فارسی
جمعه 31 فروردين 1403 - الجمعة 9 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

نامه 44 - نامه به زياد بن ابيه درباره برادرخواندگی‌ او با معاويه   


مطلب قبلی نامه 43
نامه 45 مطلب بعدی


نحوه نمایش
متن عربی متن ترجمه
وَ مِنْ كِتاب لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
از نامه های‌ آن حضرت است
اِلى زيادِ بْنِ اَبيهِ وَ قَدْ بَلَغَهُ اَنَّ مُعاوِيَةَ
به زیاد بن ابیه، وقتی‌ به حضرت خبر رسید معاویه به زیاد
كَتَبَ اِلَيْهِ يُريدُ خَديعَتَهُ بِاسْتِلْحاقِهِ
نامه نوشته می‌ خواهد او را با ملحق کردن به نسب خود بفریبد
وَ قَدْ عَرَفْتُ اَنَّ مُعاوِيَةَ كَتَبَ اِلَيْكَ يَسْتَزِلُّ لُبَّكَ، وَ يَسْتَفِلُّ غَرْبَكَ،
آگاه شدم که معاویه برای‌ لغزاندن خردَت و سست کردن عزمت نامه ای‌ برایت فرستاده،
فَاحْذَرْهُ، فَاِنَّما هُوَ الشَّيْطانُ، يَأْتِى الْمَرْءَ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ
از او حذر کن، که بی‌ تردید او شیطان است، که از مقابل و پشت سر
وَ عَنْ يَمينِهِ وَ عَنْ شِمالِهِ، لِيَقْتَحِمَ غَفْلَتَهُ، وَ يَسْتَلِبَ غِرَّتَهُ.
و از راست و چپ به جانب انسان می‌ آید، تا بهوقت غفلتش بر او هجوم آرد، و عقل ساده اش را بدزدد.
وَ قَدْ كانَ مِنْ اَبى سُفْيانَ فى زَمَنِ عُمَرَ بْنِ الْخَطّابِ فَلْتَةٌ مِنْ
از ابوسفیان در روزگار عمر بن خطّاب سخنی‌ بدون اندیشه از روی‌
حَديثِ النَّفْسِ، وَ نَزْغَةٌ مِنْ نَزَغاتِ الشَّيْطانِ، لايَثْبُتُ بِها نَسَبٌ
وسوسه نفس، و تحریکی‌ از تحریکات و فسادکاریهای‌ شیطان سر زد، که نه نسبی‌ به آن ثابت می‌ شود
وَ لايُسْتَحَـقُّ بِهـا اِرْثٌ  ،
و نه کسی‌ به آن مستحق میراث می‌ گردد (ابوسفیان به عمروعاص گفت: این محصول زنای‌ من با مادر اوست)
وَ الْمُتَعَلِّقُ بِها كَالْواغِلِ الْمُدَفَّعِ،
و آویخته به این سخنان همانند کسی‌ است که خود را در میان باده گساران اندازد ولی‌ پیوسته او را دور می‌ کنند،
وَ النَّوْطِ الْمُذَبْذَبِ  .
و به کاسه چوبینی‌ شبیه است که به بار مرکبی‌ آویخته و پیوسته می‌ جنبد.
- فَلَمّا قَرَاَ زِيادٌ الْكِتابَ قالَ: شَهِدَ بِها وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ.
زیاد چون نامه حضرت را خواند گفت: به خدای‌ کعبه که بر این حیله گری‌ معاویه شهادت داد.
وَ لَـمْ  تَـزَلْ فى نَفْسِـهِ حَتَّـى ادَّعـاهُ مُعاوِيَـةُ.-
این مسأله دائم در خاطر زیاد بود تا معاویه او را الحاق به نسب خود کرد.
- قَوْلُهُ عَلَيْهِ السَّلامُ: «الْواغِلُ» هُوَ الَّذى يَهْجُمُ عَلَى الشِّرْبِ لِيَشْرَبَ مَعَهُمْ وَ لَيْسَ
مؤلف: «واغِل» کسی‌ است که به جمع شرابخواران درآید تا شراب بخورد ولی‌ چون
مِنْهُمْ، فَلايَزالُ مُدَفَّعاً مُحاجَزاً. وَ النَّوْطُ الْمَذَبْذَبُ هُوَ ما يُناطُ بِرَحْلِ
از آنان نیست پیوسته رانده شود و ممنوع گردد. و «نَوط مُذَبْذَب» ظرف و مانند آن است که دنبال
الرّاكِبِ مِنْ قَعْب اَوْ قَدَح اَوْ ما اَشْبَهَ ذلِكَ، فَهُوَ اَبَداً يَتَقَلْقَلُ اِذا حَثَّ ظَهْرَهُ وَاسْتَعْجَلَ
پالان بیاویزند که وقتی‌ راکب مرکب را حرکت می‌ دهد یا حرکتش را سریع می‌ نماید آن ظرف پیوسته
سَـيْرَهُ.-
می‌ جنبد.



پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^