فارسی
شنبه 01 ارديبهشت 1403 - السبت 10 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

امام حسين (ع)؛ آئينه ی تمام نمای حق

امام حسين (ع)؛ آئينه ی تمام نمای حق

غيرت دينی

یکی از صفات حميده صفت غیرت دین است و عدم تحمّل بار ذلت اراذل و اوباش، چنانکه مروی است که ابن سعد عرض کرد بر آن جناب، که نازل شود بر حکم پسر زیاد و یزید و از قتل خلاص شود، حضرت فرمودند: هرگز نخواهد شد که من دست ذلّت به شما دهم و مانند غلامان اقرار به گناه کنم، خدا و رسول و اهل ایمان به آن راضی نیستند. (مقتل ابی مخنف صفحه 118) و هر کس بعد از آن جناب به این مقام رسید به نظر خود اقتدا به آن حضرت نمود.


صفات شجاعت، عبادت و رعايت حقوق


دیگر، صفت شجاعت است و آن حضرت در این صفت به مقامی رسید که شجاعت حسینیه را مثل سائر نمود، و از حیدر صفدر این مقدار در حیّز بروز و ظهور نرسید.
دیگر، صفت عبادت است که از وقتی که در شکم مادر بود، مادر صدای تسبیح او را می شنید (خرائج جلد دوم، صفحه 844)، تا وقتی که سرش را بر نیزه نمودند قرائت قرآن می نمود (بحارالانوار جلد 44، صفحه 196) و در این خاصیت علاوه است بر آنچه حضرت سجاد فرمود: در جواب شخصی که از آن جناب سئوال نمود، چرا اولاد ماجدت کم است؟ فرمود: عجب آن است که ما چگونه متولد شدیم و حال آنکه آن حضرت هر شب هزار رکعت نماز می گذارد.
صفت دیگر، رعایت حقوق است. عبدالرحمن سلمی یکی از اولادان حضرت را سورۀ حمد تعلیم نمود پس آن حضرت هزار دینار و هزار حلّه به او عطا نمود و دهان او را پر نمود از درّ، و فرمود: حق او زیاده بر این است. (مناقب ابن شهر آشوب جلد 3، صفحه 222)

 

حيـاء از صفات بارز امام حسين عليه السلام


صفت دیگر، حیاء است در وقت عطا و رقّت بر حال سائل از جهت ذلّ سئوال، چنانکه معروف است که اعرابی سئوال نمود از آن حضرت در ضمن چند شعر.
لم یخب الأن من رجاک و من
حرّک من دون بابک الحلقة
پس حضرت داخل خانه شدند و چهار هزار درهم در ردای خود بستند و از شق باب به اعرابی دادند و فرمودند:
خذها فانّی الیک معتذر
واعلم بأنّی علیک ذو شفقة
لو کان فی سیرنا الغداة عصاً
امست سمانا علیک مندفقة
لکنّ ریب الزّمـان ذو غير
والکف منّی قلیلة النفقة
یعنی: بگیر این دراهم را و از کمی آن عذر می خواهم و بر تو مهربانم، اگر وسعتی در امر ما بود، بیشتر از این ابر عطای ما بر تو ریزش می نمود، لکن ابناء زمان حق ما را رعایت ننمودند، و دست من از مال دنیا تهی است. (مناقب جلد 3، صفحه 222)
و ایضاً سائلی را هزار دینار یا درهم داد، پس آن شخص پولها را صرّافی می نمود، خازن او را گفت: مگر چیزی بما فروخته ای؟ گفت: آری آبروی خود را، حضرت فرمود: راست گفتی، به او بده هزار هزار و هزار، یکی به جهت سئوال و دوم به جهت آبرویت و سوم به جهت آنکه نزد ما آمدی و پیش دیگران نرفتی.
و ایضاً وقتی رقعه ای به آن حضرت داد، حضرت فرمود: حاجت تو رواست پیش از آنکه رقعه خوانده شود، شخصی گفت: چرا رقعه را نخوانده این کلام را فرمودید؟ فرمودند: خداوند از من سئوال خواهد کرد چرا او را به انتظار نگاه داشتی تا رقعه را بخوانی.
آری در این صفت حیاء به مقامی بودند که حیاء می نمودند از ذلّت سئوال جاهلی که می خواست او را تعلیم مسئله دین نماید، چنانکه در روایت است که دید آن حضرت شخصی را از اعراب که وضو را درست نمی گرفت، پس خواست تعلیم نماید به او، حیا کرد پس به برادرش حضرت امام حسن علیه السلام گفت که ما در حضور او وضو می سازیم و از او سئوال می کنیم که کدام وضو بهتر است؟ چون چنین کردند آن اعرابی متنبّه شد و عرض کرد شما هر دو خوب وضو می گیرید، و من جاهل بودم که نمی دانستم وضو را. ( مناقب جلد 3، صفحه 168)

 

رقّت قلب امام حسين عليه السلام بر اهل هموم و غموم


صفت دیگر، رقّت آن حضرت بر اهل هموم و غموم ، چنانکه وقتی به عیادت اسامة ابن زید تشریف بردند و او در حالت احتضار بود پس آهی کشید و گفت: واغمّاه، حضرت فرمودند: غم تو از چیست؟ گفت قرض دارم شصت هزار، حضرت فرمودند: دین تو بر ذمّه من است، گفت: می خواهم مدیون نمرده باشم، حضرت امر فرمودند تا مال را حاضر نمودند و به طلب کاران او دادند، پیش از آنکه وفات نماید. ( مناقب جلد 3، صفحه 168)
صفت دیگر، صدقه پنهانی دادن است، چنانکه منقول است که بعد از شهادت در پشت آن سرور اثر پینه ها دیدند، از حضرت سجاد علیه السلام سئوال نمودند. حضرت فرمودند: این از اثر آن باری است که شب ها به دوش می گرفت و از برای ایتام و بیوه زنان می برد ( مناقب جلد 3، صفحه 222). شاعر گفته:
و انّ ظهراً غدا للبرّ ینقله
سراً الی اهله لیلا لمکسور
یعنی: آن پشتی که شبها صدقات را به جهت فقرا نقل می نمود؛ چرا باید که از سمّ ستوران شکسته گردد؟ ویلاً.
صفت دیگر شدّت عزمی که داشت در خلاص نمودن خلق از عذاب خدا و به آن سبب این بار گران شهادت را قبول نمود، تا اینکه به مقامی رسد که شفاعت نماید عاصیان را، و در این امر چنان اهتمام داشت که خلاصی دشمنانش را هم می خواست. هنگامی که آن شخص آمد به قتل آن حضرت، حضرت در روی او خندیدند و او را موعظه فرمودند (مقتل خوارزمی جلد 2، صفحه 36) و هر گاه می دید که تخلیص کلّی ممکن نیست، باز سعی می فرمود در تخفیف عذاب ایشان، چنانکه به هرثمة ابن ابی مسلم بعد از آنکه دید وعظ در او اثر نکرد، فرمودند: پس، از این زمین بیرون رو، که کشتن ما را نبینی و صدای ما را نشنوی (امالی صدوق مجلس 28، صفحه 117) و همچنین بجعفی فرمود. (امالی صدوق مجلس 30 صفحه 132)
صفت دیگر، شدّت خوفش از خداوند که هر وقت وضو می گرفت رنگش متغیر می شد و بدنش به لرزه می افتاد، چون از سببش سئوال می نمودند، می فرمود: شایسته است از برای شخصی که به حضور پادشاه قهّار می رود، اینکه رنگش زرد شود، و بدنش بلرزد (عوالم جلد 17، صفحه 61) و مردم از شدّت خوف آن حضرت متعجب می کردند، حتی اینکه وقتی عرض کردند: چقدر عظیم است خوف تو از خداوند؟ فرمودند: در قیامت ایمن نخواهد بود احدی مگر کسانی که در دنیا از خداوند خائف باشند. (بحارالانوار جلد 44، صفحه 192)

 

مدح امام حسين عليه السلام در قرآن و حديث


صفت دیگر؛ از خصائص آن حضرت ممدوحیت آن سرور است از دوست و دشمن؛ چنانکه او را در قرآن مدح فرموده است به چند صفت، یکی اینکه اوست «نفس مطمئنه» دیگر اینکه او «کفل رحمة» است.
و دیگر اینکه او از جمله افراد والد است، که خداوند واجب نموده است احسان به او را چنانکه در تفسیر هر دو آیه وارد است. (تفسیر قمی جلد 2، صفحه 297)
و دیگر مراد از من قتل مظلوماً در تأویل آن حضرت است و همچنین ذبح عظیم و کهیعص در شأن حادثه کربلاست و ایضاً او را به چند اسم یاد نموده است مانند: فجر و الزیتون و مرجان و اینها همه در احادیث مأثور است و نوشته شده است در یمین عرش که : « إنّ الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة ». ( عیون الاخبار جلد 1، صفحه 59) و در احادیث قدسیّه مدح آن حضرت وارد است به اینکه: « مبارک باد مولودی که بر اوست صلوات و رحمت من» (بحارالانوار جلد 44، صفحه 238). و ایضاً وارد است که آن حضرت نور اولیاء من است و حجّت من است بر خلق و ذخیره است به جهت عاصیان (بحارالانوار جلد 44، صفحه 238).
و حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز آن حضرت را مدح نموده و به صفات عجیبه، من جمله روزی فرمودند: « مرحبا بر تو ای زینت آسمان و زینت» ابیّ ابن کعب عرض کرد: آیا غیر از تو کسی زینت آسمان و زمین باشد؟ فرمودند: قسم به خداوندی که مرا به راستی به رسالت فرستاده که حسین بن علی در نزد اهل آسمانها بزرگتر است از آنچه در زمین است و به درستی که خداوند بر یمین عرش نوشته شده است: « إنّ الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة» یعنی: حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است (بحارالانوار جلد 36، صفحه 205). پس گرفت دست آن حضرت را و فرمودند: ایها الناس این است حسین بن علی، پس بشناسید او را و تفضیل دهید او را، چنانکه او را خدا فضیلت داده است... (بحارالانوار جلد 43، صفحه 262)
آری تمام ملائکه و انبیاء و صلحا نیز، آن حضرت را مدح نموده اند. و خصوص آن است که دوسن و دشمن آن حضرت را مدح کرده اند. از آن جمله معاویه در وصیتش به یزید مدح آن حضرت کرده (بحارالانوار جلد 44، صفحه 311) و ابن سعد در بعض اشعار حضرت را مدح نموده (کامل ابن کثیر جلد 4، صفحه 53) و دشمنانش در وقتی که آن حضرت فضایل خود را تعداد می نمود و از ایشان شهادت می طلبید همه اعتراف نمودند (بحارالانوار جلد 44، صفحه 318) و شمر ملعون فریاد می کرد که: انّه لکفو کریم و کشته شدن به دست او عار نیست (مقتل خوارزمی جلد 2، صفحه 33) و سنان لعنة الله علیه در وقتی مشغول قتل آن حضرت بود می گفت تو را می کشم و می دانم که پدر تو اشرف اولاد آدم است (لهوف سیدابن طاووس صفحه 55) و آن ملعونی که سر حضرت را به نزد ابن زیاد لعنة الله علیه آورد این اشعار را خواند:
إملاء رکابی فضّة و ذهباً
إنّی قتلت السّيد المحجبا
قتلت خیر الناس امّاً و اباً
و خیرهم إذ ینسبون النسبا
یعنی: سنگین کن بار شتران مرا از نقره و طلا، زیرا که من به جهت رضای تو سید بزرگواری کشته ام که بهتر از همه ی مردم است از جهت پدر و مادر و حسب و نسب (کشف الغمّة جلد 2، صفحه 51) و یزيد لعنة الله علیه مدح نمود آن حضرت را زمانی که هنده زوجه او در مجلس عام وارد شد بدون چادر و ساتر، پس برخاست و سر او را پوشانید و گفت: برو بر حسین گریه و نوحه کن بزرگ قریش است. (بحارالانوار جلد 45، صفحه 143)
و چون یزید لعنة الله علیه چنین گوید پس شما دوستان چرا باید از گریه و ندبه ساکت باشید و بر سیّد جوانان ننالید.

 

حضرت امام حسين عليه السلام سبب حزن مؤمنين


اینها که مذکور شد شمّه ای از مدائح و فضائل آن سرور بود که بیان شد و ما را کجا آن حدّ است که احصای فضائل کسی را نمائیم که پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم در حق او فرمود: _ بعد از آنکه بسیار از برایش گفت _ « او را تفضیل دهید، چنانکه خدایش تفضیل داده» (بحارالانوار جلد 43، صفحه 262) لیکن همان یک فضیلت خاصّه را بیان می کنیم که مشتمل است بر جمیع اضداد آن حضرت که موجب حزن و سرور و سبب اسف و فرح هر دو بوده است:
توضیح این امر عجیب، آن است که چون آن حضرت سبب حزن مؤمنین بوده است از اول خلقت تا روز بعثت به جهت اسبابی که ذکر شد و خواهد شد، بلکه سبب حزن نشأة ای است که در آن حزن و اندوه مقرر نشده، پس خداوند او را سبب فرح و سرور مومنین قرار داده به اینکه تمام بهشت و حورالعین را که دارالسرور و الحبور است (الحبور به معنای سرور و زینت) از نور پاک آن حضرت خلق نموده چنانکه مروی است از انس، که گفت پیغمبر خدا: خداوند خلق فرمود مرا و علی و فاطمه و حسن و حسین را پیش از آنکه آدم را خلق نماید، هنگامی که نه آسمان و نه زمین و نه ظلمت و نه نور و نه شمس و نه قمر و نه بهشت و نه دوزخ، عباس عرض کرد: چگونه بود ابتدای خلق شما؟ فرمود: ای عمّ، چون خداوند خواست که ما را خلق نماید، تکلّم فرمود به کلمه ای، پس از آن نوری آفرید، پس به کلمه دیگر تکلّم نمود، پس از آن آفرید روحی را . سپس مخلوط نمود نور را با روح. پس ما پنج نفر را از آن خلق کرد.
پس ما تسبیح و تقدیس می نمودیم او را، در وقتی که تسبیح و تقدیسی نبود. چون اراده نمود که خلائق را انشاء نماید، شکافت نور مرا. سپس خلق کرد از آن عرش را پس عرش از نور من است و نور من از نور خداست و نور من افضل است از نور عرش. پس شکافت نور برادرم علی را و خلق نمود از او ملائکه را و علی افضل است از ملائکه. سپس شکافت نور دخترم فاطمه را و خلق نمود از آن آسمان و زمین را پس آسمان و زمین از نور دخترم فاطمه است و نور دخترم از نور خداست و دخترم افضل است از آسمان و زمین. سپس شکافت نور فرزندم حسن را و بعد خلق نمود از آن شمس و قمر را، پس افضل است از شمس و قمر. سپس شکافت نور فرزندم حسین را، پس خلق نمود از آن بهشت و حورالعین، پس حسین افضل است از بهشت و حورالعین. (بحارالانوار جلد 25، صفحه 16)
پس امام حسین علیه السلام حزن کل مومن است و سبب فرح ایشان نیز خواهد بود.
و عجب آن است که آن سرور سبب حزن بهشت و حورالعین هم بوده که آنها خود از اسباب فرح می باشند. چنانکه وارد شده است در اخبار که بهشت گریه نمود بر حال آن حضرت در وقتی که بر روی خاک افتاده و حورالعین لطمه بر صورت زدند و ماتم در اعلا علّیین بر پا شد (بحارالانوار جلد 45، صفحه 206) و عجیب تر آن است که آن حضرت سبب حزن بهشت شد. نیز سبب فرح آن گردید. چنان که در خبری وارد است: بهشت خواهش نمود از خداوند که او را زینت دهد، خداوند زینت داد ارکان آن را به حضرت حسین علیه السلام. پس بهشت به خود نازید چنانکه عروسان کنند از شدت فرح و خوشحالی. (بحار جلد 43، صفحه 275)


منبع : سایت راسخون
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


 
نظرات کاربر




گزارش خطا  

^