فارسی
جمعه 31 فروردين 1403 - الجمعة 9 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

خطبه 114 - خطبه در طلب باران


مطلب قبلی خطبه 113
خطبه 115 مطلب بعدی


نحوه نمایش
متن عربی متن ترجمه
وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
از خطبه های‌ آن حضرت است
فى الاِسْتِسْقاءِ
در طلب باران
اللّهُمَّ، قَدِ انْصاحَتْ جِبالُنا، وَ اغْبَرَّتْ اَرْضُنا، وَ هامَتْ دَوابُّنا،
بارخدایا، کوههای‌ ما از بی‌ آبی‌ شکافته، زمین ما را غبار گرفته، چهارپایان ما به شدّت تشنه اند،
وَتَحَيَّرَتْ فى مَرابِضِها، وَ عَجَّتْ عَجيجَ الثَّكالى عَلى اَوْلادِها،
و در آغولهای‌ خود سرگشته، و چون مادران فرزند مرده ناله می‌ کنند،
وَ مَلَّتِ التَّرَدُّدَ فى مَراتِعِها، وَ الْحَنينَ اِلى مَوارِدِها. اللّهُمَّ، فَارْحَمْ
و از رفت و آمد به چراگاه ها و میل به آب گاههای‌ خود ملول و خسته اند. خداوندا، به ناله
اَنينَ الاْنَّةِ، وَ حَنينَ الْحانَّةِ. اللّهُمَّ فَارْحَمْ حَيْرَتَها فى مَذاهِبِها،
گوسپندان، و فریاد شتران رحم کن. الها، به سرگردانی‌ چهارپایان در گذرگاه ها،
وَ اَنينَها فى مَوالِجِها.
و فریاد آنان در خوابگاهشان ترحّم فرما.
اللّهُمَّ، خَرَجْنا اِلَيْكَ حينَ اعْتَكَرَتْ عَلَيْنا حَدابيرُ السِّنينَ،
خداوندا، وقتی‌ به سوی‌ تو بیرون آمدیم که سالهای‌ قحطی‌ و خشکسالی‌ به ما رو آورده،
وَ اَخْلَفَتْنا مَخايِلُ الْجَوْدِ، فَكُنْتَ الرَّجاءَ لِلْمُبْتَئِسِ، وَ الْبَلاغَ
و ابرهای‌ باران دار به ما پشت کرده، و تو امید هر غمزده ای‌، و برآورنده حاجت
لِلْمُلْتَمِسِ. نَدْعُوكَ حينَ قَنَطَ الاَْنامُ، وَ مُنِعَ الْغَمامُ، وَ هَلَكَ السَّوامُ،
هر حاجتمند. در این زمان که مردم ما ناامیدند، و ابرها باران نداده اند، و چرندگان از بین رفته اند،
اَنْ لاتُؤاخِذَنا بِاَعْمالِنا، وَ لاتَأْخُذَنا بِذُنُوبِنا، وَانْشُرْ عَلَيْنا رَحْمَتَكَ
از تو می‌ خواهیم که ما را به اعمال زشتمان مؤاخذه نکنی‌، و به گناهانمان نگیری‌. الهی‌، با ابر
بِالسَّحابِ الْمُنْبَعِقِ، وَالرَّبيعِ الْمُغْدِقِ، وَالنَّباتِ الْمُونِقِ، سَحّاً
پرباران، و بهار پر آب، و گیاه شادابْ سفره رحمتت را بر ما بگستران، از باران دانه درشت خود
وابِلاً  تُحْيى بِهِ ما قَدْ ماتَ، وَ تَرُدُّ بِهِ ما قَدْ فاتَ.
که زمین مرده را به آن زنده کنی‌، و آنچه را از بین رفته به ما برگردانی‌ بر ما بباران.
اللّهُمَّ سُقْياً مِنْكَ مُحْييَةً مُرْوِيَةً، تامَّةً عامَّةً، طَيِّبَةً مُبارَكَةً، هَنيئَةً
الهی‌، بارانی‌ زنده کننده و سیراب کننده، کامل و همگانی‌، پاکیزه و مبارک، خوش نوش
مَريئَةً مَريعَةً. زاكِياً نَبْتُها، ثامِراً فَرْعُها، ناضِراً وَرَقُها،
و رویاننده بر ما فروفرست. بارانی‌ که گیاهش نمو کند، شاخه درختش میوه دهد، برگش شاداب باشد،
تَنْعَشُ بِهَا الضَّعيفَ مِنْ عِبادِكَ، وَ تُحْيى بِهَا الْمَيِّتَ مِنْ بِلادِكَ.
که بندگان ناتوانت را بدان توان دهی‌، و شهرهای‌ مرده قحطی‌ زده ات را زنده گردانی‌.
اللّهُمَّ سُقْياً مِنْكَ تُعْشِبُ بِها نِجادُنا، وَ تَجْرى بِها
خداوندا، از تو آبی‌ می‌ خواهم که بهوسیله آن زمین های‌ بلند ما پر گیاه شود، و در زمین های‌ پست
وِهادُنا، وَيُخْصِبُ بِها جَنابُنا، وَ تُقْبِلُ بِها ثِمارُنا، وَتَعيشُ بِها
ما جاری‌ گردد، و اطراف و نواحی‌ ما به فراخ سالی‌ رسند، میوه های‌ ما فراوان گردند، و چهارپایان ما زندگی‌
مَواشينا، وَ تَنْدى بِها اَقاصينا، وَ تَسْتَعينُ بِها ضَواحينا،
خوشی‌ یابند، و خیرش به مردم دور از دسترس ما رسد، و جاهایی‌ که همیشه گرم وسوزان است از آن استفاده کنند،
مِنْ بَرَكاتِكَ الْواسِعَةِ، وَعَطاياكَ الْجَزيلَةِ عَلى بَرِيَّتِكَ الْمُرْمِلَةِ،
از برکات گسترده و عطای‌ بی‌ شمارت که بر جنبندگان نیازمند،
وَ وَحْشِكَ الْمُهْمَلَةِ. وَ اَنْزِلْ عَلَيْنا سَماءً مُخْضِلَةً، مِدْراراً هاطِلَةً،
و وحشی‌ های‌ رها شده در بیابان می‌ فرستی‌. و بر ما بارانی‌ درشت و بی‌وقفه فرست،
يُدافِعُ الْوَدْقُ مِنْهَا الْوَدْقَ، وَ يَحْفِزُ الْقَطْرُ مِنْهَا الْقَطْرَ، غَيْرَ خُلَّب
بارانی‌ که دانه هایش یکدیگر را برانند، و به شدّت به هم برخورد کنند، نه رعد و برقی‌
بَرْقُها، وَلا جَهام عارِضُها، وَلا قَزَع رَبابُها، وَلا شَفّان ذِهابُها، حَتّى
بی‌ باران، و نه ابری‌ بی‌ نتیجه، و نه ابرهای‌ سپید پراکنده، و نه قطره های‌ ریز همراه با باد سرد، بلکه
يُخْصِبَ لاِِمْراعِهَا الْمُجْدِبُونَ، وَ يَحْيى بِبَرَكَتِهَا الْمُسْنِتُونَ،
بارانی‌ که قحطی‌ زدگان از آن به نعمت بسیار رسند، و از برکت آن باران گرفتاران به خشکسالی‌ زنده شوند،
فَاِنَّكَ تُنْزِلُ الْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا، وَ تَنْشُرُ رَحْمَتَكَ، وَ اَنْتَ
که تویی‌ آن خداوندی‌ که پس ازنومیدی‌ مردم باران فرستی‌،و رحمتت را برهمه گسترش دهی‌، وتویی‌
الْوَلِىُّ الْحَميدُ.
سرپرست ستوده خصال.
تَفْسيرُ ما فى هذِهِ الْخُطْبَةِ مِنَ الْغَريبِ
تفسیر لغات نامأنوس این خطبه
- قَوْلُهُ عَلَيْهِ السَّلامُ: «انْصاحَتْ جِبالُنا» اَىْ تَشَقَّقَتْ مِنَ الْمُحُولِ، يُقالُ: «انْصاحَ
«اِنْصاحَتْ جِبالُنا»: کوهها بر اثر خشکسالی‌ از هم شکافته شد، عرب گوید: «اِنْصاحَ
الثَّوْبُ» اِذا انْشَقَّ. وَ يُقالُ اَيْضاً: «انْصاحَ النَّبْتُ» وَ «صاحَ وَ صَوَّحَ» اِذا جَفَّ
الثَّوبُ» وقتی‌ جامه شکافته شود. و نیز گفته می‌ شود: «اِنْصاحَ النَّبْتُ، و صاحَ و صوَّح» زمانی‌ که گیاه پژمرده
وَ يَبِسَ. وَقَوْلُهُ: «وَ هامَتْ دَوابُّنا» اَىْ عَطِشَتْ، وَالْهُيامُ: الْعَطْشُ.
و خشکیده. و گفتار آن حضرت: «و هامَتْ دَوابُّنا» یعنی‌ چهارپایان تشنه شدند، و «هُیام» به معنی‌ تشنگی‌ است.
وَ قَوْلُهُ: «حَدابيرُ السِّنينَ» جَمْعُ «حِدْبار» وَ هِىَ النّاقَةُ الَّتى اَنْضاها السَّيْرُ،
«حَدابیرُ السِّنین» حدابیر جمع «حِدبار» به معنای‌ شتری‌ است که طی‌ سفر آن را لاغر کرده;
فَشَبَّهَ بِهَا السَّنَةَ الَّتى فَشا فيها الْجَدْبُ. قالَ ذُوالرُّمَّةِ:
حضرت خشکسالی‌ را به آن شتر مثل زده است. ذوالرُّمَّة یکی‌ از شعرای‌ عرب گفته:
حَدابيرُ ما تَنْفَكُ اِلاّ مُناخَةً *** عَلَى الْخَسْفِ اَوْ نَرْمى بِها بَلَداً قَفْرا
«شترهایی‌ که از شدت راه نوردی‌ لاغر شده و پیوسته در خوابگاه گرسنگی‌ خفته اند، یا اینکه آنها را در مناطق بی‌ آب ببریم».
وَ قَوْلُهُ: «وَلا قَزَع رَبابُها» الْقَزَعُ: الْقِطَعُ الصِّغارُ الْمُتَفَرِّقَةُ مِنَ السَّحابِ. وَ قَوْلُهُ:
«وَ لاقَزَع رَبابُها»: قزع قطعه های‌ ابر پراکنده است.
«وَلا شَفّان ذِهابُها» فَاِنَّ تَقْديرَهُ وَلا ذاتِ شَفّان ذِهابُها. وَالشَّفّانُ: الرَّيحُ الْبارِدَةُ،
«و لا شَفّان ذِهابها» تقدیر آن «و لا ذات شفّان ذهابها» می‌ باشد، و «شفّان» باد سرد است
وَالذِّهابُ: الاَْمْطارُ اللَّيِّنَةُ. فَحَذَفَ «ذاتَ» لِعِلْمِ السّامِعِ بِهِ.-
و «ذهاب» بارانهای‌ کم است. آن حضرت لفظ «ذات» را از جمله انداخته به خاطر آگاهی‌ شنونده نسبت به آن.



پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^