فارسی
جمعه 31 فروردين 1403 - الجمعة 9 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

مال و ثروت يا آزمايش بزرگ الهى

 مردى از اهالى يمن در منطقه صنعا در حالى كه قلبى لبريز از ايمان و عشق و محبّت به حقّ داشت و دراجراى دستورات الهى سر از پا نمى شناخت به آباد كردن زمينى بپا خاست. پس از زحمت و رنج زياد باغى باصفا همراه درختان پر از ميوه فراهم آمد، بوى گل و گياه به مشام مى خورد، اطراف باغ با درخت هاى بلند محاصره شد، آب شيرينْ جوى هاى باغ را لبريز كرد و نسيم خوش هوا قيمت باغ را افزون مى نمود. آن مرد الهى درگوشه و كنار باغ به گردش برخاست و ديدگانش از تماشاى آن همه محصول خدادادى خيره شد، او پس از هر گردشى و لذّت بردن از وضع آن سرمايه هنگفت به گوشه اى از باغ مى رفت و براى اداى شكر به عبادت و خضوع در برابر مالك اصلى هر ملكى مى نشست و صورت بر خاك ذلّت در پيشگاه حضرت عزّت مى گذاشت و با زبان حال به محضر مقدّس مولايش عرضه مى داشت:
آن كه مرادش توئى از همه جوياتر است *** وانكه در اين جستجوست از همه پوياتر است
گر همه صورتگران صورت زيبا كشند *** صورت زيباى تواز همه زيباتر است
چون به چمن صف زنند خيل سَهى قامتان *** قامت رعناى تو از همه رعناتر است
سنبل مشكين تو از همه مشهورتر *** عاشق رسواى تو از همه رسواتر است
مست مقامات شوق از همه هشيارتر *** پير خرابات عشق از همه برناتر است
باده پايندگى از كف ساقى گرفت *** آن كه به پاى قدح از همه بى پاتر است
سرّ غم عشق را در دل اندوهناك *** هر چه نهان مى كنى از همه پيداتر است
چونكه سلاطين كنند دعوى بالاترى *** گوهر والاى تو از همه والاتر است
مرغ چمن دم نزد پيش فروغى، بلى *** آن كه زبانش توئى از همه گوياتر است
او در مناجات و نيايشش از حضرت محبوب مى خواست: از اينكه ثروت باعث طغيان و باغيگرى و افتادن او در چاه شهوات شود محافظت گردد و از طوفانهاى ويرانگر غرائز و وسوسه هاى شياطين بر كنار ماند.
از جناب حقّ درخواست داشت كه به اندازه عفاف و كفاف از آن همه محصول برداشت كند و مازاد بر احتياج را در آن راهى كه معبود محبوب خواسته به كار گيرد.
برنامه هميشگى آن انسان بيدار، و مرد با كرامت اين بود كه به وقت رسيدن محصول به اندازه اى كه خرج خانواده و مخارج سالانه باغ تأمين شود به بازار فروش رود و بقيّه آن به مستمندان و دردمندان و نيازمندان برسد، به همين خاطر وقتى خريداران در حدّى كه او مى خواست ميوه را به مراكز فروش حمل مى كردند، درِ باغ را به روى محتاجان باز مى گذاشت و به آنان مى گفت: به مقدارى كه نياز داريد از اين منبع سرشار الهى ببريد.
فرزندان آن مرد كه همچون پدر از ايمان و عشق بهر نداشتند، وانديشه مادّى بر آنان حاكم بود، و بر خلاف معمول از آن معلّم بزرگوار درس كرامت و سخاوت نگرفته بودند به اعتراض برخاسته به پدر پير گفتند: اينسان كه با باغ عمل مى كنى تجاوز به حقّ ماست و ايجاد محدوديّت در رزق و روزى فرزندانت! اگر بدين صورت ادامه دهى بزودى ما را دچار فقر و تنگدستى كرده و به مشقّت و سختى دچار خواهى كرد. مرد حقّ پرست در پاسخ فرزندانش گفت: من شما را در انديشه و فكرتان خطا كار مى دانم، ثروت انباشته چه ارزشى دارد و چه دردى از انسان دوا مى كند؟ گيرم كه من از روزگار جوانى مخارج خود را تأمين مى كردم و بقيّه را رويهم مى گذاشتم و امروز انبارهائى از كيسه زر و طلا و نقره داشتم به من بگوئيد چه فايده داشت، جز اينكه در كنار آن همه ثروت مى مردم و شما آن را به ارث مى برديد و من در عالم برزخ بايد پاسخگوى آن همه مال در برابر حقّ مى بودم، مال و ثروتى كه در آن حقّ تهيدستان و ضعيفان و افتادگان موج مى زد؟! فرزندانم! ملكيّت حقيقى اين باغ و بستان واين مال و ثروت از من و شما نيست، آفرينش از آنِ خداست و ما در كنار اين سفره ور به اوامر او هستيم، خواسته حضرت او اينست كه به اندازه نياز مصرف كرده و بقيّه را در راه او به خرج اندازيم. اين صحيح نيست كه تعدادى معدود در انواع وسائل زندگى ولذّت وخوشى غرق باشند و طايفه اى ديگر كه در ميانشان عباد شايسته حق وجود دارد، با زنو بچّه خود در عين آبرودارى و داشتن كار و كسب ضعيف، دچار رنج و مصيبت و درد و مشفّت و گرفتارى و رنج باشند.
شكر نعمتهاى او كه از باب لطف و محبّت و عنايت و كرامت به ما ارزانى داشته خوردن و خوراندن و عبادت و خدمت به خلق اوست و من راهى جز اين نمى روم و برنامه اى جز اين ندارم، من در وفادارى نسبت به او و اهداف پاكش استقامت مىورزم و از اينكه توفيق اينچنين زندگى به من مرحمت فرمود دلشادم:
دلْ خاكِ سر كوى وفا شد چه بجا شد *** سر در ره تيغ تو فدا شد چه بجا شد
اشكم كه دلى داشت گره بر سر مژگان *** در كوى تو از ديده جدا شد چه بجا شد
ما را به بساطى كه تو چون فتنه نشستى *** برخاستن از خويش عصا شد چه بجا شد
چون سايه به خاك قدمت جبهه ما را *** يك سجده به صد شكر ادا شد چه بجا شد
اين ديده كه حسرتكده شوق تماشاست *** اى خوش نگهان جاى شما شد چه بجا شد
از حسرت ديدار تو اشك هوس آلود *** امشب نگه چشم حيا شد چه بجا شد
چشمت به عنايت سويم انداخت نگاهى *** تيرى كه از آن شَست رها شد چه بجا شد
در بزم تو آخر نگه شعله عنانم *** چون شمع ز اشك آبله پاد شد چه بجا شد
لخت جگرى بر سر هر اشك فشانديم *** حقّ نمك گريه ادا شد چه بجا شد
گردى كه به امّيد تو داديم به بادش *** آرايش صد دست دعا شد چه بجا شد
زين يك دو نفس عمر ميان من و دلدار *** گيرم كه اداهاى بجا شد چه بجا شد
بيدل هو نشأه آوارگيى داشت *** چون اشك كنون بى سروپا شد چه بجا شد
آرى اى فرزندان من، مال و ثروت و قدرت و جاه امانتى است كه از جانب دوست به ما واگذار شده تا در نافعترين راه خرج شود. فقرا و مستمندان، مريضان و دردمندان، بيچارگان و افتادگان، يتيمان و بينوايان همه وهمه و حتّى حيوانات و پرندگان در اين مال و ثروت حقّ دارند و بايد به حقّ خود برسند تا حضرت محبوب از ما راضى شود.
چون اين همه به حقّ خود رسيدند آن وقت نوبت من و شماست. اين روشى است كه من از روزگار جوانى به توفيق الهى انتخاب كرده ام و تا هستم ادامه مى دهم و هيچ قدرتى نمى تواند مرا از اين راه مستقيم منحرف سازد.
اين را بدانيد كه ثروت و مال از اين راه بركت پيدا مى كند و از طوفان حوادث و بلاها محفوظ مى ماند و وسيله جلب صلوات و رحمت حقّ مى شود و مقدّمه اى براى آبادى آخرت مى گردد.
فرزندانم! به من مهلت دهيد، مى بينيد كه مويم سپيد شده، جسمم ضعيف گشته، قامتم به خميدگى نشسته، امراض گوناگون به من هجوم آورده، چند صباحى بيشتر از عمرم نمانده، پس ازمرگ من اين زمين آباد و باغ پر از ميوه به شما مى رسد، اين شما هستيد كه در برابر اين ارث دو راه داريد: يا مسير مرا ادامه مى دهيد، يابه راه شيطنت و پستى قدم مى گذاريد. اگر در مقام انفاق برآمديد خداوند عوضش را به شما مى دهد، واگر به خميه بخل و دنائت نشستيد عذاب خدا كه تلف شدن مال و افتادن از چشم عنايت اوست به شما مى رسد!
از اين گفت و شنود، چند صباحى گذشت كه پيك اجل در رسيد و پيرمرد بزرگوار را به جوار رحمت حقّ منتقل كرد. ايّام به سرعت سپرى شد; باغْ آماده بهره بردارى گشت و ميوه هاى فراوان آن نزديك چيدن شد، فقرا و مستمندان از اينكه اواخر تابتسان رسيده خوشحال شدند، زيرا در انتظار چنان وقتى بودند، وقتى كه با رفتن به آن باغ مشكلشان حل مى شدو نيازشان برآورده مى گشت.
فرزندان پيرمرد كه وارثان باغ بودند به مشورت نشستند. يكى از آنان گفت6 ازاين پس در اين باغ براى فقرا و مستمندان حقّى نيست، ما تمام اين محصول را تبديل به ثروت هنگفت مى كنيم و براى خود وجهه و آرو مى آوريم. يكى ديگر از برادران كه در اخلاق و رفتار نزديك به پدر بود گفت: من اين تصميم را نمى پسندم، شما تصوّر مى كنيد كه اين كار به نفع شماست امّا بدانيد كه اين نيّت آلوده باعث از دست رفتن باغ و مال و منال است، بيائيد روش پدر را ادامه دهيد تا باغ بماند و بركت حضرت حقّ به شما نازل گردد.
در پاسخ او گفتند: درباره آنچه مالك نيستى نظر مده، كه سخنان و موعظه تو در بنى ما خريدار ندارد. برادر مؤمن به آنان گفت6 برخيزيد و به نماز بايستيد كه نماز بازدارنده انسان از كارهاى ناشايسته ونيّت هاى آلوده است; ولى به سخنانش اعتنائى نكردند و به موعظه اش گوش ندادند. آنان تصميم گرفتند صبح زود بع باغ رفته و نيّت خود را پياده كنند، ميوه ها را با قيمت گران به خريداران دهند و نيازمندان و محرومان را در محروميّت و نياز باقى گذارند. شام خورده و به بستر راحت رفتند، در حاليكه محكوم خواب سنگين بودند، ابرى صاعقه زا از جانب قادر متعال وريّت يافت بر آن باغ و تمام درختانش صاعقه بزند و هر چه در آن چهار ديوار است از بيخ و بن بسوزاندو به نابودى كشد!!
آنان اوّل صبح به باغ آمدند، وضعى عجيب مشاهده كردند، از يكديگر پرسيدند باغ ما همين است؟ ما كه ديروز انيجا راپراز درخت پربار و آراسته به گل و رياحين ديديم، شايد اشتباه آمده ايم; ولى برادر مؤمن گفت: نه، باغ شما هميناست، بيچاره ها!قبل از اينكه بينوايان را محروم كنيد خود شما محروم شديد و كيفر بخل و پستى خود را ديديد. آنگه خداوند بزرگ در پايان اين داستان مى فرمايد:
كَذلِكَ الْعَذابُ وَلَعَذابُ الاْخِرَةِ أكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ:
اين است عذاب دنيا، و هر آينه عذاب آخرت شديدتر است اگر بدانند. آرى وجود مقّدس او انسان را جهت رشدو كمال به صورت هاى گناگون غرق در محبّت و لطف مى كند، اگر قدردانى از آن رحمت و محبّت، به ثواب عظيم مى رسد، و اگر عصيان و طغيان پيشه نمود عتابش را به صورت هاى مختلف جهت بيدارى و بينائى متوجّه وى خواهد كرد.
خوشا به حال آنان كه قدردان نعمت اويند، و خوشا به حال آنانكه از عتاب و هشدار او به بصيرت و آگاهى مى رسند و از گناه و معصيت توبه كرده به راه او باز مى گردند. به قول عارف رومى:
ماهم از مستان اين مىْ بوده ايم *** عاشقان درگه وى بوده ايم
روز نيكو ديده ايم از روزگار *** آب رحمت خورده ايم از جويبار
نى كه ما را دست فضلش كاشته است *** از عدم ما را نه او برداشته است
ناف ما بر مهر او ببريده اند *** عشق او در جان ما كاريده اند
آب رحمت خورده ايم اندر بهار *** روز نيكو ديده ايم از روزگار
اى بسا كز وى نوازش ديده ايم *** در گلستان رضا گرديده ايم
بر سر ما دست رحمت مى نهاد *** چشم هاى لطف بر ما مى گشاد
گرعتابى كرد درياى كرم *** بسته كى گردند درهاى كردم
اصلنقدش لطفو داد و بخشش است *** قهر بر وى چون غبارى از غش است
از براى لطفْ عالم را بساخت *** ذرّه ها را آفتاب او نواخت
فُرقت از قهرش اگر آبستن است *** بهر قدر وصل او دانست است
تا دهد جان را فراقش گوشمال *** دل بداند قدر ايّام وصال
وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلاَدُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ:
به حقيقت بدانيد كه ثروت و اولاد شما آزمايشى بيش نيست، اگر از اين آزمايش سربلند بيرون آئيد در نزد خدا دارنده اجر بزرگ هستيد. إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلاَدُكُمْ فِتْنَةٌ وَاللَّهُ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِيعُوا وَأَنفِقُوا خَيراً لاَِنفُسِكُمْ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ:
بدون شك، ثروت و اولاد شما اسباب امتحان شما هستند (آنقدر به آنان دل نبنديد كه از راه خدا باز مانيد) و اجر عظيم نزد خداست. تا آنجا كه قدرت داريد تقوا پيشه كنيد (و از اينكه به خاطر مال و اولاد در چاه گناه بيفتيد بپرهيزيد)، آنچه حقّ مى گويد بشنويد و از جانب او اطاعت نمائيد، و از مال خوددر هر مسيرى كه خداوند فرموده خرج كنيد كه به نفع شماست، و انفاق نمائيد، آنان كه وجودشان از بخل حفظ شود رستگارانند.
وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْء مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْص مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالَّثمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِن رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ:
و البتّه شما را به پاره اى ترس و گرسنگى و كاهش اموال و نفوس و دست آوردها مى آزماييم، و صابران را مژده ده: آنانكه چون مصيبت به آنانرسد گويند ما همه از خداييم و همه به سوى او باز مى گرديم. اينان كسانى اند كه از سوى پروردگارشان درودها و رحمت بر آنان نازل مى شود، و اينان راه يافتگانند.
5ـ آياتى كه مال و منال دنيا و زر و زيور و ثروت و متاعش را در برابر امور معنوى و ثواب آخرتى و رضايت حق، امريناچيز و عنصرى قليل و برنامه اى ناپايدار مى داند و به انسان سفارش مى كند دل به متاع كم و اشياء ناپايدار مبند، و گول ظاهر دنيا را مخور، و بلكه آنچه در دست دارى آن را تبديل به عمل صالح كن و از زر و زيور دنيا و متاع قليل آن، مصالح براى آخترت ابدى و جهان هميشگى فراهم آور، كه اينگونه برخورد با دنيا برنامه تمام انبيا واولياى الهى بوده و جز اين راه محصولى غير گناه و شقاوت به دست نمى آيد. قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَى...:
(اى رسول من به مردمى كه به دور از واقعيّات ملكوتى زندگى مى كنند و از انجام عمل خير و اداى واجبات و جهاد در راه خدا سرباز مى زنند) بگو متاع دنيا (كه اينهمه براى آن گريبان چاك مى زنيد) اندك است، و جهان آخرت براى آنان كه تقوا پيشه اند بهتر است. آرى اهل تقوا با متاع دنيا برخورد حكيمانه دارند، آنان از وقت و مال و علم و آبرو و قدرت خويش براى آبادى آخرت استفاده مى كنند و هرگز حاضر نيستند حقّ را با باطل معامله نمايند و سعادت ابدى را از دست داده به شقاوت هميشگى دچار شوند.
أَفَمَن وَعَدْنَاهُ وَعْداً حناً فَهُوَ لاَقِيهِ كَمَن مَتَّعْنَاهُ مَتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ هُوَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنَ الْمُـحْضَرِينَ:
آيا آنكس كه به او وعده بهشت ابدى داده ايم، بهشتى كه محصول ايمان و عمل صالح است و بدون شك به آن خواهد رسيد، مانند كسى است كه فقط دلخوش به متاع دنيا شده و بايد در قيامت جوابگوى وضع خود در محضر حقّ باشد؟!
يا قَوْمِ إنَّما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا مَتاعٌ وَ إنَّ الاْخِرَةَ هِىَ دارُالْقَرارِ:
(مؤمن آل فرعون كه از تربيت شدگان موسى عليه السّلام بود به جامعه طاغوتى زمان خود گفت) حيات دنيا با تمام زر و زيورش شىء ناچيزى است، به حقيقت كه منزلگاه آخرتْ ابدى و جاويد و محلّ قرارو راحت پاكان است. مَتَاعٌ قَلِيلٌ ثُمَّ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ:  دنيا متاعى اندك است، (آنان كه مغرور اين دنيا شوند، و بر اثر اين مال و منال مختصر غرق در شهوات و فساد گردند) در جهان ديگر جايشان دوزخ است و دوزخ جاى بدى است.
إِن كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ عِندَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ:  آنچه در اختياز مردم است متاع پست دنيا و عناصر از دست رفتنى است، اين آخرت ابدى و جاويد است كه نزد پروردگارت از آنِ اهل تقواست.
الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَواباً وَخَيْرٌ أَمَلاً:  مال و فرزندان زيب و زينت حيات دنياست، دنياى از دست رفتنى، ولى اعمال صالحه (همانند تهجّد، ذكر خدا، صدقات جاريه، خدمت به مردم) نزد خداند بسى نيك و خوش عاقبت و همراه جزا و ثواب دائمى است و از جهت آرزو و دلبستگى بسى بهتر است. از رسول بزرگوار صلّى اللّه عليه و آله روايت شده:
مَا الدُّنْيا فِى الاْخِرَةِ إلاّ مِثْلُ ما يَجْعَلُ أحَدُكُمْ إإصْبَعَهُ فِى الْيَمِّ، فَلْيَنْظُرْ بِمَ يَرْجِعُ:
چهره دنيا در آخرت بمانند ايت است كه يكى از شما انگشت به آب دريا زند، مگر از آن همه آب چه اندازه نصيب سرانگشت است؟ (دقّت كنيد كه دل به چه مى سپاريد و با چه عنصرى در ارتباط مى آئيد!)
و نيز آنحضرت فرمود: مَا الدُّنْيا فى ما مَضى مِنْها إلاّكَمِثْلِ ثَوْب شُوْب شُقَّ بِاثْنَيْنِ وَ بَقِىَ خَيْطُهُ، ألا فَكانَ ذلِكَ الْخَيْطُ قَدِ انْقَطَعَ:
حال دنيا نسبت به گذشته مانند جامه اياست كه دو پاره شده، جز نخى از بقيه آن باقى نيست، كه آن نخ هم پاره شده است!
آن كه مغرور اين چند روزه و اين متاع اندك و عنصر ناپايدار مى شود، از لمس تمام حقايق محروم و از رحمت حضرت حق ممنوع و در نتيجه در تمام شئون حيات دچار فساد و افسار گشته و اگر دستش برسد براى دستمالى، قيصريّه را به آتش مى كشد و به خاطر برخوردى جهان را بهم مى ريزد، و محض هوا و شهوتى انسان و انسانيّت را به انواع بلاها دچار مى سازد.
عارف رومى مى فرمايد:
اين تكبّر از نتيجه پوست است *** جاه و مال آن كبر را زان دوست است
اين تكبّر چيست غفلت از لُباب *** منجمد چون غفلت يخ ز آفتاب
كبر زان جويد هميشه جاه و ملال *** كه ز سرگين است گلخن را كمال
كبر زشت و از گدايان زشت تر *** روز سرد و برف آنگه جامه تر
تُرَّهات از دعوى و دعوت مجو *** رو سخن از كبر و از نخوت مگو
چند حرف طُمطراق و كار و بار *** كار و حال خود ببين و شرم دار
نخوت و دعوىّ و كبر و تُرَّهات *** دور كن از خود كه تا يابى نجات
از آنچه كه در سطور گذشته ملاحظه كرديد نتايج زير به دست مى آيد:
1ـ آيات بسط و قبض و وسعت و تنگى رزق به هيچ عنوان مانع از فعّاليت اقتصادى نيست. بر اساس آيات قرآن هر انسانى مكلّف به كسب و كار است و بيكارى و بيعارى و خوردن از محصول زحمات ديگران بدون شك حرام و امرى ممنوع است; بسطو و قبض در كسب و كار و رعايت شرايط الهى امرى آسمانى و حقيقتى ملكوتى استكه نظام حايت انسانى آن را اقتضا مى كند.
2ـ فقر و تنگدستى، يا معيشت مستكبرانه و وسعت در مال و منال، اگر معلول استعمار و استثمار باشد از نظر فرهنگ حق مردود و غير قابل قبول است و بر مستضعفين و تهيدستان واجب شرعى است كه بر قلدران و زورگويان و اربابان جاه و مال بتازند كه همگان به حقوقالهى و انسانى خود برسند.
3ـ بسط و قبض كه معلول گناه و معصيت و فساد و افساد و اسراف و تبذير است ربطى به مقدّرات الهيّه و نقشه هاى ملكوتيّه و اراده حضرت حقّ ندارد كه براى احدى روزى حرام مقرّر نشده، و سختگيرى نابحا مقدّر نگشته.
4ـ بسط و قبض حقيقى عين امتحانت و آزمايش حضرت ربّ العزّه جهت رشد و كمال عباد و ظهور شايستگى بندگان است، و عبارت ديگر معلول حكمت و عدل حقّ نسبت به انسان و هيچ جائى براى ايراد و خرده گيرى در آن نيست.
5ـ گروهى از عباد از طريق بسط رزق به بهشت عنبر سرشت مى رسند، به اين معنا كه مال و ثروت را در راه خدا و خيرات و مبرّات و صدقات و انفاقات به كار مى گيرندو براى آخرت خويش اندوخته ايبس عظيم ذخيره مى نمايند، و گروه ديگر به خاطر صبر و استقامت در كنار قبض و تنگدستى از شهوات و غرائز و ذلّت ونكبت در امام مى مانند و همين تقوا و پرهيزكارى عاليترين ذخيره آنان براى قيامت مى گردد. به عبارت ديگر نداشتن مال و ثروت براى آنان ترمزى قوى در برابر معاصى و گناهان است و عاملى براى پاكى و طهارت، طهارتى كه محصول اخروى آن رضوان و بهشت الهى است.

بيداران و بينايان براى حقّ زنده اند، و براى حقّ مى ميرند، جز حقّ نمى خواهند و جز حقّ نمى دانند، كسب و كارشان، خوراك و پوشاكشان، مركب و مسكنشان، اخلاق و حرفشان، اطوار و رفتارشان، مال و منالشان، جاه و مقامشان همه و همه براى حقّ و در راه حقّ و محض حقّ و عين حقّ است.
دنيا براى آنان نردبان آخرت، و نان و نعمتشان براى عبادت ربّ و خدمت به خلق است.
آن كس كه ترا دارد از عيش چه كم دارد *** وانكس كه ترا بيند اى شاه چه غم دارد
جانى كه ترا جويد هر سوى كجا پويد *** چون در پى هر گامى آماده اِرَم دارد
سيمرغ كه ازقاف است در دام كجا گنجد *** بر قطره فرو نايد آنكو سرِيَم دارد
آن دم كه ز تن زايد آخر به فنا آيد *** باقى است به حقّ جانى كه كو دم زقِدَم دارد
از حقّ بود او زنده هر چند تنش ميرد *** شادست مپندار اين كز مرگ الم دارد
بخلى نبود او را كو يافت چنان جو را *** دُر بخشد و چون در دل درياى كرم دارد
شهوات جهان با دست، باده است كه آبادست *** بى باد بخور باده كان باد سَقَم دارد
از حقّ مى و مستى جو، مسكين شو و پستى جو *** كان مى كه ز حقّ نبود آميخته سَم دارد
برخيز ولد از خود، و زفكرت نيك و بد *** كانكس كه درين ماند پيوسته ستم دارد
ثُمَّ ضَرَبَ لَهُ فِي الْحَيَاةِ أَجَلاً مَوْقُوتاً وَ نَصَبَ لَهُ أَمَداً مَحْدُوداً

يَتَخَطَّأهُ إِلَيْهِ بِأَيَّامِ عُمُرِهِ وَ يَرْهَقُهُ بِأَعْوَامِ دَهْرِهِ حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَقْصَى أَثَرِهِ وَ اسْتَوْعَبَ حِسَابَ عُمُرِهِ
قَبَضَهُ إِلَى مَا نَدَبَهُ إِلَيْهِ مِنْ مَوْفُورِ ثَوَابِهِ أَوْ مَحْذُورِ عِقَابِهِ
لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أاءُوا بِمَا عَمِلُوا وَ يَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى عَدْلاً مِنْهُ
تَقَدّتْ أَسْمَاؤُهُ وَ تَظاَهَرَتْ آلاَؤُهُ لاَ يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْأَلُونَ:
«سپس قرار و اقامت هر كس را در اين دنيا به مقدار معيّن و اندازه دقيق مقررّ فرمود، و پايان مشخّصى براى هر ذى حياتى معلوم نمود، كه به همراه شب و روزى كه بر او مى گذرد به سوى اجلش گام بر مى دارد و با سالهاى عمرش به آن نزديك مى شود، تا آنكه به پايان راه برسد و از تمام پيمانه عمرش بهره گيرد، آنگاه خداوند عزيز او را براى رسيدن به پاداش فراوان، يا جزاى ستم و گناه فرا مى خواند، تا جزاى عاصيان و بدكاران را بدهد و پاكان و نيكان را به ثواب نيكيهاشان برساند، اين است روش عدالت او; پاك و منزّه است اسمائ مقدّسش، و پيوسته و پياپى است نعمت هاى معنوى و مادّيش; هرگز در برابر عباد مسئول نيست، اين بندگان او هستند كه از هر جهت در برابر جنابش مسئولند»! فرازها و جملات زيباى بالا به دو واقعيت بسيار مهم اشاره دارد:
1ـ براى هر ذى حياتى دراين جهان وقت معيّن و زمان محدودى است.
2ـ هر كس پس از ورود به جهان ديگر به جزاى اعمالش چه نيك، چه بد خواهد رسيد.


منبع : برگرفته از کتاب دیار عاشقان استاد حسین انصاریان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

علت صبر خدا بر گناهکاران
دعوت به بدی
آثار چشيدن مزه عشق‏
عاشقانه با خدا
در راه خدا باش!
ابی عبدالله قبله‌نمای کامل
نور مبين
جز زیبایی چیزی ندیده‌ام
مزد روزه داری!؟
آثار مهر و محبّت راستين

بیشترین بازدید این مجموعه

بهشت و جهنم
حقيقت ايمان
نور مبين
بصائر
همسايه امام صادق عليه السلام‏
شناخت پيامبر صلى الله عليه و آله از طريق ...
مجالس اهل‌بیت(ع)
توجه به دستورات بهداشت فردی و اجتماعی
حسادت به مال دیگران
جز زیبایی چیزی ندیده‌ام

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^