فارسی
شنبه 01 ارديبهشت 1403 - السبت 10 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

درخت، خون مي‏گريد

 درخت، خون مي‏گريد

حضرت حجةالاسلام و المسلمين آقاي شيخ علي موحد فرمودند: در ايام عاشورا به قصد نشر احکام دين به شهر لارستان رفته بودم. در اين چند روزي که در آنجا اقامت داشتم در روز تاسوعاي حسيني چند نفر از مردم خبر آوردند که شب گذشته از درخت سدري که در چهار فرسخي اين جا است نوري شبيه مهتاب ظاهر شده است. عده ي زيادي از مردم براي تماشاي آن درخت به آن محل آمده بودند. سپس روز عاشورا خبر رسيد که شب گذشته از آن درخت نوري ظاهر نشد؛ اما نزديک صبح قطرات خون از آن درخت بر زمين مي ريخت و قطعه کاغذي که چند قطره خون از آن درخت بر آن ريخته بود همراه آورده بودند. جمعي از سني هاي آن محل پس از ديدن اين منظره مشغول فرستادن لعنت بر يزيد و قاتلان آقا امام حسين عليه السلام شدند و با شيعيان در عزاي سيد و سالار شهيدان شرکت کردند. 

 


منبع : کرامات حسينيه و عباسيه ؛ موسي رمضاني‏پور نوبت چاپ: هفتم تاريخ چاپ: زمستان 1386 چاپ: محمد (ص) ناشر: صالحان صفحه 38
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


 
نظرات کاربر




گزارش خطا  

^