فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

چگونه از عصبانيت خود جلوگيري كنيم ؟

معمولا  هيجانات ما مستقيماً از آنچه در لحظه واقعه بر انگيزاننده براي ما روي مي دهد ناشي نمي شود بلكه به ميزان قابل توجهي بر گرفته از اعتقادات و باورهاي ماست . اگر به بررسي باورها و ذهنيات خود بپردازيم تا ميزان قابل توجهي مي توانيم از خشم نا سالم خود جلوگيري كنيم . خشم ناسالم سر چشمه باورهاي ناسالم است يكي از باورهاي ناسالم كه باعث ايجاد خشم مي شود و وجود خواسته هاي انعطاف ناپذير در شخص است ، مثلاً رئيس يك شركت به يكي از كارمندان خود در صورت انجام كاري كوچك مژده تشويق بزرگي را ميدهد وبعد از انجام كار توسط آن كار مند رئيس به قول خود وفا نمي كند اين امر باعث ايجاد خشم در كارمند مي شود و حال اگر به بررسي ذهنيات كارمند بپردازيم مي بينيم كه اين خشم نا سالمي است كه از باور ناسالم يعني خواسته انعطاف ناپذير كارمند برخواسته است .
خواسته هاي ناسالم و انعطاف ناپذير خواسته هايي هستند كه اگر شخص آنها را از ذهن خود دور كند به خشم ناسالم نيز نخواهد رسيد . علت اينكه خواسته هاي انعطاف ناپذير باعث خشم مي شوند اين است كه اولاً با واقعيت و خواسته هاي مردمي در تضادند اگر باور ذهني كارمند اين باشد كه در واقع امكان دارد رئيس دچار اشتباه بشود و امكان اشتباه را قبلاً برايش فرض كرده باشد در مواجهه با بد قولي رئيس مي تواند ميزاني از خشم خود را مهار كند .
ثانياً : خواسته انعطاف ناپذيرغيرمنطقي است خواسته كارمند به اين گونه است كه : چون من مي خواهم رئيسم با من منصفانه برخورد كند پس رئيسم نبايد بد قولي كند وبايد به قولش وفادار باشد در حاليكه رابطه منطقي بين خواسته من ووفاداري رئيس برقرار نيست وازاينكه من دوست دارم رئيسم با من منصفانه برخورد كند اين نتيجه گرفته نميشود كه بنابراين رئيسم با من منصفانه برخورد خواهد كرد .
و ثالثاً : خواسته هاي انعطاف ناپذير نتايج ناسالم به بار مي آورند : يكي اينكه باعث بد انديشي مي شوند به اين صورت كه اولين نتيجه اي كه كارمند مي گيرد اين است كه پيمان شكني رئيسم بسيار بد است كه اين بد انديشي باورناسالمي است كه باز با خود واقعيت در تضاد است . زيرا كارمند مي توانست به اتفاقاتي بد تر از اين فكر كند كه در واقعيت زندگي اتفاق مي افتد بنابراين ميزان بديي كه براي اين عمل رئيس در نظر مي گيرد بيششتر از حد بد بودن واقعي آن است ديگر آنكه بد انديشي شخصي غير منطقي است زيرا او مي گويد رئيس من كار بدي كرد بنابراين عمل او بسيار بد است در حاليكه رابطه اي ( عقل و ذهني ) بين بد بودن كاري بسيار بد بودن همان كار نيست .
ودر آخر بد انديشي نتايج ناسالمي به بار مي آورد اول ا ينكه باعث برخورد شديد كارمند با رئيس مي شود ودر نتيجه به موفقيت نمي رسد وثانياً امكان وفق يافتن او با اينواقعه ضعيف تر مي شود . نتيجه دومي كه خواسته انعطاف ناپذيري دارد بي صبري در برابر شكست است كارمند مي گويد : من نمي توانم اين حقيقت را تحمل كنم كه رئيسم به قولش عمل نكند ودرنتيجه يا مي ميرم ويا سعادتمند نيستم. واين نتيجه اولاً باواقعيت خارجي درتضاد است چراكه تجربه زندگي ثابت كرده كه لازمه اينگونه شكستها بدبختي نيست وانسانها باوجود اين گونه شكستها مي توانند به زندگي سعادتمندانه اي برسند. ثانياً غيرمنطقي است زيرا مي گويد براي من تحمل اين واقعه سخت است ونتيجه مي گيرد براي همين نمي توانم تحمل كنم درحاليكه لازمه عقلي سخت بودن چيزي عدم تحمل آن نيست وامكان دارد شخص باوجود سخت بودن عملي با تدابيري به انجام آن موفق شود. وثالثاً اين بي صبري باعث نتايج ناسالم برخورد نادرست با رئيسو ضعف سازش بااين واقعه مي شود.
نتيجه سوم خواسته انعطاف ناپذير ديگر سرزنشي است كارمند مي گويد:رئيس با بدقولي كه داشت نشان داد كه آدم بدي است درحاليكه اين نتيجه گيري با واقعيت خارجي درتضاد است زيرا واقعيت رئيس داراي رفتارهاي مختلفي ، من جمله رفتار خوب ، رفتار خنثي ورفتار بد است وتعريف رئيس بوسيله اين رفتار واقعيت ندارد ونمي توانيم بگوييم چون اين عمل رئيس بد بوده بنابراين او هيچ عمل خوبي ندارد وانسان بدي است وثانياً غيرمنطقي است زيرا كارمندي مي گويد : رئيس به دليل رفتار بدش آدم بدي است دراينجا كارمند حكم جزء رفتار كه اين عمل مخصوص باشد را به كل رفتار نسبت داده است درحاليكه رابطه منطقي وعقلي بين اين دو وجود ندارد وذهن از بدبودن جزء رفتار، بدبودن كل رفتار را نتيجه نمي گيرد.
و ثالثاً نتيجه غير سالم به بار آورده وباعث برخورد خشن باررئيس و عدم تغيير موضوع رئيس و عدم موفقيت و عدم تطبيق و سازگاري كارمند با واقعه رخ داده مي شود .
نتيجه چهارم خواسته انعطاف ناپذير خويشتن سرزنشي است كارمند مي گويد: بدقولي رئيس بخاطر اشتباه من است . من آدم بدي هستم كه اشتباه كردم ( خشم خود دفاعي خشم نسبت به فرد ديگر است كه از شخص در برابر سرزنش از خودش دفاع مي كند) كارمند در واقع مي گويد : رئيس من نبايد بخاطر من مي آورد كه من آدم بدي هستم .اين نتيجه باواقعيت درتضاد است زيرا كارمند باخويشتن سرزنشي تأييد مي كند كه با آن رفتار مي توان او را تعريف كرد درحاليكه كارمند غير از اين اشتباه اطمينان غيرمنطقي به قول رئيس رفتارهاي خوب وخنثي نيز داشته است.وديگر آنكه غير منطقي است وخطاي جزءبه كل رخ داده است.
وثالثاًنتايج ناسالمي را به بار مي آورد كه در گذشته به آنها اشاره كرديم.
همانطور كه گفته شد بسياري از هيجانات ما ناشي از اعتقادات وباورههاي ماست بنابراين اگر باورها وذهنيات ما صحيح باشد ما به خشم ناسالم مبتلا نمي شويم وزندگي راحتي خواهيم داشت.
توجه به اين موضوع كه ساختمان روح وعواطف وتربيت ومقدار وسوابق ذهني افراد ،فوق العاده مختلف است بسياري از مشكلات معاشرتي وتضادها وبرخوردهاي اجتماعي را حل مي كند. مثلاًبسيار ديده ايم كه پدران ومادران از يك عمل نابجاي كودك مانند شكستن يك ظرف ياكثيف كردن لباس خود زياد ناراحت مي شوند وگاهي مجازاتهاي شديد دربرابر اين عمل كوچك روامي دارند وكودك رابسيار ملامت مي كنند ، درحاليكه اگر درست موضوع را بررسي كنيم خواهيم ديد نه جاي عصبانيت است ونه چندان جاي ملامت وسرزنش دارد. مسلم است نه معلومات كودك درباره چگونگي ظرفهاي شكستني وغيرشكستني وطريق نگهداري آنها كه احتمال افتادن وشكستن را به حداقل برساند واز ليز خوردن وسنگيني كردن انگشتان بكاهد به اندازه كافي است ونه اگر همه اين مطالب را كاملاً بداند تجربه كافي روي آن دارد وبه فرض اينكه هم علم وهم تجربه او كافي باشد قدرت جسمي او ناچيز است.
بنابراين اگر مافعلاًدر نگهداري اين ظروف واردتريم بخاطر تجربيات وآزمايشهاي فراوان دوران كودكي است.
اين محاسبه را درباره افراد بزرگتر نيز مي توانيم بكنيم بعضي عادات رفيق من ممكن است در نظر من ناپسند آيد وبخاطر آن خود را آماده براي قطع دوستي مي كنم ولي هنگاميكه محيط تربيتي رفيقم رادرنظر مي گيرم ساختمان روحي او را به آن ضميمه مي كنم سابقه ذهني اورا نيز مورد توجه قرار مي دهم مي بينم اگر من بجاي او بودم جز اين نمي كردم.
همسايه من بلند صحبت م يكند ومزاحم من است پايه معلومات وساختمان حنجره واعصاب وميزان حساسيت پرده هاي گوش او وتربيت او را در نظر بگيرم مي بينم اگرچه او مقصر است اما تقصير او به آن بزرگي كه من خيال مي كردم نيست.
البته اشتباه نشود نمي خواهيم بااين بيان مردم رادرهمه اعمال خود بي تقصير معرفي كنيم و آنچنان كه جبريون معتقدند همه چيز را به گردن علل روحي وجسمي وخارجي بيندازيم همچنين نمي خواهيم بااين بيان لزوم تربيت را انكار نماييم بلكه منظور اينست كه اگر توجه به اين واقعيتها داشته باشيم براي حل اختلافات ورفع اعتراضات بر يكديگر آمادگي بيشتري پيدا خواهيم كرد و وجود يكديگر را به آساني تحمل خواهيم نمود.

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

آيا امكان شهادت در جهاد اكبر وجود دارد؟
چه چیزهایی باعث خشکی چشم در مصیبت اهل بیت می شود؟
علّت گرفتار شدن حضرت یونس علیه‌السلام در شکم ...
آیا کسی از زمان مرگ خود اطّلاع و آگاهی دارد؟
چرا امام حسین(ع) خانواده خود را به کربلا برد؟
خدا چگونه به بوجود آمده است؟
چرا عقل ما انسانها بعضی از احادیث معصومین را درک ...
قبر کدام یک از پیامبران غیر از پیامبر اسلام(ص) ...
معنای سبحان اللّه و ریشه این کلمه را بیان کنید؟
راه هاي خودشناسي چيست؟

بیشترین بازدید این مجموعه

چگونه بفهميم كه خداوند ما را دوست دارد و از ...
سرانجام كسي كه نماز نخواند چه مي شود و مجازات او ...
رضايت و خشنودي خدا در چیست و چگونه خداوند از ...
نفس با روح چه فرقي دارد؟
نشانه رضایت خداوند از بنده چیست؟
لقب حیدر کرار به چه معنا است؟
راه ترک خودارضایی ( استمنا ) چیست؟
برای در امان ماندن از جن زدگی چه باید کرد؟
چرا سگ نجس است و نمی‌توان آن را درخانه نگه داشت؟
معنای سبحان اللّه و ریشه این کلمه را بیان کنید؟

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^