فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

ایمان و تأثیر آن بر مبادی رفتار

هر رفتار و عملی كه از انسان سر می زند مبتنی بر علت ها و مقدّماتی است كه از آن با عنوان «مبادی رفتار» یاد می شود.  
در اینجا در صدد بیان رابطه ایمان با مبادی رفتار هستیم. بدین روی، پس از تعریف «ایمان» و ویژگی های اساسی آن (مبتنی بودن ایمان بر بینش و گرایش، قلبی بودن و اختیاری بودن)، به بیان مبادی رفتار از دیدگاه فلسفه، اخلاق و روان شناسی پرداخته ایم.
مبدأ رفتار در حقیقت، همان پاسخی است كه به پرسش علت بروز رفتارهای ویژه داده می شود. هر دانشی بر اساس هدف، روش و موضوع خود، مبدأ رفتار را تعریف كرده است. دانش فلسفه مبدأ رفتار را «نفس انسان» می داند كه از طریق قوا، كارهای خود را انجام می دهد. در علم اخلاق، «صفات»، كه در اثر تكرار رفتارها به صورت ملكه درآمده، به عنوان مبدأ رفتارهای اخلاقی معرفی شده است و در دانش روان شناسی نیز «انگیزش» به عنوان مبدأ رفتار معرفی شده است. ساز و كار این تأثیر و تأثر را می توان چنین تبیین كرد: چون ایمان تركیبی از شناخت و گرایش است و جایگاه آن نفس (قلب) انسان است، از این طریق شوق و اراده انسان را جهت داده و در نتیجه، رفتاری متناسب با خود را بروز می دهد. ایمان بینش ویژه ای از خالق و مخلوق و ارتباط انسان با موجودات عالم ارائه می نماید. این بینش و گرایش های درونی هر كدام زمینه ساز رفتارهای انسان در ارتباط با خداوند و ارتباط انسان با خود و دیگران می شوند. به دنبال تكرار این رفتارها در موقعیت های مشابه، ملكات و صفات انسان شكل می گیرد. هرچند حقیقت طلبی و تمایلات لذت جویانه و سعادت خواهانه در انسان ذاتی است و ریشه فطری دارد، اما شناخت ایمانی آنها را به سمت و سوی خاصی هدایت می كند و بر شیوه ارضای غرایز تأثیر می گذارد. حتی خورد و خوراك انسان را به سوی تقرّب الی اللّه و انجام عبادت خداوند سوق می دهد. در یك كلام، می توان گفت: به دنبال معارفی كه وحی در اختیار بشر گذاشته، حدّ و مرزهای رفتاری و اجتماعی انسان مشخص شده است و با توجه به ایمانی كه انسان به خداوند و نبوّت دارد و به اعتقادی كه درباره ارتباط رفتارهای این دنیا با سعادت این جهان و آن جهان دارد، می كوشد به دستورهای دین عمل كند و گرایش های خود را شكل ایمانی ببخشد. خوردن و آشامیدن، غریزه جنسی و ازدواج، لباس و مسكن و مركب، گرایش به زینت و جمال، گرایش به مال و فرزند، عواطف و احساسات (ترس و خشم و خشنودی، غم و شادی، ترس، امنیت، یأس و امید) همه از این بینش ایمانی تأثیر می پذیرد.
(الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِاللّهِ أَلاَ بِذِكْرِاللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)(رعد: ۲۸); آنان كه ایمان آورده اند دل هایشان به یاد خداوند آرام گیرد. همانا با یاد خداوند دل ها آرام می گیرد. آدمی كاندر طریق معرفت ایمان ندارد شخص انسان دارد و شخصیت انسان ندارد ای كه مغروری به دانش، دانشت را بیشتر كن تا بدانی هیچ ارزش علم بی ایمان ندارد كاخ دانش گر همه از سنگ و از پولادسازی لرزد و ریزد گر از ایمان پی و بنیان ندارد.
در فرهنگ غنی اسلام، واژه «ایمان» جایگاه ویژه ای دارد. در متون دینی، هیچ فرقی میان آدمیان به اندازه تفاوت میان مؤمن و غیرمؤمن به رسمیت شناخته نشده است. ایمان مهم ترین گام در حركت به سوی اخلاق و ارزش های اخلاقی شمرده شده است. بدون شك، ایمان یكی از مهم ترین زیرساخت هایی است كه روند زندگی انسان و تعالی و تكامل انسان را رقم می زند و آدمی را به سر منشأ خیرات می رساند. از این رو، خداوند رمز فلاح و رستگاری را در ایمان معرفی كرده و می فرماید: (قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ)(مؤمنون: ۱); قطعاً مؤمنان رستگارند. با توجه به نقش سازنده ای كه ایمان در سعادت انسان دارد، در این نوشتار به بررسی رابطه ایمان با مبادی رفتار پرداخته شده است تا از این طریق، ساز و كار اثرگذاری ایمان بر رفتار مشخص شود.
● تعریف «ایمان»
«ایمان»۱ مصدر باب افعال و از ریشه «أمن» به معنای «امنیت» گرفته شده و تقریباً نزد همه لغت شناسان عرب به معنای سكون، آرامش و ضدّ خوف و ترس است. منظور از آن، تصدیق و اعتقاد قلبی است، آن گونه اعتقاد و باوری كه جان آدمی را از كفر، شرك و بیماری های روحی در امان نگاه دارد.۲
در فرهنگ اسلامی، ایمان همان گرایش عقیدتی به خداست كه تا عمق دل نفوذ می كند و تمام رفتار، اخلاق و اندیشه های انسان را جهت می بخشد. در این باره، پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) می فرماید: «الایمان ما خلص فی القلب و صدّقه الاعمال»;۳ ایمان عقیده خالصی است كه در جان و دل ریشه دارد و رفتار انسان آن را تأیید می نماید. برای تحقق و شكل گیری ایمان در انسان، دو عامل مهم و اساسی مؤثر وجود دارد: یكی بینش و تحصیل شناخت (نسبت به متعلّقات ایمان); و دیگری میل و گرایش فطری.
از آن رو كه بحث ایمان در بسیاری از منابع مورد بررسی قرار گرفته است، با بیان برخی ویژگی های پذیرفته شده درباره ایمان، بحث پی گیری می شود:
● ویژگی های ایمان
با توجه به آیات قرآن كریم، متعلّقات ایمان را می توان در توحید، نبوّت و معاد۴ خلاصه كرد كه اساسی ترین آنها ایمان به «اللّه» است كه اگر جامع و كامل باشد ایمان به دو اصل دیگر را نیز تأمین می كند.۵
۱) قلبی بودن:
ایمان هر حقیقتی كه داشته باشد با ساحتی از انسان در ارتباط است كه «قلب»۶ نامیده می شود. قلب قرارگاه ایمان است و تا به روی چنین حقیقتی گشوده نشود، ایمان حاصل نخواهد شد. حضرت علی(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نقل می كند كه فرمود: «لا یستقیمُ ایمانُ عبد حتی یستقیم قلبه»;۷ استواری ایمان بنده به استواری قلب اوست.
۲) درجه پذیری:
حقیقت ایمان تشكیكی و دارای مراتب است. ایمان حقیقتی نیست كه تنها متصف به هست و نیست باشد، بلكه اگر وجود داشته باشد، می تواند هستی های مختلف بپذیرد.۸
آثار و دستاوردهای ایمان تابعی است از شدت و ضعف آن; البته هر مرتبه ایمان آثار و لوازم خود را می نمایاند. ایمان تقویت و كاستی می پذیرد. طبق این ویژگی یك مرتبه ایمانی را می توان به سوی مرتبه ای دیگر سپری كرد. قرآن كریم این ویژگی ایمان را چنین تبیین می كند: (وَ إِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَاناً وَ عَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَكَّلُونَ)(انفال: ۲); چون آیات الهی بر آنان (مؤمنان) خوانده شود، ایمانشان را می افزاید و بر پروردگار خود توكّل می كنند.

۳) اختیاری بودن:
ایمان حقیقتی است كه به اختیار در انسان جلوه گر می شود و به هیچ روی اجبار و اكراه نمی پذیرد. اكنون پس از آشنایی با برخی ویژگی های ایمان و پیش از بررسی نقش ایمان بر «مبادی رفتار»، باید دید منظور از مبادی رفتار چیست؟
● تعریف «مبادی رفتار»
هر رفتار و عملی كه از انسان سر می زند مبتنی بر علت ها و مقدّماتی است كه از آن با عنوان «مبادی رفتار» یاد می شود. به دیگر سخن، می توان گفت: مبدأ رفتار در حقیقت همان علت بروز رفتارهای ویژه است. از آن رو كه هر دانشی از زاویه و نگاه خاص خود، رفتار انسان را مورد مطالعه قرار داده است، مبادی و مقدّمات خاصی برای بروز رفتارهای انسان مطرح شده است. بنابراین، در آغاز باید تعریف هر دیدگاه را از «مبادی رفتار» شناخت و در ادامه، به بررسی تأثیر ایمان بر هر یك از آنها پرداخت. در ذیل به برخی از این دیدگاه ها اشاره شده است:
الف) مبادی رفتار از منظر فلسفه
فلاسفه مبدأ فاعلی رفتارهای انسان را «نفس» می دانند. در مباحث علم النفس فلسفی، پس از اثبات تجرّد نفس، به رابطه آن با فعل و رفتار صادر از انسان پرداخته شده است.۹ علّامه طباطبائی در بحث «كیفیات نفس» درباره مبادی رفتار انسان می فرماید: «نفس انسانی ـ كه یك صورت جوهری است، ذاتاً مجرّد از ماده است، اما در مقام فعل، متعلّق به ماده می باشد ـ علت فاعلی افعالی است كه از انسان صادر می شود.»۱۰

در بیان چگونگی تأثیر نفس بر رفتار، باید به این نكته توجه داشت كه نفس ناطقه انسانی یك مبدأ فاعلیِ علمی است كه با شناخت و آگاهی، كار انجام می دهد و تنها اموری از او صادر می شود كه آنها را برای خود كمال تشخیص می دهد و از این رو، نیاز به آن است كه پیش از انجام هر كاری، آن كار را تصور كند و كمال بودن آن را مورد تصدیق قرار دهد. به دنبال تصدیق به فایده، شوق به انجام آن كار در نفس پدید می آید و به دنبال شوق، اراده تحقق می یابد. پس از تعلّق گرفتن اراده به فعل، قوّه عامل، كه حركت دهنده عضلات است، عضلات را به حركت درمی آورد و در این مرحله، فعل موردنظر تحقق می یابد.۱۱ بنابراین، مبادی فعل ارادی انسان را می توان چنین برشمرد: علم، شوق، اراده۱۲ و قوّه عمل كه به حركت درآورنده عضلات است. در حقیقت، وقتی می خواهیم كاری را انجام دهیم، ابتدا آن را تصور می كنیم و سپس فوایدش را مورد توجه قرار می دهیم، و بعد فایده آن را تصدیق می كنیم. همه اینها علم و آگاهی است. در كنار اینها، یك كیف یا حالت نفسانی دیگر در نفس ما تحقق پیدا می كند و آن «میل و شوق» است. به دنبال میل و شوق، اگر شرایط برای عمل آماده باشد شوق مؤكّد می شود و اراده به انجام رفتار تعلّق می گیرد. قوّه عامل عضلات را به حركت درمی آورد و در نتیجه، رفتار صادر می شود.
فكر و شناخت آدمی بدون تمایلات و گرایش های طبیعی، غریزی و فطری، انسان را به حركت و تصمیم گیری نمی رساند، بلكه فقط راه را نشان می دهد و به هر اندازه كه تمایلات آدمی نیروی فزون تری كسب كند، به همان اندازه نیروی اراده او جزم و قاطعیت كسب كرده، قدرت بر عمل و فعالیت او تمكّن بیشتری به دست می آورد.۱۳
فلاسفه در تبیین رابطه بین نفس و بدن، دیدگاه های گوناگونی ارائه كرده اند. با وجود این، بیشتر آنها بر این امر اتفاق دارند كه نفس امور خود را از طریق «قوا» انجام می دهد، گرچه »آنان در تبیین جزئیات اختلاف نظر دارند، ولی تقریباً در چهارچوب و كلیت قوا اتفاق نظر دارند. نفس بر اساس كارهای گوناگونی كه دارد، قوایی دارد كه كار را به وسیله آنها انجام می دهد.
پی نوشت ها:
۱ـ ایمان، امن و اطمینان دادن است و این معنی هنگامی صورت می گیرد كه قلب انسان در آن موردی كه منظور است، از هرگونه تزلزل و اضطراب و وسوسه ایمن گردد. سرّ اطلاق آن بر عقیده نیز همین است كه مؤمن اعتقاد خود را از ریب، اضطراب و شك، كه آفت اعتقاد است، می رهاند و ایمن می كند.
۲ـ سید محمّدحسین طباطبائی، تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۴۳.
۳ـ محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۷۲.
۴ـ برای ایمان، متعلّقات دیگری همچون صفات الهی، ملائكه، كتاب ولایت، و اهل بیت(علیهم السلام) نیز مطرح شده است كه جدای از سه اصل توحید و نبوّت و معاد نمی باشد.
۵ـ ر.ك: محمّدتقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ج ۱، ص ۱۴۰ / همو، به سوی او، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۸۲، ص ۲۰۴.
۶ـ قلب نهان ترین و اصیل ترین ساحت وجود انسان است كه هم بر ساحت های دیگر حكم می راند و هم از آنها متأثر می شود و نیز با فعالیت هایی معرفتی همچون تفكر، یقین و فهم سر و كار دارد. مفاهیم مهم دین همه در ساحت قلب رخ می نمایانند و از آنجا به دیگر ساحت ها عبور می كنند. رضا، توكّل، تفویض، تسلیم، حب و بغض، همه در چنین قرارگاهی متولد می شوند و آثارشان به دیگر نواحی وجود انسان می رسد. قلب به دو وصف سلامتی و بیماری موصوف می شود و با دو وصف زندگی و مرگ رابطه دارد; به این معنا كه مرگ و زندگی قلب با مرگ و زندگی بدن تفاوت دارد. ممكن است بدن زنده، ولی قلب مرده باشد و از این رو، آثاری كه از قلب زنده صادر می شود در چنین انسانی به چشم نمی خورد. در واقع، گاه مرض قلب به مرگ آن منجر می شود.
۷ـ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶ و نیز ر.ك: آمدی، غررالحكم و دررالكلم، ش ۳۴۷۲.
۸ـ عن الصادق(علیه السلام): «ان الایمان عشر درجات بمنزله السلّم یصعد منه مرقاهٔ بعد مرقاهٔ فلا یقولنّ صاحب الانثین لصاحب الواحد: لست علی شیء حتی ینتهی الی العاشر فلا تسقط من هو دونك فیسقطك من هو فوقك و اذا رأیت من هو اسفل منك بدرجه فارفعه الیك برفق و لا تحملنّ علیه ما لا یطیق فتكسره. فانّ من كسر مؤمناً فعلیه جبره»; ایمان ده درجه است كه چون نردبان پله پله از آن بالا روند. آنكه دو پله بالاست، نباید به آنكه یك پله بالاست بگوید: تو چیزی نیستی، تا برسد به آنكه در پله دهم است. كسی را هم كه از تو پایین تر است فرو مگذار تا بالاتر از تو، تو را فرو نگذارد. كسی را كه از تو یك درجه پایین تر است به نرمی به سوی خود بالا ببر و بر او چندان بار مكن كه تاب نیاورد و بشكند; زیرا هر كس مؤمنی را فرو بكشند بر اوست كه شكست او را سامان دهد. (محمد محمّدی ری شهری، میزان الحكمه، ح ۱۳۳۹.)
۹ـ حسن حسن زاده آملی، دروس معرفت نفس، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۶۲، ج ۲، ص ۲۳۴ و ۲۳۵.
۱۰ـ «ان مقتضی الاصول العقلیه، ان كل نوع من انواع الجوهریهٔ مبدأ فاعلی للافعال التی ینسب الیه صدورها و هی كمالات ثانیهٔ للنوع، فالنفس الانسانیه التی هی صورهٔ جوهریه مجرّدهٔ متعلّقهٔ الفعل بالمادهٔ، علّهٔ فاعلیهٔ للافعال الصادرهٔ عن الانسان.»
۱۱ـ علی شیروانی، ترجمه و شرح نهایهٔ الحكمه، تهران، الزهراء، ۱۳۷۰، ج ۱، ص ۴ـ۳۹۹.
۱۲ـ اراده در انسان عبارت است از: «تبلور امیال» به این معنا كه در انسان كششی فطری به امری وجود دارد و این میل در شرایط ویژه ای تشخّص و تعیّن می یابد و شكل می گیرد، و به تحقق اراده در نفس منتهی می شود. لذا، می توان گفت: اراده تبلور میل فطری است; یعنی هیچ گاه اراده ای نمی كنیم، مگر اینكه میل برانگیخته شده باشد. و نیز در تعریف مشهور اراده گفته شده است: اراده «شوق مؤكّد» است یا «شوق مؤكّد شرط تحقق اراده» است. البته باید توجه داشت كه این شوق اعم از شوق نفسانی، حیوانی و عقلانی است. به دیگر سخن، برخی اراده از شوق مؤكّد یا میل شدید می دانند، برخی شوق مؤكّد و میل شدید را شرط تحقق اراده می دانند.
۱۳ـ عبدالكریم عثمان، روان شناسی غزالی، ترجمه سید محمدباقر حجّتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۷، ص ۳۸.
۱۴ـ بنابراین، خلق را نباید همان قدرت بر فعل یا همان فعل دانست، بلكه خلق امر راسخی است كه فعل مبتنی بر آن است و منشأ صدور فعل است.
۱۵ـ عبدالكریم عثمان، پیشین، ص ۹۶ تا ۱۱۴.
۱۶ـ ملّامهدی نراقی، علم اخلاق اسلامی، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی، ج ۱، ص ۶۰.
۱۷ـ ارنست هلیگارد، زمینه روان شناسی، ترجمه محمدتقی براهنی و همكاران، تهران، رشد، ۱۳۷۶، ج ۱، ص ۲۱.
۱۸ـ همان، ص ۱۰.
۱۹ـ واژه «انگیزش» در انگلیسی از كلمه Movere (حركت كردن) گرفته شده است. این اصطلاح ـ همان گونه كه از معنای رایج آن برمی آید ـ به علت یا چرایی رفتار اشاره دارد. به طور كلی، انگیزش را می توان به عنوان نیروی محرّك فعالیت های انسان و عامل جهت دهنده آن تعریف كرد. (علی اكبر سیف، تغییر رفتار و رفتار درمانی نظریه ها و روش ها، ص ۳۳۶.)
۲۰ـ غلامعلی افروز، چكیده ای از روان شناسی تربیتی، تهران، انجمن اولیا و مربیان، ۱۳۷۳، ص ۲۹.
۲۱ـ در صورتی كه یك عامل خارجی فرد را به انجام كاری خاص برانگیزد، از آن به محرّك تعبیر می شود.
۲۲ـ مجتبی مصباح، فلسفه اخلاق، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۸۱، ص ۱۳۷.
۲۳ـ محمّدتقی مصباح، اخلاق در قرآن، ج ۱، ص ۳۵۰ـ۴۲۰.
۲۴ـ همان، ج ۲، ص ۱۳ـ۶۸.  
  


منبع : پایگاه آفتاب
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

اگر نیازمندید هم انفاق کنید
نمازشب و نوافل
سيري در قرآن و قرآن پژوهي (2)
ارتباط میان مسئولیت اخلاقی و مسئولیت فقهی!
رمضان، بهترین فرصت برای طهارت روح
فرهنگ عاشورا وامام حسین(ع) مرکز ثقل اصول دين
بخشنده ترین مردم در نگاه امام حسین علیه السلام
چهره امام حسين(ع)
تمام شب در عبادت
عظمت شب قدر

بیشترین بازدید این مجموعه

تقوا
رحم خدا در برزخ و قيامت‏
نور رمضان (2)
 ناچيزى عنصر زمين و صورت مادى انسان نسبت به جهان‏
راه های شناخت خدا
دل هـای نـور باران
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
چگونه اثر لقمه حرام را از بین ببریم؟
کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^