آريد ، گرچه با زبان عادى سخن نمى گويد اما من از جانب او شما را آگاهى مى دهم » .با توجه به اين گونه آيات ، روايات و مسائلى كه در نهج البلاغه درباره قرآن آمده است ، آيا رسيدن به قعر قرآن و درك مفاهيم بلند آسمانى آن ، درخور فكر محدود و عقل ناقص و نارساى انسان است ؟ !آيا بدون معلّمى براى تعليم قرآن و معانى عميقش ، فهم قرآن امكان دارد ؟آيا به سطح و عمق اين درياى بى كرانه ، ژرف ، بدون كشتى فكر پيامبر و اهل بيت معصومش ، مى توان رسيد ;پيامبرى كه قرآن مجيد در سوره هاى بقره ، آل عمران و جمعه او را معلم قرآن معرفى كرده و از امامان بعد از او « راسخون در علم » و « اهل ذكر » ياد كرده است .بنابراين اطاعت از پيامبر و امامانى كه علومشان مافوق علوم بشرى است ، عقلاً و شرعاً بر همه انسان ها واجب است .

برگرفته از کتاب بر بال اندیشه

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

عاشورا ، دليل وجود تشيع
بررسی عنصر رهبری در نهضت عاشورا و ويژگی های اساسی ...
قيام عاشورا و گستره ي معناي امر به معروف و نهي از ...
منازل سلوک عرفانی در آیینه حج
سنخ احکام جدید در عصر ظهور امام زمان(عج)
امان اهل زمین را می شناسید؟
حق خداوند متعال بر بنده چیست؟
آدم های رعد و برقی و بی خاصیت!!
والدین رحمت شده
سیرۀ امیرمؤمنان علی(ع) در زندگی

بیشترین بازدید این مجموعه

معجزه های ریاضی و عددی در قرآن
آثار فرهنگى، اجتماعى و تربيتى نماز جماعت
عظمت قرآن
مکتب علمی امام جواد (ع)
مسجد و قرآن کریم
جوان در کلام امام صادق(ع)
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
کمترين مرتبه و بالاترين درجه اخلاص
در مقابل توهین والدینم چکار کنم؟
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^