فارسی
پنجشنبه 06 ارديبهشت 1403 - الخميس 15 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

نکات بیشتری از خصوصیات اخلاقی آیت الله برهان

  از سال 1340 تا به حال که او از دنیا رفته  است ، کمتر کسی را مثل او یافته ام. نه این که نباشد ، حتما هست و به لطف خداوند ، ایران سرزمینی است که در هر عصری بیش از دیگر مناطق دنیا در دامان خود اولیای خدا را پرورده است ، اما من نمونۀ ایشان را کمتر دیده ام . او خوش اخلاق ، پر جاذبه و در امر به معروف و نهی از منکر ، بسیار جدی و کوشا بود. حتی شرورترین افراد محله های پایین شهر تهران را نیز با گفتاری خوش و ملایم به راه راست هدایت می کرد.
با ارشاد ایشان ، خیلی ها از کارها زشت دست کشیده ، اهل طاعت و عبادت و نیکوکاری شدند. آنها در نماز جماعت حضور یافته ، حتی بعضی ها نماز شب هم می خواندند. افراد آن چنانی که مثلا سراپا بدن خود را « خالکوبی » کرده بودند، از نفس گرم و کرامت مرحوم آقای برهان ، اهل خیر و منشأ کارهای نیک شده و به انسانهایی بزرگوار مبدل گشته بودند.
چند سال بعد از انقلاب ، یکی از همان افراد را در خیابان دیدم . بعد از سلام و علیک گفت : « مطلب مهمی را میخواندم به تو بگویم لطفا صبر کن و گوش بده . من که 77-78 سال از عمرم  می گذرد ، پس انداز زندگی ام فقط ده میلیون تومان پول است . بچه  هم ندارم . مرحوم برهان هم که در دنیا نیست بگوید با این پول ها چه کار کنم ، می خواهم آن  را در اختیار شما قرار دهم تا با آن حوزۀ علیمه ساخته شود.» گفتم مهلت بده ، خبرت می کنم.
بعد از چند روزی به او گفتم :« معرفی نامه ات برایت می نویسم به قم ، خدمت آیت الله فاضل لنکرانی برو که استاد من بوده و از ایشان راهنمایی بخواه .» پس از آن ، او خدمت ایشان میرسد و خواسته اش را در میان می گذارد. آقا می گذارد. آقا می فرماید: « زمینی بیش از هزار متر واقع در محلۀ چهار مردان قم در اختیار من است که وقف حضرت سید الشهداست. بیا برویم آنجا را ببین ، اگر نظرت جلب شد پولت را خرج کن و در آنجا حوزه علمیه ای درست کن و توجه داشته باش که حتما سالی ده  روز باید در آنجا روضه خوانده شود.»
او پس از دیدن زمین و محله ، سرانجام مدرسۀ بزرگی را در سه طبقه در آن جا بنا می کند که 150 طلبه را در خود جای می دهد. پس از اتمام کار ، آیت الله  فاضل لنکرانی به او می گوید: « انشاء الله که سالهای سال زنده باشی ، با این حال یک اتاقی در زیر زمین ساختمان وجود دارد ، اجازه بده در آن جا قبری برای تو درست کنیم تا بعدها طلاب مدرسه با دیدن قبرت برایت فاتحه  بخوانند و طلب آموزش کنند . » دوست ما نیز با گریه می گوید : « من حوزه ساخته ام نه قبرستان، دوست دارم مرا گمنام دفن کنند ... » او حتی اسمی از خود هم در آن مدرسه بر جای نگذاشت . او تربیت شدۀ نفس گرم مرحوم برهان بود.


منبع : برگرفته از کتاب خاطرات استاد حسین انصاریان انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

دشمنی که به دوستی تبدیل شد
دستگیری و زندانی شدن
حکایتی جالب
جشن های 2500 ساله
علوم اسلامی ، مترقی در هر زمینه
ملاقات با پروفسور حامد الگار در لندن
نامه ای به رزمندگان
تشدید مبارزات
توسل به حضرت حجت برای آمدن میهمان
برگزاری دعای کمیل در فاو

بیشترین بازدید این مجموعه

جشن های 2500 ساله
دستگیری و زندانی شدن
دشمنی که به دوستی تبدیل شد
حکایتی جالب

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^