فارسی
سه شنبه 04 ارديبهشت 1403 - الثلاثاء 13 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

کامل‌شدن دین خدا در پرتو وجود امام


مسئولیت پیامبر - روز دوم پنجشنبه (30-1-1397) - شعبان 1439 - حسینیه هدایت - 9.69 MB -

منصب امامت و تکمیل دین خداحضور خداوند از ازل تا ابدامامان معصوم، حافظان دین الهیشهادت امام حسین، ناجی دین خدا و قرآنشخصیت امام حسین(ع) در کلام امام عصرابی‌عبدالله بازوی توانای دین خداابی‌عبدالله سند حقانیت قرآنابزار تبلیغ رسالت پیامبرپیشگامی برخی از اهل‌سنت در شناخت ابی‌عبداللهروایات معرکهٔ «اصول کافی» دربارهٔ انتقال علم به امامانشخصیت والای حذیفهنام شیعیان واقعی و ثابت در دفتر پررمز امامتکلام آخر

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

 

منصب امامت و تکمیل دین خدا

سخن از روز بیست‌ویکم رجب تا یک‌روز قبل به اینجا رسید که وجود مبارک رسول خدا از جانب پروردگار مسئولیت داشتند که دین خدا را به مردم ابلاغ کنند؛ دینی که دین همهٔ انبیای الهی بود، هدایتی که هدایت همهٔ پیامبران بود، دینی که قانون، مقررات و حلال و حرام به مقتضای نیازها به‌تدریج از جانب خود پروردگار به آن اضافه می‌شد تا در اواخر عمر رسول خدا که با اعلام امامت امیرالمؤمنین کامل شد و نعمت تامی برای مردم شد.

شاید کمتر از خودتان یا از دیگران پرسیده باشید که وجوب نصب امام برای چه بوده است، قرآن که می‌فرماید(هنوز پیغمبر زنده بود و دوماه به درگذشتش مانده بود که این آیه نازل شد): «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي»(سورهٔ مائده، آیهٔ 3). نصب امام برای چه بود؟ مگر دین کم داشت یا نعمت تامی نبود؟ دین کامل بود و نعمت حق هم تام بود، ولی خداوند متعال که همه‌چیز بدون زمان پیش او حاضر است و «وَإِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنَا مُحْضَرُونَ»(سورهٔ یس، آیهٔ 32) زمان در وجود مقدس او لحاظ نمی‌شود.

«کان» از نظر ادبیات عرب یعنی «بود» و «یکون» یعنی «می‌باشد»؛ اگر قرآن می‌گوید: «كَانَ اللَهُ غَفُورًا رَحِيمًا»(سورهٔ فتح، آیهٔ 14)، به این معنی نیست که پروردگار بسیار آمرزنده و رحیم بود، مگر الآن نیست؟ مگر در آینده نیست؟ «کان» در کل قرآن نسبت به پروردگار مسلوب از زمان است، نه گذشته دربارهٔ وجود مقدس او معنی دارد، نه حال و نه آینده.

 

حضور خداوند از ازل تا ابد

از ازل تا ابد پیش خداوند حاضر است و می‌داند که کارخانهٔ دین‌سازی بعد از درگذشت پیغمبر به سبک مدرن‌تر از زمان جاهلیت راه می‌افتد و این دین‌سازان می‌آیند تا پرچم همان جاهلیت قبل از بعثت که پیغمبر سرنگون کرد، دوباره برافراشته کنند؛ ولی به‌صورت مدرن و یک لعاب دین هم که بی‌دینی کامل است، روی آن پرچم می‌زنند و به تغییر برنامه‌های الهی و تحریف دست می‌زنند و آن اسلام واقعی را طبق آیات خود قرآن، کج نشان می‌دهند. تودهٔ مردم هم فکر می‌کنند این اسلامی که اینها می‌گویند، همان است که خدا نازل کرده؛ درحالی‌که این اسلام ساختگی، کفر، جاهلیت، شرک و دروغ است.

 

امامان معصوم، حافظان دین الهی

خدا امام را نصب کرد که بعد از مرگ پیغمبر حافظ این اسلام نازل‌شده در برابر دین‌سازان باشد و هر قانونی را که تحریف کردند و هر حقیقت راستی را که کج نشان دادند، به مردم بگوید. اینهایی که آنها به‌عنوان دین می‌گویند، دین نیست و دروغ است. این هم مسئولیت ائمهٔ طاهرین بود که برای ادای این مسئولیتشان تا امام عسکری به زندان رفتند، تبعید شدند، آزار دیدند و همه‌شان هم شهید شدند، ولی توانستند آن دین نازل‌شده را حفظ کنند.

 

شهادت امام حسین، ناجی دین خدا و قرآن

ابی‌عبدالله یک نامه دارند که از مکه به سران کوفه نوشته‌اند و در این نامه اعلام می‌کنند وظیفهٔ واجب من است که این حرکت را انجام بدهم؛ چون با چنین حکومتی که سر کار است، «وعلی الاسلام والسلام» کار دین خدا تمام است؛ اگر حضرت این حرکت را انجام نمی‌دادند، رابطهٔ میان مردم از همان زمان خود حضرت تا قیامت با دین نازل‌شده قطع می‌شد. هنوز بسیاری از مردم نمی‌دانند که شهادت امام برابر با زحمات همهٔ انبیا برای دین مفید بود. زحمات 124هزار پیغمبر، حتی خود پیغمبر یک‌طرف، همه در مرز برباد‌رفتن بود. باید آن روزگار را مطالعه کنید و دقیقاً ببینید که سقیفه و اموی‌ها چه طرحی را برای نابودی کامل دین داشتند. مدتی امیرالمؤمنین حافظ دین بود، ده‌سال امام مجتبی و در زمان ابی‌عبدالله به مرز نابودی رسید و شهادت ایشان، دین و قرآن را نجات داد.

 

شخصیت امام حسین(ع) در کلام امام عصر

ابی‌عبدالله بازوی توانای دین خدا

تعریفی امام دوازدهم از ابی‌عبدالله دارد که برای اهلش بهت‌آور و دیوانه‌کننده است و عقل را سرگردان می‌کند! این تعبیرات را امام دوازدهم و یازده امام دیگرمان برای هیچ‌کس ندارند. «کان للإسلام عضدا»، حسین ما بازوی دین خدا بود و اگر این بازو کار نمی‌کرد، دین نابود شده بود. همهٔ قدرت انسان در بازوی اوست؛ آن که وزنه‌برداری می‌کند، با توان بازو وزنه‌برداری می‌کند؛ آن که کشتی‌گیر است، با توان بازو کشتی می‌گیرد؛ امام زمان می‌گویند: ابی‌عبدالله بازوی اسلام است، یعنی این بازو دین را نگه داشت و با کفر اموی و شرک سقیفه زورآزمایی کرد و دماغ هر دو را به خاک مالید.

 

ابی‌عبدالله سند حقانیت قرآن

«و للقرآن سندا» حسین ما سند حقانیت قرآن است. شهادت، امامت، رفتار، عمل و هجرت او سند حقانیت قرآن است؛ یعنی اگر این مسئله برای دین اتفاق نمی‌افتاد و حسین‌بن‌علی زندگی‌اش را در خانه یا نخلستانش در مدینه ادامه می‌داد و از دنیا می‌رفت، حقانیت قرآن به نابودی کشیده می‌شد و دیگر قرآنی نبود که بگویند حق یا باطل است؛ ولی حسین ما سند قرآن است. نصب امام به این خاطر واجب بود.

 

ابزار تبلیغ رسالت پیامبر

امام به‌عنوان حافظ دین از جانب پروردگار قرار داده شد و رسول خدا مأمور و مسئول بود که آن دین نازل‌شده را ابلاغ کند و به مردم برساند. هر کاری هم کردند که جلوی تبلیغ پیغمبر را بگیرند، قرآن مجید اعلام کرد: «ومَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ»(سورهٔ مائده، آیهٔ 99)، آنچه برعهدهٔ پیغمبر من است، ابلاغ است و بی‌خود بازیگری و تهدید نکنید، تهمت نزنید که او از این ابلاغ دست برنمی‌دارد. ابزار تبلیغ او چه بود؟ دو چیز:

الف) «فجائهم بتصدیق الذی بین یدیه ذلک القرآن و نور المقتدا به»؛ قرآن مجیدی که زمینهٔ باور‌کردن نبوت را به مردم می‌داد و یک نور قابل‌اقتدا بود. قرآن یک ابزار تبلیغ بود. قرآن بر فراز همهٔ کتب آسمانی است، بر فراز زمان، مکان، عقول و علوم است و هیچ‌چیزی با آن برابر نیست. قرآن در همه‌جا برتر و بالاتر از همه‌چیز است.

ب) یک زمینه‌ هم علم گسترده‌ و دریای بی‌ساحلی بود که خدا به او عنایت کرده بود. خود پروردگار از این علم اعطایی، نه معلمی؛ یعنی این آدمی که هیچ سوادی نداشت و یک نصف خط ننوشته بود، «وَ لاٰ تَخُطُّهُ بِیمِینِکَ»(سورهٔ عنکبوت، آیهٔ 48)، و یک کلمه را هم نمی‌خواند؛ یعنی اگر یک صفحه را جلوی او باز می‌کردند، هیچ‌چیزی نمی‌خواند؛ ولی پروردگار عالم در یک لحظه او را «عالم بما کان» به کل گذشته، «و بما یکون» و به کل آینده کرد.

از کجا بفهمیم که خدا چنین علمی را به او داد؟ از روایات، آینده‌نگری و احکامی که در هر موضوعی ارائه کرده است. دانشمندان می‌گویند ما نمی‌فهمیم چه کسی بوده است! در بحث نظامی که هشتاد جنگ به او تحمیل شد، بهترین اندیشهٔ نظامی را داشت؛ با اینکه هیچ دانشگاه نظامی ندیده بود. زیباترین مسائل طبی را در بحث طب داشت، درست‌ترین حرف‌ها را راجع‌به نظام عالم در بحث طبیعت زده است. در بحث روان‌شناسی و روانکاوی هم احدی مانند او در بحث روان‌شناسی و روانکاویاز درون انسان‌ها در بحث روان‌شناسی و روانکاوی نداشت. چقدر طول کشید که پروردگار عالم اینها را به او عطا کرد؟ به‌اندازهٔ یک پلکِ چشم به‌هم‌زدن. یک برق بود، یک نور بود، یک لحظه بود که اسم این علم را حکمت گذاشته است: «وَ مَنْ یؤْتَ اَلْحِکمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیراً کثِیراً»(سورهٔ بقره،‌ آیهٔ 269). خیر کثیر یعنی خیر بدون شماره، این معنی خیر کثیر است، یعنی حدود ندارد. چنین علمی را پروردگار به او داد و او بدون کم‌کردن آن علم در لحظهٔ ازدنیارفتنش به امیرالمؤمنین انتقال داد.

 

پیشگامی برخی از اهل‌سنت در شناخت ابی‌عبدالله

این مسئله را ما تنها نمی‌گوییم! فکر نکنید چون ما شیعه هستیم، این حرف‌ها را به‌خاطر تشیع‌ خودمان می‌زنیم. خیلی از مسائلی که ما برای شما می‌گوییم، در کتاب‌های اهل‌سنت هم هست و حتی گاهی بیشتر از ما هم هست. روایات خیلی زیادی در عظمت امیرالمؤمنین داریم که سنی‌ها نقل کرده‌اند و ما نداریم. آنها خیلی از حرف‌ها را دربارهٔ ابی‌عبدالله دارند که ما نداریم؛ حتی گاهی بعضی‌هایشان در شناخت ابی‌عبدالله از ما جلوتر هستند. سردبیر یک روزنامهٔ رسمیِ عمومیِ پرتیتراژ در کشور تونس، یک مرد دانشمند، قلم‌دار، قلم‌زن و مقاله نویس که او را همهٔ دنیای عرب می‌شناختند و مقالاتش را می‌خواندند. ایشان کتابی به زبان عربی نوشته که حدود چهارصد صفحه است. آن کتاب را یک‌نفر به من داد و من دیدم که او در این کتاب معجزه کرده است؛ یعنی اگر به من که تا حالا 130 جلد کتاب نوشته‌ام، قلم می‌دادند و می‌گفتند چنین کتابی را بنویس، یقین بدانید من نمی‌توانستم بنویسم. این‌جور است که گاهی از ما جلوتر هستند. یک اسم خیلی زیبایی روی این کتاب گذاشته است: «شیعتن الحسین؛ حسین مرا شیعه کرد». آن‌وقت در این کتاب راجع‌به ابی‌عبدالله بحث عقلی و علمی و فلسفی تاریخی می‌کند و می‌گوید مگر ممکن است کسی در این کرهٔ زمین حسین را بفهمد و شیعه نشود! مسیحی بماند، یهودی بماند، سنی بماند، مگر می‌شود؟!

 

روایات معرکهٔ «اصول کافی» دربارهٔ انتقال علم به امامان

کل این علم و حکمت به امیرالمؤمنین منتقل شد و امیرالمؤمنین کل این حکمت را به امام مجتبی انتقال داد. روایات در جلد اوّل «اصول کافی» در باب حجت در‌این‌زمینه روایات معرکه‌ای است و اگر خدا به من لطف نکرده بود و این «اصول کافی» را ترجمه نکرده بودم، دین را نمی‌شناختم. فکر می‌کردم که در قم درس خوانده‌ام و دین را شناخته‌ام، اما وقتی کلمه به کلمهٔ این چهارهزار روایت را دقت کردم و ترجمه کردم، تازه فهمیدم جدیداً دین را شناخته‌ام، جدیداً امامت را شناخته‌ام، جدیداً حجت الهی را شناخته‌ام. مسئلهٔ انتقال کل علم پیغمبر به ائمه تا امام عصر، لطائف عجیبی در این روایات دارد که بخشی از این علم بیان شده و یا نوشته شده است.

 

شخصیت والای حذیفه

حذیفةبن‌یمانی شخصیت والایی دارد که مورد علاقهٔ پیغمبر، امیرالمؤمنین و حضرت مجتبی است؛ تا وقتی امیرالمؤمنین در مدینه بود، ایشان هم بود و وقتی امیرالمؤمنین برای جنگ با نفاق به‌طرف بصره حرکت کرد، ایشان هم آمد و از آنجا هم به کوفه آمد. بعد از شهادت امیرالمؤمنین هم بدون اینکه ذره‌ای به ایمانش آسیب برسد، محضر حضرت مجتبی آمد.

 

نام شیعیان واقعی و ثابت در دفتر پررمز امامت

بعد که امام مجتبی تصمیم گرفتند از کوفه به مدینه برگردند، به حضرت عرض کرد: من نمی‌توانم بدون شما در اینجا بمانم، اجازه بدهید که من هم به مدینه بیایم. امام فرمودند: بیا! بزرگان ما نقل کرده‌اند که حذیفه می‌گوید: اثاث‌ها را که بار کردم، امام مجتبی از کوفه تا مدینه(از کوفه تا مدینه خیلی راه است دیگر و باید به حدودهای زمین‌هایی می‌آمدند که الآن به آن کویت می‌گویند یا باید به اردن –تبوک- می‌آمدند و از آنجا مدینه می‌آمدند؛ نزدیک دو هزار کیلومتر، آن‌هم در جاده‌های آن زمان) به یکی از این چند شتری که بار روی آن بود، توجه خیلی خاصی داشت. عرض کردم: یابن‌رسول‌الله! خیلی به این شتر توجه دارید، علتی دارد؟ فرمودند: بله، آنچه از دانش ما به قلم آمده، بار این شتر است. یک دفتر بزرگ رمزی که هیچ‌کس هم نمی‌توانست بخواند، ولی در هر کلمه‌اش جهانی از معنا بود. گفت: آقا چه‌چیزی در این نوشته‌هاست؟ فرمودند: خیلی چیزهاست، اما یکی از آنها نام شیعیان ما تا روز قیامت است. چه کسانی شیعه بار می‌آیند؟ آن شیعه‌های ثابت، چون ریزش هم دارد. یک‌وقت آدم شیعه است و اهل نماز و روزه هم هست، اما تحت تأثیر این جریانات زمان، حوادث، فسادها و تبلیغات، بی‌دین می‌شود، عرق‌خور می‌شود، قمارباز می‌شود، زناکار می‌شود و این ریزش است. اسم اینها دیگر در آن دفتر نیست.

گفت: آقا اسم من هم هست؟ فرمودند: به مدینه که رسیدیم، یک‌روز به خانهٔ من بیا تا دفتر را نشانت بدهم؛ دفتر را باز می‌کنم، ببین اسم تو هست یا نه! نفرمودند هست یا نیست. حذیفه می‌گوید: به مدینه رسیدیم و مستقر شدیم، من خودم سواد خواندن نداشتم، یک‌روز به برادرزاده‌ام گفتم: برادرزاده جان! بلند شو تا به خانهٔ حضرت مجتبی برویم. امام حسن قولی به من داده است، یک دفتر ویژهٔ امانتی است که به همه هم نشان نمی‌دهند، آن را می‌خواهد به من نشان بدهد. آمدیم، به حضرت عرض کردم: در راه کوفه به مدینه چنین قولی به من دادید. فرمودند: بله! دستور دادند تا دفتر را آوردند و فرمودند: دفتر را باز کن و ببین اسم تو هست؟ حذیفه به برادرزاده‌اش گفت: من که سواد ندارم، مثلاً تو در حرف «ح» نگاه کن و ببین حذیفه می‌بینی؟ یک‌مرتبه حال پسر برادرش منقلب شد و ناله زد و گفت: عمو! من اسم خودم را دیدم، ولی در تمام اسم‌هایی که در این صفحه نوشته، اسم من نور می‌زند و روشنایی می‌دهد. دو-سه صفحهٔ دیگر را نگاه کرد و گفت: عمو اسم تو هست. بعد به حضرت مجتبی گفت: آقا، چرا اسم من در تمام این اسم‌ها چراغ می‌دهد؟ چرا نور می‌دهد؟ چرا روشنایی می‌دهد؟ فرمودند: علتش این است که تو جزء 72 نفر حسین ما هستی؛ آنها یک بافت دیگر هستند، بافت نوری هستند، آنها انسان کامل هستند، آنها شیعهٔ کامل هستند.

 

کلام آخر

همهٔ این حرف‌ها از علم و حکمت پیغمبر سرچشمه گرفته است که قرآن یک وسیله‌اش برای تبلیغ دین و یک وسیله‌اش هم حکمتی بود که خدا به او عنایت کرده بود. ان‌شاءالله تا فردا و یکی دو سه نگاهی که در تبلیغاتش از حکمت او به حضرت سیدالشهدا داشته است. خدا لطف کند که فردا همدیگر را ببینیم، چندتا از مسائلی را که در ردهٔ تبلیغاتش راجع‌به ابی‌عبدالله دارد، برای شما می‌گویم.

چه ماهی است؟ ماه عبادت؛ پیغمبر می‌فرمودند که این ماه ماه من است. از اول شعبان تا روز آخر را روزه بود که روزه گرفتنشان به ماه رمضان وصل بشود. «يَدْأَبُ فِي صِيَامِهِ وَ قِيَامِهِ»‌، با چه شوقی خودش را هزینهٔ عبادت در این ماه می‌کرد!

شعبان، پنجشنبه، شب جمعه، شب خدا، شب ابی‌عبدالله، چه‌چیزی در ما دیدی که این‌همه به ما محبت می‌کنی؟ چه‌چیزی در ما هست؟ هیچ‌چیزی نیست و فقط لطف می‌کنی، ما را مجانی شیعه بار آوردی، ما را مجانی با خودت و پیغمبر و ابی‌عبدالله آشنا کردی، ما را مجانی به عبادت می‌کشی، وگرنه خود ما که می‌دانیم چیزی در ما نیست که باعث جذب این‌همه سرمایه بشود.

 


0% ( نفر 0 )
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
کلیپ های منتخب این سخنرانی
مطالب مرتبط
سخنرانی های مرتبط
پربازدیدترین سخنرانی ها
امام حسین رسالت شیعه واقعی دین کامل حفظ دین قرآن و حکمت

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^