فارسی
شنبه 01 ارديبهشت 1403 - السبت 10 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

مرگ و فرصتها - جلسه چهاردهم

بسم الله الرحمن الرحیم

  الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
روز قيامت حدود صد اسم دارد كه مجموعه اين اسم ها را مرحوم فيض كاشانى در باب معاد ذكر كرده اند. نامهاى قيامت به خاطر خود قيامت نيست، بلكه به تناسب حال، وضع و عمل مردم نامگذارى شده است،  ولى اسم اصلى آن كه در قرآن مجيد نيز زياد آمده است، «الآخرة» است كه در مقابل دنيا، يعنى جهان ديگر، جهانى كه بعد از اين جهان است.  اما نامهاى ديگر به تناسب انسان ها است. مثلًا در قرآن كريم به رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد:  «وَ أَنذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِىَ الْأَمْرُ وَ هُمْ فِى غَفْلَةٍ وَ هُمْ لَايُؤْمِنُونَ»  مردم را نسبت به روز اندوه، غصّه و تأسف هشدار بده. «أنذرهم» يعنى هشدار دادن و ترساندن.مانند اين آيه شريفه: «وَ أَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ»
آيه در اوايل بعثت نازل شده است و معنى آن اين است كه نزديك ترين اقوام خود را هشدار بده كه راه شما كج، كارتان غلط و اعمال تان شيطانى است و اگر در اين راه و اعمال بمانيد، با دست خودتان راه خير دنيا و آخرت را به روى خود بسته ايد.
قرآن مجيد مى فرمايد: در اين عالم هر چه خوبى به مردم مى رسد، از جانب خدا است و در اين دنيا هر چه بدى، رنج، سختى، مشكل و عذاب به مردم مى رسد، از طريق خود مردم است.
خود مردم باعث مشكلات، ناامنى، رنج، مشقت و ضيق معيشت خود هستند.
خداوند متعال هر چه را كه حرام كرده است، فقط به اين خاطر بوده كه مردم با ارتكاب حرام، در مشكل مى افتند.
اگر زشتى هاى اخلاق را حرام كرده و گناه دانسته است، به اين خاطر است كه وقتى مردم دچار زشتى هاى اخلاق شوند؛ لجباز، متكبّر، متعصب، حريص و طمع كار شوند، خودشان به مشكل دچار مى شوند، پس همه خوبى ها از جانب او و همه بدى ها از ناحيه ما است:  «مَّآ أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَآ أَصَابَكَ مِن سَيّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ»  مولّد مشكلات خود انسان است.
 «يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ»  خدا راحتى شما را مى خواهد و براى هيچ كس سختى و مشكل نمى خواهد.
مشكل ساز خودتان هستيد. انسان وقتى قناعت نكند، دچار مشكل مى شود.
 «يوم الحسرة» بودن قيامت
چرا خداوند نام قيامت را «يوم الحسرة» مى گذارد؟ چون گروه كثيرى، به محض اين كه وارد قيامت مى شوند، دچار اندوه، غصه و تأسف مى شوند. به چه علت دچار تردد و تأسف مى شوند؟ خداوند در قرآن مى فرمايد: به خاطر اين كه وقتى وارد قيامت مى شوند، پرونده خود و ديگران را مى بينند، بهشت و جهنم را مى بينند، تازه يادشان مى آيد كه فرصت هاى الهى را از دست دادند و از آنها چيزى باقى نمانده است.
خدا به همه فرصت هايى مى دهد؛ فرصت عمر، جوانى، زيبايى، ازدواج، علم، كار، كوشش و عبادت. وقتى در قيامت مى بيند كه تمام فرصت ها نابود شده است، دچار اندوه فراوانى مى شود كه علاج نمى شود، چون علاجش به اين است كه دوباره فرصت ها را به انسان برمى گردانند تا با آنها تجارت كند و سود قيامتى به دست بياورد. ولى افسوس مى خورد كه چرا آن فرصت ها ديگر برنمى گردد؟ چون بنا نيست كه برگردانند. از ابتدا نيز بنابر اين بوده كه فرصت ها يك بار به مردم داده شود.
  تنهايى گنهكار در قيامت
قرآن مى فرمايد: در كنار اين اندوه و حسرت و گريه و ناله و داد و فرياد، شفاعت شفاعت كنندگان شامل او نخواهد شد. رحمت خدا به داد او نمى رسد و در صحراى محشر، تنها خواهد بود: «لَّاتَجْزِى نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيًا وَ لَايُقْبَلُ مِنْهَا شَفعَةٌ وَ لَايُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَ لَاهُمْ يُنصَرُونَ»
اين جمله در قرآن تكرار شده است. دانشمندان عرب مى گويند: تركيب ادبى اين آيه با اين سياق، اگر حرف نفى مثل «لا و ما» روى كلمه نكره بيايد، مثلًا معناى آن عام است كلمه بدون «الف و لام»، چون عرب، كلمات «الف و لام» دار را معرفه، يعنى چيز شناخته شده مى گويد، وقتى «الكتاب» مى گويد، مخاطب مى فهمد كه اين چه كتاب است. اما اگر گوينده بگويد: «كتاب» هيچ كس نمى داند چه كتابى را مى گويد.
در اين آيه و در جملات منفى، يعنى دارنده حرف نفى، كه داراى كلمه نكره هستند، مثل «نفس» كه «الف و لام» ندارد، مى گويند: نكره در سياق نفى، معنايش عام است. اگر بخواهيم بر اساس ادبيات عرب اين آيه قرآن را معنا كنيم، معنى صحيح آن اين مى شود: از هيچ كسى در قيامت جزيه پذيرفته نمى شود.
 دقت در ترجمه قرآن
من ترجمه اى از قرآن نوشتم كه چهار سال طول كشيد. بيشترين وقت مرا در اين چهار سال همين ادبيات عرب گرفت، چون اصرار داشتم كه تمام مسائل ادبى آيات را بنويسم، تركيب ادبى، بديع و بيان آيات را به دست بياورم، بعد به لغت عرب مراجعه كنم، ببينم اين لغت در قرآن در چه معنايى استعمال شده است؟ بعد اصطلاحات عرب را ببينم، كه وقتى مى گويد: «تَبَّتْ يَدَآ أَبِى لَهَبٍ وَ تَبَّ»
منظورش چيست؟ يعنى اين دو دست او قطع شود؟ ديدم نه، منظورش قطع دست نيست، بلكه يعنى قدرتش نابود شود كه اين همه ما را اذيت كرد. يعنى نابود باد قدرت و حكومت ابولهب. در ترجمه نزديك به آيات، حفظ ادبيات عرب، علم بيان، نظر محققان و مفسران و حفظ سلامت انشاى فارسى مهم است. آيه مورد بحث ما اين بود:  «لَّاتَجْزِى نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيًا وَ لَايُقْبَلُ مِنْهَا شَفعَةٌ وَ لَايُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَ لَاهُمْ يُنصَرُونَ» ممكن است كلمه «تجزى» شما را به اشتباه بياندازد كه به معنى پاداش و جزا باشد، و بعد معنى كنيد: هيچ كس، كسى را پاداش نمى دهد و پاداش قيامت مربوط به خداست، نه مربوط به كس ديگرى. اما در كلام عرب وقتى كه «تجزى» با «عن» مى آيد، و با توجه به نكره بودن «نفس» بدون الف و لام و «لاى» نفىِ در آيه، يعنى در روز قيامت، از اولين و آخرين، قدرت برطرف كردن چيزى از عذاب را از مجرم ندارد. يعنى مجرم حرفه اى در قيامت تنها است و يار ندارد.
قيامت چنين روزى است، البته نه براى مردم مؤمن؛ زيرا ممكن است هر كسى از شما گناه داشته باشيد، اما گناهكار حرفه اى نيستيد. تا مى توانيد، گناه نكنيد و گناهانى كه مرتكب شده ايد جبران كنيد.
جبران مخصوص هر گناه
هر گناهى راه جبران دارد، نمى شود همه گناهان را با يك جمله به پروردگار گفت: «استغفر الله ربى و اتوب اليه».
بايد ببينيد كه در اين گناهان گوناگون چه نوع گناهى هست، مثلًا بدهكارى، اگر قصد تو اين بود كه ندهى، اين با «استغفر الله» پاك نمى شود، بلكه شما بايد پول مردم را بدهيد. يا روزه ماه رمضان را خورده اى، اين با «استغفر الله» درست نمى شود، بايد كفاره روزه را طبق رساله بگيرى وگرنه آن سبد پر از گناه با «استغفر الله» خالى نمى شود.
بنابراين، آنان غير از شما هستند كه درباره آنان مى فرمايد:  «لَّاتَجْزِى نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيًا وَ لَايُقْبَلُ مِنْهَا شَفعَةٌ وَ لَايُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَ لَاهُمْ يُنصَرُونَ»
يا مشرك هستند، يا گناه كار حرفه اى و بى ادب كه تا آخر عمر برنگشتند و هر چه خدا فرصت دارد، خراب كردند. حتى فرصت پيرى را غنيمت ندانسته و توبه نكردند. پير شدند، اما كارشان را اصلاح نكردند. علنى مى گويد: من مى خواهم به طبقه هفتم جهنم و كنار معاويه بروم. خودش نمى خواهد. خدا او را چه كار كند؟
اين ها در روز قيامت نبايد غصه بخورند؟! نبايد خداوند يكى از اسم هاى قيامت را «يوم الحسرة» بگذارد؟! يعنى روزى كه مرد و زن وارد مى شوند و مى بينند كه همه فرصت ها نابود شده و هيچ چيزى هم در دست آنها نيست كه با آن رضاى خدا را جلب و دل پيغمبر صلى الله عليه و آله را شاد كنند.
اغتنام فرصت مالى
در شهرى بعد از جلسه اى، روحانى بزرگوارى به من گفت: فرصت دارى كه من شما را جايى در اين شهر ببرم و نشان شما بدهم؟ گفتم: برويم. آمديم و حوزه علميه اى را به من نشان داد، نزديك به دويست طلبه درس خوان در آن مشغول تحصيل بودند و بعضى از آن طلبه ها در حد مجتهد شدن، بعضى ها نويسنده و بعضى ها مفسر قرآن بودند.
گفتم: اينجا را چه كسى ساخته است؟ امام جمعه؟ گفت: نه، امام جمعه اين شهر توان ساختن چنين بنايى را ندارد، بلكه خانمى كه بيش از پنجاه سال سن داشت، بعد از آنكه پدرش از دنيا رفت، هر چه ارث بود به اين خانم رسيد، اين خانم آمد و خانه اى براى خودش برداشت و گفت: ما بيشتر از اين نيازى نداريم و كل ارث را براى ساختن اين مدرسه اختصاص داد.
خيال نكنيد كه خدا ثواب اين مدرسه را به پدر او مى دهد، چون مالك آن مال ديگر پدرش نبود، او كه مرد، ديگر مالك نبود، اين خانم مالك است و خدا همه ثواب را به او مى دهد.
اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد:
كارى نكنيد كه شما اموال را جمع كنيد، بعد به وارث خوب برسد، آن وارث خوب با آن اموال كار خير كند، تو وارثت را در قيامت ببينى كه به خاطر مال تو به بهشت مى برند و تو را به خاطر بخل به جهنم ببرند. چون آن مال، ديگر مال تو نيست. بعد از مردن تو اموال مال وارث شده و ثواب به او خواهد رسيد. اين در صورتى است كه وارث خوب و پاك، پول هاى تو را در كار خير مصرف كند و با پول تو به بهشت برود، اما اگر اين پول به وارث گنهكار برسد، در قيامت هم به خاطر پولت جهنم مى روى و هم به خاطر شريك جرم بودن با او، يعنى دو عذاب دارى.
 حال ياران اسكندر و «يوم الحسرة»
مى گويند: اسكندر- ذوالقرنين- به دنبال آب چشمه حيات مى گشت، به او گفتند: آن چشمه در ظلمات است. فكر مى كنم كه آن زمان ها كه مى گفتند ظلمات، يعنى در دو طرف كره زمين نقاطى وجود دارد كه شش ماه شب و شش ماه روز است. به اسكندر گفتند: آن چشمه در ظلمات است. گويا رفته سر از قطب شمال در آورده، يا از قطب جنوب.
مى گويند: با لشكرش رفت. گفته بودند: اگر كسى به اين چشمه دسترسى پيدا كند و از آبش بنوشد، تا قيامت زنده مى ماند، ولى اشياى آن منطقه ظلماتى قيمتى است.
با لشكرش وارد تاريكى قطب شمال يا جنوب شد كه تاريكى آن خيلى فراگير و گسترده بود. هر چه گشتند، اسكندر و لشكريانش اين چشمه را پيدا نكردند و بعد حكم داد كه بيرون برويم.
آنهايى كه با او بودند، هر چه در اطرافشان در تاريكى بود جمع كردند، بعد كه در روشنايى آمدند، همه اشياى قيمتى بود. آنهايى كه اشياء را جمع كرده بودند و آنهايى كه هيچ چيزى جمع نكرده بودند و با دست خالى برگشتند، هر دو غصّه دار شدند؛ آنهايى كه جمع كرده بودند، گفتند: چرا بيشتر جمع نكرديم، ناراحت بودند. آنهايى كه جمع نكرده بودند، گفتند: چرا چيزى جمع نكرديم.
در قيامت نيز خوبان غصّه مى خورند كه چرا بيشتر خوبى نكرديم؟ افراد بد نيز غصّه مى خورند كه چرا خوبى نداريم. اين يوم الحسرة يكى از نام هاى قيامت است. رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره فرصت ها جمله اى مى فرمايد:
 «الفرص تمرّ مرّ السحاب»
فرصت ها مانند گذشتن ابر مى گذرند. تا وقت داريد، براى دنيا و آخرت خود كار كنيد كه بدون بهره از دست نرود.
روز شروع بيچارگى در قيامت خيلى سنگين است. باز در دنيا مى شود جبران كرد و راه جبران براى همه باز است. من از اين باز بودن راه خيلى شگفت زده هستم.
  قبول وحشى از سوى خدا
وحشى، قاتل عموى پيغمبر صلى الله عليه و آله كه وقتى حضرت حمزه را كشت، بالاى سر جنازه اش آمد، با خنجر حضرت حمزه را مثله كرد، پيغمبر صلى الله عليه و آله وقتى آمد و جنازه را ديد، به قدرى اندوهگين شد كه گفت: عموجان! در جنگ بعد، اگر من به آنان دست يابم، به جاى تو، هفتاد نفر را مى كشم. جبرئيل آمد و عرض كرد: خدا مى فرمايد: يك نفر از شما را كشته اند، تو نيز يك نفر را بكش و جريمه اصلى را به عهده من در قيامت بگذار.
پيغمبر صلى الله عليه و آله از جنگ احد كه برگشتند، در بيشتر سخنرانى هايشان از عمو ياد كرده و گريه كردند. به زنان مدينه فرمودند: دور هم جمع شويد و با صداى بلند براى عمويم گريه كنيد، يعنى آن هشت سالى كه پيغمبر صلى الله عليه و آله زنده بودند، روضه حمزه سيدالشهداء همه جا برپا بود. بعد كه جريان كربلا اتفاق افتاد، ديگر تمام مصائب قبل به فراموشى سپرده شد.
هفت سال بعد، وحشى، قاتلِ بت پرست و مشرك، نامه اى به پيغمبر صلى الله عليه و آله نوشت كه: من از گذشته ام پشيمانم و مى خواهم مسلمان شوم، اگر به مدينه بيايم، قبولم مى كنى؟ جبرئيل آمد و گفت: جواب نامه اش را بنويس: بله، قبولت مى كنيم. يعنى تا زنده ايم، فرصت، قابل غنيمت شمردن است، آن را از دست ندهيم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

 


منبع : روابط عمومی و امور بین الملل مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

آثار ایمان- جلسۀ سوم
تجارت معنوی - جلسه اول
زنان اهل بهشت‏
قرارداد همسر عمران با خداوند
انواع هدايت الهي
تبيين ظالم و درجات ظلم
گرفتار شدن لنين در دست هگل
ارزشها و لغزشهای نفس - جلسه هیجدهم
پیوند با ابی‌عبدالله(ع)، تنها راه پیروزی در سلوک ...
هدايت تكوينى و تشريعى - جلسه پنجم (2) – (متن کامل + ...

بیشترین بازدید این مجموعه

عناوين مسايل مربوط به اصلاح نفس‏
تبيين ظالم و درجات ظلم
اجابت دعوت بندگان معصيت‏كار
هدايت تكوينى و تشريعى - جلسه پنجم (2) – (متن کامل + ...
تقدير خدا بر روزى موجودات
توبه جوان گناهکار
انواع هدايت الهي
تهران هیئت محبان‌الزهرا دههٔ اوّل جمادی‌الاوّل ...
پیوند با ابی‌عبدالله(ع)، تنها راه پیروزی در سلوک ...
قرارداد همسر عمران با خداوند

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^