فارسی
پنجشنبه 06 ارديبهشت 1403 - الخميس 15 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

شخصيت سالم وانسان کامل

اکثر نظريه هاي مطرح شده در روان شناسي ( مثل روان تحليل گري ، نظريه ي روابط شيء نظريه هاي انسانگرايي و وجودي ، نظريه هاي شناختي و رفتاري و نظريه ي نظام ها ) تا حد زيادي ساخته و پرداخته ي مردان سفيد پوست و معرف ارزش هاي فرهنگ غرب بوده اند . اکثر اين نظريه ها بر ديدگاه فردگرايي تأکيد دارند. يعني « انسان سالم » را يک موجود : خودکفا، ، مجزا و داراي کنترل مي دانند که در قبال خودش مسئوليت حس مي کند ، مسئوليت پذير است ، اسير ديگران نمي شود ، از مرزهاي خودش حفاظت مي کند ، خود پنداره ي روشن و مستحکمي دارد و ... اختلال رواني هم عبارت است از اين که نتوانيم چنين فردي باشيم . هدف اکثر درمان ها نيز بالا بردن فرديت است . (1)
اما آيا اين نظريه ها ، نظريه هايي جهاني هستند ؟ آيا ممکن است مختص به فرهنگ و منعکس کننده ي سوگيري هاي فرهنگي باشند ؟ وقتي اين نظريه ها و درمانگراني که از آنها استفاده مي کنند ، با افرادي مواجه مي شوند که اين ارزش ها را قبول ندارند ، چه اتفاقي مي افتد ؟ (2)
تعريف شخصيت سالم
واضح است که ما تاکنون توانايي تعريف حقيقي « شخصيت سالم » را با اين فلسفه ها و علومي که تاکنون به دست آورده ايم ، نداريم ، مخصوصا با در نظر داشتن اين که ما بايد هم يک تعريفي يا حداقل يک توصيف رضايت بخش درباره ي شخصيت داشته باشيم و هم درباره ي مفهوم « سلامت » ، تا بتوانيم براي شناخت شخصيت سالم ، مفاهيمي روشن و قابل قبول را مطرح نماييم. اما مي توان گفت : به طور کلي ، هر موجودي اعم از گياه ، حيوان و انسان ، که با نظر به قوانين زندگي مخصوص به خود ، هويت طبيعي خود را در مسير ادامه ي حيات ، حفظ کند و در جريان ارتباط با موجوداتي که به نوعي با آنها در تماس است، آن هويت را با نظم مقرر خود ، اداره کند؛ چنين موجودي از سلامت برخوردار است و بالعکس ، هر موجودي که از درک فعاليت و جريان فوق ناتوان باشد به همان اندازه بيمار است. از اين جا روشن مي شود که سالم بودن شخصيت ، يک امر کاملا نسبي است . (3 )
کار اساسي شخصيت سالم
جهت کاربردي نمودن تعريف فوق ، بايد کار اساسي شخصيت سالم را شناخت تا با کار بست آن بتوان در مسير سالم سازي و در نهايت ، تکامل شخصيت ، گام برداشت . در اين زمينه مي توان گفت : آن کار اساسي اي که شخصيت سالم مي تواند مديريت آن را به عهده بگيرد ، عبارت است از :« تنظيم نيازها و سازماندهي نفس انساني در ارتباطات چهارگانه يعني ارتباط انسان با خويشتن ، با خدا، با جهان هستي و همچنين با همنوعان خود » . (4) اما لازمه ي چنين کاري داشتن ايمان است ؛ چرا که بدون داشتن ايمان به يک حقيقت مطلق و موجودي کامل ، انجام دادن اين کار اساسي ، محال است.
تنظيم نيازها
توصيف مختصر نياز [ نه تعريف کامل آن ] ، عبارت است از : « احتياج به وجود چيزي که جزئي يا شرطي از عوامل ادامه ي حيات تلقي مي شود و بدون تأمين آن ، حيات به همان مقدار ، مختل مي گردد » .
با توجه به اين تعريف مختصر ، اگر ما همه ي نيازهاي اصلي انسان ها را در نظرگرفته ، مورد بررسي قرار دهيم ، به سه گروه عمده از نيازها مي رسيم که هر يک داراي راه هاي خاص مرتفع ساختن خود هستند :
1. نيازهاي مادي و جسماني که عبارت اند از همه ي آن نيازهايي که براي تأمين زندگي طبيعي در هر دو حالت فردي و اجتماعي به وجود مي آيند. مانند غذا ، مسکن ، لباس ، بهداشت و ...
2. نيازهاي مربوط به زندگي توجيهي خاص در جامعه ؛ مانند نيازهاي سياسي ، فرهنگي ، حقوقي و احراز موقعيت شايسته در جامعه ...
3. نيازهاي حيات تکاملي که مي تواند حيات فرد را به سمت هدف والا و برين به حرکت درآورد ؛ مانند نياز اخلاق و دين و ... (5)
انسان با کمک ايمان به خداوند از طريق تشخيص نيازهاي اصلي و فرعي ، موقت و پايدار ، شديد و ضعيف آنها و پيدا کردن راه هاي صحيح مرتفع ساختن آنها مي تواند نيازهاي خويش را در مسير شکوفايي تمام ابعاد وجودي خود ، تنظيم کند.
آيا انسان مي تواند بدون ايمان زندگي کند ؟
براي پاسخ گفتن به اين سؤال ، بايد ديد مقصود از زندگي چيست ؟ اگر مقصود از زندگي همين حرکت و احساس طبيعي و خواستن هاي ناشي از اشباع غرايز حيواني است و بس ، نه تنها ايمان براي چنين زندگي اي مورد نياز نيست ، بلکه مزاحم و مخل آن نيز محسوب مي شود ؛ اما اگر مقصود از زندگي ، عبارت است از زندگي با همه ي ابعاد و استعدادهاي انساني ، محال است که بدون ايمان ، از چنين زندگي اي برخوردارگشت .
فقط ايمان به خدا و ايمان به معنا دار بودن جهان هستي است که مي تواند براي شخصيت انسان ، حيثيت و شرف ذاتي اثبات نمايد و بدان جهت که ايمان مربوط به همه ي ابعاد و استعدادهاي شخصيت است ، لذا نخستين مختص آن ، شکوفا شدن اين حقيقت بزرگ ( شخصيت ) است .
اگر در پديده ي عشق ، تنها بعد و استعداد جمال يابي شخصيت شکوفا مي گردد ، قطعي است که ايمان ، موجب شکوفايي همه ي استعدادها و نيروها و ابعاد شخصيت در ارتباطات چهارگانه مي گردد . بنابراين مي توان گفت : عشق ، پديده اي است که استعداد و بعد جمال يابي را در شخصيت ، شکوفا مي نمايد ، در حالي که ايمان ، همه ي استعدادها و نيروها و ابعاد شخصيت آدمي را شکوفا مي سازد . عشق حقيقي الهي بدون ايمان به معشوق که کامل مطلق ( جامع جمال و جلال ) است ، امکان پذير نيست . (6) بنابراين ، ايمان ، شرط لازم و ضروري براي شخصيت سالم است . آگاهي ، مقدمه ي ايمان
انسانيت انسان از اين نقطه شروع مي شود که از غفلت خارج شده ، قدم به مرحله ي آگاهي بگذارد و متوجه شود که سرنوشتي دارد و راه هاي مختلفي پيش پاي او هست که لازم است از ميان آنها راه درست را شناخت و از آن پيروي نمود.
بنابراين ، قدم نخست به سوي انسانيت ، خارج شدن از اين غفلت و تاريکي محض و توجه به اين حقيقت است که جز پاسخ گفتن به اميال غريزي ، حقايق ديگري هم وجود دارد که انسان نسبت به آن ، مسئول است و ناگزير از پذيرش و تسليم و التزام به لوازم آنهاست ؛ چرا که اين امور ، خارج از محدوده ي قدرت و اختيار او نيستند .
بعد از اين که انسان توجه پيدا کرد در عالم ، چنين حقايقي نيز ممکن است وجود داشته باشد ، طبعا در گام نخست براي او شک و ترديد پيدا مي شود و از خود مي پرسد : آيا آنچه انبياء مي گويند ، حقيقت دارد يا نه ؟ براي پاسخگويي به اين پرسش ، بر انسان لازم است براي تحصيل علم ، تحقيق کند و به يقين دست يازد .
بديهي است که اگر بخواهيم نسبت به توحيد و نبوت و معاد، ايمان بياوريم ، نخست بايد علم به آنها پيدا کنيم و اگر علم حاصل نشود، ايمان پديد نمي آيد ؛ زيرا علم ، مقدمه و علت ناقصه ي ايمان است ؛ اما چون ايمان در دايره ي اختيار انسان قرار دارد ، با وجود يقين و علم نيز ايمان به طور جبري و صد در صد حاصل نمي شود . اگر ما بخواهيم به آنچه که مي دانيم حق است مؤمن و ملتزم شويم ، بايد چيزهايي را که ممکن است ما را از ايمان و پذيرش قلبي باز دارد از خود دور کنيم . در اين صورت ، آماده ي پذيرش و التزام نسبت به حقايقي مي شويم که حقانيت آنها را دريافته ايم .
موانع ايمان
مي توان گفت که در قرآن ، موانع ايمان به طور کلي ، زير سه عنوان عام و وسيع و در عين حال ، مربوط به يکديگر قرار مي گيرند که به ترتيب عبارت اند از : 1. هواي نفس ، 2. دنيا و 3 . شيطان .
1. هواي نفس
هواي نفس ، دل آدمي را مي ربايد و نمي گذارد فضايي در وجود او باقي بماند تا محلي براي ورود ايمان شود. اما هواي نفس چيست ؟ پاسخ ، اين است که اگر از ميل هاي غريزي و کشش هاي کور که فقط ارضاي خود را مي خواهد و بس ، پيروي کرديم ، بدون آن که فکر کنيم نتيجه ي بعدي آن چه مي شود و غرض ما صرفا لذات آني باشد ، اين ، هواي نفس است ؛ و نقطه ي مقابلش اين است که هنگام ارضاي غريزه ، عقل به کار گرفته شود .
عقل چيست ؟ يک نيروي حسابگر است که مي سنجد اين کار مورد نظر ، چه تأثيري نسبت به آينده و سرنوشت و آخرت ما دارد . بنابراين براي آن که ما به آنچه مي دانيم ايمان بياوريم بايد خويش را از قيد هواي نفس رها سازيم ؛ يعني ، بر اساس بينش صحيح و آينده نگري و مقايسه و سنجش و گزينش راه بهتر ، تصميم بگيريم . اما چگونه مي توان خود را از هواي نفس، رها ساخت . راه مبارزه با هواهاي نفس ، اين است که کشش هاي ديگري در مقابل آنها باشد و تقويت شود و بر آنها پيروز گردد. وآن ، چيزي جز محبت خداوند متعال نيست که بايد در دل انسان بيدار شود ؛ اما چگونه مي توان اين ميل و محبت خفته را بيدار کرد؟ در پاسخ مي گوييم : ادراک ، عامل شوق است ؛ چرا که آن ميل نهفته ، به وسيله ي درک و شعور ، زنده و برانگيخته مي شود و بر ما لازم است که بدين وسيله به تقويت آن بپردازيم .
براي اين که شوق به اطاعت از خدا و ايمان و التزام عملي در ما به وجود آيد ناگزيريم درباره ي چيزي بينديشيم که با « شوق » ، سنخيت و تناسب داشته باشد و بتواند در تحريک و برانگيختن آن مؤثر باشد . در توضيح بيشتر اين سخن مي گوييم : ريشه ي همه ي فعاليت هاي انسان ، خوف و رجا ( بيم و اميد ) است . براي وادار شدن به کار و تلاش و حرکت بايد فکري کنيم که ترس و اميد را در ما برانگيزد . فکر کنيم درباره ي اين که : اگر ايمان بياوريم چه مي شود ؟ چه ثمرات و نتايجي دارد ؟ و اگر نياوريم چه ؟ پس درباره ي هر کار اختياري اي ( و از آن جمله : ايمان آوردن ) اگر درست بينديشيم و درک کنيم که آن کار چه منافعي براي ما در بر دارد ، شوق دستيابي به آن در ما تحريک مي شود ؛ چنان که اگر دريافتيم که آثار تلخ و نتايج زيانباري بر آن کار مترتب مي گردد ، ترس از آن نتايج در ما برانگيخته مي شود و ما را بر آن مي دارد تا از آن کار ، دوري کنيم و دقيقا سر وجود اين همه وعد و وعيد در آيات قرآن همين نکته است.
2. دنيا
مانع دوم ايمان ، دنياست . دنيا و هواي نفس ، دو حقيقت کاملا مربوط به هم هستند ؛ يعني ، دنيا موضوع هواي نفس است ، پس دو عامل مستقل به شمار نمي روند ، بلکه به خواسته ها و تمايلات انسان که به دنيا به عنوان يک مطلوب اصلي تعلق دارند به اين لحاظ که خواهشي است در نفس انسان ، عنوان « هواي نفس » مي دهيم ؛ ولي به موضوع آن خواسته هاي نفساني اي که منهاي آخرت دنبال مي شوند ؛ مي گوييم : « دنيا » .
دنيايي مذموم است که انسان را از آخرت بازمي دارد : پس « هواي نفس » و « دنيا » به هم مربوط اند و دنيا « موضوع » هواي نفس است.
3. شيطان
مانع سوم ايمان ، شيطان است. عمده کاري که شيطان مي کند - که توجه به آن براي انسان ضروري است - وسوسه است ، و اين کار را از طريق تزيين اعمال زشت ، دادن وعده هاي دروغ به انسان و بيمناک ساختن انسان نسبت به آينده ي خويش ، انجام مي دهد.
بنابراين، شيطان نيز از کانال هواهاي نفساني در انسان نفوذ مي کند و کار و کوشش وي را تأييد مي کند و يا تغيير مي دهد. کارهاي زشت را در نظر انسان ، تزيين و وي را به انجام دادن آنها تشويق مي کند و در مقابل نيز انسان را مي ترساند و از انجام دادن کارهاي خير ، بازمي دارد و مسيرش را تغيير مي دهد.
بنابراين ، راه مقابله با اين دو مانع يا به عبارت صحيح تر ، راه رفع اين دو مانع نيزهمان است که در مورد هواي نفس گفتيم . (7)
سازماندهي در ارتباطات
قبلا گفتيم که کار اساسي شخصيت سالم ، تنظيم نيازها و سازماندهي در ارتباطات چهارگانه ( ارتباط با خود ، خدا ، جهان و ديگر انسان ها ) است. با توجه به مطالبي که تاکنون بيان داشتيم ، شخصيت سالم با نيروي ايمان ، اين وظيفه ي اساسي را انجام مي دهد . در زمينه ي ارتباط انسان با خويشتن بايد با تکاپوي مخلصانه درون را تصفيه و تهذيب نمود و از طواف به دور خود و از مقاومت در برابر حقايق ، دست برداشت و ابعاد سه گانه ي : محبت ، قدرت و شناخت نفس را به گونه اي سازماندهي نمود که موجب صعود به درجه ي ايمان صحيح به خدا و قبول معنادار بودن هستي گردد .
سازماندهي در ارتباط انسان با خدا به معناي تحصيل اعتقاد به وجود خداوند و يگانگي او و لزوم اعتقاد به ضرورت بعثت انبيا و نيز اعتقاد يقيني به روز معاد و در نتيجه ، پايبندي به لوازم اين گونه اعتقاد است.
سازماندهي در ارتباطات انسان با جهان هستي عبارت است از حفظ محيط زيست از آلودگي ها و کوشش مستمر براي شناخت طبيعت و برخورداري صحيح از آن در زندگي و نگاه به اين دنيا از ديدگاه گذرگاه بودن است و اين که منزلگه نهايي نيست و انسان بايد براي سراي ابدي که سرنوشت همه ي انسان ها به آن ختم مي شود ، از اين دنيا ذخيره و توشه برگيرد .
سازماندهي در ارتباطات انسان با افراد همنوع خود نيز عبارت است از لزوم تعاون و همياري و احترام به انسان و انسانيت و احترام به قوانين و مقرراتي که براي تنظيم حيات مادي و تکامل حيات معنوي انسان وضع مي گردد ، اگر واقعا براي مصلحت افراد در زندگي جمعي باشد . (8) پي نوشت ها:
1. اصول روان شناسي باليني و مشاوره ،جوديت تاد و آرتور بوهارت ، مترجم : مهرداد فيروزبخت ، تهران : مؤسسه خدمات فرهنگي رسا ، 1379 ، ص 632- ص 633 .
2. همان جا .
3. شرح نهج البلاغه ، محمد تقي جعفري ، ج 26 ، ص 45 .
4. همان جا .
5. همان جا .
6. همان ، ج 20 ص 81 . مطالب بيشتر در اين زمينه را مي توان در همين اثر جلد 2 ص 36 و 37 و 40 - 56 و جلد 10 ص 10 - ص 17 و جلد 4 ص 31 - ص 39 و جلد 8 ص 50 -53 و ص 114- 119 و همچنين کتاب محيط پيدايش اسلام ، سيد محمد بهشتي ، ص 18 - 27 يافت .
7. اخلاق در قرآن محمد تقي مصباح ج1 ، تحقيق و نگارش : محمد حسين اسکندري ، قم : مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) ، 1376 ، ص 165 - ص 236 .
8. شرح و تفسير نهج البلاغه ، محمد تقي جعفري ، ج 24 با کمي تلخيص و تغيير .


منبع : پایگاه نور پرتال
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

هدف نهایى اشخاص بی بصیرت و كوردل!
عید سعید مبعث پیامبر اکرم (ص) گرامی باد
شناسنامه امام جواد علیه السلام
تجلي رمزگرايي در متون عرفاني قرن ششم هجري (2)
رحلت حضرت زینب علیهاالسلام
چهل حدیث از پیامبر گرامی اسلام (ص)
یک شرط مهم برای فراوانی نعمت!
صبر در مصايب از ديدگاه روايات‏
عبداللَّه بن أبى‏سفيان بن حارث‏
مردان بی ادعا

بیشترین بازدید این مجموعه

دعا و استجابت آن
آثار یاد خدا در زندگی
ضرورت آماده باش دائمی منتظران مهدی (ع)
حقيقت هستى‏
اهمیت جایگاه قرآن
روزه بي سحری ممنوع!
رفاقت با امام زمان(عج)
آیا تمام گناهان بخشیده می شود؟!
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^