فارسی
پنجشنبه 06 ارديبهشت 1403 - الخميس 15 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

معنا و مفهوم ولایت2

انواع و مراتب ولایت
 
ولایت در اسلام انواعی دارد که عمده و مهم ترین آن ها چهار مورد ذیل است:
الف) ولایت الله: بر اساس تفکر ناب دینی، به ویژه اسلامی، اولی در مسأله ی ولایت، این است که ولایت اعم از تکویني و تشریعی، فقط برای خداوند سبحان است و در میان انسان ها، هیچ کس حق ولایت و سرپرستی نسبت به دیگر افراد را ندارد؛ زیرا انسان باید از کسی اطاعت کند که فیض وجود و هستی خود را از او دریافت کرده باشد و چون افراد عادی نه به انسان هستی بخشیده و نه در بقا و دوام هستی او مؤثرند، بنابراین رأی هیچ کس برای دیگری لازم الاتباع نیست. (ام اتخذوا من دونه اولیاء فالله هو الولی ...)آیا غیر از خدا برای خود سرپرست و ولی قرار دادند، و حال آن که تنها او ولی و سرپرست است.
ب) ولایت رسول الله: گفته شد که اصل اولی این است که فقط خداوند متعال ولی انسان ها و مؤمنین است؛ لذا تبعیت از دستور غیر خداوند مشروط به اذن خداست. او می تواند این حق را به هرکسی بدهد و هرکسی که شایسته می داند در سمت ولایت و رهبری نصب کند. انبیا و پیامبران الهی کسانی هستند که با تحدی و اعجاز، رسالت آن ها از طرف خداوند اثبات شده و بر پیروی و اطاعت از آن ها فرمان داده شده است.
چنان که در قرآن کریم می خوانیم:
(و ما ارسلنا من رسولٍ الا لیطاع باذن الله) هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر این که به اذن خداوند، مردم موظف به اطاعت فرمانبرداری از او هستند.
و نیز آمده است: (و من یطع الرسول فقد اطاع الله) کسی که از رسول اطاعت کند به تحقیق از خداوند اطاعت کرده است.
ج) ولایت امام معصوم: از آن جا که رهبری، یک امر ضروری برای جوامع بشری است، از این رو بعد از شهادت پیامبر الهی نیاز به آن است که این سرپرستی و رهبری الهی ادامه پیدا کند.
علاوه بر این برهان عقلی که در ضرورت تداوم رهبری الهی وجود دارد، برهان دیگری نیز با استعانت از آنچه به وحی الهی نازل شده است می توان اقامه کرد؛ زیرا گذشته از یک دسته مسایل فردی که در دین مطرح است، یک سلسله دستورات اجتماع درون مرزی نظیر حدود و دیات وقصاص و تعزیزات و امثال آن و یک سلسله دستورات اجتماعی برون مرزی مانند جهاد، دفاع و مانند آن نیز در دین وجود دارد. خود این دستورات نشان دهنده ی آن است که دین نیازمند به یک قدرت اجرایی و یک سرپرستی و ولایت اجتماعی است.
در قرآن کریم و احادیث پیامبر و اهل بیت( علیهم السلام) بر این امر تصریح شده است چنان که می خوانیم (یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم) ای اهل ایمان! فرمان خدا و رسول و والیان امر (امامان معصوم) را اطاعت کنید.
هم چنین حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در غدیر خم، از واژه ی (مولا) و ولایت استفاده کردند و فرمودند: (من کنت مولاه فهذا علی مولاه) هرکس را که من ولی او هستم، این علی در حالی که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را نشان می داد نیز ولی اوست.
این عمل پیامبر نصب است که حضرت علی (علیه السلام) را به عنوان وصی و جانشین خود معیّن کردند، همان گونه که پیشتر بر این امر تصحیح کرده بودند، آن گاه که در مقابل بنی هاشم دست روی شانه ی علی(علیه السلام)گذاشته و فرمود: (ان هذا اخی و وصی و خلیفتی فیکم فاستعموا له و اطیعوا)؛ این مرد، برادر و وصی و خلیفه من در میان شما است، پس سخنانش را شنیده و مطیع او باشید.
لذا امامت و ولایت چنان که بعضی معتقدند، یک امر برون دینی نیست که اختیار تعیین امام و ولی هم با مردم باشد، بلکه یک امر مسلم درون دینی است.
ولایت فقیه: به طور اجمال می توان گفت به همان دلایل که امام بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) لازم و ضروری بود، در دوران غیبت امام معصوم نیز ولایت فقیه جامع الشرایط لازم و ضروری است.
پس، ولایت فقیه از ولایت امام، ولایت امام از ولایت رسول و ولایت رسول از ولایت الهی سرچشمه می گیرد و به تعبیر دیگر این سه نوع ولایت با واسطه یا بی واسطه از ولایت الله سرچشمه گرفته و در طول ولایت الهی هستند نه در عرض آن.
و اما از نقطه نظر اجرایی نیز ولایت دارای مراتب متعددی است که از آن به امامت تعبیر می شود:
الف) مرتبه ی استعداد و صلاحیت: به این معنی که شخص از صفات و ملکاتی ذاتی و اکتسابی لازم جهت بدست آوردن ولایت برخوردار باشد.
ب) مرتبه ی جعل ولایت: به این معنی که توسط خداوند ولایتی درباره ی پیامبري مقرر شود، اگرچه مردم آن را تنفیذ نکنند؛ همان گونه که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از جانب خداوند ولایت را در مورد امیرالمؤمنین (علیه السلام) اعلام نمود ولی تا مدتی مردم آن را تنفیذ و اجرا ننمودند.
ج) ولایت عملی مجرد که مردم با کسی بیعت کنند و حاکمیت را به او تسلیم نمایند، ولی شرع آن را جعل نکرده باشد.
د) ولایت شرعی که به فعلیت رسیده است؛ به این معنی که مردم با کسی که ولایت درباره ی او جعل شده بیعت کنند و او را بر امورشان حاکم گردانند.
این مرتبه از ولایت، در حقیقت، عینیّت ولایت و امامت است؛ و در این مرحله است که آثار واقعی امامت مترتب می شود و امامت تحقق می یابد.

انواع ولاء
 
در قرآن سخن از (ولاء) و موالات و تولّی زیاد رفته است. در این کتاب بزرگ آسمانی مسائلی تحت عناوین مذکور مطرح شده آنچه مجموعاً از تدبّر در این کتاب مقدس بدست می آید این است که از نظر اسلام دو نوع ولاء وجود دارد: منفی و مثبت؛ یعنی از طرفی مسلمانان، مأموریت دارند که نوعی ولاء را نپذیرند و ترک کنند و از طرف دیگر دعوت شده اند که ولاء دیگری را دارا باشند و بدان اهتمام ورزند.
ولاء اثباتی اسلامی نیز به نوبه ی خود به دو قسم است: ولاء عام و ولاء خاص. ولاء خاص نیز اقسامی دارد: ولاء محبّت، ولاء امامت، ولاء زعامت، ولاء تصرف یا ولایت تکوینی.
اکنون درباره ی بعضي از این ها به اجمال بحث می کنیم:

ولاء منفی
 
قرآن کریم، مسلمانان را از اینکه دوستی و سرپرستی غیر مسمانان را بپذیرند سخت بر حذر داشته است، نه از باب اینکه حتی کمک کردن به انسان های دیگر را بد بداند و طرفدار بغض مسلم نسبت به غیر مسلم در هر حال و مخالف نیکی با آن ها باشد؛ قرآن صریحاً می فرماید:
(لا ینها کم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم، ان الله یحب المقسطین) خداوند باز نمی دارد شما را از کسانی که با شما در دین مقاتله و جنگ نکرده اند و شما را از خانه هاتان بیرون نرانده اند که نیکی کنید نسبت به آنان و دادگری کنید؛ همانا خداوند دادگران را دوست دارد.
اسلام نمی گوید کار محبت آمیز و کار نیکتان منحصراً باید درباره ی مسلمین باشد و به هیچ وجه خیری از شما به دیگران نرسد، دینی که پیغمبرش به نصّ قرآن (رحمه للعالمین) است، کی می تواند چنین باشد؟ ولی یک مطلب هست و آن اینکه مسلمانان نبايد از دشمن غافل شوند؛ دیگران در باطن، جور دیگری درباره ی آنان فکر می کنند؛ تظاهر دشمن به دوستی با مسلمانان، آنان را غافل نکند و موجب نگردد که آنان دشمن را دوست پندارند و به او اطمینان کنند.
اسلام دین بشر دوستی است. اسلام حتی نیکی به مشرک را جایز می داند اما نه از آن نظر که مشرک است بلکه از این نظر که مخلوقی از مخلوقات خداست و البته از آن جهت که در راه هلاکت و ضلالت افتاده است و راه نجات و سعادت را گم کرده است، ناراحت است و اگر خیر او را نمی خواست در مقابل شرک و بدبختی اش بی تفاوت می بود.

ولاء اثباتی
 

الف) ولاء اثباتی عام:
 
اسلام خواسته است مسلمانان به صورت جامعه ی واحد و مستقلّ زندگی کنند، نظامی مرتبط و اجتماعی پیوسته داشته باشند، هر فردی خود را عنصر پیکره ی جامعه ی اسلامی بداند، تا جامعه اسلامی قوی و نیرومند گردد، چرا که قرآن می خواهد جامعه ای اسلامی مسلمانان برتر از دیگران باشد:
(ولا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الا علون ان کنتم مؤمنین) سست نشوید و اندوهگین نباشید که اگر به حقیقت مؤمن باشید شما برترید.
ایمان، ملاک برتری قرا گرفته است. مگر ایمان چه می کند؟ ایمان ملاک وحدت و رکن شخصیت و تکیه گاه استقلال و موتور حرکت جامعه ی اسلامی است. در جای دیگر می فرماید:
(و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم) با یکدیگر نزاع نکنید و اختلاف نداشته باشید که سست و ضعیف خواهید شد و بو و خاصیت خود را از دست خواهید داد.
جدال و اختلاف، کیان و شخصیت جامعه ی اسلامی را منهدم می کند. ایمان، اساس دوستی و وِداد و ولاء مؤمنان است.
(محمد رسول الله و الذین معه اشداءُ علی الکفار رحماءُ بینهم) محمد پیامبر خدا و کسانی که با اویند، بر کافران سخت اند و با یکدیگر مهربان.
در این آیه، هم به ولاء نفی اشارت رفته و هم به ولاء اثباتی عام؛ مخفی نماند که آیات کریمه ی قرآن ما را متوجه این امر می کند که دشمنان اسلام در هر زمان سعی دارند ولاء منفي را تبديل به اثباتي و ولاء اثباتي را تبديل به منفي نمايند يعني همه ي سعيشان اين است که روابط مسلمین با غیر مسلمین روابط صمیمانه و روابط خود مسلمانان به بهانه های مختلف از آن جمله اختلافات فرقه ای – روابط خصمانه باشد. در عصر خود ما به وسیله ی اجانب در این راه فعالیت های فراوان صورت می گیرد، بودجه های کلان مصرف می گردد و متأسفانه در میان مسلمانان عناصری به وجود آورده اند که کاری جز این ندارند که ولاء نفیی اسلامی را تبدیل به اثباتی و ولاء اثباتی اسلامی را تبدیل به نفیی نمایند.
این بزرگترین ضربتي است که این نابکاران بر پیغمبر اکرم(ص) وارد می سازند.

ب) ولاء اثباتی خاص:
 
ولاء اثباتی خاص، ولاء اهل بیت (علیهم السلام) است. در اینکه پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مسلمانان را به نوعی ولاء نسبت به خاندان پاک خود خوانده و توصیه نموده است جای بحث نیست؛ یعنی حتی علمای اهل تسنن در آن بحثی ندارند. آیه ذوی القربی (قل لا اسئلکم علیه اجراً)ولاء خاص را بیان می کند.
آنچه در حدیث معروف و مسلّم غدیر نیز آمده است که با این عبارت است: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» خود بیان نوعی از ولاء است.
آیه کریمه «انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یوتون الزکاه و هم راکعون»
ولی تان خداست و فرستاده اش و آنان که ایمان آورده اند که نماز را بپا می دارند و زکات را در حال رکوع ادا می کنند.
به اتفاق فریقین در مورد علی(علیه السلام) نازل گشته، طبری روایات متعددی را در این باره نقل می کند.
وز مخشری که از اکابر علمای اهل تسنن است به طور جزم می گوید:
این آیه در شأن علی نازل شده و سرّ اینکه لفظ جمع آورده با اینکه مورد نزول آن یک مرد بیش نبوده این است که مردم را به اینچنین فعلی ترغیب کند و بیان دارد که مؤمنان باید اینچنین سیرت و سجیه ای را کسب کنند و اینچنین بر خیر و احسان و دستگیری از فقیران ساعی و حریص باشند و حتی با نمازی نیز تأخیر نیندازند (یعنی با اینکه در نمازند و موضوع زکات پیدا می شود تأخیر نکرده و در حال نماز انجام وظیفه می کنند)
فخر رازی نیز که همچون زمخشری از اكابر اهل سنت و جماعت است می گوید: این آیه در شأن علی نازل گشته و علما نیز اتفاق کرده اند که ادای زکات در حال رکوع واقع نشده جز از علی همچنان که قبلاً گفتیم، در اسلام به نوعی ولاء توصیه شده است که اثباتی و عام است و آیه کریمه ی «المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض» ناظر به آن نوع از ولاء است. اکنون می گوییم آیه کریمه ی «انما ولیکم الله ...» مطلب را به شکلی بیان می کند که عمومیت بردار نیست و به هیچ وجه نمی توان احتمال داد که این آیه نیز در صدد بیان ولاء اثباتی عام است؛ زیرا قرآن در اینجا در صدد بیان یک نوع قانون کلی نیست. نمی خواهد استحباب یا وجوب ادای زکات در حال رکوع را بیان کند و به عنوان تشریع یا منروب یا یک فریضه ی اسلامی، جعل قانون کند، بلکه اشاره است به عمل و اقع شده ای که فردی در خارج انجام داده و اکنون قرآن عمل را معرّف آن فرد قرار داده و به نحو کنایه، حکمی را که همان ولایت خاص است اثبات می کند این سبک سخن که یک حادثه ی شخصی مربوط به فرد معین به لفظ جمع بیان می شود در قرآن بی نظیر نیست.
مثلاً می فرماید: «یقولون لئن رجعنا الی المدینه لیخزجن الا عز منها الا ذل» می گویند اگر به مدینه برگشتیم، عزیزتر، خوارتر را بیرون می کند. در اینجا نیز قرآن به داستان واقع شده ای اشاره کرده، می فرماید «یقولون» می گویند، با اینکه گوینده یک نفر است عبدالله بن ابی بیش نبوده است؛ کما اینکه در عرف امروز ما این مطلب متداول است، می گوییم «می گویند چنین و چنان» با اینکه گوینده یک نفر بیش نیست.
زکات دادن در حال رکوع یک کار معمولی برای مسلمانان نبوده است تا بگوییم قرآن همه را مدح می کند و ولایت را به معنایی که بگوییم برای همه اثبات می کند.
خود این مطلب شاهد زنده ای است بر اینکه مورد آیه، شخصی و خصوصی است؛ یعنی یک کسی بوده که در حال رکوع و در حال عبادت از بندگان خدا نیز غافل نبود و چنین کاری را کرده است و اکنون قرآن می فرماید او نیز همچون خدا و رسولش ولی شماست. پس سخن شخص معینی است که او نیز مانند خدا و رسول، ولیّ مؤمنین است و مؤمنین باید ولاء او را بپذیرند.
اما اینکه مقصود از این ولاء چیست، آیا صرفاً محبت و ارادت خاصی است که مردم باید نسبت به آن حضرت داشته باشند یا بالاتر از این است، مطلبی که عن قریب درباره اش سخن خواهیم گفت. فعلاً سخن ما در این است که بر خلاف تصور بعضی از علمای اهل تسنن مفاد این آیه، ولاء خاص است نه ولاء عام.

انواع ولاء اثباتی خاص
 

الف) ولاء محبت یا ولاء قرابت:
 
ولاء محبت یا ولاء قرابت به این معنی است که اهل البیت، ذوی القربی پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) هستند و مردم توصیه شده اند که نسبت به آن ها به طور خاص، زائد بر آنچه ولاء اثباتی عام اقتضا می کند، محبت بورزد و آنها را دوست بدارند.
این مطلب در آیات قرآن آمده است و روایات بسیاری در این زمینه از طریق شیعه و اهل تسنن وارد شده که محبت اهل بیت و از جمله علی(علیه السلام) را یکی از مسائل اساسی اسلامي قرار می دهد و قهراً در این مورد، دو بحث به وجود می آید.
1) بحث اول اینکه چرا در موضوع اهل البیت(علیهم السلام)، این همه توصیه شده است که مردم به آن ها ارادت بورزند و این ارادت و محبت را وسیله تقرب به خداوند قرار دهند گیرم همه ی مردم اهل البیت را شناختند و به آن ها محبت و ارادت واقعی پیدا کردند. چه نتیجه و خاصیتی دارد؟ پاسخ این پرسش این است که دعوت به محبّت اهل البیت (علیهم السلام) و به عبارت دیگر ولاء محبت اهل البیت(علیهم السلام)حکمت و فلسفه خاص دارد، گزاف و گتره نیست، پاداش به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) یا به خود آن ها نیست. قرآن کریم از زبان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تصریح می کند که پاداشی که از شما خواستم – یعنی مودت ذی القربی فایده اش عاید خود شماست.
2) آیا ولاء محبت از مختصات شیعیان است یا سایر فرق اسلامی نیز به آن اعتقاد دارند؟ در جواب باید گفت که ولاء محبت از مختصات شیعیان نبوده، سایر فرقه های مسلمان نیز به آن اهمیت می دهند.
زمخشری و فخر رازی که در بحث خلافت به جنگ شیعه می آیند، خود راوی روایتی هستند در موضوع ولاء محبت، فخر رازی از زمخشری نقل می کند که پیغمبر فرمود: هرکس که بر دوستی آل محمد مرد، شهید مرده است؛ هرکس که بر دوستی آل محمد مرد، آمرزیده مرده است؛ هرکس که بر دوستی آل محمد مرد، توبه کار مرده است؛ هرکس که بر دوستی آل محمد مرد، مؤمن و کامل ایمان مرده است.که در این بحث به همین روایت اکتفا می کنیم که از راویان اهل تسنن نقل شده است.

ب) ولاء امامت:
 
ولاء امامت و پیشوایی و به عبارت دیگر مقام مرجعیت دینی یعنی مقامی که دیگران باید از وی پیروی کنند، او را الگوی اعمال و رفتار خویش قرار دهند و دستورات دینی را از او بیاموزند و به عبارت دیگر زعامت دینی، چنین مقامي مستلزم عصمت است و چنین کسی قول و عملش سند و حجّت است برای دیگران. این همان منصبي است که قرآن کریم درباره پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
(لقد کان فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر و ذکر الله کثیراً) برای شما در رفتار فرستاده ی خدا پیروی نیکوست برای آنان که امیدوار به خدا و روز دیگرند و خدا را بسیار یاد کنند.

ج) ولاء زعامت:
 
ولایت زعامت یعنی حق رهبری اجتماعی و سیاسی، اجتماع نیازمند به رهبر است.
آن کس که باید زمام امور اجتماع را بدست گیرد و شئون اجتماعی مردم را اداره کند و مسلط بر مقررات مردم است ولی امر مسلمین است پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمان حیات خودشان ولی امر مسلمین بودند و این مقام را خداوند به ایشان عطا فرموده است و پس از ایشان طبق دلایل زیادی که غیر قابل انکار است به اهل بیت (علیهم السلام) رسیده است.
به عنوان نمونه آیه کریمه (اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم)

د) ولاء تصرف:
 
ولاء تصرف یا ولاء معنوی بالاترین مراحل ولایت است. سایر اقسام ولایت یا مربوط است به رابطه قرابتی با رسول اکرم بعلاوة مقام طهارت و قداست شخصی اهل البیت( علیهم السلام)یا مربوط است به صلاحیت علمی یا اجتماعی آن ها. آن چه به نام ولایت در دو مورد اخیر نامیده می شود از حدود تشریع و قرارداد تجاوز نمی کند گو اینکه ریشه و مبنا و فلسفه ی این قرارداد، صلاحیت علمی یا اجتماعی است؛ اما ولایت تصرف یا ولایت معنوی، نوعی اقتدار و تسلط فوق العاده تکوینی است.

 


منبع : پایگاه راسخون
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

یک شرط مهم برای فراوانی نعمت!
صبر در مصايب از ديدگاه روايات‏
عبداللَّه بن أبى‏سفيان بن حارث‏
مردان بی ادعا
موقعيّت دعا
دعا و استجابت آن
شرح مختصری از زندگانی حضرت امام هادی علیه السلام
تاثیر عبادت در زندگی انسان
عطیه عوفی همراه با سوگواری جابر
به جهت زيارت عاشوراء به اين مقام رسيدی

بیشترین بازدید این مجموعه

علائم ظهور ؛صیحه آسمانی
چهل حدیث از پیامبر گرامی اسلام (ص)
رحلت حضرت زینب علیهاالسلام
ارزش ها در سخنان حضرت زهرا علیهاالسلام
سیره پیامبر اعظم (ص)
تجلي رمزگرايي در متون عرفاني قرن ششم هجري (2)
چگونه بدی ها با توبه به خوبی تبدیل می شوند؟
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
آشنایی اجمالی با «حدیث طیر»
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^