رفتار اجتماعی، بیانگر شخصیت افراد است. هر كسی چنان رفتار میكند كه شخصیت او اقتضا میكند. از این رو، گفتهاند «از كوزه هر آن برون تراود كه در اوست». انسانهای نامتعادل، رفتارهای نامتعادلی را از خود بروز میدهند، و انسانهای متعادل، در همه چیز از جمله رفتارهایشان، اعتدال را نشان میدهند.
بنابراین، كنشها و واكنشهای رفتاری انسان، بازتابی از منش و شخصیت هر فردی است. بسیاری از مردم در گفتار و سخن، مدعی فضایلی هستند كه در هنگام عمل برخلاف آن را نشان میدهند. پس برای این كه درباره شخصیت اشخاص، قضاوت و داوری درستی داشته باشیم، میبایست به رفتارهایشان توجه كنیم نه به گفتارها و سخنانشان. ما به عنوان شیعیان مكتب اهل بیت عصمت و طهارت(ع) مدعی آنیم كه سبك زندگیمان همان سبك زندگی اهلبیت(ع) در درجات و سطحی پایینتر است؛ زیرا تلاش داریم تا پا جای پای آنان بگذاریم و خود را در همه چیز از تن تا جان، همانند ایشان نماییم. پرسش این مطلب این است كه ما تا چه اندازه توانستهایم، الگوهای رفتاری خویش را در زندگی و سبك آن از امامان معصوم(ع) برگیریم و با شناخت از زندگی آنان، خود را بر آن الگوهای كامل وقف دهیم و با هدایت ایشان گام برداشته و از آنان پیروی نماییم؟ به سخن دیگر، تا چه اندازه رفتارهای ما بازتاب شخصیت شیعه بودن ماست؟
نویسنده در این مطلب، با ارایه برخی از دیدگاههای امام رضا(ع) بر آن است تا روابط میان شیعیان را تبیین كرده و الگوی رفتاری میان آنان را براساس آموزههای رضوی توصیه نماید. با هم این مطلب را از نظر میگذرانیم.
تشیع، سبك زندگی
اسلام، تنها آیین و دین تبیین گر نوع روابط انسان با خدا نیست، بلكه از چنان دامنهای برخوردار است كه همه ابعاد زندگی انسان در دنیا و آخرت را در بر میگیرد. از این رو آموزههای آن از هر نظر تمام و كامل است. هیچ چیزی را نمیتوان تصور كرد كه اسلام درباره آن نظر و حكم و فرمانی نداشته باشد.
هر كسی میكوشد تا برای خود سبك زندگی ای داشته باشد. اسلام همان سبك زندگی انسان را نیز مشخص كرده است. بنابراین، كسی نمیتواند سبك زندگی خود را بیرون از آموزههای اسلامی تعیین كند. تشیع به عنوان حقیقت اسلام در مقام عینیت، همه آموزههای نظری را به شكل آموزههای تجسمی عینیت بخشیده است. بنابراین تشیع را تفسیر تجسمی اسلام دانستهاند و بر همین اساس است كه برای هر موقعیت و هر شخص و هر زمان و مكانی، الگوهای عینی را معرفی نموده است.
از آن جایی كه پیامبر گرامی(ص) از چنان سطحی برخوردار بود كه تودههای مردم به سادگی نمیتوانستند همه آن چه هست را بشناسند و بر اساس آن عمل نمایند، جامعه نتوانست از آن حضرت به تمام و كمال الگوبرداری كند. هر چند كه از نظر قرآن، آن حضرت(ص) الگوی كامل و برتری برای همه انسان هاست؛ ولی سطوح گوناگون و متفاوت ادراكی و عملی انسانهای مسلمان، اجازه بهره برداری از این الگوی كامل و برتر را نداد.
این جاست كه اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و در راس آنها امیرمومنان(ع) به عنوان تجسم عینی و نفس آن حضرت(ص)، از سوی خداوند معرفی میشوند تا در یك فرآیندی، همه آن چه پیامبر(ص) آورده عرضه شود.
بنابراین تشیع، به معنای تجسم عملی قرآن و وحی در زندگی افرادی است كه خود، شیعه تمام و كامل پیامبر(ص) بودند. این افراد به عنوان الگوهای كامل و اسوههای برتر، سبك زندگی اسلامی را به نمایش میگذارند؛ زیرا بسیاری از مردم، نیازمند الگوهای عینی و مشهودی هستند تا با نگاهی به گفتار و رفتار آنان، زندگی را بیاموزند و تجربه كنند. هر كسی كه میخواهد سبك اسلامی زندگی را بیاموزد میبایست به این الگوهای عینی توجه نماید و با پیروی از آنان خود را همانند ایشان كند.
به هر حال، آن چه را كه به عنوان تشیع میشناسیم همان سبك درست و كامل زندگی اسلامی است كه از طریق اسوههای برتر به ما آموخته شده است.
دوستداران و پیروان
تفاوت سطح ادراكی و عملی انسان ها، موجب میشود تا دسته بندیهای چندی داشته باشیم. بطوری كه در حوزه اعتقادی با دسته بندیهایی چون مسلمان، مومن، مشرك، منافق و كافر مواجه هستیم و در حوزه عمل نیز با اشخاصی چون اهل تقوا، اهل احسان، صالحان، فاسقان، مجرمان و مانند آن رو به رو میشویم.
در آیات قرآنی به ما یاد داده شده كه شهادتین تنها موجب ورود شخص به دایره اسلام میشود (حجرات، آیه 14) و با اقرار زبانی و اذعان قلبی و رفتار عملی به دایره ایمان وارد میشویم؛ چنان كه از حضرت رضا(ع) نقل كردهاند كه فرمود: «ان الایمان هو التصدیق بالقلب و الاقرار باللسان و العمل بالاركان؛ ایمان، تصدیق به قلب، اقرار با زبان و عمل با اركان است.» هم چنین آموختهایم كه ایمان خود دارای مراتب بسیاری است. از این رو خداوند به مومنان فرمان میدهد كه ایمان خویش را افزایش دهند و به مراتب عالی تر آن دست یابند. (نساء، آیه 136)
از آیات ولایت از جمله آیه 3 سوره مائده میتوان این معنا را استنباط كرد كه كمال و تمام دین و ایمان، به پذیرش ولایت اهل بیت(ع) است. بنابراین، اگر ولایت اهل بیت(ع) در اسلام مطرح نمی شد، اسلام دین ناقصی بود كه جزیی از آن بیان نشده است. پس هر كسی كه بخواهد به تمام ایمان دست یابد، باید ولایت اهل بیت(ع) را بپذیرد. از این رو در روایات شیعی، مومن واقعی تنها شیعیان اهل بیت(ع) معرفی شدهاند.
البته ناگفته نماند كه مراد از شیعیان تنها شماری اندك از مردمانی هستند كه در دایره پذیرندگان ولایت اهل بیت(ع) قرار میگیرند؛ زیرا بسیاری از مسلمانان چه از اهل تسنن و چه كسانی كه نام تشیع دارند، در دایره محبان اهل بیت(ع) قرار دارند؛ زیرا بسیاری از مسلمانان، ولایت به معنای محبت اهل بیت(ع) را پذیرفتهاند؛ ولی این را در همه ابعاد آن نپذیرفتهاند. اگر كسی واقعا ولایت اهل بیت (ع) را پذیرفته است، باید فراتر از محبت قلبی و اقرار زبانی، در مقام عمل نیز شیعه بودن خویش را نشان دهد؛ زیرا كلمه طیب ایمان را تنها، عمل صالح و اطاعت محض است كه بالامی برد و به تمام و كمال میرساند. از این رو در روایات بسیاری میان دوستداران و پیروان تمایز قائل شده و مسلمانان مومن را نیز به دو دسته محبان و شیعیان دسته بندی كردهاند. شیعیان واقعی دارای ویژگیهای خاصی هستند و به وسیله همان صفات و نشانهها نیز شناخته میشوند. صرف داشتن محبت اهل بیت (ع) برای شیعه بودن كافی نیست؛ زیرا بسیارند كسانی كه ادعای محبت اهل بیت (ع) دارند، اما شیعه واقعی نیستند. برای شیعه واقعی بودن باید دقیقا با پیروی از ائمه اطهار (ع)، آنان را در گفتار، رفتار، عبادت و... الگو و سرمشق خود قرار دهیم و متمسك به سیره عملی آنان باشیم. بنابر این محبت اهل بیت (ع) غیر از شیعه واقعی بودن است و باید این دو مقوله را از یكدیگر تفكیك كرد.
آوردهاند پس از این كه مساله ولایت عهدی امام رضا (ع)، مطرح شد و آن حضرت به مرو تشریف فرما شدند، مردم دسته دسته برای عرض تبریك خدمت ایشان شرفیاب میشدند؛ زیرا در نظر مردم این پیش آمد پیروزی بزرگی برای اهل بیت (ع) به حساب میآمد. مدتی پس از استقرار امام (ع) در مرو، دستهای از شیعیان برای زیارت آن حضرت به محضر ایشان شرفیاب شدند. دربان و خدمت كار حضرت از آنان سوال كرد: شما كیستید و چه میخواهید؟ گفتند: ما جمعی از شیعیان امام هستیم و تقاضای شرفیابی حضور امام را داریم. دربان گفت: منتظر باشید تا من اجازه بگیرم، سپس خدمت حضرت آمد و عرض كرد: جمعی آمدهاند و میگویند ما از شیعیان شما هستیم و میخواهیم شما را زیارت كنیم. حضرت اجازه نفرمودند. دربان، پاسخ حضرت را به آنان گفت. آنان رفتند و روز دوم آمدند و همان درخواست را مطرح كردند. باز هم حضرت اجازه ملاقات به آنان ندادند. برای روز سوم آمدند و مجدداً همان تقاضا را تكرار كردند. این بار نیز حضرت اجازه نفرمودند. آنان بسیار متاثر شدند و فهمیدند تعمدی در كار است كه حضرت اجازه نمیفرمایند. بعضی از آنان با گریه و زاری از دربان خواستند تا از حضرت سوال كند گناهشان چیست كه اجازه ملاقات نمیدهند. دربان مطلب را خدمت امام عرض كرد. حضرت فرمودند: چه گناهی بالاتر از این كه آنان دروغ میگویند، آنان میگویند ما شیعه هستیم در حالی كه صفات شیعه در آنان نیست؛ شیعیان واقعی امثال سلمان و ابوذر هستند. دربان برگشت و فرمایش حضرت را به آنان گفت. آنان گفتند: ما واقعاً شیعه هستیم و امام را دوست داریم، ما دروغ نمی گوییم. حضرت به دربان فرمودند: به آنان بگو شما از دوست داران و محبان ما هستید، اما از شیعیان ما نیستید. آنان گفتند: آری، ما اهل بیت (ع) را دوست داریم و از دوست داران امام (ع) هستیم. حضرت فرمودند: حالا راست گفتند، میتوانند وارد شوند.
درتفسیر امام حسن عسكری(ع) داستانی درباره یكی از اصحاب امام(ع) آمده است كه متهم و بازداشت میشود. والی چون خواست او را تادیب كند، او خود را از شیعیان معرفی میكند. والی برای تفحص حال به نزد امام (ع) میآید ولی امام(ع) متهم را از شیعیان خود نمیشمارد. والی چون برای تادیب وی میرود، معجزاتی میبیند و به نزد امام باز میگردد و میگوید از او معجزاتی دیدهام كه جز از پیامبران برنمیآید و امام تصحیح میكند كه جز از پیامبران و اوصیای ایشان بر نمیآید. سپس امام(ع) بیان میكند كه متهم هر چند در ادعای شیعه بودن به گزاف رفته است ولی او از محبان و دوستداران ماست. آنگاه تفاوت میان شیعه و محب را این گونه بیان میكند:
الفرق ان شیعتنا هم الذین یتبعون آثارنا، و یطیعونا فی جمیع اوامرنا و نواهینا، فاولئك شیعتنا، فاما من خالفنا فی كثیر مما فرضه الله علیه فلیسوا من شیعتنا؛
شیعه ما كسانی هستند كه از آثار و گامهای ما پیروی میكنند و در همه اوامر و نواهی از ما اطاعت میكنند. اینان شیعیان ما هستند و اما كسانی كه با بسیاری از واجبات الهی مخالفت میورزند، ایشان از شیعیان ما نیستند.(بحارالانوار، ج65، ص162 و نیز تفسیر امام حسن عسگری، ص 318)
امام رضا(ع) مدعیان تشیع را در برخی از موارد خطرناكتر از دجال میشمارد، زیرا همواره دفاع بد، بدتر از دفاع نكردن است. كسانی كه با اعمال خویش شیعیان را بدنام میكنند و پیروان اهل بیت(ع) را متهم میسازند، از دشمنان ایشان بدتر میباشند. امام رضا(ع) درسخنی میفرماید: از جمله كسانی كه دم از محبت ما میزنند و مودت ما را با خود یدك میكشند، كسی است كه ادعای شیعه گری و تبعیت از ما دارد، اما فساد و ضرر او نسبت به شیعیان واقعی ما از ضرر «دجال» بیشتر است. پرسیده شد: چرا این چنین است؟ فرمود: به سبب آنكه دشمنان و مخالفان ما و نیز پیروان آنها را دوست دارد و با دوستان و شیعیان واقعی ما كه حقایق را بیان میكنند دشمن است. پس به واسطه ظاهر فریبنده ایشان حق به باطل در آمیزد و امر ولایت ما برای هدایت جویان مشتبه گردد و مومن از منافق امتیاز پیدانكند. (وسایل الشیعه، ج16، باب17)
نشانههای برادری ایمانی در سخن امام رضا(ع)
شیعه واقعی، كسی است كه میكوشد تا بر اساس آموزههای اهل بیت(ع) كه همان سبك درست و راستین زندگی اسلامی است عمل كند. بنابراین، تلاش خویش را بر این مبذول میدارد كه همه زندگی خویش را مطابق آموزههای گفتاری و رفتاری اهل بیت(ع) انجام دهد و قول و فعل و تقریر امامان(ع) را به عنوان سنت و سیره زندگی میپذیرد و براساس آن عمل میكند.
در روایتی امام رضا(ع) روابط اجتماعی میان مومنان را این گونه ترسیم میكند كه باید طابق النعل بالنعل، همان گونه كه ایشان فرمودند، باید عمل شود. آن حضرت(ع) فرمودند: تزاوروا تحابوا و تصافحوا و لاتحاشموا؛ به دیدن یكدیگر روید تا یكدیگر را دوست داشته باشید و دست یكدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید. (بحارالانوار، ج78، ص347)
اگر در جامعه ایمانی این گونه عمل شود، دیگر جایی برای ترس و خشونت و فقر و بدبختی نیست و همگان خوشبختی را در ظرف دنیا در حد مقدور درك میكنند. اما مشكل این است كه ارتباط میان برادران ایمانی و شیعیان این گونه نیست و ارتباطات میان شیعیان چنان سرد و خشونت آمیز و یا كم عاطفه است كه آدمی گاه از خود شرم میكند. این دوری از آموزههای وحیانی حتی بعضا از سوی جامعه عالمان اسلامی دیده میشود، چه رسد به تودههای مردم كه الگوهای رفتاری خویش را بزرگان و رهبران دینی و اجتماعی خود قرار میدهند.
ایمان، مقتضی آن است كه روابط اجتماعی میان افراد جامعه ایمانی، از شكل عقلانی آن فراتر رفته و عواطف و احساسات را نیز به نمایش گذارد. این گونه است كه تحمل سختیها و مصیبتهای زندگی برای همگان آسان تر خواهد شد. اگر هركسی مشكل دیگری را مشكل خود بداند، میتوان امیدوار بود كه آرامش و آسایش در سطحی فراگیرتر، خود را بر جامعه به نمایش گذارد. همدردی كه طبیعت انسانی است، میبایست در میان جامعه ایمانی به اوج خود نزدیك شود تا شخص مومن از بركات دنیوی و اخروی و نیز مادی و معنوی آن بهره مند گردد.
امام رضا(ع) فرمودند: من فرج عن مومن فرج الله عن قلبه یوم القیمه ؛ هركس اندوه و مشكلی را از مومنی برطرف نماید، خداوند در روز قیامت اندوه را از قلبش برطرف سازد. (اصول كافی، ج 3، ص 268) هرچند كه یكی از آموزههای اسلامی تحمل مصیبت هاست، امام رضا(ع) از نشانههای كمال ایمان، صبر بر بلایا را مطرح میكند و میفرماید:
لایستكمل عبد حقیقه الایمان حتی تكون فیه خصال ثلاث: التفقه فی الدین و حسن التقدیر فی المعیشه ، والصبر علی الرزایا؛
هیچ بنده ای حقیقت ایمانش را كامل نمی كند مگر این كه در او سه خصلت باشد: دین شناسی، تدبر نیكو در زندگی، و شیكبایی در مصیبتها و بلاها. (بحارالانوار، ج 87، ص 933، ج 1)
ولی باید توجه داشت كه همدردی و همدلی عملی میان افراد جامعه میتواند زمینه بهتری را برای دست یابی به كمالات بیشتر فراهم آورد و درد و رنج را كاهش داده و فرصتهای برابر برای رشد و تعالی افراد جامعه فراهم آورد.
از نظر آموزههای رضوی، ایمان را تنها نباید در عبادت اشخاص و مانند آن جست، بلكه میبایست در رفتارهای همدلانه ایشان ردگیری كرد. به سخن دیگر، رفتار آدمی و خوی خوش اوست كه بیانگر سطح عالی شخصیت فردی و اجتماعی میباشد.
امام رضا(ع) فرمودند:
لاتنظروا الی كثره صلاتهم و صومهم و كثره الحج و المعروف و طنطنتهم باللیل و لكن انظروا الی صدق الحدیث و اداء الامانه؛
به بسیاری نماز و روزه و زیادی حج و احسان و زمزمه شان در شب منگرید بلكه به راستی سخن و امانت داریشان بنگرید. (عیون اخبار الرضا 2، ص 15)
ضرورت راستی در گفتار و كردار
این راستی و صداقت را میتوان در مطابقت قول و عمل جست وجو كرد.
اصولا انسان صادق و صدیق كسی است كه قول و فعل و سخن و رفتارش مطابق هم باشد و یك دیگر را تصدیق كنند. امانت داری نیز تنها به حوزه حفظ اشیا و چیزهایی كه به شخص سپرده میشود محدود نمیشود، بلكه امانت واقعی، حفظ عهد و پیمان با خداوند چون عهد ولایت و نیز حفظ ارزشها و رازهای یكدیگر است. برادران ایمانی از آن جایی كه صدیق و دوست یكدیگر هستند، رازهای یكدیگر را به عنوان امین نگه میدارند و میكوشند تا شرایط به گونهای فراهم آید كه حق امانت به درستی در همه حوزهها حتی حوزه امانت ولایت ادا شود. این مسئله تنها زمانی ممكن است كه افراد جامعه در مشكلات یك دیگر، حضور داشته باشند و اجازه ندهند كه شرایط به گونهای رقم بخورد كه شخص نتواند حق ایمان به ولایت را چنان كه بایسته و شایسته است ادا نماید.
ارتباط میان برادران ایمانی، ارتباطی روح افزا و ایمان زاست. از این رو مجالس مومنین باید سرشار از آموزههای علمی و عملی باشد و هر كسی كه به دیگری مینگرد از گفتار و رفتار و خلق و خوی او چیزی بیاموزد و كمال را در خود ایجاد نماید.
به فرموده امام رضا(ع) مجلس مومنان باید مجلس احیای دلها باشد. آن حضرت(ع) فرمودند:
من جلس مجلسا یحیی فیه امرنا، لم یمت قلبه یوم تموت القلوب
هر كه در مجلسی بنشیند كه در آن معارف ما [اهل بیت] زنده شود، قلب او در روزی كه قلبها میمیرد، نخواهد مرد. (بحارالانوار، ج94، ص09)
بنابراین، هر كسی پس از حضور در مجالس ایمانی و برادران شیعی خود وقتی به محاسبه و ارزیابی مینشیند باید به این باور رسیده باشد كه بهرهای از كمالات برده است نه آن كه از این مجلس، زیانكار بیرون آمده و سرمایه هستی خود یعنی عمرش را به تباهی گذرانده و زیان از سرمایه وجود كرده است. اگر امام رضا(ع) فرمودند: من حاسب نفسه ربح و من غفل عنها خسر؛ آن كسی كه نفسش را محاسبه كند، سود برده و آن كسی كه از محاسبه نفس غافل بماند، زیان دیده است. (بحارالانوار، ج 78، ص 253، باب 62، ح9) به این معناست كه هر برنامهای از جمله نشست و برخاست با برادران ایمانی میبایست سودآور باشد نه این كه زیانی به ایمانش وارد آورد.
هرچه ارتباط میان افراد قوی تر و نزدیكتر باشد، آثار آن نیز باید بهتر و برتر خود را نشان دهد. این رابطه در حوزه عمل خانوادگی بسیار احساسیتر، پاكتر و روشنتر و لطیفتر از افراد مومن ظاهر میشود؛ زیرا امام رضا(ع) فرمودند:
احسن الناس ایمانا احسنهم خلقا و الطفهم باهله، و انا الطفكم باهلی
نیكوترین مردم از نظر ایمان، خوش خلق ترین و با لطفترین آنها نسبت به خانواده خویش است. (من با لطف ترین شما به خانواده ام هستم). (عیون اخبار الرضا2، 83)
این گونه رفتارهاست كه اهل بیت و مكتب و سبك زندگی ایشان را زنده میكند و ما را در میان شیعیان یا دست كم محبان و دوستداران ایشان جا میدهد. امام رضا(ع) زنده نگه داشتن امر اهل بیت(ع) را به علم و عمل به آموزههای اهل بیت(ع) معرفی كرده و میفرماید: «رحم الله عبدا احیی امرنا، قیل: كیف یحیی امركم؟ و قال (علیه السلام): یتعلم علومنا و یعلمها الناس»؛ حضرت رضا(ع) فرمودند: «رحمت خدا بر كسی باید كه امر ما را زنده نماید، سوال شد: چگونه؟ حضرت پاسخ داد: علوم ما را فرا گیرد و به دیگران بیاموزد.» (بحارالانوار: ج 2، ص 03، ح31)
باشد با شناخت آموزه هایی كه از راه اهل بیت(ع) به دست ما رسیده و الگوبرداری از سبك زندگی ایشان، خود را در گروه محبان و در نهایت شیعیان قرار دهیم و از بركات آن در دنیا و آخرت بهره مند شویم.
منبع : پایگاه باقر العلوم(ع)