فارسی
پنجشنبه 09 فروردين 1403 - الخميس 17 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

توسل از منظر آیات و روایات

«توسل» از مادّه «وسل» به معناى «تقرّب جستن» به شخص است، و «وسیله»، چیزى یا کارى است که انسان با آن به دیگرى تقرّب مى‌جوید؛ لسان العرب، ج11، ص 225، مادّه وسل، و در حدیث آمده است: «اللهم أعط مُحمَّداً الوسیلةَ والشرف الفضیلةَ...»(1)، و مقصود از آن، مقام شفاعت است که در روز رستاخیز به پیامبر داده مى‌شود. و گاهى گفته مى‌شود: مقصود قرب الى اللَّه است(2)؛ ماده «وسل» و قرآن به مؤمنان امر مى‌کند که در جست‌وجوى وسیله به سوى خدا باشند: یا أیُّها الّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّه وَابْتَغُوا الیهِ الوَسِیلَة وَجاهدُوا فِى سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون(3)؛ اى مؤمنان از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید و براى تقرب به او وسیله‌اى بجویید، و در راه خدا جهاد کنید، باشد که رستگار شوید.
این آیه به روشنى مى‌رساند که تقرّب انسان به خدا در گرو وسیله یا وسایلى است که در پرتو آن‌ها قرب معنوى به دست مى‌آید. حالا این وسیله چیست؟! در نهج‌البلاغه به برخى از مصادیق آن اشاره شده آنجا که مى‌فرماید: «بهترین وسیله‌اى که مردم با آن به خدا تقرب مى‌جویند، ایمان به خدا و پیامبر او و جهاد در راه خدا، و توحیدى است که آمیخته با فطرت انسان است و نیز به پا داشتن نماز و پرداخت زکات و روزه ماه رمضان و حج خانه خدا و صله رحم و صدقه پنهانى و صدقه آشکار و کارهاى نیک است»(4)
و نیز امیرمؤمنان علیه‌السلام در دعایى براى پیامبر از خدا درخواست وسیله مى‌کند: «و شرّف عندک منزله وآته الوسیلةَ وأعطِه السنَاء والفضیلةَ واحْشُرنا فى زمرته»(5) خدایا، او را نزد خود جایگاهى والا بخش و وسیله تقرب به خویش را به او عنایت فرما، و مرتبه والایى همراه با برترى به او ببخش، و ما را در گروه او محشور گردان.
اقسام توسل
تقرب به خدا با انجام فرایض و نوافل انجام مى‌گیرد و در سخن امیرمؤمنان به برخى از آن وسایل اشاره گردیده و در برخى از روایات ما، انجام نوافل بهترین وسیله تقرب شمرده شده است. امام باقر علیه‌السلام مى‌فرماید: «انّ اللَّه جلّ جلاله قالَ: ما یتقرّب الىّ عبدٌ مِنْ عبادى بشى‌ء أحبَّ الىّ ممّا افترضتُ علیه و انّه‌ لیتقرّبُ الىّ بالنافلة حتّى أحبّه فاذا أحببتُه کنتُ سمعَه الذى یَسْمَعُ بِه و بصرهُ الذى یُبصر به و لسانَه الذى یَنطِقُ به و یدَه الذى یَبْطَشُ بها ان دعانى أجبتُه وان سألنى أعطیته»(6) خداى بزرگ مى‌فرماید: بنده من با هیچ چیز، بهتر از واجباتى که براى او معین کرده‌ام به من تقرب نمى‌جوید، نیز او با انجام نوافل به من تقرب مى‌جوید تا جایى که او را دوست مى‌دارم. آنگاه که او را دوست داشتم گوش و چشم و زبان و دست او مى‌شوم و اگر مرا بخواند او را پاسخ مى‌گویم و اگر از من چیزى بخواهد به او مى‌دهم.
البته توسل به هر وسیله‌اى مایه تقرب نیست، باید به چیزهایى توسل جست که در شریعت وارد شده باشد و در غیر این صورت، بدعت و نوعى مداخله در دین خواهد بود.
اینک بیان اقسام توسّل:
1. توسّل به اسما و صفات خدا
خدا فرمان مى‌دهد که او را به نام‌هاى نیک بخوانند، چنان که مى‌فرماید: وَللَّهِ الأسماءُ الحُسْنى فادْعُوهُ بِها؛(7) خدا را نام‌هاى نیکى است، او را به آن‌ها بخوانید.
از این جهت خدا را مى‌توان با نام‌هایى که در قرآن مجید و سنت نبوى وارد شده است، خواند، خواه نامى که ناظر به صفات ذاتى او باشد مانند عالم و قادر، یا صفات فعل او مانند: خالق و رازق و هم‌چنین خواه ناظر به صفات کمال او، مانند سمیع و بصیر باشد یا حاکى از پاکى او از نقص مانند قدّوس، مثلاً انسان چنین بگوید: یا اللَّه یا رحمن یا رحیم یا خالق السماوات والأرض ویا غافر الذنوب یا رازق الطفل الصغیر.
خواندن خدا با این نام‌ها که حاکى از جمال و جلال و رحمت و مغفرت است، سبب مى‌شود که رحمت الهى جلب شود و دعاى انسان مستجاب شود.
عبداللَّه بن بریده از پدرش نقل مى‌کند که رسول خدا صداى مردى را شنید: که خدا را با نام‌هاى یاد شده در زیر مى‌خواند و مى‌گوید: «اللّهم انّى أسألک الا الهَ الاّ أنت الأحدُ الصمد الّذى لَمْ یَلِد و لَمْ یُولد و لَم یَکُن له کفواً أحد» پیامبر به او فرمود: خدا را به اسم اعظم وى خواندى که اگر به آن نام خوانده شود، اجابت مى‌کند و اگر سؤال شود، عطا مى‌فرماید (8)
امام باقر و صادق‌ علیهماالسلام دعاى خود را چنین آغاز مى‌کردند: «اللّهم انّى أسألکَ باسمِکَ العَظیمِ الأعظمِ الأعزِّ الأجلِّ الأکرمِ الّذى اذا دُعیتَ به على مَغالقِ أبوابِ السَّماءِ لِلْفَتحِ بِالرحمَةِ انْفَتَحت، واذا دُعیتَ به عَلى مضایق أبواب الأرضِ لِلفَرجِ انْفَرَجَتْ، واذا دُعیتَ بِهِ عَلَى العسر للیسر تیسّرت»(9) خدایا من تو را به گرامى‌ترین و بزرگ‌ترین و والاترین نامت مى‌خوانم که اگر با آن نام تو را بخوانند که درهاى آسمان براى رحمت گشوده شود، باز مى‌گردند، و اگر آن نام بر راه‌هاى بسته زمین براى گشایش خوانده شود، گشوده مى‌شوند، و اگر براى هر سختى خوانده شود، آسان مى‌گردد. از این جهت، توسل به اسماى خدا و آنگاه خواستن حاجت، مورد اتفاق همگان است.

‌2. توسل به قرآن کریم
قرآن کریم داراى مکانت و منزلت خاصّى نزد خداست و یکى از وسایلى است که مى‌توان به آن توسّل جست. احمد بن حنبل از عمران بن حصین نقل مى‌کند که از رسول خدا صلى‌اللّه‌‌علیه‌وآله شنیدم که فرمود: «اقرأوا القرآن واسألوا اللَّهَ تبارکَ و تعالى بهِ قَبْل أن یَجى‌ء قَوم یسألون به الناس»(10) قرآن را بخوانید و به وسیله آن از خدا بخواهید پیش از آن که گروهى بیایند و به وسیله قرآن از مردم چیزى بخواهند حریز بن عبداللَّه سجستانى از امام باقر علیه‌السلام نقل مى‌کند که یکى از مستحبات شب قدر این است که انسان قرآن را به روى خود بگشاید و بگوید: «اللّهُم انّى أسألُک بِکِتابک المُنْزلِ و ما فِیهِ و فیه اسمُکَ الأکبرُ و أسماوِک الحُسنى و ما یُخافُ و یُرجى أن تجعلنى من عتقائک من النار»(11)
3. توسل به اعمال نیک خود انسان
هرگاه انسان در طول عمر خود، عمل نیکى دور از هر نوع ریا و سمعه انجام داده باشد، مى‌تواند به آن توسل جوید و از خدا درخواست حاجت کند و به این نوع توسّل در برخى از آیات اشاره شده است، مانند این آیه: « و َاذ یرفع ابراهیم القَواعد من البَیت و اسماعیل ربّنا تقبّل منّا انّک أنت السمیع العلیم»(12)
«آنگاه که ابراهیم و اسماعیل پایه‌هاى خانه خدا را بالا مى‌بردند و مى‌گفتند خدایا از ما بپذیر که تو شنوا و دانایى». در این آیه پدر و پسر عمل نیک خود را مى‌گفتند و آنگاه از خدا مسئلت مى‌نمایند و مى‌گویند: «ربّنا و اجعلْنا مسلمَین لک و مِنْ ذرّیتنا أُمّة مسلمة لک وأرنا مناسکنا وتب علینا انّک أنت التوّاب الرحیم»(13) پروردگارا ما را فرمان‌بردار خویش ساز، و از دودمان ما مردمانى فرمان‌بردار پدید آور، و شیوه پرستش خود را به ما نشان بده، و توبه ما را بپذیر که تو، توبه‌پذیر و مهربانى.
در این آیه چهار درخواست حاجت پس از عرضه آن عمل نیک آمده است و در آیه دیگر مى‌خوانیم: «الّذین یقولون ربّنا اننا آمنا فاغفر لنا ذنوبنا وقنا عذاب النار»؛(14) پروردگارا ما ایمان آوردیم پس گناهان ما را بیامرز و ما را از عذاب آتش نگاه دار، در این آیه پس از عرضه عمل قلبى به نام «ایمان» دو درخواست پشت سر هم آمده است که در حقیقت توسّل به آن عمل نیک به خاطر آن دو درخواست است.
و در احادیث اسلامى این نوع توسل از پیامبر نقل شده است. حصین بن عمران از رسول خدا صلى‌اللّه‌‌علیه‌وآله نقل مى‌کند که آن حضرت فرمود: سه نفر از پیشینیان دچار باران شدید شدند همگان به غار پناه بردند. یک باره دهانه غار بر اثر رانش زمین پوشیده شد، آنان با یکدیگر گفتند ما را جز راستى چیزى نجات نخواهد داد، هر یک از ما خدا را با عملى که مى‌داند از روى اخلاص انجام داده بخواند تا وسیله نجات گردد. یکى از آنان گفت: خدا تو مى‌دانى من کارگرى داشتم که روى زمین کار مى‌کرد تا در مقابل پیمانه‌اى از برنج به او بدهم در متن حدیث «فَرَق من أرزّ» آمده و فرق پیمانه‌اى برابر 16رطل است،(15) ماده «فرق». او بدون آن که مزد خود را بگیرد، از آنجا رفت و من سهم او از برنج را کاشتم و با پول آن گاوى خریدم. آنگاه که آمد مزد خود را بگیرد گفتم این گاو را بردار و برو او در پاسخ گفت: من فقط پیمانه‌اى از برنج از تو مى‌خواهم. من گفتم: این گاو نتیجه همان پیمانه است، خدایا مى‌دانى من این کار را براى تو انجام دادم، اکنون گشایشى در کار ما بفرما. در این موقع بخشى از دهانه غار باز شد.
دومى گفت: خدایا تو مى‌دانى من پدر و مادر پیرى داشتم، هر شب براى آنان شیر گوسفند مى‌آوردم. شبى دیر آمدم و آن‌ها به خواب رفته بودند. در حالى که خانواده من گرسنه بودند، من در خانه ماندم تا آن‌ها شیر خود را صرف کنند. دوست نداشتم آن‌ها را از خواب بیدار کنم، و هم‌چنین نخواستم شیر را در کنار آنان بگذارم و به خانه خود برگردم، و آنان رغبت به خوردن آن پیدا نکنند. از این جهت، ماندم تا صبح شد، شیر را به آن‌ها دادم، خدایا تو مى‌دانى من این کار را براى تو کردم، گشایشى در کار ما انجام بده. در این هنگام، بخش دیگرى از دهانه غار باز شد.
سومى گفت: خدایا تو مى‌دانى من دختر عمویى داشتم که به او عشق مى‌ورزیدم، و او را براى کام‌گیرى در مقابل صد دینار آماده کردم. آنگاه که همه مقدمات فراهم شد، دختر عمو گفت: از خدا بترس و مهر را به ناحق برندار. من قبول کردم. خدایا من این کار را براى تو انجام دادم. در این هنگام دهانه غار به طور کامل باز شد و آنان رهایى یافتند؛(16)
4. توسل به دعاى برادر مؤمن
توسّل به دعاى برادر مؤمن یکى از وسایلى است که مى‌توان به آن توسل جست به گواه این که حاملان عرش در حقّ افراد با ایمان استغفار مى‌کنند؛(17) و مؤمنان در حق برادران مؤمنى که در ایمان پیشى گرفتند دعا مى‌کنند.(18) این آیات حاکى از آن است که دعا در حق دیگران امرى مطلوب و مرغوب است. مع‌الوصف توسل و درخواست دعا از برادر مؤمن دلیل لازم دارد.
اینک دلیل آن: عبداللَّه بن عمروعاص مى‌گوید: از پیامبر صلى‌اللّه‌‌علیه‌وآله شنیدم: هرگاه صداى مؤذن شنیدید، همان را تکرار کنید، سپس بر من درود بفرستید. هر کس بر من درود بفرستد، خدا ده برابر پاداش مى‌دهد. آنگاه براى من از خدا «وسیله» بطلبید. آن مقامى است در بهشت که فقط شایسته یکى از بندگان خداست و من امیدوارم که همان بنده باشم. آن کس که براى من «وسیله» را بطلبد، شفاعت من در حق او رواست.(19)
در روایات معصومین، این نوع توسّل وارد شده است ، ابوبصیر از امام باقر علیه‌السلام نقل مى‌کند امام سجاد علیه‌السلام به یکى از غلامان خود گفت: برو در کنار قبر رسول خدا صلى‌اللّه‌‌علیه‌وآله دو رکعت نماز بخوان و در حق من استغفار کن. آنگاه که غلام این عمل را انجام مى‌داد، او را آزاد مى‌کرد؛(20) به نقل از کتاب زهد حسین بن سعید اهوازى. على بن محمد الحجّال، به امام هادى‌ علیه‌السلام نوشت: نوعى بیمارى در پایم پدید آمده که نمى‌توانم برخیزم و بنشینم. اگر صلاح مى‌دانید از خدا بخواهید بیمارى مرا برطرف کند و مرا در انجام فرائض و اداى امانت‌ها یارى رساند؛(21)
5. توسّل به دعاى پیامبر صلى‌اللّه‌‌علیه‌وآله در حال حیات
از آیات قرآن استفاده مى‌شود که در امّت‌هاى پیشین، افراد گنه‌کار از پیامبر زمان خود، درخواست مى‌کردند که در حق آنان استغفار کند. درباره برادران یوسف مى‌خوانیم: آنگاه که پرده از روى کار برافتاد، رو به یعقوب کردند و گفتند: «یا أبانا اسْتَغفر لَنا ذنوبنا انّا کنّا خاطئین»؛(22) پدرجان! از خدا بخواه که گناهان ما را ببخشد، ما اشتباه کردیم، یعقوب در پاسخ گفت: «سوف أستغفر لکم ربّى انّه هو الغفور الرحیم»،(23) من از خدا خواهم خواست که گناهان شما را ببخشد، او بخشاینده و مهربان است.
درباره گنه‌کاران مى‌فرماید: «ولو أنّهم اذ ظَلَموا أنفسَهم جاوُِک فاستغفروا اللَّهَ واستغفرَ لهم الرسول لَوجدوا اللَّهَ تَواباً رَحیماً»؛‌(24) اگر هنگامى که بر خود ستم کرده‌اند نزد تو پیامبر خاتم بیایند و از خدا بخواهند که گناهان ایشان را بیامرزد و پیامبر صلى‌اللّه‌‌علیه‌وآله نیز براى آنان آمرزش بخواهد، خدا را توبه‌پذیر و مهربان خواهند یافت.
در آیه دیگر منافقان را چنین نکوهش مى‌کند: «و اذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسول اللَّه لوّوا روِسهم و رأیتهم یصدّون و هم مستکبرون»؛(25) اگر به آنان گفته شود بیایید تا پیامبر خدا براى شما آمرزش بخواهد، سر برمى‌تابند، و آن‌ها را مى‌بینى که از سخن تو روى‌گردان شده و تکبر مى‌ورزند.
از این دو آیه استفاده مى‌شود که یکى از وسایل جلب مغفرت، توسل به دعاى پیامبر صلى‌اللّه‌علیه‌و‌آله و آمرزش‌خواهى اوست. مسلماً منزلت پیامبر نزد خدا مایه استجابت دعاى او بوده و قطعاً خواسته‌هاى آن نیازمند برآورده مى‌شود. این توسل‌هاى پنج‌گانه مورد اتفاق همه علماى اسلام است. آن‌چه که اخیراً مورد گفتگو واقع شده، توسل‌هاى بعدى است که یکى پس از دیگرى درباره آن سخن مى‌گوییم.
6. توسّل به دعاى پیامبر صلى‌اللّه‌‌علیه‌وآله پس از درگذشت وى
توسل به دعاى پیامبر صلى‌اللّه‌‌علیه‌وآله پس از درگذشت، در گرو دو مطلب است:
1. حیات پیامبر صلى‌اللّه‌‌علیه‌وآله در عالم برزخ
2. وجود ارتباط بین ما و او
درباره امر نخست کافى است که بدانیم قرآن مى‌گوید: شهیدان راه خدا به حکم آیات قرآن، حیات برزخى دارند، حتى روزى هم مى‌خورند و به دوستانى که هنوز به آن نپیوسته‌اند، مژده مى‌دهند که براى آنان ترس و غمى نیست؛(26) هرگاه شهیدان راه خدا زنده باشند، پیامبر شهیدان شایسته‌تر است که مرگ او پایان زندگى نباشد. او هم حیاتى متناسب با خود در آن جهان داشته باشد.
اصولاً وجود حیات برزخى یکى از مسائل مسلم قرآنى است. خدا درباره مردى که فرستادگان رسول خدا را تصدیق کرد، و به وسیله قوم خود، کشته شد، مى‌فرماید: «قیل ادخل الجنّة قال یا لیت قومى یعلمون بما غفر لى ربّى و جعلنى من المکرمین»؛(27) به او گفته شد وارد بهشت شو، او گفت: اى کاش مردم من مى‌دانستند که پروردگار مرا بخشود و گرامى داشت. این کدام بهشت است که او بلافاصله پس از مرگ بدانجا راه یافت و گرامى داشته شد؟ و بعداً به قوم خود پیام فرستاد.
این نه تنها شهیدانند که چنین زندگى برزخى دارند، کافران نیز متناسب اعمال خود داراى چنین حیاتى هستند. در این‌باره به یک آیه بسنده مى‌کنیم: «النار یُعرَضون علیها غُدوّاً و عشیاً و یومَ تقوم الساعة أدخلِوا آلَ فرعون أشدّ العذاب»؛(28) آنان پیش از رستاخیز هر بامداد و هر شام‌گاه به نزد آتش برده مى‌شوند و روز قیامت - گفته مى‌شود - خاندان فرعون را به سخت‌ترین عذاب‌ها وارد سازید.
اندیشه فناى انسان با مرگ، یک اندیشه مادّى به تمام معنى است که هستى را مساوى با مادّه دانسته و مرگ انسان را پایان زندگى مى‌پندارد. و این نظریه در عصر رسالت نیز رواج داشت و مرگ را نوعى نابود شدن انسان در دل زمین مى‌دانستند، و از این طریق معاد را انکار مى‌ورزیدند، قرآن در نقد این نظریه چنین مى‌فرماید: «قل یتوفاکُم ملکُ الموتِ الّذى وُکّل بِکُم ثُم الى ربّکم ترجعون»؛(29)
بگو فرشته مرگى که بر شما مأمور شده است روح شما را مى‌گیرد سپس به سوى پروردگارتان باز مى‌گردید. توضیح آیه این است که آن‌چه که نابود مى‌شود تن انسان است، ولى آن‌چه که مى‌ماند واقعیت انسان است و گم شدن تن و بدن، نابودى لباس انسان است، ولى آن‌چه که واقعیت انسان است، فرشته آن را مى‌گیرد «یتوفاکم» و در نزد خدا محفوظ است.

بنابراین، بقاى روح و حیات برزخى از نظر آیات قرآنى، روشن و ثابت است. از این گذشته، فلاسفه الهى، براهین محکم بر بقاى روح پس از مرگ اقامه کرده‌اند که مجال بازگویى آنها نیست.(30)
ارتباط با عالم ارواح
آن‌چه مهم است همان مطلب دوم است یعنى وجود ارتباط زندگان با ارواح اولیاى الهى در عالم برزخ است، زیرا چه بسا آنان زنده باشند، امّا ارتباط ما با آنان، امکان‌پذیر نباشد. ما این مسأله را از نظر قرآنى و حدیثى پى مى‌گیریم. از آیات قرآن استفاده مى‌شود که انسان در این جایگاه «دنیا» مى‌تواند با کسانى که حیات برزخى دارند، ارتباط برقرار کند و آنان نیز سخن انسان را مى‌شنوند. قرآن درباره مرگ دسته جمعى قوم صالح چنین مى‌گوید: «فأخذتهم الرجفة فأصبحوا فى دارهم جاثمین»؛(31) زمین لرزه آنان را به کام خود کشید و بامدادان تن‌هاى بى‌جان آنان در خانه‌هایشان بر جاى ماند. در چنین حالتى که مرگ آن‌ها قطعى شده بود و اجساد بى‌روح آن‌ها روى زمین افتاده بود، خداوند سخن گفتن صالح با آنان را در این حالت چنین نقل مى‌کند: «فتولّى عنهم و قال یا قوم لقدْ أبلغتُکم رسالَة ربّى و نصحتُ لکم ولکنْ لاتحبّون الناصحین»؛(32) از آن‌ها روى برتافت و گفت: اى قوم من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ کردم و خیرخواهى نمودم ولى چه کنم که شما خیرخواهان را دوست ندارید؟ این نوع سخن گفتن پس از هلاک قوم حاکى از وجود ارتباط میان انسان و ارواح مردگان است. این نوع سخن گفتن در قرآن در مورد شعیب نیز آمده است؛(33)
از نظر روایات نیز وجود ارتباط با ارواح امکان‌پذیر است، و ما از میان انبوه روایات به دو روایت بسنده مى‌کنیم:
1. آنگاه که مشرکان قریش در جنگ بدر کشته شدند و اجساد آنان در میان چاهى ریخته شد، پیامبر صلى‌اللّه‌علیه‌وآله بر سر چاه آمد و به آنان چنین سخن گفت: همسایگان بدى براى پیامبر خدا بودید. او را از خانه و کاشانه‌اش بیرون کردید، آنگاه دور هم گرد آمدید و با او به جنگ برخاستید. من آن‌چه را که خدایم وعده کرده بود، حق یافتم در این هنگام کسى به رسول خدا گفت: با مردگانى سخن مى‌گویى که اجسادشان از هم پاشیده است، پیامبر صلى‌اللّه‌علیه‌وآله به او فرمود: تو از آن‌ها شنواتر نیستى. میان من و نزول فرشته عذاب که مأمور آن‌هاست فاصله‌اى جز روى گردانى من از آن‌ها نیست.(34)
2. در جنگ جمل، چشم امیرمؤمنان بر جسد کعب بن سور قاضى بصره که مردم را به جنگ با على‌ علیه‌السلام دعوت کرده بود، افتاد، فرمود: او را بنشانید، آن‌گاه به او چنین گفت: آن‌چه پروردگارم به من وعده داده بود، درست یافتم، آیا تو نیز آن را درست یافتى؟ آنگاه بدن او را رها کرد و به سراغ طلحه رفت، فرمود: طلحه را بنشانید و با او نیز به شیوه‌اى که با قاضى سخن گفته بود، سخن گفت. در این زمان مردى به امیرمؤمنان گفت: با کسانى سخن مى‌گویى که سخن تو را نمى‌شنوند. على‌ علیه‌السلام گفت: به خدا قسم سخن مرا شنیدند، هم‌چنان که مشرکان بدر سخن رسول خدا را شنیدند؛(35)
راه دور نرویم همه مسلمانان در تشهد نماز مى‌گویند: «السلام علیک أیها النبى و رحمة اللَّه وبرکاته»؛ پیامبر صلى‌اللّه‌علیه‌وآله گرامى وارد بقیع مى‌شد و اهل قبور را با جمله زیر مورد خطاب قرار مى‌داد: «السلام علیکم من دار قوم مؤمنین و أتاکم ما توعدون غداً مؤجّلون و انا ان شاء اللَّه بکم لاحقون»(36) پیامبر صلى‌اللّه‌‌علیه‌وآله مى‌فرمود: در روى زمین فرشتگانى هستند که درودهاى امّتم را به من مى‌رسانند؛(37) بنابراین هم حیات برزخى از نظر کتاب و سنت امر مسلمى است و هم ارتباط ما با آنان قابل انکار نیست. اکنون مى‌توان به دعاى اولیاى الهى توسل جست.
سیره مسلمانان بعد از درگذشت پیامبر صلى‌اللّه‌‌علیه‌وآله
توسل به دعاى پیامبر صلى‌اللّه‌‌علیه‌وآله پس از درگذشت او، سیره مسلم اسلامى است که پیوسته ادامه دارد. اینک به برخى اشاره مى‌کنیم:
1. آنگاه که پیامبر صلى‌اللّه‌‌علیه‌وآله درگذشت ابوبکر از منزل خود که در سُنْح بود به مدینه آمد، داخل خانه عایشه شد، دید پیامبر صلى‌اللّه‌‌علیه‌وآله را در برد یمنى سیاه رنگى پوشیده‌اند، صورت او را باز کرد آنگاه او را بوسید و گریست و با او چنین گفت: اى پیامبر خدا صلى‌اللّه‌‌علیه‌وآله مرگى که براى تو نوشته شده بود، چشیدى و دیگر مرگى نخواهى داشت. اى محمد! نزد پروردگارت، ما را یاد کن و ما را فراموش نکن؛(38) و به نقل زینى‌دحلان او با پیامبر صلى‌اللّه‌‌علیه‌وآله چنین سخن گفت: پدر و مادرم فداى تو، پیامبرى  که اخبار آسمان، آن‌گونه که پس از مرگ تو از ما گرفته شد، در مرگ پیامبران دیگر گرفته نشد. تو بزرگ‌تر از آنى که بتوان توصیف کرد یا بر تو گریست، اگر مرگ اختیارى بود، ما حاضر بودیم به جاى تو بمیریم. اى محمد، ما را در نزد خدایت یاد کن و فراموش نکن؛(39)
از برخى روایات، استفاده مى‌شود که تلقى یاران پیامبر صلى‌اللّه‌‌علیه‌وآله از آیه «ولو أنّهم اذ ظلموا جاوِوک»، این بوده که در هر زمان، حتى پس از مرگ رسول خدا صلى‌اللّه‌‌علیه‌وآله مى‌توان به حضور او رسید و از او طلب استغفار کرد. محمد بن حرب هلالى مى‌گوید: وارد مدینه شدم. به زیارت قبر پیامبر صلى‌اللّه‌‌علیه‌وآله مشرف گشتم، در مقابل قبر نشسته بودم که ناگهان عربى بیابانى آمد و او را زیارت کرد، بعد با او چنین گفتگو نمود:
اى بهترین پیامبر! خدا در کتاب خویش چنین فرموده است: «ولَو أنّهم اذ ظلموا أنفُسَهم...»، من به سوى تو آمده‌ام و از گناهانم استغفار مى‌کنم و تو را شفیع خود قرار مى‌دهم. آنگاه گریست و دو بیت شعر خواند که ترجمه‌اش چنین است:
اى بهترین کسى که تن او در زمین به خاک سپرده شده از بوى خوش او کوه و بیابان خوشبو شده
جانم فداى قبرى که تو در آن سکنا گزیده‌اى که در آن عفت و جود و کرم به خاک سپرده شده است.
آنگاه استغفار کرد و حرم را ترک گفت. این داستان را بسیارى از مؤرخان نقل کرده‌اند که به برخى اشاره مى‌کنیم.(40)

پى‌نوشت:

1. کافى 8/ 157؛
2. النهایة، ج5، ص 185؛
3. مائده/ 35؛
4. نهج البلاغه، خطبه 110؛
5. نهج‌البلاغه، خطبه 106؛
6. وسائل‌الشیعه 4/72، باب 17 از ابواب النوافل، حدیث 6؛
7. اعراف/80؛
8. صحیح ترمذى، ج5، ص515، شماره حدیث 3475؛
9. مصباح المتهجد، ص 374؛
10. مسند احمد، ج 4، ص 445؛
11. الاقبال بالأعمال، ص 41؛
12. بقره/ 127؛
13. بقره/ 128؛
14. آل عمران/16؛
15. نهایه ابن اثیر/3/437؛
16. بخارى، حدیث شماره 3465؛ نورالثقلین، ج3، تفسیر آیه 9، سوره کهف به نقل از محاسن برقى؛ مجمع البیان، ج3، ص 452، تفسیر همان آیه؛
17. غافر/ 7؛
18. حشر/10؛
19. صحیح مسلم، جزء 3، کتاب صلاة/4؛
20. بحارالانوار، ج46، ص 92؛
21. کشف الغمه/3/182؛
22. یوسف/97؛
23. یوسف/ 98؛
24. نساء/64؛
25. منافقین/5؛
26. آل عمران/171- 169؛
27. یس/27-26؛
28. غافر/46؛
29. سجده/11؛
30. شرح اشارات، ج2، ص 293 - 292؛ اسفار، ج3، ص 475، ج8، ص 303 -260؛ اصالت روح از نظر قرآن، ص 33؛
31. اعراف/78؛
32. اعراف/79؛
33. اعراف/93-92؛
34. سیره ابن هشام/2/ 639؛
35. حرب الجمل، ص 195؛

36. صحیح مسلم، جزء2، ص 64، باب ما یقال عند دخول القبر؛
37. سنن ابى داود/2/218؛
38. بخارى، کتاب جنایز، شماره 1242؛ سیره حلبى، ج3، ص 393؛
39. سیره زینى دحلان/3/391؛
40. مختصر تاریخ دمشق/2/ 408؛ المواهب اللدنیه/4/ 5083؛ وفاء الوفاء/2/ 1391.


منبع : حوزه نیوز
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

امام آسمانی (1)
قدرت و فرمانروائى مطلقه حق بر ظاهر و باطن هستى‏
صدقه عامل دفع بلا
امام سجاد (ع) و روشهای تفسیری
بی‌تفاوتی مصداق بی‌دینی است
بركرانه ی صحیفه ی سجادیه
ملحق شدن راس مطهر امام حسین (ع) به بدن مطهر
علامه شهید مطهری
وَ اَمّا حَقّ الْجَارِ فَحِفْظُهُ غَائِباً وَ ...
پنج درس آموزنده سعادت بخش

بیشترین بازدید این مجموعه

گوشه ای از فضائل زینب کبری سلام الله علیها
زندگى شرافتمندانه در سايه قرآن
حمد خدا
وداع با ماه مبارک رمضان
سه اثر عجیبِ دعا برای غیر
امام آسمانی (1)
هنرمندانه ترین راه برای بیشترین تأثیرگذاری
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
سوره ای از قران جهت عشق و محبت
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^