فارسی
پنجشنبه 09 فروردين 1403 - الخميس 17 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

تهران- حسینیه همدانیها – رمضان 95 - جلسه بیست و ششم


ارزش شیعه و نشانه های آن - شب بیست و ششم جمعه (11-4-1395) - رمضان 1437 - حسینیه همدانی‌ها -  

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

شب گذشته یکی از برادران محترم علاقه مند به معارف الهیه در قسمت آخر مجلس مطالب منبر را در دفتری یادداشت می کردند چون فاصله شان با من دور بود من به نظرم آمد دفتر قرآن است و ایشان در حال بحث دارند قرآن قرائت می کنند. بر اساس روایتی از رسول خدا که فرمودند این مجالس پنج حق بر شما دارد یکی حق شرکت کردن یکی حق گوش دادن یکی حق حفظ کردن یعنی نوشتن و یادداشت کردن چهارم هم حق عمل کردن پنجم هم حق رساندن مطالب به دیگران. من اعتراض کردم که برای رعایت یکی از این پنج حقی که پیغمبر فرمودند این بزرگوار قرائت را خاتمه دهند و آن حق اسماع را رعایت کنند ولی بعد از سخنرانی معلوم شد که این عزیز ما این برادر بزرگوار ما مطالب را یادداشت می کردند اعتراض من ظاهرا بی جا بوده من از ایشان عذر می خواهم از خداوند برای من طلب بخشش کنند که رنجی از قلب مبارک ایشان به عهده ی من نماند.

مسافران به سوی حق که در این سفر کاری به بهشت و جهنم ندارند چنان که از امیرالمومنین شنیدید که به پیشگاه پروردگار عرض کرد ما عبدک خوف من نارک، ترس از آتش دوزخ من را وادار به عبادت نکرده و لا طمع فی جنة، طمع در اینجا به معنی امید است امید به بهشت رفتن هم من را تحریک به عبادت نکرده و وجدتک اهلا للعباده، من که تو را شناختم می بینم حس می کنم که وجود مقدس تو شایسته ای سزاواری که من تو را عبادت کنم فعبدتک، به خاطر همین شایستگیت برای عبادت شدن من تو را عبادت می کنم.

 در این سفر برای رده های بالای شیعه ترس از عذاب امید به بهشت مطرح نیست علتش هم این است که پیغمبر اکرم قلب را که تقسیم به سه نوع کردند اینها از بهترین حال قلبی برخوردار بودند قلب مشغول بالدنیا، یک قلبی هست که صاحبش از اول همت و اراده ی به امور مادی را در آن سلطنت داده یعنی صاحبش را دائما به سوی امور ظاهر دنیا و امور مادی تشویق می کند یک قلبی است پر از خواسته تمام این خواسته ها هم زلفش به امور مادی گره خورده هیچ وقت این قلب دنبال امور معنوی، دنبال خدا، دنبال دین، دنبال لذت های معنوی نیست یک عده ای قلبشان را اینگونه بار آوردند اینگونه تربیت کردند که قرآن مجید از این نوع قلب تعبیر می کند به عمل القلب با عین عما یعنی کور عمل القلب یعنی کور دل کنایه از اینکه رابطه ی این قلب با پروردگار با انبیاء با ائمه با قرآن بریده است. عمل القلب، امیرالمومنین و زین العابدین پدربزرگ و نوه از این قلب تعبیر به قلب مرده کردند قلبی که در سینه در معنویتش مرده جان داده از آن حقیقتش چیزی باقی نمانده که حالا صاحبش را به سوی امور معنوی حرکت بدهد هیچ چیز نمانده.

ظاهرا خدا به موسی بن عمران وحی کرد که به فلان کس بگو همین الان که در دنیایی به عذابی دچارت کردم که خیلی عذاب سنگینی است. موسی بن عمران رفت دید این یک خانه ی خیلی آبادی دارد مرکب دارد ثروت دارد خودش هم خیلی سالم است هیچ چیزش نیست گفت خدایا اینکه هیچ چیزش نیست کمبود هم ندارد خانه ی به این بزرگی و مرکب و ثروت و سلامت بدن او را دچار چه عذابی کردی؟ خطاب رسید موسی لذت ارتباط با خودم را از او گرفتم و این جریمه و عذاب گناهانش است یعنی دلش مرده دلی که زنده است تحرک دارد وقتی خوش است عبدالله است وقتی مشکل بدنی یا مالی پیدا می کند باز هم عبدالله است یعنی برایش نه این طرف نه آن طرف فرقی نمی کند می گوید من آنی که راضیم می کند بنده بودن نسبت به پروردگار عالم است حالا یک روز ندارم خب ندارم یک روز دارم خب دارم یک روز درآمد هست خب هست یک روز نیست خب نیست یک روز مردم با من خوب اند یک روز با من خوب نیستند.

شما نهج البلاغه را بخوانید گاهی ببینید ملت زمان امیرالمومنین چقدر به حضرت با زبان آزار دادند چقدر، که یک وقتی به مردم فرمود فرمود شما با این کارهایتان قلب من را مثل نمکی که در آب حل می شود آب کردید اما این طرف دنیایی زندگی بود با آن روزهای سخت و با آن زبان ها شب امیرالمومنین همان شب بود که دیشب بود که یک ماه پیش بود که یک سال پیش بود شب های بعدش هم همان بود عبادتش هم همان بود رفتار اخلاقیش هم همان بود کردارش همان بود این صاحب قلب فوق العاده است اما آنی که قلبش مشغول به امور مادی است خیلی درد و رنج دارد که حالا در پایان روایت پیغمبر بیان می کنند و قلب مشغول للاقبی، یک دلی هم هست که قیامت را باور کرده و دغدغه ی قیامت را دارد چهل سال پنجاه سال با پول، با زن، با بچه، با داماد، با عروس، با خانه، با مرکب زندگی می کند ولی به یک شکلی که به آخرتش زخم نخورد قلب مشغول بالعقبی، این دل بیدار است در کمال مواظبت است که نوک خنجر هیچ برنامه ای در زندگیش به آخرتش زخم نزند. اینطور همت نسبت به آخرت دارد نمی گذارد زخم بخورد.

من یک دوست خیلی خوبی داشتم خیلی خوب بود واقعا خیلی خوب بود داماد یکی از مراجع گذشته بود پدر این دوست من در سن بیست و پنج بیست و سه سالگی که در یک خانواده ی زردشتی زردشتی بار آمده بود خیلی هم زردشتی محکمی بود یعنی در دین زردشتی متدین بود این شیعه شد پدر این دوست من، شیعه که شد چند روز بعد شیعه شدنش آمد در یک حوزه ی علمیه طلبه شد سیزده چهارده سال بعد این جوان زردشتی یک آخوند شیعه ی واجد شرائط شد که در آن محلی که نماز می خواند جمعیت نمازش از پیش نمازهای آن منطقه خیلی بیشتر بود. همه هم می دانستند این زردشتی بوده شیعه شده یک شیعه ی پاک پاک دل، عبدالله، زاهد، با کرامت، اهل حال که واقعا مردم برای اینکه نمازشان قبول پیشگاه خدا شود می رفتند به او اقتدا می کردند ولی پدر مادر این تا مردنشان زردشتی ماندند شیعه نشدند دلشان نخواست اما خب بچه شان یک شیعه ی واجد شرائطی شد هر روز صبح هر روز، تا این پدر و مادر زنده بودند می رفت خانه ی پدر و مادر در اتاق را باز می کرد آخر اتاق دو زانو روبروی پدر و مادر می نشست خیلی با ادب خیلی با این پدر و مادر آرام حرف می زد بعد هم بهشان اصرار می کرد کاری ندارید نان نمی خواهید؟ سبزی نمی خواهید؟ یخ نمی خواهید؟ دکتر نمی خواهید؟ پارچه نمی خواهید؟ آنها هم هر وقت هر کاری داشتند می گفتند ایشان هم با جان و دل قبول می کرد یعنی اینقدر بینایی در او بالا بود که کاملا متوجه بود یک گوشه ی ابروی ناباب که آخرتش را لطمه کند به این پدر و مادر نشان ندهد. این هم یک قلب حوصله می خواهد با چنین قلبی زندگی کردن نه؟ نه! حوصله نمی خواهد کسی که دارای قلب مشغول بالاقبی است کنار این قلب که تجربه ثابت کرده یار دارد مددکار دارد یار و مددکارش پروردگار مهربان عالم بود واقعا آدم را یاری می کند واقعا. إِنَّ اَللّٰهَ يُدٰافِعُ عَنِ اَلَّذِينَ آمَنُوا ﴿الحج‏، 38﴾این سند قرآنی است سند قرآنی. اینها هم اهل قرآن بودند امام هشتم یک روایتی دارند می گویند سه چیز در دین که حتما باید با سه چیز دیگر گره بخورد که روز قیامت با این گره خوردن قبول شود این روایت بسیار مهمی است مهم. بسیار مهم، یکی از آن سه چیز امام هشتم می فرماید نماز است حتما حتما نمازگزار باید کنار نمازش اهل زکات باشد اقیم الصلاة و اتو الزکات، با واو عاطفه اقیم الصلاة و اتو الزکات یقیم الصلاة و یوتون الزکات، نماز تنها بدون زکات برای کسی که زکات برایش واجب است قبول نیست این یک.

عبادت خدا، امام هشتم می فرماید حتما باید گره به احسان به پدر و مادر بخورد عبادت بدون احسان به پدر و مادر قبول نیست و قضا ربک علی تعبدوا الا ایاه، حکم واجب من به شما بندگانم این است که جز من را عبادت نکنید و بالوالدین احسانا، یعنی عبادت خودش را با بالوالدین احسانا بهم چسبانده در قرآن بهم چسبانده.

و یکی دیگر، اول یک روایتی از اصول کافی از قول موسی بن جعفر بخوانم که این سومی هم در دل این روایت روشن شود. موسی بن جعفر می فرماید سوء الخلق یفسد الایمان کما یفسد الخلو العسل، بدخلقی ها یعنی حسادت، یعنی کبر، حرس ایمان را فاسد می کند تباه می کند چنان که سرکه عسل را تباه می کند. شما می روی یک کیلو عسل خالص می گویند کیلو هفتاد تومان صد تومان صد و پنجاه تومان حالا اگر فروشنده ی عسل یک کیلو عسل را با یک لیتر سرکه بزند با مخلوط زن چه کسی می خرد؟ هیچ کس کسی نمی خرد. بنده بودن انسان باید زلفش به ترک گناه گره بخورد باید، قلب مشغول به اقبی یعنی قلبی که صاحبش در دنیا دارد زندگی می کند قاطی با دنیا هم هست اما اجازه ی ضربه خوردن به آخرتش را نمی دهد اسم این قلب را گذاشتند قلب بینا قلب بینا با این قلب هم خیلی آدم می تواند کار کند.

دزد پسرش دیگر چهارده پانزده سالش شده بود پیش خودش گفت که خب یار خوبی پیدا کردم یک شب به پسرش گفت شغل من دزدی است دزدی هایم هم شبانه است خودم باید بروم بدزدم خودم هم باید کوچه را بپایم سر کوچه ته کوچه که آژانی ژاندارمی ماموری نبیند ما را، تو دیگر الان چهارده پانزده سالت است می خواهم امشب تو را با خودم ببرم کمک دزدی من بشوی. گفت چه کار کنم؟ گفت تو در تاریکی کوچه آرام با کفش بی صدا قدم بزن من دیوار مردم را می گیرم می روم بالا که بروم طلایی، پولی، قالیچه ای، جنس قیمتی بدزدم اگر کسی را دیدی مثلا یک سوت یواش بکش من فرار کنم حالا تو را که نمی گیرند اگر گفتند این وقت شب اینجا چه کار می کنی می گویی مهمانی بودم دارم می روم خانمان می خواهی آقای آژان دنبالم بیا ببین می روم خانه مان کاری هم نکردم. گفت باشد بابا خوب است با هم رفتند یک خانه را در نظر گرفته بود دیوار را که رفت بالا می خواست از سر دیوار بپیچد یک سوت یواش پسره در رفت بابا هم جفت زد تو کوچه او هم در رفت دوتایی آمدند خانه گفت بارک الله این کار اول را یاد گرفتی حالا بگو ببینم کی بود؟ گفت یکی بود حسابی تو را می پایید من دیدم گیر می افتی گفتم یک سوت بزنم فرار کنی گفت کی بود؟ گفت خدا صاحب خانه خواب بود خدا که بیدار بود بابا صاحب خانه نمی دیدت خدا که می دیدت. اصلا پدر را تحول گرفت این قلب مشغول به اقبی است پسر کم سن با کی رفیق شده بود؟ چه آخوند واجد شرائطی را دیده بود که دل مشغول به آخرت شده بود و نمی خواست با کمک دادن به پدر دزدش به آخرتش زخم بخورد.

و قلب مشغول بالمولا، یک دلی هم هست که عاشق و گرفتار پروردگار است عشق به او در این قلب پر است جا دیگر نمانده که یاد دنیای بی خدا کند و یاد آخرتی که خودش خوش بگذرد بهش باشد. فقط خدا فقط خدا، بعد پیغمبر شرح می دهد اما القلب مشغول بالدنیا فلهو شدت و البحر، قلبی که مشغول دنیا شد که دائما صاحبش هم باید سختی بکشد جان بکند و هم باید دچار مصیبت شود. این را دیگر من برایتان توضیح ندهم اگر ثروتمند حرفه ای را می شناسید بروید از او بپرسید راحت راحتی یا نه؟ تا بهتان بگوید بسیار مشکلات دارم سختی دارم رنج دارم دغدغه دارم لحظه به لحظه ناراحت بالا و پایین شدن بازار هستم لحظه به لحظه ناراحت کم و زیاد شدن پول جنسم، لحظه به لحظه در دغدغه هستم که بانک بهم گفته دو میلیارد بهت می دهم می دهد یا کارخانه ام به باد می رود دائم در گرفتاری است در رنج است. حالا چرا آنهایی که قلبشان مشغول به آخرت است شدت و بلا ندارند چون قانع هستند قانع.

من یک رفیق داشتم ده بیست روز پیش مرد خیلی با هم رفیق بودیم شاید صد بار من با این همسفر بودم یک بار بهش گفتم که تو در این اوضاع بازار ناراحتی نداری؟ گفت نه گفتم چطور همه می گویند ناراحتیم بالا و پایین شد قسط بانک عقب افتاد قسط وام عقب افتاد تو چطور راحتی؟ گفت من چهل سال است با دو سه تا بانکی که کار می کنم چهل سال است حتی هر مدیری که عوض شده آمده پرونده ی من را دیده تلفن کرده بیا بانک کارت دارم رفتم گفته پانصد میلیون می خواهم بهت وام بدهم یک میلیارد وام بدهم بهش گفتم نمی خواهم چرا نمی خواهی؟ من قسط هایش را هم آسان می گیرم تو خیلی خوش حسابی گفت بهش می گویم نه چون پول را نمی توانم ببرم خانه بانک مورد اعتماد است می گذارم در بانک اما وام نمی خواهم برای اینکه من از جوانیم اولین سرمایه ای را که باهاش کاسبی کردم آن هم با دست با زحمت بازو آن یک سال یک سال زندگی من را چرخانده بعد سود کردم حالا یک مغازه یک جای خوبی دارم همیشه جنسی که می خواهم خرید کنم با اینکه فروشندگان کارخانه دار و دسته اول به من می گویند تو چرا دو میلیون خرید می کنی؟ ده میلیون از ما ببر دو میلیونش را بده هشت میلیونش را هم هر وقت فروختی بده می گویم نه نه! من اگر یک میلیون داشته باشم به من می گفت، ششصد تومان خرید می‌کنم می ریزم در مغازه چهارصد تومانش را نگه می دارم اگر بازار بالا و پایین شد تو سر جنس خورد بدهکار شدم تندی از این چهارصد تومان بدهی ام را بدهم به مردم دینی نداشته باشم می نشینم در مغازه جنس ها را به ضرر فعلا بفروشم ولی بدهکار نشوم به کسی. خب تو جنس با ضرر بفروشی خوشت می آید؟ گفت سی سال است جنس با سود فروختم خدا هم توفیق داده خوشم آمده یک بار هم دلش می خواهد من جنس را به ضرر بفروشم. گفت نه من هیچ ناراحت نیست هیچ چیز گفتم پس سرت را می گذاری روی متکا یک دو سه انگار دو ساعت است خوابت برده گفت بله چون راحتم راحت. چند وقت پیش رفتم دیدنش گریه کرد من را دید گفتم چرا گریه می کنی؟ تو که حسابت صاف است گفت نه گریه ام برای این است که این بیماری که به من رو کرده می ترسم طول بکشد مزاحم زن و بچه ام شوم بیافتم آنها بیایند من را تر و خشک کنند گفت حالا از پیش من رفتی از خدا بخواه بدون اینکه من زمین گیر شوم بمیرم و مرد قلب مشغول بالاقبی هیچ ناراحتی ندارد چون آدم پاکی است آدم قانعی است آدم صافی است آدم درستکاری است آدمی است که نمی گذارد بدهکار شود چهارصد تومان هم یواشکی می گذارد کنار که اگر جنس ها یک مرتبه قیمتش آمد پایین می خواهد پول مردم را بدهد پول آنها را تمام بدهد داشته باشد می گوید خودم ضرر کنم برای چه فروشنده ضرر کند؟ او چه جرمی دارد که به من جنس فروخته او ضرر کند من نتوانم پولش را بدهم خب نگه می دارم یک مقداریش را که مردم اذیت نشوند این نیت ها خیلی برای آدم کار می کند. آن قلبی که مشغول به آخرت است فلهو الدرجات الاولی، روز قیامت به او درجات بالا می دهند و قلبی که اما القلب مشغول بالمولا، آنی که دلش از عشق حق لبریز است دارد می دود به او برسد يُرِيدُونَ وَجْهَهُ ﴿الأنعام‏، 52﴾

پیغمبر می فرماید اما صاحب این قلب فلهو الدنیا و العقبی و المولا، هم دنیا بهش رو می کند هم آخرت بهش رو می کند هم مولا بهش رو می کند. شیعه های رده ی بالا که فقط و فقط سفرشان به سوی حق است هم دنیا دارند هم آخرت دارند هم خدا دارند.

 

 


0% ( نفر 0 )
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
سخنرانی های مرتبط
پربازدیدترین سخنرانی ها




گزارش خطا  

^