فارسی
چهارشنبه 05 ارديبهشت 1403 - الاربعاء 14 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حفظ دين در طوفان بی دينی

ام كلثوم دختر عقبة بن ابی معيط در خاندانی به دنيا آمد كه در تاريخ اسلام خاندانی ننگين و رسواست .

درباره سه تن از اعضای اين خانواده آيه نازل شده است ، پدرش عقبه ، برادرش وليد ، وخودش .

نكته جالب اين است كه اين بانوی قهرمان كه قهرمان مبارزه در برابر تمايلات مادی و امواج طوفان بی دينی است ، در مقابل پدر و برادرش كه از عناصر كثيف و نادرست بوده اند ، زنی دارای ايمان استوار و از تربيت شدگان و شاگردان برجسته مكتب رسالت و مدرسه وحی است !

بهتر است اين خانواده تا حدی معرفی شوند ، شايد شخصيت و عظمت انسانی و ايمانی اين بانو ، روشن تر گردد .

پدرش از كسانی است كه در شهر مكه از هيچ گونه آزار و جسارتی نسبت به رهبر بزرگوار اسلام (صلی الله عليه وآله) فروگذار نمی كرد و حتی در حادثه ای با كمال وقاحت حاضر شد آب دهان به روی مبارك پيامبر اسلام (صلی الله عليه وآله)اندازد ! !

به همين خاطر خدای متعال اين آيه را درباره او و رفيقش نازل كرد :

 وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی يَدَيْهِ يَقُولُ يَالَيْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً  .

و روزی كه ستمكار ، دو دست خود را  از شدت اندوه و حسرت به دندان  می گزد  و  می گويد : ای كاش همراه اين پيامبر راهی به سوی حق برمی گرفتم .

وليد فرزند همين عقبه و برادر مادری عثمان است ، هنگامی كه حمزه عموی پيامبر خدا (صلی الله عليه وآله) به شهادت رسيد ، او و عمرو بن عاص شراب خوردند و جشن گرفتند ، اگر چه وی بعداً مسلمان شد ولی هيچ گونه تحولی در اخلاق و رفتارش پيدا نشد ، در دوره خلافت عثمان حاكم كوفه شد و نماز صبح را در حال مستی چهار ركعت خواند و هنگامی كه گزارش او به مدينه رسيد احضار شد و به رغم بی ميلی عثمان ، اميرالمؤمنين علی (عليه السلام) حدّ می خوارگان را بر او جاری ساخت .

يك بار پيامبر اسلام (صلی الله عليه وآله) به او مأموريت داد كه به سوی قبيله بنی المصطلق برود و به جمع آوری زكات بپردازد ، از آنجا كه ميان او و قبيله مذكور در عصر جاهليت دشمنی بود ، هنگامی كه مردم با هلهله و شادی به استقبالش آمدند ، گمان كرد كه قصد كشتنش را دارند ! از اين جهت به مدينه بازگشت و گزارش داد كه آنهااز دادن زكات ، خودداری كردند .

پيامبر خدا خشمگين شد و تصميم گرفت با آنان كارزار كند ولی خدای متعالی پيش از اينكه به گزارش وليد پليد ترتيب اثری داده شود ، اين آيه را نازل فرمود :

 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهَالَة فَتُصْبِحُوا عَلَی مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ .

ای اهل ايمان ! اگر فاسقی خبری برايتان آورد ، خبرش را بررسی و تحقيق كنيد تا مبادا از روی ناآگاهی گروهی را آسيب و گزند رسانيد و بر كرده خود پشيمان شويد .

به اين ترتيب قرآن كريم لقب زشت فاسق را برای هميشه برای وليد به يادگار گذاشت . او از دشمنان سر سخت اميرالمؤمنين علی (عليه السلام) بود .

ولی ام كلثوم از زنانی است كه در اوايل بعثت پيامبر اسلام (صلی الله عليه وآله)مسلمان شد ، او به سوی دو قبله بيت المقدس و كعبه نماز گزارد و با پيامبر اسلام (صلی الله عليه وآله) بيعت كرد و پياده به مدينه مهاجرت نمود .

برادرانش وليد و عماره كه نه تنها با نور اسلام زوايای قلب خود را روشن نكرده بودند بلكه سرسختانه با اسلام به مبارزه برخاسته ، دست به هر جنايتی می زدند ، تصميم گرفتند كه او را از مهاجرت بازدارند .

مهاجرت ام كلثوم پس از انعقاد قرار داد صلح حديبيه بود ، بر طبق اين پيمان مسلمانان متعهد بودند كه هر كس از مكه به مدينه برود ، او را به وطن نزد قومش بازگردانند ، پيامبر اسلام (صلی الله عليه وآله) بر اساس اين تعهد حتی مسلمانانی كه از مكه فرار می كردند و به مدينه می رفتند ، به مكه بازمی گرداند و اين يكی از شاهكارهای آن بزرگوار است كه برای پيشرفت اسلام نتايجی درخشان داشته است ولی اين تعهد شامل زنان نمی شد زيرا از اول در قرار صلح تصريح شده بود كه اگر مردی از مكه به مدينه رود او را بازگردانند ، از اين جهت ملزم نبودند كه زنان مهاجر را به مكه بفرستند ، ام كلثوم از اين موقعيت استفاده كرد و در مدينه باقی
ماند . در مورد ام كلثوم و زنانی كه وضعی مشابه او داشتند قرآن مجيد فرمود :

 يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَات فَامْتَحِنُوهُنَّ اللهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَات فَلاَ تَرْجِعُوهُنَّ إِلَی الْكُفَّارِ لاَ هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلاَ هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ . . ..

ای مؤمنان ! هنگامی كه زنان باايمان  با جدا شدن از همسرانشان  هجرت كنان  از ديار كفر  به سوی شما می آيند ، آنان را  از جهت ايمان  بيازماييد ، البته خدا خود به ايمان آنان داناتر است . پس اگر آنان را باايمان تشخيص داديد ، آنان را به سوی كافران  كه همسرانشان هستند  باز مگردانيد ، نه اين زنان بر كافران حلال اند ، و نه آن كافران بر اين زنان حلال اند . . .

ام كلثوم كه انگيزه ای در مهاجرتش جز گرايش به حق نداشت ، به حكم حق در مدينه ماند و به همين جهت برادرانش از تعقيب وی طرفی نبستند و به مكه بازگشتند .

پس از آن كه در مدينه استقرار يافت ، با زيد بن حارثه كه يكی از قهرمانان برجسته تاريخ اسلام است ، ازدواج كرد اما مدت اين ازدواج و همسری آن زوج قهرمان ديری نپاييد و با شهادت افتخارآميز زيد در جنگ موته به پايان رسيد .

ام كلثوم پس از شهادت شوهرش با مردان ديگری ازدواج كرد ولی هيچ يك ازآنان از لحاظ ايمان و جهاد و فداكاری در راه اهداف عاليه اسلام به مقام زيد نمی رسيدند .

صرف نظر از اين كه اين بانوی قهرمان در راه گرايش به اسلام و اطاعت از رسول خدا (صلی الله عليه وآله) ، چشم از وطن و خانواده و بستگان نزديك همچون برادر ، پوشيد و علی رغم كوشش های آنان برای بازگرداندنش ، با پای پياده فاصله ميان مكه و مدينه را طی كرده ، از هيچ مانعی نهراسيد . وی بانوئی است كه از پيامبر خدا حديث روايت كرده است ، حديث زير از اوست :

سمعت النبی (صلی الله عليه وآله) يقول : « لَيْسَ بِالكَاذِبِ مَن أصلَحَ بَينَ النَّاسِ فَقَالَ خَيراً ».

كسی كه به منظور اصلاح ميان مردم به دروغی سخنی نيكو بگويد دروغگو نيست.

 

مادری چون بهترين مربّی

عوف بن محلم شيبانی دارای دختری به نام اياس بود ، اين دختر در خانه پدر و مادر و زير نظر مستقيم آنان بزرگ و تربيت شد .

مردی به نام عمر بن حُجْر الكندی از او خواستگاری كرد ، مراسم نامزدی و عقدكنان به پايان رسيد و اين دوران سپری گشت ، عروس آماده رفتن به خانه شوهر شد ، آنگاه كه می خواستند عروس را به خانه شوهر ببرند شب بود ، در همان شب مادر دختر به نزد او آمد و به عنوان سفارش به او گفت :

دخترم ! تو در خانه پدر و مادرت زندگی كردی و هم اكنون بايد آهنگ خانه شوهر كنی بايد از لانه ای كه روزگاری در آن زيست كردی ، چشم بپوشی و راه خانه مردی را بپيمايی كه او را درست نمی شناسی و با اخلاقش آشنايی نداری ، تو از كسانی كه با آنان همدم و همنشين بودی مفارقت می كنی و بايد با كسی كه با او مأنوس نيستی همدل گردی ، پس بايد در برابر او فروتن باشی تا برايت فروتنی كند و اندرزهايی كه به تو می دهم انجام دهی تا پشتيبان و يار و ياورت باشد ، اندرزهای من اين است :

1 ـ به قناعت رضايت داشته باش .

2 ـ به خوبی دستوراتش را بشنو و اوامرش را انجام ده .

3 ـ در برابرش خود را بيارای تا آنگاه كه به تو می نگرد ناراحت نشود .

4 ـ خود را با عطر و بوی خوش معطر كن تا شامه اش از تو بهترين بوی را ببويد .

5 ـ در هنگام غذا از او پذيرايی كن چه اين كه در هنگام گرسنگی در هيجان و ناراحتی است .

6 ـ در هنگام استراحت او را ياری كن چه اين كه در بی خوابی ممكن است خشمناك شود .

7 ـ در نبودش از مالش حفاظت كن .

8 ـ از خدم و حشمش پذيرايی كن .

9 ـ او را در كارهايش نافرمانی مكن .

10 ـ اسرارش را فاش مكن اگر اسرار او را حفظ نكردی و او را نافرمانی نمودی ، مطمئناً از مكر و آزارش در امان نخواهی ماند .

11 ـ متوجه باش ، خوب به ياد داشته باش ، در آن هنگامی كه اندوهناك است ، خنده و خوشحالی مكن و در هنگام خوشحالی اش ، غمگين مباش .

اگر اين اندرزها را گوشواره گوش خود كنی و برنامه زندگی خود قرار دهی مسلماً زندگی هر دوی شما زندگی بهشتی خواهد شد.

سلامت و كرامت و اصالت اين زن را كه همچون معلمی دلسوز برای استواری بنيان زندگی دخترش بهترين سفارشات و موعظه ها را به او دارد ، با زنان امروز غربی و دست پرودگان تمدّن منهای دين بسنجيد تا معلومتان شود كه زندگی در سايه دين و دينداری و بر اساس نقشه های قرآنی زندگی بهشتی است و بدون قرآن بی ترديد زندگی دوزخی است .

 

مسؤوليت عظيم مربيان

نياز به دوستی

معاشرت و رفاقت در خيمه حيات و زندگی انسان از مسائل بسيار مهم و قابل توجه است تا جايی كه صورت مثبت آن سبب خوشبختی در دنيا و آخرت و چهره منفی آن علت تيره بختی در اين جهان و آن جهان است .

دوستی و دوست يابی ، حقيقتی است كه فطرت و طبيعت همه انسان ها نسبت به آن كشش دارد و مايه آن در وجود انسان به اندازه ای قوی است كه گروهی آن را جزء غرائز و اميال طبيعی انسان می دانند .

اين غريزه طبيعی و كشش فطری به خاطر اين است كه خدای مهربان انسان را مدنی الطبع و اجتماعی آفريده است و تأمين بخشی از نيازهای مادی و معنوی او را به عهده ديگران قرار داده است .

مايه آفرينش انسان به گونه ای است كه نمی تواند تنها و بدون ديگران زندگی كند و از جامعه كناره گرفته ، در گوشه ای به عزلت و بی ارتباط با ديگر انسان ها به زندگی سر و سامان دهد .

انسان گر چه به ظاهر تنهايی را انتخاب كند ولی باز بر پا بودن زندگی اش در گرو كوشش و زحمات ديگران است و نهايتاً در تنهايی هم اجتماعی زندگی می كند .

تمايل به زندگی با ديگران و غريزه دوست خواهی ، از زمان اولين پيامبر تا هنگام ظهور اسلام به عنوان يك مسأله حياتی همواره مورد توجه اسلام كه تنها فرهنگ خدا از ابتدای آفرينش انسان تا قيامت است بوده و در اين زمينه با طرح مسائل و قوانينی بسيار ثمر بخش به هدايت اين غريزه و تمايل انسانی برخاسته تا از بركت آن هدايت ، درخت دوستی و معاشرت ، محصولات و ثمرات اساسی برای دنيا و آخرت به بار آورد .

 

مربيان ، باغبانان گلستان زندگی

قرآن كريم و روايات از انسان تعبير به نبات و نهال كرده است و اين تعبير نشان دهنده عظمت مسؤوليت مربيان به ويژه پدران و مادران در جهت دهی صحيح همه شؤون وجودی انسان است .

آگاهی از عمل و كار باغبان كه با نبات و نهال به صورت روزمرّه سر و كار دارد ، ما را به حقيقت تربيت كاملاً آشنا می سازد .

كار يك باغبان چيست ؟ او هرگز در نهال و درخت ايجاد قابليت و شايستگی نمی كند و نهال خشكيده ای كه فاقد استعداد و لياقت باشد ، از حوزه كار باغبان خارج است بلكه باغبان جز فراهم ساختن زمينه های گوناگون برای رشد و نمو درخت چيز ديگری نيست . كار باغبان را می توان در امور زير خلاصه نمود :

 

1 ـ آگاهی كامل از خصوصيات نهال يا بذر .

بدون آگاهی صحيح از خصوصيات موجودِ در حال رشد ، فعاليت های او بی ثمر خواهد بود زيرا هر نهالی در شرايط ويژه ای رشد

و نمو می كند و شايستگی های خود را نشان می دهد ، چه بسا شرايطی برای نهالی و بذری مفيد و برای نوعی ديگر مضرّ و زيان بخش است .

2 ـ فراهم آوردن زمينه های رشد و نمو .

اين عمل جهت آن است كه نهال و بذر لياقت و شايستگی خود را نشان دهد كه غالباً با برداشتن موانع صورت می پذيرد .

لذا باغبان به شخم زدن زمين و نرم كردن محل ريشه های نهال و برچيدن سنگ و كلوخ می پردازد ، باغ و باغچه را برای رشد و فعاليت بذر آماده می سازد و گاهی برای رسيدن به اين هدف شاخه های كج و معوج را می زند تا درخت رشد و نمو كند .

 

3 ـ كمك رسانی لازم برای رشد و نمو .

پرورش يك واحد « نبات » علاوه بر قدرت و نيروی داخلی به كمك های خارجی نيز نياز دارد تا واحد نبات در پرتو استعداد از اشعه حيات بخش خورشيد و مواد قندی زمين و آب های شيرين و ديگر مواد لازم بهره مند شود و به كمال مطلوب خود برسد و استعداد و لياقت خود را از طريق برگ و گل و ميوه نشان دهد ، در اين مورد چه بسا باغبان ناچار می شود تغييراتی در واحد نباتی پديد آورد و جهت او را با زدن پيوندهای مناسب تغيير دهد .

 

4 ـ مراقبت پی گير از واحد نباتی در حال رشد .

هيچ واحد نباتی ـ كه برای رشد آن جهت خاصی در نظر گرفته شده است ـ از شرط ياد شده بی نياز نيست ، چه بسا غفلت مربی سبب می شود موجود نباتی از مسير و جهت خاص خود بيرون رود و به كمال مطلوب نرسد .

تصوير كوچكی است از وضع كارهای يك مربّی ساده در مورد واحدی نباتی كه هرگز از نظر لطافت و ظرافت و لزوم به كار بستن شيوه های مختلف تربيت به پايه يك هزارم واحد انسانی نمی رسد .

هرگاه تربيت و پرورش يك نهال از يك چنين برنامه گسترده و پر اهميت و موقعيت شايان توجهی برخوردار است ، بايد مربيان واحدهای انسانی به ويژه پدران و مادران از عظمت مسؤوليتی كه درباره آنان دارند آگاه شوند و به اصطلاح از اين مجمل حديث مفصّلی بخوانند .

عين همان تصوير را كه درباره پرورش يك واحد نباتی يادآور شديم ، بايد در مقياس بسيار وسيع تری درباره پرورش انسان كه به صورت نهايی گام در اجتماع می نهد تطبيق كنيم .

نخستين مرحله پرورش ، آگاهی از خصوصيات جسمی و روحی و شرايط مفيد و زمينه های مضر كودك است ولی متأسفانه نوع مربيان مخصوصاً پدران و مادران ، فاقد اين شرط اساسی تربيت هستند و با اين كه به هيچ وجه كودك را نمی شناسند از او انتظارات عجيبی دارند .

شگفت انگيز است كه امروز به مهندسی انسانی ـ آن انسان كه آفريننده و رهبر ماشين است ـ كمتر از مهندسی ماشين ـ كه مصنوع فكر انسان است ـ توجه می شود ! !

برای شناختن كار يك ماشين ساده يا يك ماشين تحرير و يا رانندگی اتومبيل بايد چندين ماه وقت صرف درس های نظری و تمرين های عملی نمود ولی انسان ها هنگامی كه به عنوان پدر و مادر می خواهند كودكی را بپرورانند هيچ گونه آموزشی نمی بينند ، نوع پدر و مادرها تقصير را متوجه كودكان می كنند و كمتر از خود می پرسند كه شايد تربيت آنان نادرست بوده است .

انسان ها دارای قوانين و يا مكانيسم ها و فعل و انفعال های اختصاصی هستند كه اگر بخواهيم با آنها كار كنيم ، بايد مكانيسم و قوانين حاكم بر رفتار آنها را بشناسيم .

انسان ها مانند صندوق رمز دارند ، گشودن كتاب روح و قلب آنان و همكاری با آنها ، پيش از هر چيز آگاهی و ظرافت می خواهد نه زور .

قوانين رفتار انسانی را بايد مانند قوانين فيزيك و شيمی و فيزيولوژی كشف كرد و نه وضع .

وضع پاره ای از مقررات برای رهبری انسانی اگر با قوانين اصل فطرت و خواسته های آفرينش منطبق نباشد ، در خور استقبال و هضم نيست

 

و گر نه با هيچ قدرت و زوری نمی توان قوانين را بر خلاف سنت معمول بر انسان تحميل كرد.

هرگاه عمل نخست درباره پرورش انسان انجام گرفت يعنی مربی خصوصيات كودك و مكانيسم آفرينش او را درك كرد و معلوم شد كه درباره جهات فردی كودك مانند رشد تن ، پرورش مغز ، نمو شخصيّت و پيدايش اعتماد به نفس چه شيوه و برنامه ای ضرورت دارد و درباره پرورش جهات اجتماعی او چه كارهايی بايد انجام داد تا عضو مؤثر و مفيد برای جامعه شود در اين موقع نوبت سه گام ديگر ـ كه در تربيت واحد نباتی يادآور شديم ـ فرا می رسد .

تكامل صحيح آن است كه در تمام شؤون فردِ مورد تربيت ، آن تكامل صورت گيرد ، زيرا تكامل در يك جهت و عقب ماندگی در جهات ديگر مايه نابودی فرد است ، مثلاً هرگاه در تكامل جسمی و مادی كودك تنها قلب او رشد كند ولی اعضای ديگر او اصلاً رشد نكنند و يا رشد آنها متناسب با رشد قلب كودك نباشد ، چنين تكامل يك بُعدی مايه مرگ می شود . عين همين مطلب در مجموع شؤون انسان نيز حكم فرماست .

هرگاه فشار رشد و نمو روی جنبه های مادی و غرايز نفسانی قرار گيرد و جهات ديگر زندگی او مورد غفلت واقع شود ، نام اين تكامل ، تكامل يك بُعدی و تكامل ناهماهنگ خواهد بود و تنها آن تكامل ،

صحيح و ضامن بقاست كه در تمام جوانب و جهات موجودِ در حال رشد صورت پذيرد و همه جهات با نظام خاصی رو به جلو گام نهد .

نقطه ضعف مكتب اخلاقی غرب اين است كه تنها به يك بُعد از ابعاد روح انسان تكيه می كند و ابعاد ديگر روح انسان را ناديده می گيرد ، مثلاً هر نوع مكتب تربيتی كه بر اساس روانشناسی « فرويد كه از همه زوايای وجود انسانی جز زاويه شهوت و غريزه جنسی ناآگاه بود » استوار شود ، شخصيت انسان را از طريق غرائز ، تجربه و تحليل كرده و از ميان غرائز به شهوت و تمايلات جنسی تكيه می كند و در نتيجه ، شخصيت و منش واقعی انسان در شهوت و امور جنسی خلاصه می شود و ديگر ابعاد روح انسان كه روان شناسی روز بر آنها دست يافته مورد غفلت قرار می گيرد .

اين گروه از علمای روان شناس و متخصصان امور تربيتی ، انسان را از ديده شهوت و عينك تمايلات جنسی بررسی می كنند و بر اثر محدوديت شيوه بحث ، از ديگر كرانه های وجود او غافل و بی خبرند و زيان اين گروه از كارشناسان امور تربيتی بسيار سهمگين و هولناك است !

برخی ديگر از كارشناسان امور تربيتی كه تمايلات ماترياليستی و ماديگری دارند و زير بنای افكار آنان را اصالت ماده و انكار ماورای آن تشكيل می دهد ، در روش بحث خود غالباً به پرورش تن اهميت می دهند نه روح و روان و به جای تعديل غرائز و رهبری آن ، به ارضا

و اشباع هر چه بيشتر آن می پردازند و در سايه اين گونه كارشناسی غلط و محدود با سوادانی می پرورانند كه زمين و فضا و دريا را جولانگاه خود قرار می دهند و با روشن كردن جرقه ای جهان را به آتش می كشند ، نه انسان های كاملی كه به فضايل انسانی آراسته شوند و نوع پروری و تفاهم را پيشه خود سازند .

 

مربيان و پنج دوره حيات انسان

اسلام نه تنها برای غريزه دوست يابی تدبير و نقشه استوار ارائه نموده است بلكه برای همه غرائز و اميال و كشش های درونی و فطری و نهايتاً برای همه دوره های حيات و كشش هايی كه در آن دوره ها نسبت به امور زندگی ظهور می كند ، راهنمايی هايی محكم و متين و ثمر بخش پيش بينی كرده است .

به آيه شريفه سوره مباركه حديد با كمال دقت توجه كنيد ، آيه ای كه زندگی انسان را به پنج دوره تقسيم كرده است بدين گونه :

 

 اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِی الاَْمْوَالِ وَالاَْوْلاَدِ كَمَثَلِ غَيْث أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرّاً ثُمَّ يَكُونُ حُطَاماً وَفِی الآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللهَ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلاَّ مَتَاعُ الْغُرُورِ.

بدانيد كه زندگی دنيا  يی كه دارنده اش از ايمان و عمل تهی است ،  فقط بازی و سرگرمی و آرايش و فخرفروشيتان به يكديگر ، و افزون خواهی در اموال و اولاد است ،  چنين دنيايی  مانند بارانی است كه محصول  سبز و خوش منظره اش  كشاورزان را به شگفتی آورد ، سپس پژمرده شود و آن را زرد بينی ، سپس ريز ريز و خاشاك شود ! !  كه برای دنياپرستان بی ايمان  در آخرت عذاب سختی است و  برای مؤمنان كه دنيای خود را در راه اطاعت حق و خدمت به خلق به كار گرفتند  از سوی خدا آمرزش و خشنودی است ، و زندگی دنيا جز كالای فريبنده نيست .

 

يقيناً اگر مربيان آگاه و دلسوز به ويژه پدران و مادران اين دوره های پنج گانه را هماهنگ با نقشه های قرآنی و معارف الهی و روايات و احاديث اسلامی جهت دهند و همه اين امور را ابزار و عناصری برای پرورش شخصيت انسان و رشد روحی او و تربيتش به كار گيرند ، نتيجه و محصول زندگی در آخرت ، آمرزش و خوشنودی حق است و اگر به اين دوره های پنج گانه جهت صحيح و اسلامی داده نشود پس از شادابی و طراوت اوليه به خشك شدن نهال انسانيت می انجامد و از آدمی موجودی بی شخصيت ، بی تريبت ، شرور ، حسود ، حريص ، زورگو ، متجاوز به حقوق ديگران بار می آيد و برای ارضای غرائز بی مهار و اميال بی جهتش دست به هر فسادی و هر گناهی می زند و آخرتش را با عذاب سخت و آتش سوزنده دوزخ كه فروزنده اش خود اوست روبه رو می كند .

انسان در دنيا برای بهرهوری از كالاها و نعمت ها و عناصر مادی ، حق مسلّم دارد ولی اين حقّ بايد به زلف هدايت و راهنمايی خدا و پيامبران و امامان گره بخورد و با ريسمان ملكوتی قناعت كه از فضايل اخلاقی است مهار شود .

نياز انسان به خوراك و پوشاك و مسكن و مركب و نوشيدنی و آشاميدنی و تهيه آنها از طريق كسب و تجارت مشروع و ابزار و وسائل ، نيازی طبيعی و فطری است و هر انسانی ـ چنانكه در معارف الهی آمده ـ بايد به بر پاكردن زندگی و زمينه سازی آسايش و آرامش برای خود و اهل و عيال و هم نوعانش تا جايی كه قدرت دارد بكوشد و از دنبال كردن اين امور دريغ نورزد .

كوشش در راه تأمين نيازمندی های زندگی به اندازه لازم و استفاده و بهرهوری از نعمت ها به قدر حاجت و دستگيری از ديگران به وسيله مازاد بر درآمد اقتدای به پيامبران و امامان (عليهم السلام) و اوليای خداست .

يقيناً اين گونه زيستن علاوه بر اين كه عامل پاك ماندن همه جوانب زندگی و مايه آسايش و آرامش است ، سبب آمرزش و خوشنودی حق برای انسان در قيامت است و زندگی جدای از هدايت حق و ناهماهنگ با فرهنگ اسلام ، مايه سيه روزی در دنيا و عذاب سخت در آخرت است .

مربيان به ويژه پدران و مادران با توجه به اين كه فرزندان ، نهال سرزمين پاك انسانيت هستند ، بايد با آگاهی از شؤون اين نهال و قوانين جامعی كه آن را به رشد و تكامل صحيح می رساند ، پنج دوره زندگی دنيا را به دقت زير نظر داشته باشند و در هر دوره تلاش كنند اين نهال را با ظرافت خاص و هزينه كردن محبت و در فضايی آرام با قوانين الهی و انسانی و نقشه های عاقلانه و سازنده و روشی حكيمانه رهبری كنند و حركات نهال سرزمين انسانيت را جهت مثبت و صحيح دهند .

 

دوره اوّل ( لَعِبٌ ) :

كتاب خدا از دوره اول حيات و زندگی تعبير به لعب و بازی كرده است .

در اين دوره كودك به بازی و به همبازی با همه وجود عشق میورزد و به انوع وسائل و ابزار بازی علاقه نشان می دهد و در اولين برخورد با همسال خود چنان او را برای همبازی شدن جذب می كند كه گويا از يك پدر و مادرند و از اين كه او را از بازی منع كنند به نفرت می نشيند و منع مانعان برای او عقده می شود ، و به روان لطيفش فشار وارد می كند .

 

بازی كودكانه

مربيان به خصوص پدران و مادران لازم است كودك را در اصل بازی آزاد بگذارند ، زيرا كشش او نسبت به بازی امری طبيعی و فطری است و حقيقتی است كه خالق او در نهاد او نهاده است .

در حديثی از حضرت امام صادق (عليه السلام) روايت شده است :

« الغُلامُ يَلْعَبُ سَبْعَ سِنِينَ ».

پسر بچه بايد هفت سال بازی كند .

بازی مسأله ای طبيعی است ولی كيفيت و كميت آن بايد آگاهانه مراقبت شود و به بازی كودك و انتخاب همبازی و نوع اسباب بازی جهت داده شود تا اين دوره به صحت و سلامت بگذرد و به صورتی نظام داده شود كه در رشد شخصيت كودك مؤثر باشد .

كودك را اگر در انتخاب بازی و همبازی و اسباب بازی آزاد بگذارند چون طبع نفسش مايل به لجام گسيختگی و راغب به بی مهاری است ، حالت شرارت گرچه به صورتی اندك در او پديد می آيد و به تدريج به سوی لج بازی و امتناع از شنيدن پند و زورگويی و جبهه گرفتن در برابر خانواده و ديگران پيش می رود .

بايد فضای بازی كودكان را سالم نگاه داشت و از رفت و آمد با خانواده های لا ابالی و بی تربيت كه حتی كودكانشان بدآموزی دارند پرهيز كرد كه از اين راه و از طريق اين همبازی شخصيت كودك تخريب نشود .

 

لجام گسيختگی كودك

حضرت اميرالمؤمنين علی (عليه السلام) در رابطه با نفس انسان و اين كه طبعش مايل به لجام گسيختگی است می فرمايد :

« النَّفْسُ مَجْبُولَةٌ عَلی سُوءِ الأَدَبِ وَالعَبْدُ مَأمُورٌ بِمُلازِمَةِ حُسْنِ الأَدَبِ وَالنَّفْسُ تَجری بِطَبْعِهَا فی مَيْدانِ المُخَالَفَةِ وَالعَبْدُ يَجْهَدُ بِرَدِّهَا عَن سُوءِ المُطالَبَةِ فَمَتی أطلَقَ عِنانَهَا فَهُوَ شَريكٌ فِی فَسَادِها وَمَنْ أعَانَ نَفْسَهُ فِی هَوی نَفْسِهِ فَقَدْ أشْرَكَ نَفْسَهُ فِی قَتْلِ نَفْسِهِ ».

نفس انسان به طور طبيعی راغب به لجام گسيختگی و بی مهاری و خُلقيات زشت است ، و انسان مكلف است خود را به حسنات اخلاقی و ادب و تربيت صحيح آراسته كند ، نفس انسان به طبع خود در ميدان مخالفت با فضائل و مصالح حيات می تازد و انسان آگاه و الهی می كوشد تا راه او را از تمنيات ناروا ببندند . كسی كه عنان نفس سركش خود را رها كند و در ارضای تمايلات و شهوات انحرافی و افراطی آزاد گذارد ، به تباهی و فساد نفس خود كمك نموده ، كسی كه نفس متجاوز خويش را در خواسته های نابجايش ياری دهد خود را شريك كشتن انسانيت خود كرده است .

كودك در رغبت به لجام گسيختگی و ارضای خواسته های درونی در حدی نيست كه به مهار نفس سركش برخيزد و خود را به حسنات بيارايد و قاتل شخصيت خود نشود بنابراين در سنّ بازی و انتخاب همبازی و كشش به سوی وسائل بازی ، مسؤوليت عظيم كنترلش و آراسته شدنش به حالات خوب و انسانی ـ البته در حد ظرفيت و امكانش ـ بر عهده پدر و مادر است ، پدر و مادری كه آگاهانه و با علم به قوانين رشد شخصيت همه جانبه كودك با او برخورد منطقی و حكيمانه كنند .

آری ; در دوران لعب و بازی ، جهت دادن به غريزه و ميل به بازی و انتخاب معاشر و همبازی وظيفه ای الهی و انسانی بر عهده پدران و مادران است كه كوتاهی و تقصير در اين زمينه ; آينده كودك را با خطرات و زيان های غير قابل جبرانی رو به رو خواهد كرد .

 

داستانی عبرت آموز

مشهور است كه جوانی به خاطر شرارت و قتل و دزدی به وسيله قاضی شهر محكوم به اعدام شد .

هنگام اجرای حكم از او خواستند اگر وصيتی دارد بنويسد يا بگويد در جواب گفت : تنها وصيتم اين است كه مادرم را در كنار چوبه دار حاضر كنيد تا در اين آخرين لحظات حيات او را ببينم .

مأموران به خانه مادرش مراجعه كردند و او را برای ديدار فرزند اعدامی اش كنار چوبه دار آوردند ، فرزند به مادر گفت : در اين آخرين لحظات حيات بسيار بسيار مايلم زبانت را در دهان من بگذاری ، و مرا رهين منت خودسازی ، مادر هنگامی كه زبان به دهان فرزند گذاشت ، فرزند با تمام توان خود با دندان هايش زبان مادر را گاز گرفت به طوری كه زبان دچار زخم عميق شد و دهان مادر پر از خون گشت ، وقتی به جوان به خاطر اين عمل ناروايش اعتراض كردند ، گفت : اين چوبه دار محصول تشويق مادرم در ايام كودكی ام به تخم مرغ دزدی بود كه نهايتاً به شتر دزدی و شرارت و قتل انجاميد .

حضرت اميرالمؤمنين علی (عليه السلام) در جمله ای حكيمانه خطاب به انسان می گويد :

« فِكْرُكَ يَهْدِيْكَ إلَی الرَّشَادِ ».

انديشه های خردمندانه ات و افكار اساسی و عاقلانه ات تو را به راه هدايت و مصلحت واقعی راهنمائی می كند .

چه سرمايه ای در اين جهان برای يك پدر و مادر بالاتر و برتر از فرزند است ؟

آيا پدر و مادر وظيفه و مسؤوليت خطيرشان نسبت به فرزند اقتضا نمی كند كه در راه تربيت و رشد و تكامل صحيح او فكر و انديشه خود را به كار بگيرند تا در باره او تصميمات حكيمانه و روش های استوار انتخاب نمايند ؟

تعقل صحيح و انديشه حكيمانه هنگامی كه در روش و منش پدر و مادر به صورت عمل ظهور كند و نتيجه آن به فرزند انتقال يابد ، البته فرزند تبديل به منبع و خير و ادب و تربيت می شود و برای جامعه در آينده از عمرش ، بسيار مفيد خواهد شد .

 

دوره دوّم ( لَهْوٌ ) :

دوره دوم زندگی و حيات به تعبير قرآن دوره سرگرمی و مشغوليت است .

بی ترديد سرگرمی و اشتغال به اموری كه به رشد و شخصيت انسان كمك می كند و انسان را به حركت برای ورود به ميدان های مثبت ديگر وامی دارد ، از نظر اسلام نه اين كه مانعی ندارد بلكه حقيقتی قابل قبول و پسنديده است .

كودكی كه از دوران لعب به دوران لهو وارد شده و با تيغ و قيچی و مقوا و مدادهای رنگی و ماژيك سر و كار پيدا كرده و با ياری گرفتن از فكر خود و ديگران سرگرم كشيدن طرح ها و نقشه های جالب می شود و سپس با تيغ و قيچی بخش بخش آن نقشه ها را از هم جدا می كند و روی صفحه ديگر با نظمی خاص به هم پيوند می دهد و نهايتاً ماكتی از باغ و گلستان ، گلزار ، خانه و كاشانه ، ابزار صنعتی ، انواع اتومبيل های سواری به وجود می آورد يا قطعاتی از پارچه های رنگارنگ را كنار هم گذارده با نخ و سوزن لباس های زيبای عروسكی می سازد و از طرف والدين و اهل خانه نسبت به اين گونه سرگرمی ها و مشغوليت ها تشويق می شود و استعدادش پرورش می يابد ، بی ترديد در آينده به صورت فردی مخترع ، صنعت كار ، كشاورز ، مهندس ، خياط تجلی خواهد كرد و مردم را از منافع سرشار وجود خود بهره مند خواهد ساخت .

 

اوقات فراغت

بر مربيان به ويژه پدران و مادران است كه آگاهانه كودك را در اين زمينه تشويق كرده ، وسايل لازم را برای سرگرمی در اوقات فراغتش در اختيار او بگذارند و خانه را برای حركات زيبای او و پنجه هنرمندش محلّ امن قرار دهند و حتی محصولات او را بخرند و از خريد دست رنج او ، ديگر وسائل را در اختيارش بگذارند .

يقيناً سرگرمی كودك در زمانی گسترده و وسيع و مجالی فراوان به پاسور ، شطرنج ، قمار ، موسيقی ، سی دی های ناباب ، فيلم های مخرّب ، سريال های زيان بخش و وقت گذرانی با بچه های سبك مايه بی تربيتِ بی خانواده ، مشغوليت به كتاب های داستانی مضر و كتاب های پليسی و جنايی و رمان های آلوده به مسائل ناهنجار و عكس ها و نوارهای مبتذل ، علاوه بر اين كه چرخ عقل و فكر و هوش و استعداد او را از كار می اندازد ، به احتمال زياد در آينده از او فردی عاصی ، خطاكار ، فاسق ، فاجر ، ظالم و خائن به وجود آورد .

روانشناسان معتقدند كه فيلم های جنايی و جنسی در گسترش فحشا و افزايش حجم جنايات كاملاً مؤثرند و بسياری از مجرم ها در برابر هيأت های داوری صريحاً اعتراف می كنند كه كارهای زشت و ناپسند آنان عكس العمل تماشای فيلم های سينمايی و سريال های بدآموز تلويزيونی است كه درس جنايت و خيانت در آن ها تعليم می دهند .

 

عقل تعديل كننده غريزه

ترديدی در اين حقيقت وجود ندارد كه هر كدام از قوای نفسانی و غرائز انسانی برای خود هدف خاص و مشخصی دارد .

اگر انسان با اين غرائز مجهز نبود ، زندگی برايش امكان نداشت ، چنانچه انسان روزی فاقد غضب و شهوت و يا ميل به ثروت و مقام و علاقه به همسر و فرزند . . . شود ، زندگی در نظرش پوچ گشته و گامی برای حيات برنمی دارد .

و نيز شكی در اين مطلب نيست كه قوای عقلی و فكری ، تعديل كننده اين غرائز و تاحدی راهنمای انسان در بهره داری از اين نيروهای درونی طبيعی است .

غرائز انسان مانند موتور ماشين به او قدرت و نيرو و حركت و جنبش می دهد ، در حالی كه قوای عقلی و فكری انسان بسان ترمز ماشين از تحرك های بيجا جلوگيری نموده و حافظ سلامت جان و ضامن بقای اوست .

عقل و خرد همانند چراغ های ماشين مسير را برای انسان روشن می كند و راه و چاه را مشخص می سازد .

در نظام روحی ، عقل مقامی بس ممتاز دارد و بايد از عواملی كه مايه دگرگونی دستگاه عقلی و فساد نظام فكری و ضعف شنوايی و بينايی خرد است ، به شدت جلوگيری نمود ، زيرا حيات معنوی و مادی بدون رهبری صحيح عقل ممكن نيست .

اسلام برای حفظ مقام و موقعيت خرد ، از عواملی كه مايه فساد
عقلی و انحراف دستگاه رهبری انسان می گردد به شدت جلوگيری كرده ، انواع مواد مخدر ، شراب ، سرگرمی های مخرّب ، مشغوليت های بازدارنده از رشد و تكامل ، قمار ، همنشينی ها و شب نشينی های زيان بخش را ممنوع و حرام اعلام نموده است و بالعكس در تربيت و پرورش عقل فطری كوشيده است تا انسان عقل فطری را با عقل به وجود آمده از تجارب و عبرت ها و پندها و به تعبير علمی « عقل مكتب » همراه سازد .

علم و دانش ، مطالعه و بررسی آثار دانشمندان ، تحقيق در قوانين آفرينش ، مايه شكفتگی عقل و خرد می گردد ، چنانكه ممارست گناه و همنشينی با بدكاران ، ديدن مناظر معصيت ، مايه ضعف شنوايی و بينايی خرد می شود و زشتی بسياری از كارها را از ميان برمی دارد .

 

انحرافات فكری

بدترين انحراف ، انحراف فكری است ، انحرافی كه سبب می گردد كه انسان خوب و بد را به طور صحيح تشخيص ندهد بلكه بالاتر ، باطل در نظرش حق و حق در ديدش باطل جلوه كند .

روايت زير نشان دهنده انحراف فكری و غلط تشخيص دادن حقايق است .

پيامبر اسلام (صلی الله عليه وآله) روزی به ياران خود فرمود :

« كَيْفَ بِكُمْ إذَا فَسَدَتْ نِسَاؤُكُمْ ، وَفَسَقَ شَبَابُكُمْ وَلَمْ تَأمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَلَمْ تَنْهَوا عَنِ المُنْكَرِ ؟ فَقِيلَ لَهُ : وَيَكُونُ ذَلِكَ يَا رَسُول اللهِ ؟ فَقَالَ : نَعَمْ وَشَرٌّ مِن ذَلِكَ ، كَيْفَ بِكُم إذَا أمَرْتُمْ بِالمُنْكَرِ وَنَهَيْتُمْ عَنِ المَعرُوفِ ؟ فَقِيلَ لَهُ : يَا رَسولَ اللهِ وَيَكُونُ ذَلِكَ ؟ قَالَ : نَعَمْ وَشَرٌّ مِنْ ذَلِكَ ، كَيْفَ بِكُمْ إذَا رَأيْتُمُ المَعْرُوفَ مُنكَراً وَالمُنْكَرَ مَعْرُوفاً ؟ ! ».

روزگاری فرا می رسد كه زنان و جوانان شما فاسد و فاسق میوشند و امر به معروف و نهی از منكر متروك می ماند .

ياران با تعجب پرسيدند چنين چيزی ممكن است ؟ فرمود : بدتر از اين هم انجام می گيرد ، زمانی فرا می رسد كه شما را به بديها وادارند و از خوبی ها بازدارند !

به حضرت گفتند : آيا چنين كاری واقع می شود ؟ فرمود : بدتر از اين هم پيش می آيد و آن اين كه خوبی ها در نظر مردم بد جلوه می كند و بدی ها خوب به نظر می آيد ! !

جمله پايانی رسول خدا (صلی الله عليه وآله) ناظر به اين حقيقت است كه تشخيص مردم دگرگون خواهد شد ، مردم بر اثر كثرت گناه و فراوان شدن زشتی ها و گرفتار آمدن مردم به آلودگی ها ، خوبی ها و بدی ها را از هم تميز نخواهند داد بلكه رذائل اخلاقی جای فضايل اخلاقی را خواهد گرفت .

متاسفانه محيط بسياری از خانه ها برای سرگرمی ها مخرّب ، محيطی رها و بی در و پيكر است .

آنچه را كودكان و به ويژه نوجوانان از راه ديدن و شنيدن ياد می گيرند ، گمراه كننده است . اكثر فيلم ها ، ويدئوها ، سی دی های تصويری و گفتاری و بخصوص ماهواره ها ، بيشترين چيزی كه نشان می دهند از ماجراهای عشقی و گانگستر بازی مايه گرفته و دختران و پسران را به وادی گمراهی و تخريب شخصيت و از كار افتادن عقل و خرد و تخدير هوش و حواس سوق می دهد .

برای اين كه به تأثير اين ابزار سرگرمی و وسائل مشغوليت و عناصر لهوی و اثرات آن در فكر انسان پی ببريم ، كافی است روحيات كودكانی را كه چند بار به تماشای فيلم های جنايی و خشن رفته اند مورد مطالعه قرار دهيم .

اكثر اين كودكان در وقت فراغت و بيكاری به تقليد از آرتيست های فيلم ها در كوچه و خيابان و خانه و دبستان به جان هم می افتند و با مشت ، سر و صورت يكديگر را می كوبند و با لگد ، به يكديگر حمله می كنند و در هنگام زد و خورد نام آرتيست های فيلم و سينما را روی خود می گذارند و برخی اوقات كار به جاهای بالاتر می كشد .

 

گزارش های تكان دهنده

در گزارشات آمده بود : چند كودك از خانه های خود فرار كرده و به جنگل های شمال رفته بودند تا تارزان وطنی باشند ، مدير يكی از مدارس می گفت : يكی از شاگردان مدرسه او كه فيلم . . . را ديده بود به تقليد از آن ، چند نفر از هم شاگردهای خود را فريب داده و يك باند دزدی در دبستان تشكيل داده بود كه طبق نقشه اثاثيه شاگردان را می دزديدند .

روزنامه كيهان در شماره 732 می نويسد :

پسر بچه چهارده ساله ای كه در فرانسه كودكی را پس از ربودن به قتل رسانده بود ، اعتراف كرد كه اين جنايت را بعد از تماشای يك فيلم جنايی تلويزيونی انجام داده است ! ! وی به مأموران گفت : من چند شب پيش از قتل ، برنامه ای از تلويزيون پاريس تماشا كردم ، در اين فيلم ، قاتل يك جوان بيست و يك ساله بود كه بخاطر مجازات ، آدم می كشت ، من هم هوس كردم ببينم اعدام شدن چه مزه ای دارد ، روی اين فكر به دنبال « امانوئل » كوچولو رفتم و او را به عنوان بازی كردن با خود به خارج شهر بردم .

« امانوئل » خيلی خوشحال بود و من از خوشحالی او رنج می بردم و حتی تا آخرين لحظه هم به خيالش من با او بازی می كنم و می خنديد و خوشحالی می كرد !

اين نتيجه شوم سرگرمی های زيان بار و مشغوليت هايی كه نهايتاً خسارت های غير قابل جبرانی ببار می آورد .

با توجه به اين واقعيات است كه مسؤوليت عظيم پدران و مادران نسبت به كودكان در دوره دوم كه دوره لهو و سرگرمی است ، روشن می شود و اين كه اگر به اين دوره بی توجهی شود و ناآگاهانه با آن برخورد كنند ، فاجعه عظيمی ببار می آيد كه دودش ابتدا به چشم خود پدران و مادران سپس به چشم جامعه و ملت و دولت خواهد رفت .

 

دوره سوم ( زِينَةٌ ) :

در اين دوره كه از مهم ترين دوران عمر است سنّ جوانی با چهره زيبا و پر نشاطش از راه می رسد و ظرف وجود انسان از شور و مستی لبريز می شود ، و اميال و غرائز به تدريج در اوج نهايی اش شكوفا می گردد و غريزه زينت خواهی و تجمل گرايی و عشق به آرايش به فعاليت می افتد و هر جوانی چه پسر و چه دختر با كمال ميل به زيباترين كفش و لباس و مركب و مسكن و وسايل و ابزار می انديشد و هر روز و هر ساعت می كوشد با آرايش چهره و مو و حفظ اندامی مناسب خودنمايی كند و هر لحظه به شكلی زيباتر از گذشته جلوه نمايد .




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^