فارسی
جمعه 31 فروردين 1403 - الجمعة 9 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

مراحل رسیدن به محبوب و معشوق

قدم اول که تمام انبیا، امامان و عرفاى بزرگ قابل قبول راهنمایى مى کنند این است که فقه را هر کسى برابر با تکلیفش به اجرا بگذارد، فقهى را که در دو قسمت است : یکى در قسمت عبادات و دیگر در قسمت معاملات.در قسمت عبادات واجبات را بجا بیاور، محرّمات را ترک کن. در قسمت معاملات هم رابطه دنیایى ات فقط با مال حلال باشد، با مال حرام هم به کلّى قطع رابطه کن. این قدم اول است ؛ یعنى این قدم را هر کسى بردارد تازه به او مى گویند که آماده قبول شدن یار شده است و حالا در را باز مى کنند والاّ منهاى این حرف ها انسان بیرون بیرون است، در بیابان است، نه در باغ و گلزار و گلستان، دور است، سرگردان و حیرت زده است، به هیچ نحوى هم آرام نمى شود. مى گوید: خانه مى خرم راحت مى شوم، مى خرد، اما راحت نمى شود ؛ زن مى گیرم راحت مى شوم، مى گیرد، اما راحت نمى شود ؛ بچه دار مى شوم، راحت مى شوم، بچه دار مى شود، اما راحت نمى شود ؛ مغازه مى گیرم، راحت مى شوم، مغازه مى گیرد، اما راحت نمى شود، یک زمان مى بینى چشمش را باز مى کند، خانه دارد، ماشین دارد، زن و بچه دارد، عروس و داماد دارد، محاسن سفید نزدیک مرگ است اما آرام نشده، این هنوز در بیابان زندگى مى کند، هیچ چیزى گیرش نیامده، راه را هنوز پیدا نکرده، محرّمات را ترک کند، نگویید نمى توانیم، هر کسى بگوید نمى توانم دروغ است، چون هر چه را که انسان نتواند خدا به او تکلیف نمى کند، کسى نگوید که نمى توانم جلوى شهوت خودم را بگیرم، اگر نمى توانستى خدا نمى فرمود:« وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لاَ یَجِدُونَ نِکَاحاً »19.و کسانى که [ وسیله ] ازدواجى نمى یابند باید پاکدامنى پیشه کنند تا خدا آنان را از فضل خود توانگرشان سازد .جوانى که دستش به زن گرفتن نمى رسد، وقتى که پاى شهوت حرام مى آید، «وَ لْیَسْتَعْفِفِ» عفّت نفسش را حفظ کند، اگر نمى توانستى که مولایت دعوتت نمى کرد، مى توانى که دعوتت کرده، شیشه عصمتت را نشکن، نفس را زخمى نکن، امروز از گناه لذت مى برى، اما وقتى دیگر نتوانى گناه کنى، گوشه اتاق در رختخواب که افتادى مُدام یاد گذشته مى افتى، مُدام دست به دست مى زنى، مدام به سرت مى زنى، مدام بچه داخل اتاق مى آید و مى گوید: باباى پیر من چرا گریه مى کنى؟ انسان نمى تواند دردش را بگوید که درد جدایى است، اگر نمى شد که محبوبت نمى گفت. این امر «وَ لْیَسْتَعْفِفِ» به جوان ها دعوت محبوب و معشوق است. به کاسب هم همین طور، مى تواند مال حرام نخورد، به این دلیل محبوب مى گوید:« وَلاَ تَاْکُلُوا اَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ »20.و اموالتان را در میان خود به باطل و ناحق مخورید .

هزار نکته باریک تر ز مو این جاست. این اولین قدم است.چهار برنامه را باید اجرا کرد : اداى واجبات، ترک محرّمات، خوردن حلال، بریدن از حرام. کل این چهار برنامه تنها یک قدم است، آن هم قدمى ظاهرى، تو این قدم را بردار، بعد ببین چه مى بینى. به خدا ببین چه مى بینى. از امشب به پروردگار بگو مى خواهم این قدم را بردارم، هنوز برنداشته اى، صبح نشده همین امشب ببین چه مى بینى، اگر ندیدى فردا شب حرام است به این جا بیایى، مى آیى چه کار، بى خودى وقتت را تلف مى کنى، فشار به خودت مى آورى، نمى خوابى اگر انسان در بیابان بایستد و چهار طرفش را نگاه کند، همه خار و خاشاک مى بیند، از بیابان بیرون برو و ببین داخل شهر چه خبر است؟اما نرفته همین امشب ببینید، ببین حالا که مى روى واقعا تصمیم بگیر. مى روى خانه خوابت نمى بَرَد، بچه ها بیدار بشوند، ناراحت مى شوى مى گویى کاش بخوابند، بخوابند تا مرا نبینند، رختخوابت را هم پهن مى کنى، مى خواهى بخوابى، مى بینى رختخواب هیچ جاذبه اى ندارد، نمى کشد، آن وقت بلند مى شوى، به گوشه اى مى آیى، هیچ چیز نگفته مى بینى اشکت مى خواهد بریزد، چه شده، مولایت مى خواهد با تو مصافحه کند، دستش را دراز کرده تا زیر بغل تو را بگیرد، حالت عوض مى شود، چشمت عوض مى شود، دیگر سحرى که مى خواهى بخورى پنج الى شش لقمه که خوردى، سیر مى شوى، بشقاب هم پر است، ولى دیگر میلت نمى کشد، چرا که میلت را به جاى دیگر جهت داده اند. گم شده پیدا شد، دیگر نوبت اطمینان و آرامش رسید، دیگر راحتى شروع شد، دیگر مولا نقاب از چهره برداشت، چه حالى پیدا کردى، با این که هیچ چیزى نمى گویى، اما خودِ پروردگار خبر مى دهد، مى گوید: بنده من، تو هیچ چیزى نمى گویى، امشب که تصمیم تو عوض شده، من از درونت با تو مناجات مى کنم، با تو خلوت کرده ام، فارسى تر بگویم، او که دل ندارد، ولى دل همه عالَم است، او مى گوید: من بسیار دلم براى تو تنگ بود، کجا بودى؟ پیش چه کسى بودى؟ در آغوش چه کسى بودى؟ دیدى هر کجا رفتى، آرام نشدى؟ دیدى؟! آن وقت گوشه خلوت خانه مى نشینى و این شعرها را مى خوانى :

ما عاشقان غیر از خدا یارى نداریم
 با یارى اش حاجت به دیّارى نداریم
 


با هر چه پیش آید به عالَم شادکامیم
 غیر غمش بر دوش جان بارى نداریم
 
نور رُخش تا در دل ما شد پدیدار
 آیینه یاریم و زنگارى نداریم
 
عالَم به چشم ما گلستانى است بى خار
 الاّ غمش بر پاى دل خوارى نداریم
 
افتاد بارى کار ما با او صد شکر
 زین پس دگر با هیچ کس کارى نداریم
 
بر ما فقیران رحمى اى سلطان که در دل
 هیچ آرزو جز فیض دیدارى نداریم
 

 

--------------------------------------------------------------------------------
1 . انعام (6) : 4 ؛ یس ( 36 ) : 46.
2 . بابا طاهر
3 . هاتف اصفهانى
4 . قصص (28) : 81 .
5 . آل عمران (3) : 185.
6 . مفاتیح الجنان، مناجات حضرت امیر علیه السلام در مسجد کوفه.
7 . دیوان اشعار حافظ شیرازى
8 . دیوان اشعار حافظ شیرازى
9 . الکافى: 1/16.
10 . مدینه المعاجز: 4/52، حدیث 1080/133 .
11 . خصائص الائمه: 111.
12 . بقره (2) : 81 .
13 . نور (24) : 30.
14 . بحار الانوار: 44/319.
15 . دیوان اشعار حافظ شیرازى
16 . دیوان اشعار حافظ شیرازى
17 . الکافى: 8/143 ، حدیث 108.
18 . بحار الانوار: 16/21.
19 . نور (24) : 33.
20 . بقره (2) : 188.

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

نفخه محرکه
عبرت آموز: مجموعه‏اي از نکته‏ها و داستانها
تفسیر حکیم (جلد6) قسمت دوم
سلامتى دين در عزلت‏
توبه ى دو برادر در آخرین ساعات عاشورا
استقبال علاقمندان از ترجمه قرآن کریم استاد حسین ...
سفر زیارتی استاد حسین انصاریان به عتبات عالیات + ...
اسلام و مالکیت
استاد حسین انصاریان : بر خی از افراد جامعه نسبت به ...
حکمت هاى عملى

بیشترین بازدید این مجموعه

چهل حدیث
امیرالمومنین علیه السلام و حالت انتظار
نفخه محرکه
توبه ى دو برادر در آخرین ساعات عاشورا
اسلام و مالکیت
حکمت هاى عملى
استقبال علاقمندان از ترجمه قرآن کریم استاد حسین ...
برنامه هیئت‏ها و مراسم مذهبی در مشهد، قم و تهران ...
سفر زیارتی استاد حسین انصاریان به عتبات عالیات + ...
سلامتى دين در عزلت‏

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^