نكته ای که لازم است اینجا هم يادآوري شود اينكه ميگوييم صرف فلان مقدار مال نسبت به فقير اسراف و نسبت به ثروتمند اسراف نيست، اشتباه نشود كه ثروتمند هر نوع مخارجي در هر راهي كه خواست بكند مانعي ندارد و صرف مال در عياشي و هوسراني براي او جايز است و چون دارايي دارد براي او اسراف نيست بلكه حكم او شديدتر و تكليفش بيشتر است.
زيرا زيادهروي و صرف مال در مسكن و لباس و فرش و معيشت روزانه و لوازم زندگي، زيادتر از آنچه لازم دارد و سزاوار شأن و لايق به حال او است حرام است.
و ثانياً آنچه از مخارج ضروري و لايق به شأنش زياد بياورد، حق ندارد آن را ذخيره كند بلكه بايد خمس (يك پنجم) آن را به موارد معين برساند و اگر مورد وجوب زكات بوده، زكاتش را خارج كند. اگر در ارحام و خويشانش فقير و گرفتاري است واجب است به مقداري كه ترك آن قطح رحم ميشود، به آنها كمك مالي كند. مثلاً اگر رحم فقيرش سرمايه لازم دارد بايد سرمايهاش بدهد. اگر بدهكار است بايد بدهيش را بپردازد. اگر مريض است دارو و وسائل سلامتيش را فراهم كند بلكه واجب است هر مسلمان مضطر و بيچارهاي را كه از حالش خبردار ميشود فرياد رسي كند. و اگر به اين تكليف عمل نكرده از كساني است كه خداوند دربارهي ايشان ميفرمايد: «آنان كه زر و سيم را اندوخته كرده و در راه خدا خرج نميكنند به عذابي دردناك نويدشان ده ـ روزي كه آن را (سيم و زر را) در آتش دوزخ سرخ كرده و پيشانيها و پهلوها و پشتهايشان را به آن داغ كند. اين همان است كه براي خود ذخيره نمودهايد اكنون رنج آن گنج را كه خود ذخيره كردهايد بچشيد.»1
از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ در تفسير اين آيه چنين رسيده كه فرمود: «هر كس درهم و دينار ذخيره كند و حق واجبش را نپردازد (در راه بدهكار و ضرر ديده و غير آنها و در راه خدا انفاق نكند) روز قيامت با آن داغ كرده ميشود.»2
آيات و اخبار وارده در لزوم انفاق در راه خدا و ثوابهاي بيشمار آن و تهديد و وعدهي عذاب براي بخل كردن از انفاق و جمع كردن مال، بسيار است كه ذكر آنها خارج از بحث ما است.3
وگرنه «براي نهادن چه سنگ و چه زر» از مال خدا داده كه ميتوانستند در اين عالم ذكر جميل و در آن عالم ثوابها و بهرههاي هميشگي تحصيل كنند. در عوض لعنت در اينجا و حسرت و ندامت و محروميت بلكه عذابي جاوداني در آنجا براي خود تحصيل ميكنند.
اسراف به اعتبار زمان هم مختلف است:
چنان كه نسبت به اشخاص، اسراف فرق ميكند همچنين به اعتبار زمان هم مختلف است. زيرا ممكن است صرف مقداري از مال براي معيشت نسبت به شخصي اسراف نباشد، در حالي كه اگر سال قحطي و فقر عمومي پيش آيد، صرف چنين مقدار براي همين شخص اسراف باشد و بر او واجب ميشود كه به كمتر از آن معيشت كند و مازاد را به ديگران كه گرفتارند بدهد.
اسرافي كه هميشه حرام است:
بايد دانست كه سه قسم اسراف است كه در همه و در جميع حالات ناپسند است و اختصاص به شخص يا زمان يا جايي ندارد.
اول، ضايع كردن مال و بيفايده كردن آن هر چند آن مال كم باشد يا لباسي كه قابل استفاده خود يا ديگري است پاره كردن و يا دور انداختن. يا خوراكي را نگه داشتن و به ديگري ندادن تا اينكه ضايع شود مانند روشن كردن چراغ در روشنايي آفتاب و مانند دادن مال به دست سفيه يا صغيري كه قدر آن را نميداند و آن را تلف ميكند و نظاير اينها.
حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ ميوه نيم خوردهاي را ديدند كه از منزل ايشان بيرون انداخته شده بود (مانند اناري كه تمام دانههايش را نخورند و دور اندازند يا خربزه و هنداونه را كه مقداري از مغزش باقيست دور اندازند) پس آن حضرت خشمناك شد و فرمود: اين چه كاري است كه كرديد اگر شما سير شديد، بسياري از مردم هستند كه سير نشدند پس به آنهايي كه نيازمندند بدهيد.4
و نسبت به دور ريختن تتمه طعام خصوصاً خوردهي نان (مگر در صحرا براي حيوانات)، روايات تهديد آميزي رسيده كه ذكر آنها موجب طول كلام است. و مروي است كه در زمان دانيال پغمبر به واسطهي بيحرمتي به نان و انداختن آن در زير دست و پا به نفرين آن حضرت به قحطي مبتلا شدند به قسمي كه به خوردن يكديگر ناچار شدند.
در وسائل مروي است كه حضرت باقر ـ عليه السّلام ـ خواستند به مستراح بروند، خورده ناني افتاده بود. حضرت آن را برداشتند و به غلام خود دادند و فرمودند: آن را نگهدار. پس از برگشتن آن خورده نان را مطالبه فرمود غلام گفت: آن را پاك كردم و خوردم. حضرت فرمود: تو در راه خدا آزادي. گفتند: اين غلام كاري نكرده كه مستحق آزادي شود. فرمود: چون از نعمت نان احترام كرد و آن را خورد، بهشت بر او واجب شد. پس دوست نداشتم غلام من باشد كسي كه خدا او را بهشتي فرموده. و مثل همين روايت از حضرت سيد الشهداء ـ عليه السّلام ـ نقل شده است.5
از همين قبيل است پوشيدن لباس فاخري كه براي حفظ آبرو است در جايي كه در معرض كثيف شدن و ضايع گرديدن است. چنانچه در حديث گذشته از حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ ذكر گرديد.
دوم، صرف كردن مال است در آنچه به بدن ضرر برساند، از خوردني و آشاميدني و غير آنها. مانند خوردن چيزي پس از سيري هرگاه مضر باشد. چنانچه صرف مال در آنچه كه براي بدن نافع و صلاح آن است اسراف نيست.
در كافي مروي است كه شخصي از اصحاب امام صادق ـ عليه السّلام ـ از آن حضرت پرسيد: كه در راه مكه گاه هست كه ميخواهيم احرام ببنديم و نوره بكشيم. و سبوس آرد همراه نداريم كه پس از نوره بر بدن بماليم. به عوض سبوس، بدن را با آرد پاكيزه ميكنيم و از اين كار اين قدر متأثر ميشوم كه خدا بهتر ميداند. حضرت فرمود: آيا از ترس اسراف ناراحت ميشوي؟ گفت: آري. فرمود: در چيزي كه سبب اصلاح بدن باشد اسراف نيست. بسيار شده كه ميگويم آرد بيخته را با روغن زيت ممزوج ميكنند و بر بردن ميمالم. جز اين نيست كه اسراف در چيزي است كه باعث تلف مال شود و به بدن ضرر رساند. گفتم: اقتار كه ضد اسراف است كدام است؟ فرمود: آن كه نان و نمك بخوري در حالي كه توانايي بر خوردن چيزي ديگري داشته باشي. گفتم: ميانه روي كدام است؟ فرمود: آنكه نان و گوشت وشير و سركه و روغن بخوري گاهي از اين و گاهي از آن.6
سوم، صرف كردن مال در مصرفهايي كه شرعاً حرام است مانند خريدن شراب و آلات قمار و اجرت فاحشه و خواننده و رشوه دادن به حكام و صرف نمودن مال در چيزي كه ظلمي در بر دارد، يا ستمي به مسلماني ميزند و نظير اينها. و در چنين مواردي از دو جهت مخالفت امر خدا و معصيت است: يكي گناه بودن اصل عمل و ديگر اسراف بودن صرف مال در آنها.
در تفسير عياشي از عبدالرحمن بن حجاج روايت كرده كه از حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ معني آيه «لاتبذر تبذيرا» را پرسيد. فرمود: كسي كه در غير طاعت خدا خرج ميكند مبذر است و كسي كه در راه خدا صرف ميكند ميانهرو است.
آيا در خير اسراف ميآيد: ظاهر بعضي از آيات شريفه و رواياتي كه در مدح ايثار رسيده، آن است كه انفاق مال در راه خدا در هر حالي هر چند صاحب مال خودش سخت به آن نيازمند باشد و به هر مقداري كه باشد هر چند تمام دارايياش را بدهد، اسراف نيست بلكه مطلوب و مستحب است. مانند آيهي شريفه «ايثار ميكنند انصار، مهاجران را بر نفسهاي خويش (يعني اموال و منازل را از خود باز ميگيرند و به ايشان ميدهند) هر چند خودشان فقير و محتاج به آن اموالند. و هر كس نفس خود را از بخل نگاه دارد پس ايشان گروه رستگارانند.»7
ايثار آن است كه شخص به چيزي نيازمند است در عين حال، نيازمندي ديگري را به آن چيز ميبيند، از خود ميدهد.
شخصي از حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ پرسيد كدام صدقه افضل است؟ فرمود: «مردي كه تهي دست باشد و به مشقت تصدق كند. آيا نشنيدهاي آيه شريفه «و ايثار ميكنند بر خودشان هر چند به آن نيازمندند»؟8
پيغمبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ ميفرمايد: «خيري در اسراف نيست و اسرافي در خير و راه خدا نيست.»9
پی نوشت:
1. والذين يكنزون الذهب و الفضة ولا ينفقونها في سبيل الله فبشرهم بعذاب اليم يوم يحمي عليها في نار جهنم فتكوي بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما كنزتم لانفسكم فذوقوا ما كنتم تكنزون (سوره برائت، آيه 33)
2. قال رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ ما من ذي كنز لايؤدي حقه الاجيء به يوم القيمة تكوي به جبينه و جبهته و قيل له هذا كنزك الذي بخلت به (تفسير الميزان، ج9، ص60)
3. قال رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ كل ما يؤدي زكوته فليس بكنزو ان كان تحت سبع ارضين و كل ما لايؤدي زكوته فهو كنز و ان كان فوق الارض (تفسير برهان،ج2، ص121)
و قال ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ ما من عبد له مال لايؤدي زكوته الا جمع يوم القيمة صفائح يحمي عليها في نار جهنم فتكوي به جبهته و جنباه و ظهره حتي يقضي الله بين عباده في يوم كان مقداره خمسين الف سنة مما تعدون ثم يري سبيله اما الي الجنة و اما الي النار (مجمع البيان، ج5، ص26)
4. عن الصادق ـ عليه السّلام ـ انه نظر الي فاكهة قدرمت من داره لم يستقص اكلها فغضب فقال ما هذا ان كنتم شبعتم فان كثيراً من الناس لم يشبعوا فاطعموه من يحتاج اليه. (مستدرك الوسائل، كتاب الاطعمه و الاشربه، باب 61، ص94)
5. عن الحسين بن علي ـ عليهما السّلام ـ انه دخل المستراح فوجد لقمة ملقاة فدفعها الي غلام له و قال يا غلام اذكرني بهذه اللقمة اذا خرجت فاكلها الغلام فلما خرج الحسين بن علي قال يا غلام اللقمه قال اكلتها يا مولاي قال انت حر لوجه الله فقال رجل اعتقته قال نعم سمعت رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ يقول من وجد لقمة ملقاة فمسح او غسل منها ثم اكلها لم تستقر في جوفه الا اعتقه الله من النار و لم اكن لاستعبد رجلاً اعتقه الله من النار.(وسائل الشيعه، كتاب الطهاره، باب 39)
6. مستدرك الوسائل، باب النكاح، ابواب النفقات، باب 26.
7. و يؤثرون علي انفسهم و لو كان بهم خصاصة و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون (سوره حشر، آيه 9)
8. اي الصدقة افضل فقال ـ عليه السّلام ـ جهد المقل (كافي، ج4، ص18، باب الايثار)
9. لاخير في السرف ولا سرف في الخير (سفينة البحار، ج1، ص616
منبع : پایگاه دارالهدی