فارسی
پنجشنبه 09 فروردين 1403 - الخميس 17 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حرکت جسمی و معنوی


حرکت در مسیر الهی - شب دوم یکشنبه (30-7-1396) - صفر 1439 - مسجد جامع - 13.96 MB -

حرکت در کل موجوداتحرکت مادی و فیزیکی جهان هستیهدف و نهایت حرکت موجوداتلزوم توجه به حرکت موجودات برای توحید بیشترنمونه‌هایی از حرکت در طبیعتآیات دال بر میّت بودن انسان‌های بی‌حرکتآیۀ 24 انفالآیۀ 22 فاطرحرکت مادی و معنوی سلمان(ره)وحدت کلی دین انبیا تا ائمه(علیهم السلام)نتیجۀ حرکت سلمان(ره)

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرّمین.

 

حرکت در کل موجودات

روایتی که متن آن در جلسۀ گذشته از وجود مبارک رسول خدا(ص) نقل شد، به پنج حرکت مثبت جسمی، روانی و روحی پرداخته است: «رَحِمَ اللّهُ امْرَءً قَدَّمَ خَیراً وَ انفَقَ قَصداً وَ قالَ صِدقاً وَ مَلَک دَواعِی شَهوَتِهِ وَ لَم تَملِکهُ وَ عَصی أمْرَ نَفسِهِ فَلَم تَملِکهُ»[1] حرکت؛ واقعیتی است که وجود مقدس پروردگار مهربان عالم، بر کل موجودات ملکی، ملکوتی، ظاهری و باطنی حاکم کرده و دانشمندان مسلمان تا 500 سال قبل حرکت را فی الجمله قبول داشتند، ولی کسی که حرکت را در کل موجودات عالم را با دلیل، برهان و استدلال ثابت کرد، دانشمند شیعی، صدرالمتألهین شیرازی(ره) بود که قانون «حرکت جوهری» را ارائه کرد.

من خبر ندارم که بعد از ایشان، در قرن‌ها قبل، دانشمندان اروپا نیز به این واقعیت پی برده‌اند یا نه، ولی امروز برای تمام دانشمندان غربی نیز مسئلۀ حرکت در کل موجودات، البته با ابزارهای علمی، ثابت شده است. صدرالمتألهین(ره) از طریق ایمان، عبادت، اندیشه، عرفان و استدلال به این حقیقت رسید که حرکت در هرجا تعطیل شود، رشد، کمال و طهارت حاصل نخواهد شد.

 

حرکت مادی و فیزیکی جهان هستی

شما چند عدد گردو، هستۀ هلو، هستۀ کوچک پرتقال، نخود، عدس و امثال این‌ها را در خانه بگذارید، رشد و حرکت نمی‌کند، ساقه و ریشه بیرون نمی‌دهد و در همان حال می‌ماند. سال‌ها هم بگذرد، می‌ماند تا بپوسد و آن را دور بریزید؛ اما وقتی همین‌ها مثلاً یک گردو را در آغوش حرکت بیندازید؛ یعنی در زمین بکارید و عوامل تحرک، مثل: نور، خاک، هوا و آب به کمکش بیایند، به درخت عظیمی تبدیل می‌شود که چند هزار شاخه و سالی 10ـ20 هزار گردو می‌دهد.

قرآن مجید در سورۀ بقره می‌فرماید: یک حبّه را بکارید، اگر زمینه برای رشد آن فراهم باشد، خودش را به 700 عدد تبدیل می‌کند و اگر به رحمت من وصل شود، اضافه‌تر نیز می‌گردد. امروزه در ژاپن، یک بوتۀ کوچک گوجه فرنگی را می‌کارند (من فیلمش را دیده‌ام)، طوری بستر برای استعدادش فراهم می‌کنند که یک بوته، طبق آنچه که من دیدم، الآن نمی‌دانم کم و زیاد شده است یا نه؟ 16 هزار عدد گوجه فرنگی تحویل می‌دهد. این از برکت حرکت است.

تمام فرشتگان و جنّیان در حرکت هستند. همه چیز در بدن انسان‌های زنده، در تمام کشور بدن، در حرکت است؛ کلیه، ریه، دستگاه تنفس و قلب حرکت دارند، خون جریان دارد، حرکت قلب باید مداوم باشد. خدا به جسم انسان‌ها، اجازۀ خواب رفتن داده، ولی به قلب این اجازه را نداده است. قلب باید 70 تا 100 سال در بدن افراد عادی و تا 950 سال در بدن حضرت نوح(ع) بیدار بماند؛ چون اگر یک پلک به هم زدن خوابش ببرد، باید آن انسانی که قلبش خواب رفته، دفن کنند؛ چون دیگر زنده نمی‌ماند. این حرکت قلب او را زنده نگهداشته است.

از کوچک‌ترین جزء عالم تا عظیم‌ترین کهکشان‌هایی که از میلیاردها عدد ستاره تشکیل شده، در حرکت هستند. جالب این‌که در درون خود نیز حرکت دارند. خورشید دارای حرکت است. زمین، مریخ، زهره، زحل، اورانوس، نپتون، پلوتون و... همه در حرکت هستند. هر نُه سیاره که دور خورشید می‌چرخند، زمین ما در مدت یکسال، یکبار دور خورشید می‌گردد، ولی پلوتون هر 83 سال یکبار دور خورشید می‌گردد. این مجموعۀ منظومۀ شمسی، از زمانی که همه با همدیگر آفریده شده‌اند، به طرف جلو در حرکت‌اند. من دقیق عمر منظومۀ شمسی خودمان را نمی‌دانم؛ اما می‌گویند از عمر خورشید شش میلیارد سال گذشته است. یقین دارند که زمین چهار میلیارد و پانصد میلیون سال از عمرش گذشته است. غیر از حرکت درونی، این مجموعۀ زمین و سیارات دیگر، دور خورشید نیز حرکت دارند. از زمانی که آفریده شده‌اند، رو به جلو حرکت کرده‌اند. میلیاردها سال است که در این فضا به پیش می‌روند و به مانع نیز برنمی‌خورند.

 

هدف و نهایت حرکت موجودات

خدا برای این‌که ما را قانع کند تا متحیر نشویم و فکر ما پریشان نشود، فرموده نهایت حرکت و هدف کل این‌هایی که در حرکت‌اند: (وَ أَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنْتَهَى)[2] پروردگار است. نمی‌گوید «الله»، بلکه می‌گوید: «ألی ربّک»؛ یعنی به سوی آن کسی که خلق کرده و مالکشان است و امور آن‌ها را تدبیر می‌کند. ما آن نقطۀ پایانی را نمی‌توانیم درک کنیم که کجا به توقف می‌رسند. قرآن در رسیدن به این توقف می‌فرماید: (إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ)[3] کل مجموعۀ هستی منفجر می‌شود و به شکل دیگری، دوباره به صورت آسمان‌ها و زمین رخ نشان می‌دهد. من این مطلب را در کتاب‌های دانشمندان غربی نیز خوانده‌ام؛ اما به حرف آن‌ها چندان اهمیت نمی‌دهم.

اواخر سورۀ مبارکۀ ابراهیم می‌فرماید: این آسمان‌ها و زمین فعلی از هم می‌پاشند: (يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ)[4] تمام آسمان‌ها و زمین از هم پاشیده و در هم ریخته می‌شوند و به صورت جدید در پیشگاه پروردگار خود را نشان می‌دهند. این یک بحث معجزه‌آمیز قرآن کریم است که برای عالم پایان دائمی و سکون را قبول ندارد، بلکه فقط تغییر و تحول را قبول می‌کند.

با توجه به این مقدمه، اگر ما دانۀ نباتی(گیاهی) را در بستر حرکت مناسب قرار ندهیم یا اگر زمانی مردم دنیا تصمیم بگیرند هیچ چیزی نکارند، سر سال نشده، تمام انسان‌ها، پرندگان، چرندگان و موجودات جنگلی می‌میرند؛ چون بدون حرکت، رزق و روزی به وجود نمی‌آید.

 

لزوم توجه به حرکت موجودات برای توحید بیشتر

متأسفانه مردم عالم از این حقیقت الهیه بی‌خبر زندگی می‌کنند. همه چیز می‌چینند و سر سفرۀ خود می‌خورند و یکبار هم فکر نمی‌کنند که خدا چند میلیارد چرخ را در عالم طبیعت می‌گرداند «تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری»؟ شما می‌دانید یک نان تافتون، یک سیر پنیر یا یک شیشه شیری که می‌خرید، چند میلیارد چرخ در این عالم گشته است تا بیابان را علف‌زار کرده، گاو و گوسفند چقدر راه می‌روند و چقدر آرواره‌شان می‌جنبد و چقدر معده‌شان حرکت می‌کند تا این علف را به تمام بدن خود برسانند؟ اضافۀ آن هم شکمبه می‌شود. وقتی حیوان را کشتند، آنچه که در معده هست و دفع نشده، در می‌آورند و مواد زرد متعفن بدبوی داخل شکمبه را دور می‌ریزند. مقداری از این علف سبز زیبا و گل‌های سفید و زرد و سرخ بیابان، کاه، یونجه و جو، در وجود این حیوان به خون پررنگ قرمز تبدیل می‌شود.

 

نمونه‌هایی از حرکت در طبیعت

در سورۀ نحل می‌گوید: من در شکمبۀ این حیوانات شیرده حرکت ایجاد می‌کنم. وقتی شما معدۀ گاو و گوسفند را بیرون می‌ریزید، بینی خود را می‌گیرید تا بوی تعفن آن به شما نخورد. من آن خون قرمزی که هنگام ذبح از گلوی گاو و گوسفند بیرون می‌ریزد، با این شکمبه که زرد است، مخلوط می‌کنم و حرکت می‌دهم و (نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ)[5] برای شما مواد داخل این شکمبه را با خون به (لَبَنًا خَالِصًا سَائِغًا لِلشَّارِبِينَ) تبدیل می‌کنم؛ یعنی به شما از ترکیب آن‌ها، شیر گوارای خوش‌خوراک سپیدرنگ می‌دهم. 70 سال شیر می‌خوری، یکبار حساب کرده‌ای این شیر را چه کسی، چطور و از چه ترکیباتی ساخته است؟ چه قدرتی شکمبه و خون قرمز را مخلوط و سپس تصفیه کرده و شیر گوارا به وجود آورده است؟ تازه وقتی این شیر وارد بدن شما می‌شود، حرکت دیگری را شروع می‌کند؛ به چشم شما سپیدی و سیاهی می‌دهد. رنگ مو را به تناسب موی‌تان تغییر می‌دهد و نیز رنگ پوست، عضلات، دندان‌ها، غضروف‌ها. یک ذره نان، شیر و پنیر که می‌خورید، در بدن‌تان همه را به حرکت در می‌آورم تا این اعضا و جوارح شما کهنه، پژمرده و بی‌ریخت نشود. شما هم نمیرید؛ چون من با حرکت، شما را زنده نگهداشته‌ام.

 

آیات دال بر میّت بودن انسان‌های بی‌حرکت

کجای عالم ایستایی دارد؟ هیچ جا. تنها یک وجود است که اصلاً در او حرکت نیست. البته تصورش خیلی مشکل است. از «لا» گذشته ناپیدای بدون اول و آخر و ناپیدای بدون آینده که همواره در گذشته و پیوسته و آینده یک وجود است، بدون حرکت، آن هم وجود مقدس پروردگار مهربان عالم می‌باشد که خالق حرکت‌ها بوده و هست، ولی خودش حرکت ندارد. او حق است. حق؛ یعنی ثابت. حرکت از عوارض ممکنات است، ولی به پروردگار چیزی عارض نمی‌شود. این مقدمه را دقت فرمودید؟

در حرکت معنوی نیز هر انسانی، در هر مقام و حدی که باشد، اگر برابر با طرح پروردگار، در عرصۀ معنویت حرکت نکند و متوقف باشد و فقط بدنش در حرکت باشد، ولی جهت انسانیتش در حرکت نباشد، قرآن مجید در دو آیه به طور صریح می‌گوید: او میّت است؛ یکی در اوایل سورۀ انفال است. آدرس می‌دهم که بدانید تمام حرف‌های فارسی را از قرآن مجید می‌گیرم؛ یعنی شما نمی‌توانید در سخنرانی‌های من یک کلمه بدون تأیید قرآن و روایات پیدا کنید. این روش 50 سالۀ من در منبرهایم می‌باشد. در این 50 سال یک کلمه از خودم به شما بندگان خدا تحویل نداده‌ام، بلکه همه متکی به آیات و روایات بوده است.

آیۀ 24 انفال

در سورۀ انفال می‌فرماید: بی‌حرکت‌های روحی، میّت هستند. آنچه که آن‌ها را به حرکت می‌آورد، دو دم است: یکی دم ربوبی و دیگری دم نبوی: (یَا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِسْتَجِيبُوا لِلَّهِ) مردم! جواب خدا را بدهید. نسبت به پاسخ، دعوت و ندای پیغمبر(ص) نیز بی‌حرکت، لال، کر و کور نباشید: (يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُم) من و پیغمبرم برای زنده شدن و حرکت روحی، معنوی و عقلی شما، از شما دعوت می‌کنیم. اگر دعوت ما دو نفر را گوش ندهید، میّت هستید. وقتی میّت باشید، چند می‌ارزید؟ هیچ ارزشی ندارید. بزرگ‌ترین مرجع تقلید بمیرد، چند می‌خرید؟ هیچ. به چه درد می‌خورد؟ باید ببرند دفنش کنند. میّت ارزشی ندارد.

 

آیۀ 22 فاطر

در سورۀ فاطر نیز به پیغمبر(ص) می‌فرماید: حبیب من! دیگر برای یک عده‌ای زحمت نکش؛ چون آن‌ها بالکل مرده‌اند. نه صدای دعوت تو را می‌شنوند و نه صدای حق مرا (وَ مَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ) این‌ها در قبرِ بدن دفن شده‌اند، پس برای آنان گوشی نمانده تا صدای تو را بشنوند و چشمی نمانده تا تو را ببینند (وَ تَرَاهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ)[6] آن‌ها را نگاه کن! چشم آنان تو را می‌بیند (وَ هُمْ لَا يُبْصِرُونَ) نبوت، مقام و معنویت تو و این‌که فرستادۀ من هستی را نمی‌بینند.

 

حرکت مادی و معنوی سلمان(ره)

به اهل دلی گفتند: مگر سلمان اهل روستاهای ایران نبود؟ گفت: چرا. گفت: به محض این‌که به مدینه آمد، در همان سفر اول و آخرش، چطور از پیغمبر(ص) معجزه نخواسته، واقعاً مؤمن شد؛ اما ابوجهل، قبل از این‌که پیغمبر(ص) به دنیا بیاید، مرد کاملی بود و 53 سال در مکه، هر روز پیغمبر(ص) را می‌دید، غیر از وقت‌هایی که حضرت مسافرت بود، ولی چطور ایمان نیاورد؟ گفت: سؤال خوبی کردی. وقتی سلمان به مدینه آمد، حضرت را پیغمبر(ص) دید؛ اما ابوجهل 53 سال پیغمبر(ص) را یتیم عبدالله می‌دید، نه پیغمبر. هر کس به او می‌گفت: ایمان بیاور! او معجزه دارد. می‌گفت: من به یک بچه یتیم ایمان بیاورم؟ چون یتیم در مکه بسیار ذلیل و حقیر بود. به همین خاطر، خدا در قرآن 23 بار در دفاع از ایتام فریاد زده است؛ وای به حال مردمی که یتیمی بین آن‌ها زندگی کند که دهانش از گرسنگی باز مانده و کسی این دهان را با تغذیه کردن نبندد. وای بر کسی که همسایۀ یتیمی داشته باشد و به او نرسد. یتیم، سفیر پروردگار در شهرها و بین مردم می‌باشد و... خدا برای یتیم احترام زیادی قائل است.

یکجا در قرآن اسم یتیم را برده، می‌فرماید: (فَأَمَّا اَلْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ)[7] در مقابل یتیم هرگز قیافه در هم نکشید که جریمۀ سختی خواهید داشت. یتیم در مکه ذلیل و بی‌ارزش بود. این در ذهن ابوجهل مانده بود که من به یتیم عبدالله ایمان بیاورم و او را سرور خودم قرار بدهم؟ از یک یتیم حرف بشنوم؟ شما دیوانه هستید! چرا ایمان بیاورد؟ حضرت را پیغمبر(ص) نمی‌دید. او یک هیکل جسمی می‌دید که یتیم عبدالله است، در بازارها و کوچه‌ها راه می‌رود و با مردم ارتباط برقرار می‌کند؛ اما وقتی سلمان به مدینه آمد، حضرت را یتیم و شخص معمولی ندید، بلکه با اولین نگاهش به پیغمبر(ص)، در حرکت روحی، فکری، اعتقادی، اخلاقی و عملی شدیدی قرار گرفت.

 

وحدت کلی دین انبیا تا ائمه(علیهم السلام)

این اعتقاد، عمل و اخلاق دین خداست که بر حضرت آدم(ع) نازل کرد و همین دین تا زمان پیغمبر(ص) نیز جریان داشت؛ چون جمعیت جامعه هرزمان زیادتر و به تناسب جمعیت زیاد، مقررات زیادتری به دین اضافه می‌شد. تا در روز غدیرخم (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي)[8] نازل شد.

خدا یک دین دارد و آن، همانی است که به تمام انبیا(علیهم السلام) سفارش کرده. دین پیغمبر(ص) با حضرت آدم، نوح، ابراهیم، موسی و عیسی(علیهم السلام) فرقی نمی‌کند، جز اضافه داشتن؛ یعنی یک ماهیت و یک حقیقت هستند. از اول تا آخر قرآن، هرجا کلمۀ دین آمده است، مفرد ذکر شده؛ یعنی یک دین؛ چون خدا دو دین ندارد. دینی که خدا به پیغمبر(ص) ارائه کرد، اسلام است و همین دین را به اهل‌بیت(علیهم السلام) نیز سفارش کرد. دین خدا، همان دین امیرالمؤمنین تا امام عصر(علیهم السلام) است و دین‌های دیگر که از سقیفه ساخته شد و اضافه کردند، الآن دین داعشی، طالبانی، القاعده‌ای، حنفی، مالکی و... شده که هیچ‌کدام دین خدا نیستند، بلکه همه ساختۀ اهل زمین هستند. این را سلمان، یک روستایی ایرانی درک کرد، سپس حرکت اعتقادی، عملی و اخلاقی او شروع شد.

 

نتیجۀ حرکت سلمان(ره)

این حرکت به یک سال نرسید که رسول خدا(ص) در مدینه به مهاجر و انصار اعلام کرد (خوب دقت کنید! انسان را بهت فرامی‌گیرد، شگفت‌زده می‌شود. آخر حرکت با چه سرعتی؟! دور پیغمبر(ص) مکه‌ای‌های مهاجر و انصار مدینه بودند، این یک نفر دهاتی ایرانی، چه حرکت سریعی در مسیر دین داشت که پیغمبر(ص) فرمود): «سَلمانُ‌ بَحْرٌ ‌لا‌ یَنْزَفْ‌«[9] معارفی که سلمان دارد، دریایی است که آب آن را نمی‌توان کشید و هرچه از آن بکشی، باز همان شکل است و موج می‌زند: «وَ کَنْزٌ ‌لا‌ یَنْفَدْ» سلمان به گنجی تبدیل شده که هرچه از این گنج مصرف کنید، پایان ندارد.

بعد به بلال فرمود: به مهاجر و انصار بگو به مسجد بیایند! چون دعوا شد. مکه‌ای‌ها می‌گویند: سلمان از ماست؛ چون مهاجر است و از ایران هجرت کرده و مدینه‌ای‌ها می‌گویند: از ماست؛ چون بر ما وارد شده، پس هم‌وطن ماست. به اینجا رسیده، ما از این دهاتی عقب نمانیم که در قیامت بر سرمان بزنند و بگویند: این یک دهاتی ایرانی، با این حرکتش، تو چرا متوقف بودی؟ الآن عده‌ای در شکم متوقف هستند، جلوتر نمی‌آیند. یک عده در شهوت متوقف‌اند، جلوتر نمی‌روند. عده‌ای هم که تعدادشان در کشور ما خیلی زیاد شده، در چند کیلو تخته که اسمش را صندلی مقام گذاشته‌اند، متوقف هستند.

اولین نجاری که صندلی را اختراع کرد، برای پست‌ترین عضو بدن ساخت. برای سر اختراع نشد که مردم با سر روی آن بنشینند؛ یعنی با عقل، چشم، گوش و هوش برای پست‌ترین عضو که به درد بردن در دست‌شویی می‌خورد که کثافات اضافۀ بدن را خالی کند. عده‌ای هم در همین صندلی متوقف هستند، تکان هم نمی‌خورند. نه برای خود و خانوادۀ خود کاری می‌کنند، نه برای این ملتِ کتک خورده، شهید داده و ظلم کشیده. اگر کاری می‌کردند که در زندگی مردم گره وجود نداشت. کل مردم در زندگی گره دارند، معلوم می‌شود که صندلی‌داران کار و حرکت به‌دردبخوری انجام نمی‌دهند. یکی هم که دل‌سوز است و می‌خواهد حرکتی بکند، میان این همه متوقفین، چه کاری از دستش برمی‌آید؟

همه به مسجد آمدند، پیغمبر(ص) بالای منبر رفت، چه کرد؟ چقدر حرکت سلمان مناسب، سالم و درست بود که پیغمبر(ص) فرمود: ای مهاجران مکه و انصار مدینه! سلمان از هیچ کدام شما نیست. او را به خود نبندید. می‌دانید سلمان از کیست؟ روی منبر با صدای بلند فرمود: «سَلْمانُ‌ مِنّا اَهْلَ‌ الْبَیْتِ‌»[10] حد سلمان با ما اهل‌بیت(علیهم السلام) است، نه با شما مکه‌ای‌ها و مدینه‌ای‌ها. شما کجا و سلمان کجا؟! انسان در این حرکت، حیات الهی پیدا می‌کند. وقتی در این حرکت می‌رود، به قرب الله، رضایت الله، جنّت الله و لقاءالله می‌رسد؛ یعنی این نتیجۀ حرکت دینی، اعتقادی، عملی و اخلاقی در هر روز است.

 


[1]. بحار الانوار، ج 77، ص 179.
[2]. نجم: 42.
[3]. حج: 1.
[4]. ابراهیم: 48.
[5]. نحل: 66.
[6]. اعراف: 198. 
[7] . ضحی: 9.
[8] . مائده: 3.
[9]. «سَلمانُ‌ بَحْرٌ ‌لا‌ یَنْزَفْ‌ وَ کَنْزٌ ‌لا‌ یَنْفَدْ؛ سَلْمانُ‌ مِنّا اَهْلَ‌ الْبَیْتِ‌ سَلْسَلٌ‌ یُمْنَحُ‌ الْحِکْمَةُ وَ یُؤْتی‌ الْبُرْهانُ»؛ ‌تفسیر اثناعشری، ج 12، ص 137؛ به نقل از الاختصاص‌ (چاپ جامعه‌ مدرسین‌-‌ قم‌)، ص‌ 341.
[10]. همان.

0% ( نفر 0 )
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
کلیپ های منتخب این سخنرانی
مطالب مرتبط
سخنرانی های مرتبط
پربازدیدترین سخنرانی ها
سلمان اهل‌بیت(ع) ایستایی عالم هستی پیغمبر(ص) حرکت جوهری صدر المتألهین

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^