فارسی
چهارشنبه 05 ارديبهشت 1403 - الاربعاء 14 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

اوضاع آخر الزمان

قمى ، در تفسير خود از پدرش از سليمان بن مسلم خشاب از عبداللّه بن جريح مكى از عطاء بن ابى رياح از عبداللّه بن عباس نقل كرده است : در حجة الوداع با پيامبر صلى الله عليه و آله حج نموديم ، پيامبر صلى الله عليه و آله درب كعبه را گرفته و با صورت خود به سوى ما توجه نموده و فرمود : شما را به علائم قيامت خبر ندهم ؟
سلمان كه آنجا نزديك تر از همه به آن حضرت بود گفت : چرا يا رسول اللّه ، فرمود : از علائم قيامت ، ضايع كردن نماز و پيروى از شهوات و ميل به هواها و بزرگداشت مال و فروش دين به دنياست .
آن گاه دل و اندرون مؤمن از آن منكراتى كه مى بيند و نمى تواند تغيير دهد ، هم چون نمك در آب گداخته و آب مى شود .
سلمان عرض كرد : يا رسول اللّه ! اين برنامه ها حتماً شدنى است ؟ فرمود : آرى سلمان ، سوگند به آن كه جانم به دست اوست ، در آن وقت فرماندهانى ستمگر و وزيرانى فاسق و عارفانى ظالم و امينانى خائن بر ايشان حكومت مى كنند . سلمان گفت : يا رسول اللّه ! اين شدنى است ؟ فرمود : آرى سلمان ، سوگند به آن كه جانم به دست اوست ، آن زمان بد ، خوب و خوب ، بد شده و خائن مورد امانت قرار گيرد و امين خيانت ورزد و دروغگو تصديق و راستگو تكذيب مى شود .
سلمان گفت : يا رسول اللّه ! اين حتماً شدنى است ؟ فرمود : آرى سلمان ، سوگند به آن كه جانم به دست اوست ، آن زمان زن با شوهرش در تجارت شركت مى كند و باران در تابستان مى بارد !
  شرافتمندان به غضب مى آيند ، فقير اهانت مى شود ، بازارها نزديك مى شود ، آن وقت اين مى گويد چيزى نفروخته ام ، آن مى گويد سودى نبرده ام ، مى بينى همه مذمّت خدا مى كنند .
سلمان گفت : يا رسول اللّه اين شدنى است ؟ فرمود : آرى سلمان ، سوگند به آن كه جانم به دست اوست ، آن گاه زنان فرمانده و كنيزان طرف مشورت مى شوند ، بچه ها روى منبر مى روند ، دروغ زيبا و زكات ضرر و غنيمت وفى ء مسلمانان تاراج مى شود ، مرد به پدر و مادر خود جفا و به دوستش نيكى مى كند و ستاره دنباله دار ظاهر مى شود .
سلمان گفت : يا رسول اللّه ! اين شدنى است ؟ فرمود : آرى سلمان ، سوگند به آن كه جانم به دست اوست ، آن گاه طلاق زياد مى شود و براى خدا حدى به پا نمى شود و به خدا ضررى نمى زند .
سلمان گفت : يا رسول اللّه ! اين شدنى است ؟ فرمود : آرى سلمان ، قسم به آن كه جانم به دست اوست ، آن گاه زنان آوازه خوان و ملاهى زياد مى شود و بدان امتم بر ايشان مسلط مى شوند .
سلمان گفت : يا رسول اللّه ! اين شدنى است ؟ فرمود : آرى سلمان ، سوگند به آن كه جانم به دست اوست ، آن گاه ثروتمندان امتم براى تفريح به مكه مى روند و متوسطين ايشان براى تجارت و فقيران براى نشان دادن و شنواندن به مردم ، آن گاه مردمى پيدا مى شوند كه قرآن را براى غير خدا ياد مى گيرند و آن را مزمار مى كنند ، مردمى پيدا مى شوند كه فقه دينى را براى غير خدا ياد مى دهند ، اولاد زنا بسيار مى شود ، با قرآن تغنى و آوازه خوانى مى كنند و به دنيا افتخار و مباهات مى نمايند .
سلمان گفت : يا رسول اللّه ! اين مى شود ؟ فرمود : آرى سلمان ، سوگند به آن كه جانم به دست اوست ، اين در آن وقتى است كه پرده حرام ها دريده شود ، گناه ها كسب گردد ، بدان بر نيكان مسلط شوند ، دروغ زياد و لجاجت پيدا و فقر رايج شود .
مردم در لباس به هم مباهات كنند ، باران بى وقت بر ايشان ببارد ، طبل و شيپورها را بپسندند ، امر به معروف و نهى از منكر را انكار مى كنند ، تا آنجا كه مؤمن در آن وقت ذليل ترين مردم شود ، ميان عابدان و قاريانشان بدگويى پيدا مى شود و اين ها در ملكوت آسمان ها ، پليد و نجس خوانده مى شوند .
سلمان گفت : يا رسول اللّه ! اين شدنى است ؟ فرمود : آرى سلمان ، سوگند به آن كه جانم به دست اوست ، آن گاه ثروتمندان از فقر مى ترسند ، به طورى كه سائل از جمعه تا جمعه ديگر سؤال مى كند و كسى را نمى يابد كه چيزى در دستش بگذارد .

سلمان گفت : يا رسول اللّه ! اين مى شود ؟ فرمود : آرى سلمان ، سوگند به آن كه جانم به دست اوست ، رويبضه سخن مى گويد ؛ سلمان گفت : يا رسول اللّه رويبضه چيست ، پدر و مادرم فدايت باد ؟ فرمود : كسى كه در امور مردم حرفى نمى زد حرف مى زند ، سپس جز اندكى درنگ نكنند كه زمين صدايى كند و هر دسته اى گمان كنند در ناحيه آن ها صدا كرده ، سپس آنچه خدا خواهد درنگ مى كنند و در آن مدت زمين را مى شكافند و زمين پاره هاى جگر خود « طلا و نقره » را بيرون مى افكند ، سپس با دست خود به ستون ها اشاره كرده فرمود : مانند اين ، آن روز طلا و نقره سودى ندارد اين است معناى :
 به غضب مى آيند ، فقير اهانت مى شود ، بازارها نزديك مى شود ، آن وقت اين مى گويد چيزى نفروخته ام ، آن مى گويد سودى نفَقَدْ جَاءَ أَشْرَاطُهَا . پس هنگامى كه قيامت بر آنان فرا رسد . برده ام ، مى بينى همه مذمّت خدا مى كنند .


منبع : برگرفته از کتاب داستانهای عبرت آموز استاد حسین انصاریان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

حکایت ثعلبة بن حاطب‏
حكايتى از نماز باران‏
دو حكايت در اسراف‏
حكايت حلواى معاويه و ابوالاسود
رفتار امام حسين (ع) با معلم فرزندش‏
چگونه بخوابم ؟
خبر دادن به ثواب بيشتر
عبد شاكر ، راضى به فعل حق
طلبه‌ای که به لوسترهای حرم امیرالمؤمنین(ع) ...
حکایت پیرمرد آتش‌پرست با حضرت موسی(ع)

بیشترین بازدید این مجموعه

طلبه‌ای که به لوسترهای حرم امیرالمؤمنین(ع) ...
توسل و توبه
عبد شاكر ، راضى به فعل حق
منبر تربيتى ملا عباس تربتى‏
حكايت حلواى معاويه و ابوالاسود
دو حكايت در اسراف‏
من راهب نيستم‏
در این دنیا چه چیز مرا كفايت مى‏‌كند؟
خبر دادن به ثواب بيشتر
حكايتى از نماز باران‏

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^