فارسی
پنجشنبه 30 فروردين 1403 - الخميس 8 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

انسان

بازگشت به انسانیتاز جمله دغدغه های همیشگی بشر ، درک مفهوم انسان و انسانیت است که در واقع دو مفهوم از هم جدا هستند اینکه هر انسانی، انسانیت ندارد و نیز هر آدمی، آدمیت ندارد.

برای درک این مطلب و رسیدن به مفهوم انسان و حقیقت آن (انسانیت) اندیشمندان به تکاپو افتاده و سهم بسزایی در ارائه نظریات در این باره دارند؛ نوشتار زیر که برگرفته از کتاب ارزشمند «بر بال اندیشه» اثر استاد حسین انصاریان است می تواند به درک بهتر اختلاف دیدگاه های مختلف اسلامی و غیر اسلامی در این باره کمک کند.

 حقیقت انسانانسانى که خود را شناخته باشد و به موقعیت ، مسئولیت و تکلیف خود آشنا شده باشد و رابطه بین خود و خدا و جهان را یافته باشد ، در مسیر رشد و کمال قرار مى گیرد .

همچنین با تکیه بر عقل تنها ، انسان قدرت شناخت خویش را ندارد ; بلکه لازم است با مراجعه به منطق وحى و سنّت پیامبران و امامان معصوم (علیهم السلام) ، به شناخت خود اقدام کند .

 نظریه مکتب هاى بشرىبدون شک فرهنگى که از انسان شناخت ندارد ، قدرت راهنمایى او را نداشته و نمى تواند او را به آنچه خیر اوست ، و به آنچه به ضرر و زیان اوست آگاه کند . گرچه فرهنگ هاى مادّىِ تاریخ ، ادعاى شناخت انسان را داشتند و مى گفتند : ما بشر را به آنچه خیر اوست هدایت کرده و از آنچه به ضرر اوست آگاه مى کنیم ; اما گذر زمان ثابت کرد که ادعاى آنان پوچ و فرهنگ آنان جز خسارت و ضرر براى بشر سودى ندارند .

اینان با جهل و عدم شناخت بشر و ندانستن جایگاه و موقعیت حقیقى او ، دست به باز کردن راهى براى درمان دردهاى روحى و روانى انسان زدند ، و هر کس را در آن راه قرار دادند ، غرق در گمراهى و بدبختى نمودند(1) .

این نکته را نباید فراموش کرد که فرهنگ هاى زمینى به بُعد معنوى انسان یا اصلا توجه نداشتند و یا اگر داشتند بسیار کم بوده و نظر آنان به بعد مادى انسان نیز نظر صحیحى نبوده است ; زیرا از میلیون ها سال قبل تاکنون نتوانسته اند به حل مشکلات دنیایى انسان موفق شوند .

 دستورالعمل هاى باطل1 ـ مکتب هاى روحى ایران ، یونان قدیم و هندوستان ، به خیال خود ، براى رشد بعد معنوى ، انسان را به اعمال و ریاضت هایى دعوت کردند که منطبق با فطرت طبیعت این موجود پرقیمت نبوده و نیست ، آنان مى گفتند : ترک ازدواج ، دشمنى با زن ، نخوردن گوشت ، معاشرت نداشتن با مردم ، ترک آرایش زندگى ، ترک کار و فعالیت ، گوشه نشینى ، چله گرفتن ، روزه هاى طولانى داشتن و . . . همه باعث رشد جنبه معنوى انسان است ; امّا نه تنها این دستورات نتیجه مثبتى نداشت ; بلکه بشر را از مواهب الهى که علت رشد و کمال او در صورت صحیح به کار گرفتن آن مواهب بود ، محروم مى نمود .

این مکتب هاى به اصطلاح معنوى و عرفانى ، نه اینکه براى انسان به طور صحیح و منطقى کارى صورت نداد ; بلکه او را از خطوط روشن آدمیّت جدا کرده و به عضو فلج و بیکار و سربار تبدیل نمود .

با توجه به اینکه دستورات این گونه مکاتب ، رابطه اى با فطرت طبیعت انسان نداشت ، اکثریت قریب به اتفاق انسان ها از پاسخ گفتن به دعوت اینان خوددارى کردند ; امّا خود به خود این گونه تعلیمات در معدودى از افراد نفوذ کرده و پس از مدتى از ادامه راه باز مى ماند و مجبور به عدم تسلیم نسبت به فرهنگ ها مى شد .

2 ـ در برابر اینان مکتب هاى مادى بودند که براى بشر در امور اقتصادى مانند درآمد ، خرج ، معاشرت ، معامله ، سیاست و ریاست ، حکم به اباحه مطلق دادند ، و حلال و حرامى براى بشر باقى نگذاشتند . قبول کنندگان این گونه مکاتب در نتیجه ، سر از فساد و آلودگى درآوردند و از قدیم تاکنون لکّه هاى ننگى بر صفحات تاریخ بشر به جاى گذاشتند .

 آثار شوم این فرهنگخونریزى ها ، تجاوزات ، مظالم ، جنایات ، خودکشى ها ، دزدى ها ، غصب کردن ها ، کژ خلقى ها ، جنگ هاى خانمان سوز ، به خصوص جنگ هاى اول و دوم جهانى در قرن اخیر ، و از همه بدتر پیدایش استعمار و استثمار ، محصول مکتب هاى مادى قدیم و جدید است ، که حتّى با به کار گرفتن تمام ماشین حساب هاى جهان ، نمى توان جنایات و مظالم هولناک شاگردان مکتب هاى مادى را برشمرد .

کدام شخص مى تواند حدود فساد در تصور ، فساد در عقل ، فساد در علم ، فساد در سیاست ، فساد در نظام خانواده ، فساد در اجتماع و فساد در اخلاق را اندازه گیرى کند ؟

چه کسى مى تواند جنایات بلژیک ، پرتقال ، هلند و فرانسه استعمارگر را از سیصد سال قبل تاکنون ، نسبت به ملت هاى مظلومى که دچار چنگال این گرگان مادى گرا بودند ، برشمارد ؟

شما قدرت دارید مفاسد و مظالم گرگ پیر استعمار ، انگلستان دزد و غارتگر و خائن را نسبت به صدها کشور در طول پنج قرن گذشته بازگو کنید ؟

شما توان دارید ضربه ها ، ضررها ، مفاسد ، جنایات و خونریزى هاى آمریکاى جهان خوار ، این شیطان بزرگ را به ملل مسلمان ، کشورهاى خاورمیانه ، آمریکاى لاتین و آفریقاى مظلوم محاسبه کنید ؟

شما مى توانید مظالم شصت ساله حزب کمونیست شوروى ( سابق ) و شاگردان درنده خوى مکتب مادى ماتریالیستى را نسبت به کل جهان ، عموماً و نسبت به کشورهایى که این هیولاى خطرناک آنان را به بند استعمار کشیده ، خصوصاً بازگو کنید؟ شوروى با تکیه بر مکتب مادى ، ادعا مى کند حامى کارگر ، کشاورز و تکیه گاه انسان گرسنه و مستضعف است و با فئودال و سرمایه دار دشمن خونى است .

 سوال بى پاسخاز این دیو بد سیرت بپرسید : از سال 1357 شمسى تا کنون که سال 1360 است در مدت این سه سال که یک میلیون از برادران مسلمان افغانى ما را به خاک و خون کشیده ، برادرانى که با پاى برهنه و شکم گرسنه و مشت خالى از دین و مکتبشان دفاع مى کنند ، دفاع از مستضعف و کارگر و کشاورز است ؟ زهى بى شرمى . از این یک میلیون کشته کدام یک فئودال و زمین خوار و سرمایه دار بودند؟

در این پنج قرنى که ما در ارتباط با شاگردان مکتب هاى مادى و زمینى در شرق و غرب بوده ایم ، براى نمونه یک حرف راست و یک پیمان و قرارداد با منفعت و یک وعده اجرا شده از این خائنان به انسان و انسانیت ندیده ایم .

 انتظار مکتب هاى باطلمکتب هاى روحى ساخته بشر ، و مکتب هاى مادى قدیم و دو مکتب « کمونیسم » و « امپریالیسم » فعلى به خاطر جهلى که به جایگاه انسان دارند ، از انسان وابسته به خود ، حیوانى شرور و درنده اى خطرناک و موجودى ضد حقیقت و دشمن واقعیت ساخته اند .

مکتب هاى روحى در خط تفریط و مکتب هاى مادى در خط افراط ، انسان را به بلاهاى خانمان سوز و ریشه کن دچار کردند .

در این مکتب ها ، انسان و علم و صنعت و تمدن و مدرسه و دانشگاه و کتاب و کتابخانه و سازمان هاى عریض و طویل از قبیل حقوق بشر و عفو بین الملل و . . . همه و همه ابزار حیات و وسیله پیشبرد اهداف شیطانى سردمداران این مکاتب است .

 

عقیده دانشمند مصرى

دانشمند شهید مصرى در کتاب « الاسلام و مشکلات الحضاره » که تحت عنوان « فاجعه تمدن » ترجمه شده است مى نویسد :

« عوامل مهم و اساسى انحراف بشر ، و نابودى ویژگى هاى انسانى او ، و دچار آمدنش به انواع مشکلات را باید در مسائل زیر جستجو کرد :

 

1ـ جهل و غفلت

به رغم گسترش علوم مادى و صنایعى که بر اساس اصول فنى پیشرفته استوار است ، جهل ما نسبت به انسان فوق العاده مى باشد ، و به همین علت هنوز نتوانسته ایم از پیش خود ، نظامى که شامل همه جوانب زندگى انسان و متناسب با طبیعت و فطرت وى باشد ترسیم کنیم . بدون شک در آینده نیز از وضع چنین نظام متقن و بر اساس فطرت و طبیعت عاجز خواهیم بود .

البتّه نیاز به وضع چنین نظامى نداریم ; زیرا خالق انسان چنین نظام حکیمانه اى را تحت عنوان دین اسلام ، براى هدایت همه جانبه انسان وضع کرده است .

( اِنَّ الدِّینَ عِندَ اللهِ الاِْسْلاَمُ )(2) .

« مسلماً دینِ [ واقعى که همه پیامبرانْ مُبلّغ آن بودند ] نزد خدا اسلام است » .

پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) مى فرماید :

اَلاِْسْلامُ یَعْلُوا وَلا یُعْلى عَلَیْهِ(3) .

« اسلام ( دین ) برتر است و هیچ ( دینى ) بر او برترى ندارد » .

 

2 ـ اشتباهات

اشتباهات در زندگى انسان ، با توجه به اطلاعات محدود و نادانى فوق العاده وى ، از آن وقت شروع شده است که راه خود را از راهى که پروردگار حکیم

و داناى به فطرت و طبیعت انسان به او نشان داده بود جدا کرد . راهى که جواب گوى همه نیازمندى هاى فطرى و واقعى انسان است . راهى که ویژگى هاى خاص وى را مى پروراند و به ثمر مى رساند . و بالاخره راهى که انسان براى مقام خلیفه اللهى آماده مى کند و استعدادهاى درونى او را بارور مى سازد .

 

3 ـ عدم تناسب تمدن مادى با انسان

کاخ تمدن مادى بر اساس نیازمندى هاى واقعى انسان ، بالا نرفته است و از این نظر به خصایص انسانى، ارزشى قائل نیست و انسان و همه چیزِ او را با معیارهاى ماشینى و حیوانى مى سنجد .

ظهور نتایج ناگوارى از تمدن مادى ، در میان ملت هایى که به آخرین درجه تمدن رسیده اند ، آثار و نتایج شومى که از عدم توجه به انسانیت انسان ، آغاز شده است ، و جامعه بشریت رادر پرتگاه سقوط و نابودى قرار داده نیز بر مشکلات افزوده است » .

آرى! اینها همه از نتایج حکومت شوم مکتب هاى مادیگرى بر انسان است . بدون شک ، جز بابرگشت انسان به راهى که از همه جهت موافق با فطرت و نیازمندى هاى اوست ، مشکلات انسان حل نخواهد شد و به خیر دنیا و خیر آخرت نخواهد رسید .

 

عقیده کارل

« کارل » که از دانشمندان بزرگ این قرن است ، در کتاب « انسان موجود ناشناخته » عقیده دارد :

علم انسان درباره انسان بسیار ناچیز ، و تقریباً مساوى با صفر است .

با این عقل محدود و دانش بسیار ناچیز ، چگونه انسان مى تواند پایه گذار مکتبى باشد که در آن مکتب ، بُعْد روحى و مادى انسان ، آنچنان که شایسته اوست ، رشد کند و به تمام نیازمندى هاى روحى و جسمى او پاسخ گوید .

 

اسلام آگاه به انسان

تنها مکتبى که به تمام زوایاى حیات انسانى آگاه است ، مکتب سعادت بخش اسلام است .

اسلام ، در بعد معنوى اجازه تحمل ریاضت هاى غیر منطقى و سخت گیرى هاى زیان بخش را نمى دهد .

اسلام ، براى رشد بعد معنوى ، سلسله مسائلى را به عنوان عبادات ، و سلسله برنامه هایى را که تحت عنوان حسنات اخلاقى براى تزکیه نفس ، ارائه کرده و در بعد مادى ، انسان را به هر کار با منفعتى تشویق کرده است .

اسلام ، در تمام امور مربوط به ترقّى و رشد انسان ، از نظر شخصى و اجتماعى سخن دارد ، به عنوان نمونه در فصل مسائل اقتصادى ، ابوابى تحت عناوین باب الصناعه ، باب التجاره ، باب المزارعه دارد .

اسلام ، به مسئله کشاورزى در درجه اول ، و صنعت و تجارت در درجه بعد اهمیت داده است ، و پیامبر بزرگ اسلام به نشانه احترام عمیقش به مسئله کار و کارگر ، در بازگشت از یک سفر ، دست کشاورزى را بوسید .

اسلام ، طلب هر علمى که در جهت رشد معنویت و مادیّت انسان نقشى ایفا مى کند را به عنوان فریضه اعلام کرده است .

اسلام ، دست انسان را در آبادکردن زمین و استخدام نیروهاى طبیعت و ذخایر آن باز گذاشته ، و از طرفى در راه انتخاب چگونگى زندگى انسانى ، او را به خود وانگذاشته ; بلکه در این مرحله او را مقیّد به پیمودن راه و روش معیّنى نموده است . راه و روشى که در آن انسان به خود حق هیچ گونه تجاوزى به حق دیگر را نمى دهد .

اسلام ، پیمودن راه معنویت بر اساس راهنمایى هاى وحى ، و تلاش براى به دست آوردن روزى ، و ازدواج و تشکیل خانواده جهت به دست آوردن آرامش و تولید نسل ، و بهره گیرى از زندگى را بر انسان واجب نموده است .

روى گرداندن از ازدواج را روى گرداندن از هدف نبوت دانسته و فرموده :

اَلنِّکاحُ سُنَّتِى فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِى فَلَیْسَ مِنِّى(4) .

« ازدواج سنّت من است ; کسى که از سنّت من سرپیچى کند از من نیست » .

و محبت کردن به همسر و فرزندان را از بهترین عبادات به حساب آورده است .

دنبال زراعت و صنعت و تجارت رفتن را مطابق با جهاد فى سبیل الله دانسته، و براى کار و کارگر ارزشى بس والا قائل شده است .

اسلام ، بدخلق و کسى که دچار سیّئات اخلاقى است را از خود ندانسته ، و معاشرت با آلودگان به رذائل را به خاطر حفظ حدود انسانیت انسان ، ممنوع اعلام کرده است .

اسلام ، براى بُعْد تفکّر و تعقّل آنچنان ارزش قائل شده که در قرآن مجید نزدیک به هزار آیه در این زمینه نازل کرده و بابى در کتاب هاى روایى مستقل تحت عنوان « باب العقل و الجهل » که مستند بر هزاران روایت است را تنظیم نموده است .

پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) مى فرماید :

فِکْرَهَ ساعَه خَیْرٌ مِنْ عِبادهِ سِتِّینَ سِنَه(5) .

اندیشه در کار ، دوربینى و تعقل، ارزشش با شصت سال یا بنا بر نقل روایات دیگر با یک سال عبادت برابر است .

اسلام ، در بُعْد اخلاق ، سفارش به عفو و گذشت از برادران دینى ، رعایت توجه به یتیمان ، دستگیرى از مستمندان ، رسیدگى به درد دردمندان ، حفظ آبروى مسلمانان ، رعایت حقوق پدر و مادر و همسایگان نموده است، و در این زمینه ها به خوشبختى خانواده و جامعه کمک شایانى کرده است .

و در بعد اندیشه و روح و جسم ، انسان را از راهنمایى تنها نگذاشته ، و همه جا به دنبال ایجاد سعادت براى انسان است .

اسلام ، براى تامین خیر دنیا و آخرت مردم آمده ، و به طور مکرر پیامبر عزیز اسلام (صلى الله علیه وآله) هدف از رسالت خود را چنین بیان مى کند :

اِنّى قَدْ جِئْتُکُمْ بِخَیْرِ الْدُّنْیا وَالاْخِرَهِ(6) .

« من براى تامین خیر دنیا و آخرت شما مبعوث به رسالت شده ام » .

کوتاه سخن اینکه : اسلام براى تامین نیازهاى انسان ، چه در زمینه مادى و چه در زمینه معنوى ، وظایف و مسئولیت هاى مهمى را معین کرده که با به کار گرفتن آن ، مشکلات شخصى و اجتماعى قابل حل و در پرتو عمل به آن ، سعادت نصیب انسان خواهد شد .

-----------------------------------------------------------------

1 ـ نمونه بارز تاسیس یکى از راه هایى که به شکست انجامید ، تئورى « فروید » بود که تنها راه درمان دردهاى روانى را در عدم سرکوب کردن غریزه جنسى دانست که سرانجام پس از جلب توجه بسیارى از شهوتران هاى هرزه ، تمام سردمداران فرهنگ فرویدیسمى آثار مخرّب این نظریّه حیوانى را درک کردند و به بن بست عجیبى گرفتار آمدند و خود اعتراف کردند که :

اکنون که 20 سال از طرح نظریّه فروید مى گذرد آنقدر اوضاع زندگى ملت هاى عامل به این فرضیّه ، نابسامان است که اگر بخواهیم به وضع 20 سال قبل برگردیم حداقل باید 40 سال زحمت بکشیم وتلاش مستمرى در برگرداندن روح انسانى مبذول داریم(گفتار فلسفى).

2 ـ آل عمران (3) : 19 .

3 ـ من لا یحضره الفقیه : 4/334 ، باب میراث اهل الملل ، حدیث 5719 ; وسائل الشیعه : 26/14 باب 1 ، حدیث 32383 .

4 ـ بحار الانوار : 100/220 ، باب 1 ، حدیث 23 ; جامع الاخبار : 101 ، فصل 85 .

5 ـ کنز العمال : 3/106 .

6 ـ بحار الانوار : 18/191 ، باب 1 ، حدیث 27 ; شرح نهج البلاغه : 13/210 .

 
 
پایگاه استاد حسین انصاریان

منبع: کتاب بربال اندیشه
 

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

اخلاق و سيره چند بعدى امام عصر عجل اللَّه تعالى ...
منافع عجيب صدقه‏
نام محمد صلی الله علیه و آله وسلم در آفاق ملکوت
توبه آدم‏
شهادت امام محمد تقی، جواد الائمه (ع) تسلیت باد
زندگینامه حضرت معصومه(س)
وظیفه ما در مقابل اموات که در برزخ هستند چیست؟
تمثیلی از ذات پاک خداوند
تأملی در معنای « رکوع» در آیه ولایت
عوامل ناكامى مستضعفان‏

بیشترین بازدید این مجموعه

گفته‌هایی از «جرج جرداق» درباره امام علی(ع)
جایگاه و نقش چشم در زندگی
احادیث حضرت معصومه سلام الله علیها
علی بن عثمان، یار گمنام امام حسین(ع)
ویژگی های مشترک یاران امام حسین علیه السلام
در مسیر شناخت
رمضان سبکی نو برای زندگی
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
خلق عظیم نبوی
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^