فارسی
جمعه 31 فروردين 1403 - الجمعة 9 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

وصل شدگان به منبع نور

نقل شده روزى در بصره درِ خانه اى را زدند. صاحب خانه در را باز کرد، فردى نامه اى به دستش داد و رفت. مرد نامه را باز کرد و خط محبوبش، امام حسین علیه السلام را دید.

آتش است این بانگ ناى و نیست باد
 هر که این آتش ندارد، نیست باد10
 کلمه به کلمه نامه، جلوه خدا بود : «کَلامُکُمْ نُورٌ». در کلمه به کلمه نامه، سعادت و کرامت موج مى زد. امام علیه السلام نوشته بود که مى خواهم نزد من بیایى و با من باشى. انسانى که اضافه به خدا است، خدا نیز او را بالا مى برد. کسى که اضافه به ائمه و انبیا است، آنان نیز او را مى خواهند و در سخت ترین شرایط زمان، او را سالم نگه مى دارند.مرد، فرزندانش را صدا زد و گفت : فرزندانم! محبوبم برایم نامه نوشته و این خط و امضاى او است.

از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه
 انّى رایتُ دهرا فى هجرک القیامه11
 محبوبم مرا خواسته است. من با رسیدن این نامه، دیگر کارى در این دنیا ندارم. آن گاه از همسر و فرزندانش خداحافظى کرد. فرزندانش گفتند : پدر! همه دروازه ها را بسته اند و کسى نمى تواند وارد شهر شود. مرد گفت : من مى روم.

عشق از اول چرا خونى بود
 تا گریزد آنکه بیرونى بود12
 من مى روم و از دروازه بصره عبور مى کنم. جگر گوشه زهرا علیه السلام مرا خواسته است و من باید بروم.آن گاه به راه افتاد و رفت. اسبش را مى تاخت و مى گفت : تا توان دارى، تندتر برو و مرا به محبوبم برسان!نزدیک مکه که رسید، به او گفتند که حسین به سوى عراق رفته است. او نیز منزل به منزل رفت تا به کربلا رسید. بعد از ظهر روز عاشورا، یک ساعت پس از شهادت ابى عبداللّه علیه السلام چشمش به لشکر انبوه عمر سعد افتاد. گمان کرد که لشکر امام حسین علیه السلام است. با خود گفت : اینان همگى به دنبال محبوب من هستند! جلوتر رفت و گفت : مولاى من کجا است؟ پرسیدند : مولاى تو کیست؟ گفت : حسین بن على علیه السلام .آنان نیز گودال قتلگاه را به او نشان دادند و گفتند : محبوبت آن جا است. گفت : حسین بن على کشته شد؟ گفتند : بله.همان لحظه از اسب پایین آمد و به سوى پیکر امام به راه افتاد، آن را بوسید و گفت : حسین جان! منتظرم باش! من نیز چند لحظه دیگر به تو مى پیوندم.آن گاه شمشیرش را کشید و به سوى دشمن حمله برد ؛ اما نتوانست از کنار گودال قتلگاه دور شود. وقتى که زخمى شد بر زمین افتاد، بدن زخمى اش را به کنارى کشید و با همان حال، دو تن از افراد دشمن را کشت. پس از آن، افراد دشمن به سوى او حمله بردند و او را به شهادت رساندند.

 

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

نفخه محرکه
عبرت آموز: مجموعه‏اي از نکته‏ها و داستانها
تفسیر حکیم (جلد6) قسمت دوم
سلامتى دين در عزلت‏
توبه ى دو برادر در آخرین ساعات عاشورا
استقبال علاقمندان از ترجمه قرآن کریم استاد حسین ...
سفر زیارتی استاد حسین انصاریان به عتبات عالیات + ...
اسلام و مالکیت
استاد حسین انصاریان : بر خی از افراد جامعه نسبت به ...
حکمت هاى عملى

بیشترین بازدید این مجموعه

چهل حدیث
توبه ى دو برادر در آخرین ساعات عاشورا
اسلام و مالکیت
قوّه هاضمه
تفسیر حکیم (جلد6) قسمت دوم
عبرت آموز: مجموعه‏اي از نکته‏ها و داستانها
استقبال علاقمندان از ترجمه قرآن کریم استاد حسین ...
برنامه هیئت‏ها و مراسم مذهبی در مشهد، قم و تهران ...
سفر زیارتی استاد حسین انصاریان به عتبات عالیات + ...
سلامتى دين در عزلت‏

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^