فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

اوصاف تقوا پيشگان در سخن اميرمؤمنان (علیه السلام)

 "همام" كه از صحابيان اميرمؤمنان(ع) و مردي عبادت پيشه و زاهد بود، به حضرت گفت: "اي اميرمؤمنان! تقواپيشگان و پارسايان را چنان برايم توصيف فرما كه گويا هم اكنون آنان را مي بينم."
امام(ع) در پاسخ او درنگ نمود و سپس فرمود:
اي همام! تقواي الهي پيشه كن و نيكوكردار باش، كه خداوند با متقيان و احسان پيشگان است.
اما همام به اين مقدار، قانع نشد و برخواسته پيشين خويش، اصرار ورزيد... تا آن كه حضرت، بر برآوردن خواسته آن يار خويش، عزم كرد. آنگاه خداوند را ستود و بر پيامبر اكرم(ص) درود فرستاد و سپس فرمود:
آغاز آفرينش آفريدگان
خداوند سبحان، آفريدگان را آفريد، در حالي كه از طاعتشان بي نياز بود و از نافرماني و عصيانشان، در امان؛ زيرا نافرماني گناهكاران به او زياني نمي رساند و فرمانبري طاعت پيشگان نيز برايش سودي نداشت. سپس، روزي و معيشت آفريدگان را ميانشان تقسيم فرمود و هر كدامشان را در مكانت خود نشاند.
مكانت تقوامندان
اما تقوامندان و پارسايان، در اين جهان، اهل فضيلتند و داراي منزلتي ارجمندند. آن پاك نهادان و فرخنده جانان، چنين اند:
1- بينش و گفتارشان بر صواب است و صلاح.
2- و روش و منش آنان، بر تواضع است و وقار.
3- چشمانشان را بر آنچه خداوند برايشان حرام فرموده، پوشانيده اند.
4- و گوشهاشان را بر دانشهاي سودمند، گشوده اند.
5- در بلا و دشواري و نيز در آسايش و راحتي، منش و روشي يكسان دارند ( و در هيچ يك از آن دو حالت، گوهر گرانسنگ وجود خويش را نمي بازند).
6- اگر خداوند، اجل و زماني را براي ماندن آنان در اين جهان، معين نكرده بود، جان سبكبار و سبكبالشان به اندازه يك چشم بر هم زدن، در بدنشان نمي ماند؛ از شوق پاداش و اكرام خداوند كه برايشان مهيا ساخته است و نيز از خوف كيفر ( كه مبادا با ماندن در اين جهان، به گناه افتند و سزاوار عذاب شوند).
7- خداوند سبحان، در جان اين رشيدان، عظيم است و (از اين روست كه) غيرخدا، در ديدگانشان، كوچك است!
8- بهشت برايشان چنان است كه گويا آن را ديده اند و از نعمتهايش بهره مندند. و جهنم نيز براي آنان چنان است كه گويي آن را ديده و عذابش را چشيده اند!
9- دلهايشان محزون است (اما به حزن سبز، و نه غم سياه!).
10- ديگران از آزارشان در امانند.
11- بدنهاشان نحيف است.
12- نيازهاشان اندك است.
13- جانهاشان عفيف است.
14- چند روزي را (برحق و برناگوارها) صبوري ورزيدند، كه آسايش گورا و جاويدان را برايشان در پي دارد؛ اين تجارتي است سودآور كه خداوند براي ايشان( به پاس شكيبايي و پارسايي شان) فراهم فرموده است.
15- دنيا آنان را طلبيد؛ اما آنان آن رانطلبيدند.
16- و دنيا در پي به چنگ آوردن واسير ساختنشان برآمد؛ اما پارسايان، با بركف نهادن جان، خويشتن را از چنگال آن رهانيدند.
شبها و روزهاي آنان
17- و اما شب هنگام، به عبادت برمي خيزند.
18- و به تلاوت فكورانه و درنگ گونه قرآن مي پردازند. جانهاشان را با قرآن، محزون مي كنند ( حزن سبز!) و مرهم دردشان را از قرآن مي طلبند. هر گاه به آيه اي شوقناك رسند، به آن دل مي بندند و روانشان به سوي آن جذب مي شود و آن را (و وعده هاي دلربايش را) پيش چشم و دل خويش مي نهند. و آنگاه كه به آيه اي خوفناك رسند، گوش دلهاشان را (هراسناك) به آن مي سپارند، به گونه اي كه گويي خروش هولناك جهنم، بيخ گوششان است!
19- از اين روست كه (در پيشگاه پروردگار) قامت خم مي كنند و به ركوع مي روند و نيز خويشتن رابه سجده به زمين مي افكنند و چهره ودستان و پاهاشان را به خاك مي سايند و از خداوند، آزادگي خويش از عذاب الهي را مي طلبند.
20- و اما روزهنگام: بردباراني هستند، دانشمند و نيكوكردار و پارسا( كه به صحنه جامعه، گام مي نهند و به هدايت مردمان مي پردازند).
ديگر اوصاف آنان
21- خوف و خشيت الهي، اندامشان را چونان تير تراشيده، لاغر كرده است.
22- بيننده اي ظاهربين كه به آنان مي نگرد، مي پندارد بيمارند؛ اما بيمار نيستند! آن ظاهرنگر(كه ديده ژرف نگر ندارد) مي گويد: "اينان به اختلال حواس مبتلايند و نامتعادلند." اما نه! بلكه امر عظيمي آنان را چنين حيران و انديشناك كرده است!
23- (اين پارسايان صالح) از كردار نيك خويش، اگر اندك باشد، خشنود نيستند و كردار پرشمارشان را- نيزـ زياد نمي پندارند. از اين روست كه خويشتن را تقصيركار مي شمارند و از اعمال خود ( و از اينكه مبادا در ايفاي وظايف خويش كوتاهي كرده باشند) بيمناكند.
24- هنگامي كه از يكي از آن تقواپيشگان، تعريف و تمجيد شود، از آنچه درباره اش مي گويند، هراسناك مي شود و مي گويد: "من خود را بهتر از ديگران مي شناسم و خدايم مرا بهتر از من مي شناسد. خداوندا! مرا به آنچه درباره ام مي گويند، محاسبه و مؤاخذه مفرما و از آنچه مي پندارندم، برترم فرما و آنچه را از اوصاف و كردار نازيبايم نمي دانند، بر من ببخشاي."
و از ديگر اوصاف هر كدام از اين پارسايان، اينهاست:
25- صلابت در دين
26- ژرف انديشي همراه با نرمش شكوهمند.
27- ايمان پايدار همراه با يقين
28- اشتياق شورانگيز در طلب علم
29- علمي همراه با متانت و حلم
30- ميانه روي و اعتدال هنگام ثروتمندي و بي نيازي
31- خشوع و دلشكستگي در پرستش و نيايش
32- آراستگي و عزت نفس هنگام فقر و تهيدستي
33- صبوري و شكيبايي هنگام دشواري
34- تلاش و كوشش در تحصيل رزق حلال
35- شادابي و نشاط در مسير هدايت و صلاح
36- دوري از طمع
37- (اين انسان متعالي و كمال يافته ) كردار شايسته، به جاي مي آورد و اما از اينكه مبادا كوتاهي كرده باشد بيمناك است!
38- روز را با انديشه شكرگزاري از خداوند به شب مي برد.
39- و شب را با ياد خدا به صبح مي آورد.
40- شبانگاهان، خوفناك است و صبحگاهان، فرحناك! خوفناك از خطر فروافتادن در ورطه غفلت، و فرحناك از اميد به احسان و رحمت خداوند
41- اگر نفسش براي ناخشنوديهاي خود بر او سخت گيرد( و بخواهد وي را به چراگاه شهوات كشاند، وي بر او سخت مي گيرد و) خواهشهايش را برنمي آورد.
42- روشناي چشمش (و خنكاي دلش) در جاودانه ها و فناناپذيرهاست، و بي رغبتي و زهدش در ناپايدارها و زوال پذيرهاست.
43- متانت و بردباري را با دانش در مي آميزد.
44- و گفتار را با كردار همراه مي سازد.
45- آرزوهايش كوتاه و اندك است.
46- لغزش و فروافتادنش در ناشايستها كم و ناچيز است.
47- قلبش خاشع است.
48- و جانش قانع است.
49- خوراكش اندك است.
50- و زندگي و امور دنيايي اش ساده و بي تكلف است.
51- دينش محفوظ است.
52- شهوتش مرده است.
53- خشمش فروخورده است.
54- مردمان به خير او اميدوارند و از شرش در امان
55- اگر در ميان غافلان باشد، از ذاكران و هشياران محسوب مي شود و اگر در جمع ذاكران باشد، جزو غافلان به شمار نمي آيد.
56- كسي را كه (از روي غفلت و ناداني، و نه از سر استكبار و ستمگري) به او ستمي كرده باشد، مي بخشد.
57- و به كسي كه وي را محروم ساخته باشد، عطا و بخشش مي كند.
58- و با آن كس كه از او بريده باشد، مي پيوندد.
59- دشنام و ناسزاگويي از او به دور است.
60- گفتارش نرم و آرام است.
61- زشتكاري از وي ديده نمي شود.
62- نيكوكرداري و خوشرفتاري اش همواره پديدار است.
63- خيرش روآورنده است و شرش روي گرداننده
64- در لغزشگاهها (و هنگامه حوادث پراضطراب،) با وقار و پرصلابت است.
65- و در ناگواريها و مصائب، شكيبا و پابرجاست.
66- بر آن كس كه خشم گيرد، ستم نمي ورزد.
67- و نيز براي آن كس كه دوستش مي دارد، به گناه نمي افتد.
(براي خوشايند كسي و نفع رساندن به ديگري، خويشتن را به عصيان و تباهي نمي افكند.)
68- پيش از آنكه بر او شاهد آورند (و يا به اعترافش وادارند)، خود، به "حق" اعتراف مي كند.
69- آنچه را كه عهده دار نگهداري اش شده (و مسؤوليت حفاظت و سلامت آن را پذيرفته است) تباه نمي سازد.
70- آنچه را به يادش آورند ( و نيز پندها و عبرتهايي را كه به دل و ذهنش سپارند) به فراموشي نمي سپارد.
71- به كسي لقب زشت نمي دهد( و نام و نشان نازيبا بر كسي نمي نهد.)
72- به همسايه، زيان نمي رساند.
73- ديگران را هنگامه ابتلاشان به بلاها و ناگواريها، ملامت نمي كند ( و بر مصائبشان، نيشخند نمي زند).
74- در قلمرو باطل و بيهودگي وارد نمي شود و از مدار حق، خارج نمي گردد.
75- سكوتش ( متفكرانه است و) او را اندوهناك نمي نماياند.
76- و خنده اش (تبسم گونه است و) به قهقهه، بلند نمي شود.
77- اگر بر او ستم رود، شكيبايي مي ورزد تا خداوند انتقامش را بستاند.
78- جانش از او در سختي است و اما مردمان از وي در آسايشند.
79- خويشتن را براي آخرتش به زحمت مي افكند و اما مردم را از خود راحت مي دارد.
80- از هر كس كه دوري گزيند و از وي روي برتابد، از سر پارسايي و براي پاك ماندن از آلودگيهاست.
81- و به هر كس نزديك شود و به او روي آورد، از سر نرمخويي و رحمت و شفقت است.
82- دوري گزيدنش متكبرانه و خودپسندانه نيست.
83- و نزديكي و دوستي ورزيدنش نيز مكارانه و حيله گرانه نيست.
فرجام حيات اين جهاني همام
سخن امام(ع) در بيان اوصاف تقواپيشگان و پارسايان، همچنان ادامه داشت كه "همام" چنان به هيجان آمده بود كه ناگاه نعره اي كشيد و بر زمين افتاد و جان پارسايش پركشيد و به خداي پارسايان پيوست!
آنگاه امير پارسايان(ع) فرمود:
وا... من از چنين فرجامي براي او بيمناك بودم (و از اين رو، از خواهش وي سر برمي تافتم).
سپس فرمود:شگفتا كه موعظه هاي بليغ، با جان شايستگان آن، چه ها مي كند! (وه! كه اين جانهاي مستعد، چه شايسته پندگيري و موعظه پذيري اند!)
آنگاه كسي از حاضران، از سر عناد و بدسيرتي، به حضرت گفت: يا اميرالمؤمنين! چرا آگاهي به اين حقايق و اسرار، كه همام را چنين از پاي درآورد، در خودتان چنين تأثيري ندارد و با خود شما چنين نمي كند؟
امام(ع) فرمود:
واي بر تو! اجل هر كس، زماني معين دارد كه از آن تجاوز نمي كند و سببي براي پايان حيات اين جهاني اوست كه از آن نمي گذرد. آرام باش و ديگر چنين (معاندانه) سخن مگوي؛ زيرا اين شيطان بود كه بر زبانت چنين دميد!


منبع : پایگاه نور پرتال
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه

مرجع بزرگ تقليد علامه ميرزا محمد حسين ناييني (ره)
سیمای یاران حضرت مهدی(ع)
یاس کبود (شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام)
اسم اعظمی که خضر نبی به علی(ع) آموخت
شهپر عفت/ نگاهی به وفات حضرت معصومه «س»
بخشنده ترین مردم در نگاه امام حسین علیه السلام
توحید ربوبیّت در قرآن کریم
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^